پاسخ مى دهد : هرگز این دو نفر برابر و مساوى نیستند ; زیرا :
مؤمن در اوج ارزش و فاسق در نهایت پستى است .
مؤمن مقرب حضرت حق و فاسق در دورى از درگاه دوست است .
مؤمن سزاوار پاداش و فاسق مستحق کیفر و عذاب است .
مؤمن اهل نجات و فاسق محروم از نجات است .
حوزه ایمان و حوزه فسق
از تفاوت هاى بسیار مهمى که در آیات و روایات درباره ى مؤمن و فاسق مطرح است این است که : مؤمن هنگامى که به عبادت و طاعت و انجام کار نیک و عمل صالح برمى خیزد ، براى او ـ به تناسب معرفت و عمل و ایمان و خلوصش ـ اجر و پاداشى مقرر است ، و اگر به علّتى دچار لغزش و خطا شود ، قابل آمرزش و مغفرت است . از حضرت امام صادق (علیه السلام) روایتى به این مضمون نقل شده است :
هرگاه مؤمن قصد گناه کند ولى آن را انجام ندهد ، در پرونده اش ثبت نمى شود ; ولى اگر آن را انجام دهد هفت ساعت به او مهلت مى دهند تا در آن هفت ساعت توبه کند یا عمل خیرى چون نماز به جا آورد ، که در صورت توبه یا انجام عمل خیر گناهش آمرزیده مى شود ، و خطایش مورد مغفرت و آمرزش قرار مى گیرد(2) .
امیرالمؤمنین (علیه السلام) مى فرماید : از رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) شنیدم که مى فرمود :
یا على ! سوگند به خدایى که مرا به درستى و راستى بشیر و نذیر فرستاد ، یقیناً هر یک از شما براى وضو برخیزد ، گناهان از اعضایش مى ریزد و هنگامى که براى نماز به ظاهر و باطنش و به روى و به قلبش به سوى خدا مى رود ، از نماز فارغ نمى شود مگر مانند روزى که مادر او را زاییده از همه ى گناهان پاک مى شود . و اگر میان دو نماز واجب خطایى به او برسد ، پس از اداى نماز دیگر به همان صورت گناهش بر او آمرزیده مى شود . . .
جایگاه پنج نماز واجب براى امت من همانند نهرى است که بر در خانه ى یکى از شما جارى است ، اگر بر بدن یکى از شما چرکى باشد آن گاه در روز پنج بار در آن نهر غسل کند ، آیا در بدنش چرکى مى ماند ؟ به خدا سوگند نمازهاى پنج گانه براى امت من در پاک نمودن آنان مانند همان نهر است((3
ولى فاسق که از دایره ى ایمان و انسانیت بیرون است ، اگر کار نیک و عمل صالحى انجام دهد مورد قبول و پذیرش حق قرار نمى گیرد و اگر گناهى مرتکب شود به مغفرت و آمرزش نمى رسد ; زیرا او با خدا معامله نکرده است . او خدا را باور ندارد و طلب آمرزش و مغفرت از خدا نکرده است ، پس مؤمن و فاسق در هیچ زمینه اى با هم برابر و یکسان نیستند .
اینان اگرچه در دنیا بر سر یک سفره اند ـ سفره ى طبیعت و نعمت ها ـ ولى در آخرت میان آنان جدایى ابدى خواهد بود . اهل ایمان همیشه در نعمت هاى جاوید بهشت و اهل فسق تا ابد در دوزخ جاى دارند .
سرنوشت مؤمنان در قیامت
قرآن مجید در بسیارى از آیات و روایات به بیان سرنوشت مؤمنان در قیامت پرداخته است و اگرچه لازم است انسان از همه ى آنها آگاه شود ، ولى این نوشتار چون گنجایش همه ى آن حقایق را ندارد به ذکر نمونه اى از آن آیات و روایات اکتفا مى شود .
قرآن مجید پس از پرسش و پاسخ درباره ى مؤمنان و فاسقان و این که در هیچ موردى با هم یکسان و برابر نیستند در آیه ى بعد به سرنوشت مؤمنان در قیامت اشاره مى کند :
أَمَّا الَّذِینَ ءَامَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوَى نُزُلا بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ((4
اما کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند ; به سبب این که همواره در کار مثبت بودند جایگاهشان براى پذیرایى به وسیله ى هر نوع خوراکى و آشامیدنى ، بهشت هاست .
آیه ى شریفه به سه حقیقت بسیار باارزش اشاره دارد :
1 ـ ایمان و باور داشتن حقایق به تنهایى سبب نجات نیست . آنان که به نجات خود در سایه ى ایمانِ تنها امید بسته اند ، امیدشان بى پایه است . عاشق نجات و مشتاق پاداش نباید به ایمان بدون عمل قناعت کند ، بلکه لازم است ایمان خود را به کارهاى شایسته چون واجبات و ترک محرمّات و خدمت به بندگان حق بیاراید تا زمینه ى جلب رحمت و ـ اگر خداى ناخواسته به گناهى آلوده باشد ـ زمینه ى جلب مغفرت براى او فراهم آید .
2 ـ جنات مأوى با تمام نعمت هایش در سیطره ى مالکیت آنان قرار مى گیرد . ( فلهم ) مالکیتى که قابل سلب شدن و از دست رفتن نیست ، مالکیتى است ابدى و همیشگى و جاوید و دایمى و در حقیقت ظهور مالکیت حق نسبت به آن بزرگواران است ; این مالکیت به خاطر آن است که از ابتداى بلوغ تا هنگام مرگ به طور پیوسته اهل ایمان و عمل صالح بودند .
3 ـ مهماندار و پذیرایى کننده از آنان خداست . چنان که در سوره ى انسان به این حقیقت والا اشاره شده است :
عَالِیَهُمْ ثِیَابُ سُنْدُس خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِن فِضَّة وَسَقَاهُم رَبُّهُم شَرَاباً طَهُوراً )((5
بالا پوششان دیباى سبز نازک و ضخیم ، و آرایششان دستبندهایى از نقره است ، و پروردگارشان به آنان شراب پاک که نه مستى و بیخودى و نه سر درد و رنج ایجاد مى کند به آنان مى نوشاند .
راستى چه بزم خوشى است ، بزمى دایمى و ابدى ، همراه با انواع لباس هاى زیبا وخوش منظره ، و آرایشى از دستبندهاى پر جلوه در جایگاهى چون بهشت و در کنار مهماندارى چون حضرت دوست ، که خود با رحمت ویژه و محبت و عشق بى نهایتش ، از میهمانانِ باکرامتش ، پذیرایى مى کند . این پذیرایى که با نعمت هاى ملموس انجام مى گیرد تا حدودى قابل درک است .
نوعى دیگر از پذیرایى جنبه ى معنوى دارد ، که تا انسان به آن نرسد به هیچ صورت براى او قابل درک نیست . پیامبر بزرگ اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم)ـ که در دنیا هم از این نوع پذیرایى معنوى به طور کامل بهره مند بوده ـ در روایتى به این حقیقت اشاره فرموده است .
إنَّ النَّبِىَّ لَمَّا وَاصَلَ فِى صَوْمِهِ ، وَاصَلَ أصحَابُهُ اقْتِدَاءً بِهِ ، فَنَهَاهُم عَن صَومِ الوِصَالِ . فَقَالُوا : « فَمَا بَالُکَ أَنتَ یَا رَسوُل الله ؟ » فَقَالَ : « إنّى لَسْتُ کَأحَدِکُم ، إنّى اظَل عِندَ رَبّى یُطعِمُنى وَیسقِینِى »((6
هنگامى که پیامبر روزه اش را بدون انقطاع و پى در پى قرار داد ، اصحاب هم به او اقتدا کردند ، پیامبر آنان را از روزه ى وصال نهى کرد . گفتند : « موقعیت و شأن تو چگونه است که به چنین روزه اى متوسل شده اى ؟! » فرمود : « من مانند شما نیستم ، من پیوسته نزد پروردگارم به سر مى برم در حالى که مرا اطعام مى کند و از آشامیدنى ویژه اى مى نوشاند »
آرى ! کسى که اعلام کرده است :
أَدَّبَنِى رَبّى فَأحسَنَ تَأدِیبِى(7)
پروردگارم مرا به ادب آراست و نیکو مرا به ادب آراست .
باید به پاداش این که همه ى موارد ادب را عاشقانه پذیرفت و به مرحله ى اجرا گذاشت ، و در این زمینه براى همه ى انسان ها اسوه و سرمشق شد ، از سوى محبوبش خوراکى و آشامیدنى ویژه ، که جز خود او از کیفیتش خبر نداشت دریافت کند .
او انسان والا و عاشق و عارفى بود که با همه ى وجودش به زبان حال به محبوبش مى گفت :
من نه آنم که روم از پى یارى دیگر *** یا به غیر از تو دهم دل به نگارى دیگر
رهسپار غم عشق توام اى راحت جان *** زان نیارم که روم از پى کارى دیگر
آتش روى تو بر دل زده یک باره شرار *** عشق تو سوخته جانم به شرارى دیگر
به خیال گل روى تو بهارى دل راست *** در وصال تو خود او را ست بهارى دیگر
امشب از دست روم گر که تویى باده گسار *** لب میگون توام باده گسارى دیگر
حسن عهدت نگذارد که گذارم پس از این *** سر تسلیم و رضا بر خط یارى دیگر
ارزش مؤمن
همه ى عنایات و الطاف خدا به مؤمن در دنیا و آخرت به خاطر ایمان و عمل و اخلاق اوست . ایمان و عمل و اخلاق که از ارزش هاى ذاتى است به او ارزش بخشیده ، تا جایى که وجود مؤمن فوق همه ى ارزش هاست ، و به خاطر این ارزش والاست که مورد رحمت و مغفرت است ، و در قیامت جایگاهش بهشت و پذیرایى اش نعمت هاى ابدى است .
ارزش مؤمن در روایات اهل بیت(علیهم السلام)به صورتى اعجاب انگیز بیان شده است:
روایت شده پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) به کعبه نظر کرد و گفت :
مرحبا به بیت ، چه بزرگ و عظیمى ، و چه بزرگ است حرمتت نزد خدا ، سوگند به خدا حرمت مؤمن از تو عظیم تر است ; زیرا براى تو یک حرمت است و براى مؤمن سه حرمت : حرمت در مال ، حرمت در خون ، و حرمت در شأن و اعتبار ، چون کسى حق ندارد به مؤمن گمان بد بورزد((8
و نیز آن حضرت فرمود :
إنَ اللهَ جَلَّ ثَناؤُهُ یَقولُ : « وَعِزَّتِى وَجَلاَلِى مَا خَلَقْتُ مِن خَلْقِى خَلْقاً أحَبُّ اِلَىَّ مِن عَبْدِىَ المُؤمِنِ »( (9
خدا که ثنایش بزرگ است مى فرماید : « سوگند به عزت و جلالم آفریده اى را در میان همه ى آفریدگانم محبوب تر از مؤمن نزد خود نیافریده ام»
و نیز فرمود :
اَلمُؤمِنُ أکْرَمُ عَلَى اللهِ مِن مَلاَئِکَتِهِ المُقَرَّبِینَ(10)
مؤمن نزد خدا از فرشتگان مقرب گرامى تر است .
امام صادق (علیه السلام) فرمود :
مخلوقات ، توان رسیدن به حقیقت صفات خداى عزّ و جل را ندارند ، و چنان که توان رسیدن به حقیقت صفات خدا را ندارند توان رسیدن به حقیقت صفات پیامبر خدا را ندارند ، و چنان که توان رسیدن به حقیقت صفات پیامبر خدا را ندارند توان رسیدن به صفات امام را ندارند ، و چنان که توان رسیدن به صفات امام را ندارند توان رسیدن به حقیقت صفات مؤمن را ندارند !! (11)
حضرت رضا (علیه السلام) از پدرانش از پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) روایت مى کند که رسول اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود :
مَثَلُ المُؤمِنِ عِنْدَ اللهِ تَعَالَى کَمَثَلِ مَلَک مُقَرَّب ، وَاِنَّ المُؤمِنَ عِنْدَ اللهِ لاََعْظَمُ مِن ذَلِکَ . . .(12)
مؤمن نزد خداى عز و جل مانند فرشته ى مقرب است ، و در حقیقت مؤمن نزد خدا از فرشته ى مقرب هم بالاتر است .
سرنوشت فاسقان در قیامت
قرآن کریم در بسیارى از آیات و نیز روایات فراوان ، به بیان سرنوشت فاسقان در قیامت پرداخته است ، که نمونه هایى از آن را مى آوریم .
وَأَمَّا الَّذِینَ فَسَقُواْ فَمَأْوَاهُمُ النَّارُ کُلَّمَآ أَرَادُوا أَن یَخْرُجُوا مِنْهَا أُعِیدُواْ فِیهَا وَقِیلَ ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّذِى کُنْتُم بِهِ تُکَذِّبُونَ * وَلَنُذِیقَنَّهُم مِنَ العَذَابِ الاَْدْنَى دُونَ العَذَابِ الاَْکْبَرِ لَعَلَّهُم یَرْجِعُونَ )(13)
و اما کسانى که فاسق بودند جایگاهشان آتش است ، هرگاه بخواهند از آن درآیند ، آنان را در آن برمى گردانند و به آنان گویند : عذاب آتشى که همواره آن را انکار مى کردید بچشید .
و هر آینه عذاب نزدیک تر را ( که عذاب دنیاست ) ، و غیر از عذاب بزرگتر است به آنان مى چشانیم ، باشد که از فسق خود باز گردند .
نکات مورد توجه در آیه شریفه
این دو آیه ى شریفه داراى نکات بسیار مهمى است که به آنها اشاره مى شود .
1 ـ أمّا الذین فسقوا
عرب ، خروج خرما را از پوستش فسق مى گوید ، و قرآن به همین مناسبت انسانى را که از مدار طاعت و عبادت و حدود انسانیت و آدمیت خارج شده فاسق مى نامد .
فاسق در همه ى امور باطنى ، و اعمال و حرکات ظاهرى ضد مؤمن است .
مؤمن در دایره ى اطاعت و عبادت ، اخلاص و ایمان ، درستى و راستى و کرامت و فضیلت قرار دارد ، و بر این عقاید استقامت مىورزد . او در این دایره بدون این که تحت تأثیر حوادث شیرین و تلخ قرار گیرد ثبات قدم دارد ، و دست در دست کسانى که بیرون از این دایره هستند نمى گذارد .
مؤمن با حقّ و حقّ با مؤمن است ، و مؤمن همیشه در آن جهتى است که حق است .
مصداق اتم و اکمل این معیت و گردش ، وجود مبارک امیرالمؤمنین (علیه السلام)است . چنان که پیامبر اسلام درباره ى او فرمود :
عَلىٌ مَعَ الحَق وَالحَقُّ مَعَ عَلى یَدُورُ حَیثَما دَار عَلى(14)
پیروان امیرالمؤمنین (علیه السلام) که مؤمن حقیقى هستند مانند امام بزرگوارشان همه جا و در همه ى شرایط با حق هستند ، و حق هم با آنان است و در آن جهتى حرکت مى کنند که حق حرکت مى کند .
ولى فاسق بیرون از حوزه ى ایمان و خارج از دایره ى طاعت و عبادت و درستى و راستى به سر مى برد ، و دست در دست هر ابلیس و شیطان و مفسد و اغواگرى مى گذارد ، و بدون توجه و آگاهى ، دنیا و آخرتش را بر باد مى دهد ، و سرمایه ى وجودش را ضایع و تباه مى کند . از انجام واجبات و ترک محرمات روى مى گرداند و گامى به سوى انبیا و امامان و قرآن برنمى دارد . از آشنایى با حقایق مى گریزد و جز شکم و لذت خواهى هم چون شکم پرستى و لذت خواهى چارپایان نمى شناسد و با این روش و منش فاسقانه ـ که تا لحظه ى مرگش ادامه مى دهد ـ زمینه ى ورود به آتش دوزخ را براى خود به دست خود فراهم مى آورد .
چون به قیامت وارد شود جایگاهى جز آتش نخواهد یافت ، به ناچار به آتش کشیده مى شود . و چنان که در دنیا هرگاه از گناهى فارغ مى شد دوباره با فراهم شدن شرایط به آن گناه باز مى گشت ، در قیامت هم هربار که بخواهد از دوزخ درآید به آن بازش مى گردانند و به او مى گویند :
ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّذِی کُنتُم بِهِ تُکَذِّبُونَ(15)
عذاب آتشى را که همواره انکار مى کردى بچش !!
2 ـ کُلّما أرادوا أن یخرجوا منها . . .
جاذبه ى درون و کشش باطن نسبت به حق که گاهى از آن به عنوان فطرت یاد مى شود ، وقتى تقویت شود عشق به کمال در سراسر وجود انسان جلوه مى کند ، و زمینه ى رسیدن به کمال را به کمک عبادت و طاعت و ایمان و اخلاص فراهم مى آورد . جلوه ى کامل این کشش در قیامت ظهور مى کند و آنجاست که میل مؤمن به لقاى حق و بهشت عنبر سرشت او را به دیدار وجه ربّ و رسیدن به بهشت یارى مى دهد .
ولى شخص فاسق چون فطرت و جاذبه ى باطنى خود را در دنیا با لبه ى تیز شمشیر گناه نابود کرده ، در قیامت نمى تواند او را براى رسیدن به لقاى معنوى و بهشت ابدى کمک دهد . مى خواهد که از دوزخ درآید ، ولى قدرت و توانى در باطن و ظاهر او نیست که به او کمک دهد تا از عذاب رهایى یابد .
3 ـ فمأواهم النار
اینان سزاوار آتش دوزخند ; زیرا سخن حق و وعده ى الهى را نسبت به قیامت و عذاب بدکاران با آن که همراه با دلیل و برهان بود از روى تکبر و خودپسندى انکار کردند ، و در برابر حقایق از عقل خدادادى استفاده نکردند ، بلکه همواره هوا و هوس خود را میدان دار زندگى قرار دادند و بلا و مصیبتى غیر قابل درمان به سر خود آوردند .
اینان از ماه مبارک رمضان و محرم و صفر و ایام فاطمیه که بهترین کلاس پرورش و آموزش بود بهره نگرفتند ، سخن پیامبر و امام و حکیم و عارف و مؤمنى را نسبت به هیچ امرى نپذیرفتند تا مرگ گریبانشان را گرفت و به جایى بدون داشتن راه نجات ، رهسپارشان کرد .
-----------------------------------------------------------
1 ـ سجده ( 32 ) : 18 .
2ـ عن حفص قال : سمعت اباعبد الله (علیه السلام) یقول : ما من مومن یذنب ذنبا الاّ اجله الله عز وجل سبع ساعات من النهار فان هو تاب لم یکتب علیه شی وان هو لم یفعل کتب الله علیه سیئة . فاتاه عباد البصرى فقال له : بلغنا انک قلت : ما من عبد یذنب ذنبا الاّ اجله الله عز وجل سبع ساعات من النهار فقال لیس هکذا قلت ولکنى قلت ما من مؤمن وکذلک کان قولی .
روایاتى با این مضمون در کافى : 2 / 439 ، باب الاستغفار من الذنب ، حدیث 9 ; وسائل الشیعه : 16 / 64 ، باب 85 ; مستدرک الوسائل : 12 / 119 ، باب 85 ; بحار الانوار : 68 / 245 ، باب 71 و . . . موجود مى باشد.
3 ـ قال : یا على ! والذى بعثنى بالحق بشیرا ونذیرا إن أحدکم لیقوم إلى وضوئه فتساقط عن جوارحه الذنوب فإذا استقبل الله بوجهه وقلبه لم ینفتل عن صلاته وعلیه من ذنوبه شیء کما ولدته أمه فإن أصاب شیئا بین الصلاتین کان له مثل ذلک حتى عد الصلوات الخمس ثم قال : یا على ! إنما منزلة الصلوات الخمس لأمتى کنهر جار على باب أحدکم فما ظن أحدکم لو کان فى جسده درن ثم اغتسل فى ذلک النهر خمس مرات فى الیوم أکان یبقى فى جسده درن فکذلک والله الصلوات الخمس لأمتى .
تفسیر عیاشى : 2/161 ، حدیث 74 ; عوالى اللآلى : 2/24 ، المسلک الرابع . . . ، حدیث 54 ; بحار الانوار : 79/220 ، باب 1 ، حدیث 41 .
4 ـ سجده ( 32 ) : 19 .
5 ـ انسان ( 76 ) : 21 .
6 ـ عوالى اللآلى : 4 / 118 ، الجملة الثانیة ، حدیث 189 ; مستدرک الوسائل : 7 / 552 ، باب 3 ، حدیث 8866 .
7 ـ نور الثقلین : 5 / 392 ; بحار الانوار : 68 / 382 ، باب 92 .
8 ـ مشکاة الانوار : 78 ، فصل الرابع فى منزلة الشیعه ; روضة الواعظین : 2 / 293 ، مجلس فى ذکر مناقب اصحاب ; بحار الانوار : 64 / 71 ، الاخبار ، حدیث 39 ; میزان الحکمه : 1 / 390 ، الایمان ، حدیث 1396 .
9 ـ مشکاة الانوار : 33 ، فصل السابع فى الرضا ; بحار الانوار : 68 / 158 ، باب 63 ; میزان الحکمه : 1 / 390 ، الایمان ، حدیث 1399 .
10 ـ کنز العمال : 821 ; میزان الحکمه : 1 / 390 ، الایمان ، حدیث 1402 .
11ـ المؤمن : 31 ، باب 2 ، حدیث 59 ; بحار الانوار : 64 / 65 ، الأخبار ، حدیث 13 .
12ـ عیون اخبار الرضا : 2 / 29 ، باب 31 ، حدیث 33 ; بحار الانوار : 6 / 21 ، باب 20 ، حدیث 15 .
13 ـ سجده ( 32 ) : 20 ـ 21 .
14ـ مناقب : 3/62 ، فصل فى أنّه مع الحق والحق معه ; بحار الانوار : 38 / 29 ، باب 57 . این روایت با عبارات مختلف و به یک معنا حدود 100 مورد در کتب شیعه و اهل سنت آمده است .
15 ـ سجده ( 32 ) : 20 .