قیام امام حسین(ع) در تاریخ اسلام و مسلمانان از پدیده های نقش آفرین و تحوّل زا است. تأثیر حادثه مزبور در بسیاری از قیام ها و نهضت های جهان اسلام انکارناپذیر است. این حادثه نه تنها در پیدایش حوادث سیاسی جهان اسلام تأثیر جدی داشت, بلکه در ساختن فرهنگ و آداب و سنن مردمی نیز نقش برجسته ای بازی کرده است. تفاوت فرهنگی که در بین شیعیان و دیگر پیروان اسلام وجود دارد تا حدود زیادی متأثر از حادثه کربلاست. از این رو پژوهش و بررسی پدیده عاشورا و چگونگی گزارش آن, موضوعی حیاتی در زندگی مسلمانان و به ویژه شیعیان است. حادثه یاد شده بنابر نوع گزارش و انتقال آن از نسلی به نسل دیگر می تواند تأثیرات متفاوتی داشته باشد. انتقال درست حادثه موجب شور و حیات و زندگی خواهد شد و گزارش نادرست آن باعث خمودی و سستی در جامعه.
جاذبه و نقش آفرینی حادثه کربلا موجب وسوسه در پاره ای از علاقه مندان ساده دل و بخشی از دشمنان دوست نما گشته تا با دست کاری در گزارش های تاریخی و افزودن های ناروا و پیرایه های ناصحیح, چهره حادثه یاد شده را نادرست و غیر واقعی به نسل های آینده خود انتقال دهند. علاقه مندان و دل سوزان واقعی و آگاه به حوادث تاریخی در زمان های گذشته, تلاش خوبی برای پیش گیری و یا زدودن پیرایه های ناصحیح از چهره حادثه کربلا نموده اند و در این راستا آثاری به جای گذاشته اند, اما به لحاظ گستردگی تحریفات در گزارش حادثه کربلا و تبدیل گشتن آن به شغل و پیشه ای سودآور و وجود پذیرش در جامعه, این تلاش ها نتوانستند مانع جدّی در برابر سیل تحریفات و انحرافات در گزارش حادثه کربلا ایجاد کند. تلاش محدثان بزرگی چون حاج میرزا حسین نوری نویسنده کتاب ارزشمند لؤلؤ و مرجان و کوشش های استاد ارجمندی چون مرتضی مطهری هم نتوانسته سودجویان و دنیاطلبان را از بهره گیری از حادثه کربلا در جهت اهداف دنیوی خود باز دارد. بنابراین, تلاش برای زدودن چهره حادثه کربلا از تحریفات و انحرافات, موضوعی زنده و بایسته است و وظیفه ای سنگین بر دوش پژوهشگران حق جو می باشد. در این نوشته نگاهی به انگیزه های گوناگون گزارش گران خلاف واقع و تحریف حادثه کربلا, و روش هایی برای شناخت تحریفات مزبور ارائه خواهد شد. بدیهی است نوشته نه کاری تازه و نه کاری نهایی است, بلکه تلاشی است در راستای تبیین انگیزه ها و ارائه راه کارهایی کلی برای شناخت سره از ناسره.
انگیزه های تحریف گران تاریخ کربلا
انگیزه تحریف گران حادثه کربلا را می توان به دو بخش کلی تقسیم کرد: تحریف هایی که به انگیزه خیرخواهی و نیّت خیر از سوی تحریف گران انجام یافته است و تحریف هایی که آگاهانه و با انگیزه های سودجویانه ایجاد شده است. در گروه نخست جهل و نادانی دلیل عمده تحریف بود و در گروه دوم دنیاطلبی و کاسب کاری موجب اصلی تحریفات بوده و است.
انگیزه های گروه نخست به شرح ذیل است:
1. ارائه مظلومیت بیشتر
امام حسین(ع) و یاران آن حضرت در حادثه کربلا در مظلوم ترین شکل به شهادت رسیدند. تصور محاصره شدن گروهی محدود به همراه خانواده هایشان از سوی سپاهی انبوه و تمام مسلح و ایجاد محدودیت های شگفت از قبیل ممنوعیت بهره گیری از آب فرات که از کنار آنان می گذشت و به شهادت رساندن آنان در شکل دلخراش و جانسوز توسط افرادی که مدعی پیروی بنیانگذار اسلام بودند, به خودی خود حادثه ای سرشار از مظلومیت است و همین مظلومیت نقش جدی در بقا و حیات مستمر حادثه در ذهن علاقه مندان به آن حضرت داشت. بدیهی است هرچه مظلومیت این حادثه نمود بیشتری پیدا کند, تأثیر عاطفی آن بیشتر خواهد بود و حیات و بقای آن فزون تر خواهد شد. پاره ای از علاقه مندان به آن حضرت از سر دلسوزی و عشق تلاش کردند مظلومیت مزبور را برجسته تر و آشکارتر کنند. پیدایش چنین روندی به مرور حادثه یاد شده را با پیرایه های نادرستی همراه ساخته است و کم کم اصل حادثه فراموش شده و پیرایه هایی که به انگیزه ایجاد مظلومیت فزون تر ساخته و پرداخته شده است, جای واقعی حادثه کربلا را گرفته است. گزارش هایی که در خصوص چگونگی به شهادت رسیدن طفل شیرخوار امام حسین(ع)1 و یا شیوه درخواست آب از سوی اطفال از حضرت ابوالفضل(ع)2 و یا موضوعاتی چون ازدواج حضرت قاسم(ع) در کربلا3 و نظائر آن که بسیار جان سوز و دردآور هستند, زاییده اذهان علاقه مندانی هست که در پی ایجاد مظلومیت بیشتر هستند; غافل از آن که در گرماگرم این قبیل نقل ها اصل هدف امام حسین(ع) گم می شود و خواننده و یا شنونده امام حسین(ع) و یاران آن حضرت را انسان هایی ضعیف می پندارند که تمام همّ و غم آنان دست یابی به آب و رفع تشنگی بود و اگر این مشکل حل می شد, همه مسائل و معضلات مرتفع می گشت. چنین کسی هرگز نمی تواند عظمت قیام امام حسین(ع) و هدف بزرگ آن حضرت را درک کند.
سازندگان این بخش از تحریف ها عموماً از کسانی هستند که از آگاهی کافی برخوردار نیستند و معمولاً قصه پردازی های آنان مشتمل بر تناقض گویی های فراوان است و در بسیاری از مواقع به مسائل روشن و بیّن توجه نمی کنند.
در بخش نشانه های تحریف, به شماری از این دست تناقض ها اشاره خواهد شد.
2. عظمت بخشیدن به خاندان پیامبر(ص)
خاندان پیامبر(ص) به اعتبار انتساب به آن حضرت(ص) و به علت شایستگی هایی که خود از آن برخوردار بودند, از عظمت و بزرگی بسیاری برخوردارند. علاقه مندان به این خاندان, این عظمت و بزرگی را پاس می دارند و قدر می نهند. بدیهی است هرچه عظمت و بزرگی یاد شده, نمود بیشتری پیدا کند برای توجیه علاقه و عشق به اهل بیت(ع) مناسب تر است. خردمندان و اهل دانش معمولاً با شناساندن درست ائمه(ع) به تبیین عظمت مزبور دست می یازند و بر آن باورند که هرچه خاندان رسول خدا(ص) واقعی تر نشان داده شود, پر عظمت تر نمود پیدا می کند. اما ناآگاهان که معمولاً عظمت و بزرگی را در انجام امور خارق العاده و شگفت می بینند, در پی جعل داستان ها و قصه های شگفت و غیر معمول می افتند تا از این راه بزرگی و عظمت اهل بیت(ع) را نشان دهند. فرق بین دو گروه را آن داستان مشهور (مار) نوشتاری و (مار) ترسیمی به خوبی نشان می دهد. عموم قصه هایی که در آن ها تصرفات فوق طبیعی به امام حسین(ع) و یارانش نسبت داده شد, ساخته و پرداخته این قبیل علاقه مندان ناآگاه می باشد و با کمال تأسف این گروه از مردم کاری بسیار گسترده انجام داده اند. نمونه روشن چنین کاری را باید در کتاب هایی چون روضةالشهدا 4 و اسرارالشهدا 5 دید. این قبیل کتاب ها سرتاسر دروغ و تهمت است و در آن ها گاه قصه هایی دیده می شود که بسیار از خردمندی به دور است. از این دست قصه ها می توان به جریان حراست شیر از اجساد شهدای کربلا پس از عاشورا یاد کرد که به اشکال گوناگون نقل شده است6 و در پاره ای از آنها سازندگان داستان و یا توجیه گران آن وقتی به غرابت و شگفتی آن توجه کرده اند, یادآور شدند که شیر مزبور, علی بن ابی طالب(ع) است که جهت حراست از اجساد شهدا در چنین شکلی ظاهر شده بود. گویا این افراد از تعبیر اسدالله در حق امیرمؤمنان(ع) به جای معنای استعاری, معنای حقیقی آن را تصور کرده و چنین توجیه نموده اند. اینان به پیامدهای منفی چنین توجیهی توجه نکرده اند که از اصل جعل داستان, زشت تر و نارواتر است.
نظیر این داستان, قصه هایی است که در خصوص شمار کشته های دشمن ساخته و پرداخته اند. در گزارشی, راوی شمار کشته های دشمن را یکصد وپنجاه هزار نفر قلمداد کرده است7 و چون ابن سعد نتوانست همه آنها را دفن کند, به ناچار بزرگان و سرداران را دفن کرد و بقیه را رها نمود. سازنده قصه, فکر نکرده است که ممکن است خواننده روزی در این شمار افراد تدبر کند و آن را نامعقول بپندارد. و در پی آمد رها شدن آن همه اجساد در آن هوای گرم و بیماری های ناشی از آن تدبّر کند. در ادامه این گزارش تناقض های فراوانی دیده می شود. از سویی می گوید که اجساد شهیدان کربلا سه روز در قتلگاه رها شده بود و به خاطر تابش خورشید تغییر رنگ یافته بودند و شناخته نمی شدند و از سوی دیگر می نویسد که زنان بنی اسد, دیدند که جنازه ها چنان تازه است که گویی در همان ساعت شهید شدند. از سویی از قول امام زین العابدین که طبق گزارش از زندان عبیدالله جهت تدفین اجساد آمده بود, نقل می کند که خطاب به امام حسین(ع) گفت: ای کاش بودی و می دیدی که من اسیر بودم و نتوانستم جهت تدفین حاضر شوم و از سوی دیگر می گوید که وی جهت تدفین حاضر شد.8
در انتساب شمار کشته ها توسط هرکدام از یاران امام حسین(ع) نقل های نامعقولی وجود دارد که تنها می تواند از ذهن یک شیفته نادان, تراوش کند که در پی ایجاد کرامت و خارق عادت برای محبوبان خود است.
از این دست گزارش ها که ناشی از روحیه کرامت آفرینی و معجزه سازی برای یاران امام(ع) در روز عاشورا است, در کتب مقاتل متأخر و به ویژه آنهایی که در عصر رواج خرافه در دوران حاکمیت صفویه و قاجار تدوین یافته است, بسیار می توان یافت.9
3. کریه نشان دادن چهره دشمن
هیچ کسی علاقه مند نیست که دشمنش چهره خوبی داشته باشد. هرچه دشمن کریه تر و زشت تر باشد, دشمنی با او توجیه پذیرتر و مقبول تر است. اگر این دشمن جریانی چون بنی امیه و به ویژه یزید و پیروانش باشند که در شناعت و ستم بارگی کم نظیر بودند, زمینه لازم برای کریه تر نشان دادن بیشتر نیز وجود دارد. پاره ای از تحریف گران عاشورا با این انگیزه که دشمن را هرچه بیشتر زشت و منفور نشان دهند در مواردی به پر و بال دادن بیشتر به پاره ای از حوادث کربلا پرداخته اند و گاه داستان هایی ساخته و پرداخته اند که شگفت انگیز است. در مواردی از داستان های ساختگی, داستان های دیگری زاییده است که به مجموعه ای سلسله وار از داستان های منفور تبدیل شده است. به عنوان نمونه, از گزارش اسب تاختن بر اجساد شهدای کربلا که گویا اصل داستان هم در منبع معتبری نیامده است, داستان های دیگری جعل شده از قبیل اسبی که از این گروه از اسب ها به مصر منتقل شد و عکس العمل مردم در برابر آن,10 یا متوسل شدن زینب به سفینه, غلام حضرت رسول(ص) جهت درخواست از شیران بیشه برای حراست از اجساد شهدا11 و داستان هایی از این قبیل که ظاهراً انگیزه اصلی در ساختن آن ها علاقه به نمایش بیشتر زشتی و قساوت قلب دشمن بود. در حالی که به نظر می رسد اگر حادثه عاشورا برخورد سپاه دشمن با امام حسین(ع) و یارانش درست نقل شود, در نمایش قساوت قلب دشمن و زشتی عمل آنان کافی است و نیازی به ساختن داستان های بیشتر نیست.
انگیزه های تحریف را که آگاهانه انجام گرفته و نیت خیرخواهی در آن ها نبود و نیست, می توان به شرح زیر آورد:
1 . پاسخ گویی به مطالبات مخاطبان
این انگیزه مخاطره آمیزترین, ناخالص ترین و پردوام ترین انگیزه ها است. در انگیزه های گذشته, خلوص و علاقه مندی جوهره آن ها را تشکیل می داد; در حالی که در این انگیزه پول پرستی, دنیاخواهی, مریدسازی, ریا و تظاهر اصل و ریشه جعل و دروغ گویی است. توسعه آگاهی و شناخت, انگیزه های گذشته را محدودتر کرده و پی آمدهای آن را از بین می برد; در حالی که این انگیزه روز به روز فزون تر می گردد و پر رونق تر می شود. از زمانی که پرداختن به حادثه کربلا به عنوان جریانی پول ساز و کاسب کارانه جلوه کرده است, این انگیزه رونق یافته و تولید دروغ و تحریف به شکل انبوه درآمده است. در این انگیزه کسانی که در شکل مصیبت خوانی به حادثه کربلا می پردازند به اصل حادثه و چگونگی وقوع آن کاری ندارند, بلکه به رضایت و خشنودی بنیانگذار مجلس و حاضران در جلسه توجه می کنند. رونق مجلس بن مایه این قبیل روضه خوانی ها است و بدیهی است در دست یابی به این اصل توسل به هر کاری پذیرفتنی می شود و هدف وسیله را تطهیر می کند.
اگر انگیزه های گذشته را به اعتبار (الأعمال بالنیات) قابل دفاع بدانیم و پیرایه بندان به حادثه کربلا را با انگیزه های علاقه مندی, به دلیل معذوریت جاهل سزاوار سرزنش ندانیم, جاعلان به انگیزه پاسخ گویی به مطالبات مخاطبان را که از روی آگاهی و برای دست یابی به دنیا به خاندان پیامبر(ص) دروغ می بندند, به طور قطع باید گناهکار شمرد. گرچه اینان خود را در پناه ذاکر حسین و اهل بیت(ع) بودن, مصون از هر گونه نقدی پندارند, ولی باید بیشترین نقد از کار اینان به عمل آید و دلسوزان به دین و اهل بیت(ع) از اینان اظهار نفرت و تبرّی کنند; زیرا اینان عاشق دنیا و ذاکر مال و اموال هستند و از زشت ترین شیوه کسب درآمد که دین فروشی است, بهره می گیرند و قطعاً مشحون نکوهش موجود در کسب دنیا به دین قرار دارند. نشانه های این انگیزه را می توان از روش هایی که آنان به کار می برند, به خوبی شناخت. در ذیل به پاره ای از این روش ها اشاره می شود:
الف. انتساب به منبع غیر قابل دسترسی
این گروه برای فرار از بازخواست منتقدان, معمولاً منبع گزارش خود را, دست نیافتنی می کنند و به گونه ای آدرس می دهند که هیچ کس نمی تواند از منبع نقلشان پرسش کند و از درستی و نادرستی آن اطلاع حاصل کند. در بیان این گروه معمولاً جملاتی به شرح زیر وجود دارد: (شخصی در خواب, معصومی را دید و آن حضرت چنین گفت), (بزرگی که اهل دل و صاحب کرامت است چنین گفت:) (آقایی یا بانویی, شهیدی را در خواب دید که چنان می گفت) (ذاکری چنین نقل کرد:) (در کتابی چنین دیدم), (علیلی که شفا یافته بود, چنین می گفت)…
این گونه مستندسازی, سخن نه قابل اثبات و نه تکذیب است. در این گزاره ها گرچه احتمال بسیار ضعیفی وجود دارد که راست باشد, اما این احتمال قوی هم هست که به طور کامل ساخته و پرداخته گوینده باشد. چه کسی می تواند واقعیت را کشف کند؟