سعد مردی مدبر و شجاع و شخصیتی بانفوذ در میان قبیله خود بود. از این رو در همان دوران جوانی به مقام
ریاست قبیله اوس برگزیده شد.
مسلمانشدن سعد تاثیر شگرفی در گسترش آیین پیامبر در مدینه داشت؛ به گونه ای که با تدبیر وی در یک روز تمامی مردم بنی الاسهل مسلمان شدند. او از آن هنگام تا زمان شهادت در راه گسترش و ترویج اسلام لحظهای از پا ننشست، تردیدی به دل راه نداد و در تمامی صحنهها حضور یافت.
پس از نبرد بدر، در جنگ احد، غزوه بنی قینقاع، سریه قتل کعب بن الاشرف، غزوه بنی نضیر شرکت کرد. آخرین صحنه رزم وی، میدان جنگ خندق در یوم الاحزاب بود که بازویش آسیب دید و به مقام جانبازی نایل آمد.
مورخان نوشته اند که در جنگ خندق تیری نیز به رگ اکحل (رگ حیاتی) سعد اصابت کرد و او از شدت خونریزی بیحال شد و بر زمین افتاد. پس از پراکنده شدن لشگر احزاب، پیامبر خدا به فرمان خداوند، یهودیان بنی قریظه را که عهد شکسته و با مشرکان مکه در جنگ احزاب همکاری کرده بودند، محاصره نمود. آنان مدتی بعد به قضاوت و حکم سعد بن معاذ تن دادند.
سعد که در بستر بیماری بود، خود را به آنجا رساند و درباره بنیقریظه چنین داوری کرد:«مردان بالغ آنان کشته شوند، زنانشان اسیر و اموالشان میان مهاجران فقیر مدینه تقسیم گردند.» حکم سعد مورد تائید پیامبر اکرم قرار گرفت و اجرا شد.
سعد بن معاذ پس از این داوری بر اثر جراحت همان تیر، در سال پنجم هجرت در مدینه دار فانی را وداع گفت. پیامبر در مراسم غسل و کفن و تشییع جنازه وی شرکت کرد و تجلیل فراوانی از او به عمل آورد. وی در هنگام شهادت حدود 37 سال داشت. (الاستیعاب، ج 2، ص 27؛ الاصابه، ج 2، ص 27؛ اسدالغابه، ج 2، ص 273؛ الطبقات، ج 3، ص 420؛ قاموس الرجال، ص 65؛ اعیان الشیعه، ج 7، ص 230؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 13، ص 272 ).
3- المغازی واقدی، ج2، ص496 ؛ سیره ابن هشام، ج3، ص244 ؛ فروغ ابدیت، ج2 .