پیشینه تاریخی مراسم حج
از آنجا که حج آیینی الهی و معنوی است و تشریع آن به خاطر رشد روح و کمال نفس و پرورش اخلاق و عمل انسان صورت گرفته، باید پیشینه تاریخی آن را در عرصه گاه معارف اسلامی و مسائل معنوی و روایات و احادیث نورانی جستجو کرد.
ابوبصیر از حضرت صادق(ع) نقل کرده که فرمود:
ان آدم هو الذی بنی البیت، و وضع اساسه، و اول من کساه الشعر و اول من حج الیه(1)
محققا بنای کعبه و پایه گذاری بیت، به دست حضرت آدم انجام گرفت و او نخستین کسی است که بر کعبه جامه پوشانید و نیز نخستین انسانی است که مراسم حج را بجای آورد.
زمان مراسم، بنا به روایت فضل بن شاذان نیشابوری از حضرت رضا(ع)، ماه با برکت ذوالحجه بوده است؛ ماهی که پیش از آدم، فرشتگان الهی به طواف بیت برخاستند و به انجام مراسم معنوی حج موفق شدند.
انبیای الهی؛ بخصوص آدم، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی(ع) و رسول با عظمت اسلام(ص) و دیگر انبیای حق، در همین وقت به ادای مراسم اقدام کردند و چنین زمان با عظمتی برای انجام حج تا روز قیامت، به عنوان سنت حتمی از جانب حق برای بنی آدم اعلام شد.(2)
حضرت صادق(ع)فرمود:
همهی مناسک حج؛ اعم از طواف، نماز، عرفات، مشعر، منا، رمی، قربانی و حلق را فرشتهی وحی ( جبرئیل) ، از جانب خداوند مهربان به آدم تعلیم داد و به عنوان دلیل و راهنما، تمام مراسم حج را همراه با آدم بجای آورد.(3)
فرزندان مومن آدم، تا زمان حضرت نوح، چون برای حج مستطیع میشدند، به ادای مناسک میشتافتند و مراسم حج را همچون پدر بزرگوار خود به جای میآوردند.
امت نوح به خاطر کفران و ناسپاسی و مخالفت با اوامر و نواهی حق، با حملات سهمگین طوفان برخاسته از آبی که تمام منطقه را گرفته بود، به هلاکت رسیدند. نوح(ع) با عدهای اندک از مردم مومن از کشتی پیاده شدند و قبل از اسقرار در محلی معین برای ادامه حیات، به مدت یک هفته به امر حق به طواف خانه خدا پرداختند.(4)
مناسک حج در زمان حضرت هود و صالح(ع) و آنان که مومن به آن دو رسول حق بودند، بمانند زمان آدم و نوح(ع) برگزار میشد.
از روایات و احادیث و منابع تاریخی چنین بر میآید که گذشت زمان و هجوم حوادث و بیتوجهی مردم، باعث ویرانی کعبه و تعطیل مناسک شد، تا خداوند عزیز ابراهیم و اسماعیل(ع) را ماور بنای کعبه و نصب حجرالاسود و ادای مناسک و دعوت مردم جهان به حج نمود.(5)
حضرت رضا(ع) در روایتی از حج خضر و الیاس(ع) به همان طریقی که مردم مومن حج به جا میآورند خبر میدهد.(6)
امام ششم(ع)نیز به حج داود و سلیمان و عیسیبن مریم(ع) اشاره میکند .
با توجه به روایانی که در پیش اشاره شد، باید گفت پیشینه تاریخی مراسم حج، ریشه در حیات دینی و معنوی آدم و انبیای الهی(ع) دارد و در میان اقوام و ملل و جوامع و امم، آنان که مومن به نبوت بودند این مراسم را در جهت اقتدای به انبیاء انجام میدادند و کیفیت آنان همان برنامهپیامبران بود.
این معنا را نیز نباید از نظر دور داشت که هرگاه حاکمیت نبوت به خاطر دوری مردم از انبیا و تسلط زورمداران بر مردم، ضعیف میشد، روسای قبایل یا حاکمان ظلم پیشه برگزاری مراسم را، به صورتی که میخواستند جهت میدادند و در آیین حج به اقتضای هوای نفس خود کم و زیاد ایجاد میکردند و یا برنامههایی را که رنگ و بوی الهی نداشت به مراسم میافزودند و از این رهگذر از زحمات مردم و انجام مناسک سوء استفاده میکردند!
حکمت تشریع مناسک حج
آدمی به واقعیات معنوی و حقایق روحی و برنامههای عالی اخلاقی و تبادل افکار و بیان دردهای باطنی و ظاهری خود و یافتن راه حل مشکلات فردی، اجتماعی، سیاسی، مادی و معنوی خویش، نیاز شدید و احتیاج مبرم دارد.
تحقیق آنچه که بدان نیازمند است، ممکن است در شهر و دیارش و در میان جامعه محدود و کوچکش صورت نگیرد بنابراین جایی و جمعیتی را – به طور فطری و طبیعی- که به خواستهها و آرمانهایش برسد و آنچه را که نسبت به آن احساس خلأ میکند به دست آورد.
خداوند مهربان مناسک و مراسم حج را در جایگاهی معین و در شهری معلوم و در زمانی محدود بر اهل تمکن فرض کرد تا به دور از حدود جغرافیا و مرز و رنگ و شکل و ملیت و قوم در آن زمان معین و در شهر مکه، و بر محور کعبه، و برحول مناسک گرد آیند و از هدایت حق جهت زدودن آلودگیها از باطن خویش و آراسته شدن به حسنات و دور شدن از سیئات و بدیها و شناخت یکدیگر و تبادل افکار و حل مشکلات سیاسی و مادی امت اسلام و متحد شدن علیه هوای نفس و شیاطین درونی و برونی و مستکبران از خدا بیخبر، و اصلاح ظاهر و باطن خویش، و به چنگ آوردن خیر دنیا و آخرت بهرهمند شوند.
معنویت و نورانیت مراسم حج دورنمایی از عظمت و جلال و جبروت صاحب کعبه و خالق هستی است. زائران اگر شرایط واقعی حج را در مناسک خود تحقیق دهند، به عظمتی ما فوق تمام عظمتها و جلالیما فوق تمام جلالتها میرسند. تشریع این مراسم به خاطر این است که حاجی با ادای مناسک تمام کمبودهای فکری و روحی و اخلاقی و ایمانی ، و همه حاجیان تمام خلأهای اجتماعی و سیاسی دنیای اسلام را پس از بازگشت به وطن جبران نمایند.
کعبه و مناسک آن برای جهت دادن موجودیت جامعه به سوی حضرت حق است.
حکمت تشریع مناسک به خاطر این است که مردم دل از غیر حقرها کنند و نفس از رذائل پاک سازند. و لباس هوا از هویت وجود در آورند، و خویشتن خویش را به حق متصل کنند و باطن را حریم حکومت الله گردانند و به خاطر جلب خوشنودی حق، با صدق و اخلاص قدم بردارند، و زمینه طرد طاغوتهای زمان را از عرصهگاه حیات مادی و معنوی خود فراهم آورند.
تشریع این مراسم برای این است که انسان خود را از قیود شیطان برهاند و ذمه خویش را از حقوق مردم آزاد سازد و اموال خود را از حق الله و حق الناس پاک کند، و زمینه خشوع و خوف و خشیت و اخلاص و عشق و محبت و مهر و رافت را در قلب خود فراهم آورد و باطن را از رذائل بشوید. و ظاهر را به عمل صالح بیاراید، و برای همیشه از حرکات شیطانی و امور باطل بپرهیزد.
عبادت از آن جهت بر انسان واجب گشته است که در تمام شؤون زندگی ، از بند شهوات حرام، امیال و غرائز بدون محاسبه و هوای نفس و شیطانهای درونی و برونی آزاد باشد.
آثار مادی و معنوی، ظاهری و باطنی عبادات در حدی است که درک آن کاری است بس مشکل و فهم آن بسیار سخت و دشوار.
سود عبادات و نتائج تکالیف و ثمرات انجام مسئولیتها بدون تردید به گستردگی حیات دنیا و آخرت انسان است.
عبادت محدودیتی آسمانی ، قیدی معنوی و بندی روحی است که انسان را از هر حرامی حفظ میکند و در مقابل خزی دنیا و عذاب آخرت مصونیت میبخشد و در یک کلمه عبادت محدودیت مصونیت زا است.
بنابراین بین حج و دیگر عبادات وجوه مشترکی از قبیل: تسلیم بودن در برابر حق، اصلاح نیت، اصلاح عمل و اخلاق، کسب وقار و ادب، کرامت و انسانیت، تامین خیر دنیا و آخرت، جلب رضای حق، به دست آوردن مصونیت از خزی دنیا و عذاب آخرت، تبدیل شدن انسان به منبع خیر و برکت وجود دارد.
حج در روان انسان نیرویی ایجاد میکند که تا زنده است در پنهان و آشکار برای سالم ماندن از زشتیها نگهبان خواهد بود و این همان فیض الهی است که از برکت این معراج نصیب انسان میشود.
قاصد حج هنگامی که آماده خروج از وطن میشود اگر به مقصود و رفعت شأنش دانا باشد، و آن را چنانکه سزاوار است دریابد و به نور الهی و کمک بصیرت به آن نظر اندازد، و خواسته او این باشد که آن راه را طبق هدایت حضرت حق طی نماید دل او متوجه عالم دیگری خواهد شد، و از ظواهر ناپایدار به حقایقی ثابت و استوار بینا خواهد شد.
در آن هنگام است که خواهان بینیازی و توانایی خود میگردد نه آنچه تاکنون طالب بوده است. و مهیای آن میشود که همه خواهشها و تاریکیهای طبیعت را از خود پاک سازد.
این نخستین اندیشه است که قاصد حج احساس می کند؛ یعنی تاثیر آن حقیقت ملکوتی را در شناسایی مقام نفس انسانی و برتری روح را از بستگی به ظواهر زندگی مادی.
هنگامی که حاضر در میقات شد و غسل کرد و به لباس احرام درآمد، درون او از جلال آن اندیشههای پاک و ملکاتی که در نفس او پیدا شده پرگشته و زندگی و همه شؤون فریب دهنده آن را از خود دور میسازد.
در آنجا خود را به حساب نمیآورد ، مگر فردی از لشگریان حق، که آنان را دعوت کرده و او به توفیق حضرت محبوب موفق به اجابت شده است!
هنگامیکه حاجی پوشش و کیفیت خود را تغییر داد و خواری موقف و بیچارگی خود را آشکار نمود، برخود لازم میداند که دلش پاک و کردارش پاکیزه، و گفتارش صادقانه و بیآلایش باشد و کسی را از خود نرنجاند و برای خوشنودی حق از روی صفا و حقیقت از خود بگذرد و هستی خویش را از هر نوع آلودگی و آمیختگی به اغراض دور بدارد و هویت خود را متوجه حضرت ربالعزه سازد.
در نتیجه هنگامی که عملش را به پایان برد نور معرفت دلش را ربوده و روشن ساخته و گوشههای قلب او از همه رخنههای ریز و باریک شرک و کفر پاک شده و فایده عملش در همه قوای وجودی او و سپاهیان و دستههای مددکار آنها سرایت نموده، همه را تسلیم حق و در راهی که خداوند مقرر فرموده پشتیبان یکدیگر و همدست و هم آهنگ و یگانه و خرسند میبیند.
نفس او تبدیل به روح الهی شده، و گمان و اندیشههای بی جایش به تعقل تغییر مییابد و دانشهای بیحقیقت او را حکمت و برهان جایگزین میشود و سرانجام صفات زشتش نیکو و پسندیده میگردد و شهوات او عفت و پاکدامنی ، و خشم او بردباری و عزم برکارهای خیر، و لذت شخصی او دوستی و محبت ، و نومیدی او را خیر و رحمت خداوندی ، امیدواری و ناسپاسی او نعمت حق را سپاسگزاری و آز و طمعش توکل بر خدا، و توانایی و قدرتش مهربانی، و حماقت او فهم و زیرکی، و بیپروایی و رسوایی او طریق نیکی و پرستش خداوندی ، و خود خواهی او فروتنی و نرمی و بیهوده گویی او خاموشی ، و برتری طلبی و گردنکشی او تسلیم بودن، و از هر گزندی پاک شدن و فضائل دیگر، که نتیجه و اثر حج است.
این معنا را به عبارتی دیگر بدین صورت میتوان ترسیم کرد:
انسان جامع همه استعدادهاست؛ قوای روحانی و ملکوتی در وجود آدمی، به حدی است که میتواند انسان را به عالیترین مدارج کمال برساند.
ظرف حرکت به سوی کمالات و مدارج عرشی، خانه دنیاست و بودن در دنیا لازمهاش داشتن جسم و تبعات آن؛ از قبیل غریزه خوردن، آشامیدن، انس، اجتماعی بودن و شهوات است.
اگر راه شکم و دیگر غرائز بدون حد و مرز باز باشد، انسان به تدریج برده امیال و غرائز و شهوات خود میگردد و در نتیجه به چاهی از فساد و افساد سقوط میکند که نجاتش بسی مشکل خواهد بود.
راه مقید کردن غرائز و امیال و شهوات و خواستههای بیحد و مرز، که تاکنون بسیاری از ملتها را دچار هلاکت ابدی کرده ، فقط و فقط عبادت است، آنهم عبادتی هماهنگ با قرآن و راهنماییهای امام معصوم.
بینایان راه فرمودهاند: آگاه باش که مقصود اصلی از آفرینش انسان شناخت خداوند و رسیدن به عشق و محبت او و برقراری انس با حضرت حق است.
رسیدن به این مقام والا موقوف است بر صفای نفس و تجرد آن از شوائب شیطانی و مادی. هر اندازه که صفای نفس بیشتر و وارستگی آن شدیدتر باشد، انس و علاقه نسبت به حق افزونتر خواهد بود.
بدیهی است که صفای نفس و تجرد آن، منوط است به پیراستگی از شهوات نفسانی و اجتناب از لذتهای حرام و آرزوهای پست و عدم تعلق به مال و منال دنیوی.
زیرا همه اینها در صورتی که خارج از حدود شرع باشند، موانعی هستند که انسان را از معارف الهی و نفخات قدسی باز میدارد و هیچ چیز روح انسانی را از نزدیک شدن به عالم قدس مانع نمیگردد، مگر آنچه به نام مشتهیات نفسانی نامیده شده؛ از قبیل غرائز حیوانی و ناستودههای اخلاقی و کردارهای شیطانی . و هم چنان که ظرف تا هنگامی که از آب پر میباشد، ورود هوا به داخل آن امکان ندارد، نفوس انسانی نیز تا خالی و وارسته از صفات و ملکات نکوهیده نباشد نور الهی چنانکه شایسته است قلوب آنان را روشن نخواهد کرد.
نفوس به هر نسبت که از این پلیدیها پاک شوند، انوار حقیقت بر دل آنان اشراق بیشتری یافته و بخششهای یزدانی بر آنها روی آور میشود.
به عکس نفوسی که به غیر حق اشتغال دارند معرفت و شناسایی پروردگار و حلاوت و دوستی و انس با او در دل آنها جای نخواهد گرفت و به هر اندازه که تجرد نفس کمال یابد ایمان و یقین بیشتر میشود و صفات و فضائل کم نظیر در او جلوه مینماید و بلندی نفس انسانی در آن مرحله از صفا و تجرد در حدی است که آنچه را از عالم کمال الهی بخواهد بر او فرود آید.
بدین جهت عبادات که به منزله نردبان ترقی و راه وصول به کمالات و مراتب عالی است، از جانب حضرت حق تشریع شده است.
پارهای از عبادات، عبارت از انفاق مال و بخشیدن آن است که باعث انقطاع انسان از آزمندی به دنیاست؛ مانند زکات و خمس و صدقات. این انقطاع همان علت غایی تشریع انفاق است که به اصطلاح دانشمندان غرض از تشریع نامیده میشود، اگر چه بهره بردن پارهای از مردم بر آن مترتب است.
بعضی از آنها خودداری و اجتناب از شهوات و لذات است؛ مانند روزه. و پارهای از آنها به منظور پرداختن دل به یاد خداوند متعال و توبه به سوی او، توام با حرکات خاص گوناگون جسمی است؛ مانند نماز.
باید دانست که معرفت حاصله از فکر و نور خلقت یا معرفتی که از به کار بردن قواعد منطقی حاصل میگردد، در حصول آنچه گفته شد، از دوستی و انس با خداوند کافی نیست و اگر به اینها توجه و انس به خداوند و دوستی او حاصل شود، سست بوده و پایدار نمیباشد.
اما آثار کامل و شایستهای که در نفس از مداومت و پیوستگی برآن اعمال حاصل میشود ثابت و استوار خواهد بود. چه همانا میان نفس و بدن رابطهای قوی است و فعل و انفعالات آنها در یکدیگر موثر واقع میشود.
آیا هنگامی که عضوی را جراحتی برسد، روان آدمی از جراحت متألم نمیشود؟
و بالعکس در مواقع هیجانات روحی و اضطرابهای روانی، که در نتیچه عوامل مختلفی از قبیل مرگ عزیزان یا کارهای وحشت زا به انسان روی میآورد، نمیبیند که اعضای بدن نیز متأثر شده و قطعه گوشت میان پهلو و کتف به لرزه میآید؟
و به عبارت دیگر، عکسالعمل خود را به صورت رعشه دست و پا یا پریدگی رنگ رخسار و غیره نشان میدهد؟
بنابراین همانطور که قبلاً اشاره گردید، مقصود از وضع و تشریع عبادات این است که انسان به آن وسیله مدارج کمال را قدم به قدم بپیماید و به صفات ملکوتی آراسته شود.
آنچه مسلم است این است که صورت ظاهری هر عبادتی نقش و اثر مطلوبی در روح ایجاد کرده، به موازات عبادات عضوی و اعمال جوارحی، آثار بسیار نیکویی در تنویر و اصلاحات نفسی از خود به جای میگذارد؛ چنانکه در حس درک میکنیم، طهارت ظاهری در پاکی و روشنی نفس تاثیر دارد؛ مثلاً هنگامی که وضو میسازیم و به وسیله این عمل به طهارت ظاهری میپردازیم، در خاتمه این عمل عبادی نوعی حالت صفا و انبساط در روان خود احساس میکنیم که این حالت قبل از انجام وضو در ما نبود، و علت آن همانطور که بیان شد راز بستگی میان روان و تن است و گرنه ظاهر بدن از عالم محسوس و روح - نظر به اصل فطرتش – از عالم ملکوت است و موقعیت آن در این بدن؛ مانند کسی است که از موطن اصلی خویش دور گشته و غریب افتاده است. بنابراین همچنان که از معارف نفسی آثاری به بدن فرود آید، از اعمال جوارحی هم انواری به سوی روح بالا میرود.
حج این عمل عظیم اسلامی و عبادی آنچه را که دیگر عبادات در بر دارد شامل است، به علاوه ریاضت های خاصی را نیز دارا میباشد که عبارتند از : ترک وطن، رنج دادن به تن، گذشتن از مال، گسیختگی از آرزوها، تحمل مشقت ها، تجدید پیمان، حاضر شدن در مشاعر و آگاهی یافتن بر شعائر و دیدن آنها.
در افعال حج خلوص نیت برای یاد خدا و روی آوردن به او به اقسام دیگر طاعات و عبادات نیز پدید میآید.
1 _ من لا یحضره الفقیه : 2 / 152 .
2 _ عیون اخبار الرضا : 2 / 120 .
3 _ بحار الانوار : 11 / 167 .
4 _ همان / 340 .
5 _ وسائل الشیعه : 11 / 8 ؛ بحار الانوار : 96 / 61 .
6 _بحار الانوار : 13 / 399 ؛ بحار الانوار : 14 / 16 .