به مناسبت حمله ناجوانمردانه و ظالمانه هواپرستان به خانه تنها دختر پیامبر (ص)
اشاره !
حماسه وجود اخلاقى حضرت زهرا (علیها السلام) در تاریخ
گاه اشخاص هیچ اثرى از خود نمى گذارند و بى نام و نشان مى میرند ، گاه هم در روزگار خود اثر مى گذارند و پس از مرگ فراموش مى شوند و گاه هم اشخاصى پیدا مى شوند که در تمام روزگاران اثر گذارند . وجود تاریخ این کسان به یکى از سه گونه است :
* وجود تاریخى مادى ـ عینى .
* وجود تاریخى فعلى ـ رفتارى .
* وجود تاریخى نظرى .
وجود تاریخى مادى به گونه هاى مختلف تحقق مى پذیرد مانند ادامه وجود با اعقاب و نوادگان و آرامگاه و آثار عینى ملموس همچون آثار هنرى که از میکل آنژ به جاى مانده که یکى از ارکان فناناپذیر و عظیم هنر غرب است .
وجود تاریخى فعلى ـ رفتارى ، به سنت ها و عادت ها و رفتارهاى متراکمى است که شخص بنیاد مى نهد و ترویج مى کند خواه مثبت باشد و خواه منفى . در ادبیات دینى ما به این رفتارهاى متراکم ماندنى « سنت » اطلاق مى شود .
وجود تاریخى نظرى هم با وجود شخصیت والا و گرانمایه و معارف بلند انسانى و دینى که تولید مى کند صورت مى بندد که در ابدیت زمان همه را از صاحب نظران گرفته تا افراد عادى به خود و به مواریث معارفى خود مشغول مى کند . حضرت مسیح از جهت وجودى و ارسطو از جهت علمى بدینگونه هستند .
خلاصه آنکه برخى افراد قابلیت واستعداد بقا در تاریخ دارند یا در یکى از ابعاد سه گانه یا در تمام آن ابعاد . حضرت زهراى اطهر (علیها السلام) در هر سه بعد تبلور و تجسم تاریخى دارند :
در بعد مادى و عینى با نوادگان بسیار او که به پنجاه میلیون فرد تخمین زده اند و در پیشاپیش آنان امامان و دانشوران صالح هستند . این پدیده منحصر به حضرت زهرا (علیها السلام) است و زنى در طول تاریخ یافت نمى شود که چنین حضورى قوى و جارى و ملموس در بستر تاریخ داشته باشد .
از جهت آرامگاه هم شگفت است چرا که دیگران همچون سعدى ، حافظ ، ابو على سینا ، شاه جهان و نور جهان در تاج محل ـ که از عجایب هفتگانه جهان است ـ با آرامگاهشان وجود مادى دارند و حضرت زهرا (علیها السلام) از این جهت با فقدان آرامگاهش حضور دارد ، چیزى که امروزه بدان « تناقض نما » مى گویند .
حضور مادى حضرت فاطمه (علیها السلام) گاه به گونه اى دیگر بوده ، با گستره اى برجسته تر و آن زمانى است که فاطمیان به نام فاطمه (علیها السلام) در آفریقا حکومت بنیاد نهادند . حماسه ماندگار ناصر خسرو علوى « فاطمى ام فاطمى ام فاطمى » از بازتاب هاى همین حضور مادى است . استاد محمود عقّاد کتابى نگاشته به نام فاطمة والفاطمیون که در آن به دولت فاطمیان مى پردازد .
جامع الازهر را که بزرگترین مرکز علمى ـ دینى اهل سنت است ، فاطمیان مصر بیاد حضرت زهرا (علیها السلام)پایه گذارى کردند .
در بعد نظرى هم فاطمه زهرا (علیها السلام) حضور فعال ، پوینده و پایدار دارد که از دو جهت است :
یکى از جهت مواریث معارفى که از او به جاى مانده است .
و دیگر از جهت بررسى هایى که درباره وى انجام گرفته است و مى گیرد .
چیز در خور التفات در این خصوص این است که پژوهش ها درباره عظمت هاى بى پایان زهراى اطهر (علیها السلام) ، فرا سوى زمان و مکان و تیپ هاى اجتماعى و دینى است . عظمت حضرت زهرا (علیها السلام) ، تمام نفوس و عقول را در هر زمان و مکان و با هر مذهب و از هر صنف تسخیر کرده است .
مؤلف کتاب فاطمة الزهراء از چهل و چهار کتاب خطى نام مى برد که در گذشته هاى دور و نزدیک از سوى دانشوران مذاهب مختلف تدوین شده است . همچنین از بیست و نه کتاب چاپى یاد مى کند که تنها شمار اندک از آثار پر شمارى است که درباره آن حضرت به نگارش درآمده است . چاپ کتاب وى به سال ( 1400 ـ هـ 1980 م ) است ، از آن زمان تا امروز کتاب هاى بسیارى درباره حضرت فاطمه (علیها السلام) به قلم آمده که مى توان ادعا کرد که بسیار افزون تر از آثارى است که تا آن زمان به طبع درآمده بود . خود نویسنده یاد شده ، نوشتارى در معرفى سیصد مأخذ که شرح حال زهراى مرضیه را آورده اند دارد .
اتفاق در خور توجهى که به سال ( 1387هـ . ق ) رخ داد ، این است که کتابخانه « العلمین العامة » در نجف اشرف سه جایزه براى بهترین کتابهایى که درباره حضرت زهرا (علیها السلام) به نگارش درآید تعیین کرد . چهارده کتاب در این مسابقه شرکت کردند که جایزه نخست به سلیمان کتانى نویسنده مسیحى لبنانى براى کتاب فاطمة الزهراء وتر فى غمه تعلق گرفت ، جایزه دوم به عبدالزهراء عثمان محمد به خاطر فاطمة الزهراء بنت محمد اختصاص یافت جایزه سوم هم نصیب فاضل المیلانى الحسینى براى کتاب فاطمة الزهراء ام أبیها شد .
در اینجا باید از کار لوئى ماسینیون مستشرق فرانسوى یاد کرد که با فراهم آوردن میلیون ها یادداشت از زبان هاى مختلف درباره حضرت زهرا (علیها السلام) ، در صدد بود که بزرگترین اثر در معرفى آن حضرت بیافریند . پس از مرگ وى لوئى گارده و چند تن دیگر از کارشناسان بررسى هاى اسلامى فرانسه براى تنظیم و ترتیب این یادداشت ها و انتشارات آنها کمر همت بستند .
از میان دانشوران فرانسوى که همچون غلاة با شور و حماسه و شیدایى حول شخصیت حضرت زهرا (علیها السلام) سخن گفته ، پروفسور هانرى کربن در کتاب سنگین و عمیق و تخصصى او به نام ارض ملکوت است . کربن در این اثر با ایمان ژرف و روشن بینى خاص درباره حضرت زهرا (علیها السلام) سخن سرداده است .
در مورد مواریث معارفى حضرت زهرا (علیها السلام) سخن بسیار است . بى شک اگر آن وجود مقدس ، عمرى به اندازه مواریث نوادگان شایسته و بزرگوار خود چون امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام)مى یافت براى بشریت مواریث معارفى بجاى مى گذاشت چرا که او « محدثه » بود ، با این وجود ، آنچه که از آن حضرت برجاى مانده ، کم نیست . چندى است که مسند فاطمة الزهراء به طبع آراسته شده که هم از جهت حجم و کمیت و هم از جهت محتوى و کیفیت ، از بسیارى از مسندها که اهل سنت در مجامیع حدیثى خود آورده اند برتر و بزرگتر است .
اما درباره بعد فعلى ـ رفتارى وجود تاریخى حضرت زهرا (علیها السلام) ، به حق مى توان گفت که آن حضرت از این جنبه شگفتى ساز و دگرگون کننده است ! زن جوانى که بیش از هجده بهار از عمر او نگذشته بود ، پایه گذار یک سنت ـ رفتار متراکم ـ و مبدل به یک الگوى تمام عیار مى گردد تا آنجا که امام عصر ( عج ) درباره ایشان مى گوید :
وَفِى ابْنَةِ رَسُولِ اللّهِ (صلى الله علیه وآله) لِی أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ.
انسان شناسان را اصطلاحى است به عنوان « شخصیت اساسى » . بنابراین اصطلاح ، حضرت زهرا (علیها السلام) با تجرید از قید و بندهاى فردى ، یک سرمشق مطلق مى شود و بدینگونه در جاودانه تاریخ ماندنى مى گردد که چنین هم شد .
جامعه شناسان مى گویند سر منشأ اوضاع بحرانى نسل جوان در جهان سوم ، خلأ الگوى رفتارى است . در این حیطه ، زهراى مرضیه (علیها السلام) مشکل گشا و منجى است چون شخصیتى اصیل و شگفتى ساز است که هاله اى از قداست او را در برگرفته است . آنچه به دنبال مى آید ، دورنمایى است از سیماى رفتارى ـ اخلاقى زهراى اطهر (علیها السلام) که بعد فعلى ـ رفتارى وجود تاریخى وى است و بعد از آن سخنان بزرگان و دانشمندان روزگاران دور و نزدیک ذکر مى شود تا آفاق دیگرى از وجود اخلاقى آن حضرت نمایان گردد ان شاء اللّه .
تحمل تلخى هاى زندگى مادى
حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمود : پیامبر خدا (صلى الله علیه وآله) روزى وارد خانه فاطمه (علیها السلام)شد ، دخترش را دید که لباس خشن بر تن دارد ، با دست خود آسیاب مى گرداند و در همان حال هم فرزندش را شیر مى دهد .
پیامبر (صلى الله علیه وآله) با دیدن این وضع اشک از دو دیده اش جارى شد و به فاطمه (علیها السلام)فرمود : اى دختر بزرگوارم ! تلخى هاى دنیا را تحمل کن تا به شیرینى آخرت برسى ، فاطمه (علیها السلام) گفت : یا رسول اللّه ! خدا را سپاس مى گویم بر نعمت هایش و شکر مى کنم بر کرامت هایش ، در این هنگام این آیه نازل شد :
( وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى ) .
و به زودى پروردگارت بخششى به تو خواهد کرد تا خشنود شوى .
انفاق در راه خدا
سلمان فارسى روزى براى انجام دادن فرمان رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در آماده کردن غذا براى یک عرب تازه مسلمان ، به درب خانه حضرت زهرا (علیها السلام) رفت ، پس از درخواست سلمان ، حضرت فاطمه فرمود : سوگند به خدا که حسن و حسین از شدّت گرسنگى مى لرزند و با شکم گرسنه خوابیده اند ولى من خیرى را رد نمى کنم به ویژه آنکه به خانه من رو کرده است .
سپس فرمود : اى سلمان ! اینک پیراهنم را نزد شمعون یهودى ببر و یک صاع خرما و یک صاع جو از او گرفته و بیاور !
سلمان پیراهن را نزد شمعون برده ، ماجرا را گفت ، از دو دیده شمعون اشک ریخت و گفت : این است زهد در دنیا و این است آنچه که موسى در تورات خبر داده بود ، پس من هم مى گویم : « اشهد ان لا إله إلاّ اللّه وأن محمّداً رسول اللّه » .
پس از اسلام آوردن ، صاعى از خرما و جو به سلمان داد و او آن را نزد حضرت زهرا (علیها السلام) برد ، حضرت با دست خود جو را آسیاب کرد و نان پخت و به سلمان داد . سلمان گفت : اى دختر پیامبر ! مقدارى از این نان و خرما را براى حسن و حسین بردار ، حضرت فاطمه (علیها السلام) فرمود : چیزى را که در راه خدا داده ام در آن تصرّف نمى کنم!
باز هم بپرس
زنى به محضر حضرت زهرا (علیها السلام) مشرّف شده ، گفت : مادرى پیر و ناتوان دارم که در نماز بسیار اشتباه مى کند ، مرا نزد شما فرستاده تا بپرسم که چگونه نماز بخواند ؟ حضرت فرمود : هرچه مى خواهى بپرس .
آن زن پرسش هاى خود را مطرح کرد تا به ده پرسش رسید و حضرت هر پرسشى را با روى باز جواب مى داد ، پرسش کننده از زیادى پرسش ها شرمنده شد و گفت : شما را بیش از این زحمت نمى دهم ! حضرت فرمود : باز هم بپرس سپس براى تقویت روحیه آن زن فرمود : اگر به کسى کارى را واگذار کنند ، مثلا از او بخواهند که بار سنگینى را به جاى بلندى ببرد و در برابر این کار صد هزار دینار به او جایزه بدهند آیا او با توجه به آن پاداش احساس خستگى خواهد کرد ؟ زن پاسخ داد : نه ، حضرت فرمود : من در برابر هر پرسشى که پاسخ مى گویم از خدا پاداشى به مراتب بیشتر دریافت مى کنم و هرگز ملول و خسته نمى شوم ، از رسول خدا (صلى الله علیه وآله) شنیدم که روز قیامت دانشمندان اسلام در پیشگاه خدا حاضر مى شوند و به اندازه دانش و تلاشى که در راه آموزش و هدایت مردم داشته اند از خداى خویش پاداش دریافت مى کنند.
ابتدا همسایه
مناجات هاى شبانه و گریه هاى همراه با سوز و گداز حضرت فاطمه (علیها السلام) گاهى فرزندانش را از خواب بیدار مى کرد . امام حسن (علیه السلام) مى گوید : شب جمعه اى دیدم مادرم در محراب عبادت ایستاده ، تا طلوع فجر در رکوع و سجده بود و همه را دعا مى کرد جز خودش را ! گفتم : مادر ! چرا براى خود چیزى نخواستى ؟ فرمود : پسر جان ! اول همسایه بعد خویش .
آن حضرت فرزندانش را زیاد به یاد رسول خدا (صلى الله علیه وآله) مى انداخت و به سفارش پدرش بچه ها را دسته گُل مى دانست و آنان را براى یاد گرفتن قرآن و دعا نزد پیامبر (صلى الله علیه وآله) مى فرستاد .
أنس با قرآن
دختر گرامى پیامبر به شدّت با قرآن مجید انس داشت . سلمان مى گوید : پیامبر (صلى الله علیه وآله) مرا براى کارى به خانه فاطمه (علیها السلام) فرستاد ، اندکى بر در ایستادم تا اینکه سلام کردم ، شنیدم که فاطمه (علیها السلام) با خود قرآن مى خواند و از بیرون آسیاب درگردش بود وهیچ همدمى ندارد.
گردن بند بابرکت
از جابر بن عبداللّه انصارى روایت شده است که پیامبر خدا (صلى الله علیه وآله) پس از پایان نماز عصر در محرابش روبروى مردم نشست ، مردم اطراف حضرت را گرفتند ، در این حال پیرمردى از عرب هاى مهاجر که جامه اى کهنه و مندرس در بر داشت و از شدّت ناتوانى و فرتوتى قدرت روى پا ایستادن نداشت ، وارد شد ، حضرت نسبت به او دلجویى کرده ، وى را مورد تفقد قرار داد و احوالش را پرسید ; پیرمرد گفت : اى رسول خدا ! من گرسنه ام سیرم کنید ، برهنه ام لباسم دهید ، ندار و تهیدستم عنایتى نمایید .
حضرت فرمود : خود من چیزى ندارم که به تو پرداخت کنم اما آن کسى که به سوى خیر دلالت کند مانند کسى است که خود خیر را انجام دهد ، به خانه کسى برو که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش نیز او را دوست دارند و او خدا را بر خود ترجیح مى دهد ; برو به خانه فاطمه ! و فرمود : بلال ! این مرد را به خانه فاطمه برسان . پیرمرد بیابانى همراه بلال حرکت کرد ، چون به خانه فاطمه رسید با صداى بلند گفت :
السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِکَةِ ، وَمَهْبِطَ جِبْرِئیْلَ الرُّوحِ الاَْمیْنِ بِالتَّنْزیلِ مِنْ عِنْدِ رَبِّ العالمینَ .
درود بر شما اى خاندان نبوت ، و اى محل رفت و آمد فرشتگان و محل فرود جبرئیل امین که قرآن را از پیشگاه پروردگار جهانیان فرود مى آورد .
حضرت فاطمه (علیها السلام) پاسخ داد : وَ عَلَیْکَ السَّلامُ ، کیستى ؟ گفت : پیرمردى از بادیه نشینانم . از سرزمینى دور دست نزد پدرت سرور آدمیان آمدم و من اى دختر محمّد ! برهنه و گرسنه ام ، به من بذل محبتى کنید ، خدا شما را مورد رحمت خود قرار دهد .
در آن موقعیّت سه روز بود که حضرت رسول و فاطمه و على (علیهم السلام) چیزى نخورده بودند و رسول خدا از این برنامه آگاه بود .
حضرت زهرا (علیها السلام) پوست گوسپندى را که دباغى شده بود و حسن و حسین (علیهما السلام) روى آن مى خوابیدند برداشت و فرمود : اى میهمان ما ! این پوست را بگیر و برو ، امید است خدا بهتر از این را نصیب تو کند .
اعرابى گفت : اى دختر پیامبر ! من از گرسنگى خویش نزد تو شکوه آورده ام ، تو پوست گوسپندى را به من مرحمت کردى ! من با این گرسنگى که دارم با این پوست چه کنم ؟ !
هنگامى که حضرت این سخنان را از او شنید ، گردن بندى که فاطمه فرزند حمزه دختر عمویش به او هدیه کرده بود از گردن باز کرد و به اعرابى داده ، فرمود : این گردن بند را بگیر و بفروش ! امید است خدا بهتر از این را به تو بدهد .
اعرابى گردن بند را گرفته ، نزد پیامبر (صلى الله علیه وآله) به مسجد برد و آن حضرت هنوز در میان یارانش نشسته بود ، اعرابى گفت : اى پیامبر ! دخترت فاطمه این گردن بند را به من داده ، گفته آن را بفروش ، امید است خدا کارت را به سامان رساند .
پیامبر (صلى الله علیه وآله) گریست ، و فرمود : چگونه کارت را به سامان نرساند در حالى که فاطمه دختر محمّد که سرور دختران حضرت آدم است آن را به تو هدیه کرده است.
عمار یاسر از جاى برخاست و گفت : اى رسول خدا ! آیا اجازه مى دهید من این گردن بند را بخرم ؟ حضرت فرمود : تو آن را بخر که اگر جن و انس در خریدش با یکدیگر شرکت کنند خدا آنان را به آتش جهنم نمى سوزاند . عمار گفت : عرب ! آن را چند مى فروشى ؟ گفت : به یک بار غذاى سیر از نان و گوشت و یک بُرد یمانى که خود را با آن بپوشانم و براى پروردگارم نمازى به جا آورم و به یک دینار که مرا به خانواده ام باز گرداند .
در همان هنگام عمار ، سهم غنیمتى را که از جنگ خیبر به او رسیده بود فروخته بود و چیزى از آن باقى نبود . به او گفت : بیست دینار و دویست درهم و یک برد یمانى و مرکب خود را به تو مى دهم تا به خانواده ات برگردى و از گندم و گوشت نیز تو را سیر مى کنم . اعرابى گفت : اى مرد ! تو چقدر با جود و کرمى و همراه عمار رفت و عمار آنچه را وعده کرده بود به او تسلیم نمود .
اعرابى نزد رسول خدا (صلى الله علیه وآله) آمد ، حضرت از او پرسید : آیا سیر شدى و از برهنگى درآمدى ؟ گفت : آرى ـ پدر و مادرم فدایت باد ـ بى نیاز شدم ، حضرت فرمود : پس فاطمه را نسبت به کارى که براى تو انجام داده پاداش ده ، اعرابى گفت : پروردگارا ! تو خدایى ، ما تو را حادث نمى دانیم و جز تو خدایى نمى پرستیم ، تو در هر صورت روزى دهنده مایى ، خدایا ! به فاطمه چیزى بده که نه چشمى دیده و نه گوشى شنیده باشد . رسول خدا (صلى الله علیه وآله) بر دعاى او آمین گفته ، روى به یارانش فرموده ، گفت : خدا این چیز را در دنیا به فاطمه عطا کرده است : من پدر اویم و هیچ یک از جهانیان چون من نیست و على همسر اوست و اگر او نبود براى فاطمه کفوى وجود نداشت و حسن و حسین را به او بخشیده در حالى که براى جهانیان مانند آن دو سرور نوادگان پیامبر و سالار جوانان اهل بهشت وجود ندارد .
در برابر رسول خدا (صلى الله علیه وآله) مقداد و عمار و سلمان نشسته بودند ، حضرت فرمود : آیا بیش از این در فضیلت زهرا بگویم ؟ گفتند : آرى ، اى پیامبر خدا ! فرمود : روح الامین جبرئیل نزد من آمده ، گفت : در آن لحظه که فاطمه قبض روح شود و دفن گردد ، دو فرشته در قبرش از او مى پرسند : پروردگارت کیست ؟ مى گوید : اللّه پروردگار من است ، بعد مى پرسند : پیامبرت کیست ؟ مى گوید : پدرم ، مى پرسند : ولىّ تو کیست ؟ مى گوید : کسى که اینک کنار قبرم ایستاده على بن ابى طالب امام من است .
آگاه باشید بیش از این در فضیلت فاطمه به شما بگویم ، همانا حضرت حق گروهى از فرشتگان را مأموریت داده تا از پیش رو و طرف راست و چپ ، وى را حفاظت نمایند ، آنان در دوران زندگى و میان قبر و هنگام وفات با او هستند و پیاپى بر او و پدرش و همسرش و فرزندانش درود مى فرستند ، پس هرکس بعد از وفاتم به زیارت من آید گویا در زندگى ام مرا زیارت کرده است و هرکس فاطمه را زیارت کند گویا مرا زیارت کرده است و هرکس على بن ابى طالب را زیارت کند گویا فاطمه را زیارت کرده است و هرکس حسن و حسین را زیارت کند گویا على را زیارت کرده است و هرکس ذریه آن دو را زیارت کند گویا آن دو را زیارت کرده است .
عمار پس از شنیدن این فضایل ، گردن بند را برداشت و با مُشک آن را خوشبو نمود و در بُرد یمانى پیچیده ، آن را به غلامش داد و گفت : این گردن بند را نزد پیامبر ببر و خودت نیز مال آن حضرت خواهى بود .
غلام گردن بند را نزد رسول خدا (صلى الله علیه وآله) آورده ، گفته هاى عمار را به عرض آن حضرت رسانید ، رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرمود : برو نزد فاطمه و گردن بند را به او بده و تو خودت نیز مال او هستى .
غلام گردن بند را نزد حضرت زهرا (علیها السلام) آورده ، گفته رسول خدا (صلى الله علیه وآله) را به عرضِ آن جناب رساند . فاطمه (علیها السلام) گردن بند را گرفت و غلام را آزاد کرد . غلام خندید ! حضرت فرمود : چرا مى خندى ؟ غلام گفت : من از برکت این گردن بند خنده ام گرفته ، گرسنه اى را سیر ، برهنه اى را پوشانید ، تهیدستى را بى نیاز کرد و بنده اى را آزاد کرد و عاقبت هم به صاحبش بازگشت! !
أوقاف حضرت زهرا (علیها السلام)
حضرت زهرا (علیها السلام) هفت باغ داشت که وقف بنى هاشم و بنى المطلب کرد .
سید محسن امین مى گوید : حضرت زهرا (علیها السلام) هفت باغ داشت که وقف بنى هاشم و بنى المطلب نمود و على (علیه السلام) را ناظر و متولى آنها برگزید و بعد از امام على (علیه السلام) ، امام حسن (علیه السلام) و پس از وى امام حسین (علیه السلام) و همچنین در هر زمان به بزرگ فرزندان خود تولیت و نظارت داد .
ثقة الاسلام کلینى از امام صادق و امام باقر (علیهما السلام) آورده که فاطمه (علیها السلام) به هفت باغ وصیت کرد با این نام ها :
العوان ، الدلال ، البرقة ، المثبب ، الحسنى ، الصافیه ومالام ابراهیم .
گفتار نام آوران و دانشمندان درباره حضرت زهرا (علیها السلام)
زین العرب به نقل از شرح المصابیح مى گوید :
فاطمه ، بتول گسسته نام گرفت چون از جهت فضیلت و دیانت و تبار ، زنى از میان زنان نتوانست هم گون او باشد .
هروى به نقل مناقب گوید :
فاطمه بتول منقطع نام گرفت چون منقطع النظیر بود .
کمال الدین محمد بن طلحه الشافعى گفته :
به فضیلت سجایاى منصوص ، اختصاص یافت که منحصر به او بود و به فضیلت ویژگى هایى متمایز شد که در لفظ نبوى آمده بود و به صفات شرف ممتاز گشت که روان هاى گرانمایه براى دست یابى به تنها یکى از آنها ، رقابت مى کنند . . .
شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان ذهبى آورده :
مفاخر او فراوان است ، او بردبار ، دیندار ، نیکوکار ، قانع و سپاس گوى بود.
سلیمان کتانى ، نویسنده مسیحى لبنانى :
فاطمه پاکدامن ، دخت فضیلت هاى پیامبر بود ، خصلت هایى که با نبوغ اخلاق و خلاقیت ، پربار شده بود . تن نزار او ، آوند روح شفاف بود تا اینکه در آن سرچشمه اى که پدرش از آن طلوع کرد محو شد .
عایشه :
هرگز کسى برتر از فاطمه ـ جز پدر او ـ ندیدم .
بنت الشاطى دانشمند مصرى :
او محبوب ترین دختر پیامبر در میان دخترانش بود و شبیه ترین کس از جهت خلق و خوى و خلقت به پدر خود بود . . . خداوند تقدیر کرد که از بین خواهرانش تنها او ظرف مطهر سلاله مطهر باشد و رویشگاه پاک درخت تنومند اشراف آل بیت پیامبر . . . » .
استاد احمد شمس باصى در کتاب خود « نفحات من سیرة السیده زینب » ، آورده :
فاطمه در میان زنان دنیا بهترین بود و سرور زنان خواهد بود در آخرت .
دکتر على ابراهیم حسن گفته است که :
زندگى فاطمه برگى منحصر به فرد است در میان برگ هاى تاریخ که انواع عظمت ها را در او لمس مى کنیم . . . ما ، در برابر شخصیتى قرار داریم که توانست در جهانى پدیدار شود در حالى که دورادور او هاله اى از فرزانگى و شکوه فرا گرفته بود ، فرزانگى که منبع آن کتاب هاى فیلسوفان و دانشمندان نیست بلکه تجارب روزگار است که لبریز از دگرگونى ها و پیشامدهاى ناگهانى است و شکوهى که نه از پادشاهى یا ثروت که از اعماق جان او سرچشمه گرفته بود . شاید عظمت فاطمه بود که عایشه را واداشت تا بگوید : کسى برتر از فاطمه نیافتم مگر پدر او .