انت اخى و وزیرى و وارثى و خلیفتى من بعدى.
کفایة الطالب ص 205 (حدیث نبوى)
همچنانکه در فصل گذشته آیاتى که در باره ولایت و برترى على علیه السلام نازل شده از کتب عامه استخراج و ثبت گردید در این فصل نیز اغلب باحادیث نبوى از کتب معتبره اهل سنت اشاره میگردد تا هر گونه راه عذر و بهانهاى براى آنان مسدود باشد.
1ـحدیث غدیر:علماء و مفسرین از عامه و خاصه نوشتهاند که پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله موقع مراجعت از حجة الوداع در غدیر خم توقف نموده و پس از ایراد خطبه بمردم فرمود آیا من نسبت بشما اولى بتصرف نیستم؟عرض کردند چرا فرمود من کنت مولاه فهذا على مولاه .یعنى هر کس که من مولا و صاحب اختیار او هستم این على مولاى او خواهد بود و بدین ترتیب او را بولایت و پیشوائى مردم منصوب گردانید (1) .
2ـحدیث منزلت:احمد بن حنبل و شیخ سلیمان بلخى و ابن صباغ مالکى و دیگران نوشتهاند که پیغمبر صلى الله علیه و آله بعلى علیه السلام فرمود:انت منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لا نبى بعدى (2) .
یعنى تو از من بمنزله هارونى از موسى جز اینکه پس از من پیغمبرى نخواهد بود،بحرانى در کتاب غایة المرام یکصد حدیث از عامه و هفتاد حدیث از خاصه دراینمورد نقل کرده است (3) .
3ـحدیث یوم الانذار:رسول اکرم صلى الله علیه و آله در اوائل بعثت بفرمان خداى تعالى اقوام نزدیک خود را جمع نموده و رسالت خویش را بآنان ابلاغ فرمود و در همان مجلس اعلام نمود که هر کس از شما در پذیرفتن دعوت من سبقت جوید او پس از من جانشین من خواهد بود،از میان تمام آنان فقط على علیه السلام دعوت آنحضرت را پذیرفت و رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرمود:انت اخى و وزیرى و وارثى و خلیفتى من بعدى (4) . (تو برادر و وزیر و وارث من و جانشین من پس از من هستى) این حدیث از مهمترین احادیثى است که در مورد خلافت على علیه السلام هر گونه عذر و بهانه را از میان بر میدارد زیرا پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله خلافت على علیه السلام را توأم با نبوت خود در همان موقع ابلاغ فرموده است و این مطلب تقریبا در تمام کتب تاریخ و تفسیر و حدیث اهل سنت ذکر شده است و در فصل سوم بخش یکم کتاب تا حدى در اینمورد توضیحات لازمه داده شده است .
4ـحدیث ثقلین:در کتب معتبره عامه و خاصه با اختلاف کوچکى در کلمات و الفاظ نقل شده است که هنگامیکه رحلت رسول اکرم نزدیک شد فرمود:انى تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتى اهل بیتى و انهما لمن یفترقا حتى یردا على الحوض (5) . (من در میان شما دو چیز بزرگ و وزین میگذارم کتاب خدا و عترتم را و آندو هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا در کنار حوض بر من وارد گردند.)
حدیث ثقلین از احادیث مسلم و قطعى است که بسندهاى بسیار و عبارات مختلفى روایت شده و سنى و شیعه بصحتش اعتراف و اتفاق دارند و از این حدیثو امثال آن چند مطلب مهم استفاده میشود:
1ـهمچنانکه قرآن تا قیامت در بین مردم باقى میماند عترت پیغمبر نیز تا قیامت باقى خواهد ماند یعنى هیچ زمانى از وجود امام و رهبر حقیقى خالى نمیگردد.
2ـپیغمبر اسلام بوسیله این دو امانت بزرگ تمام احتیاجات علمى و دینى مسلمین را تأمین نموده و اهل بیتش را بعنوان مرجع علم و دانش بمسلمین معرفى کرده و اقوال و اعمالشان را معتبر دانسته است.
3ـقرآن و اهل بیت نباید از هم جدا شوند و هیچ مسلمانى حق ندارد از علوم اهل بیت اعراض کند و خودش را از تحت ارشاد و هدایت آنان بیرون نماید.
4ـمردم اگر از اهل بیت اطاعت کنند و باقوال آنها تمسک جویند گمراه نمیشوند و همیشه حق در نزد آنها است.
5ـجمیع علوم لازمه و احتیاجات دینى مردم در نزد اهل بیت موجود است و هر کس از آنها پیروى نماید در ضلالت واقع نمیشود و بسعادت حقیقى نائل میگردد یعنى اهل بیت از خطاء و اشتباه معصومند و بواسطه همین قرینه معلوم میشود که مراد از اهل بیت و عترت تمام خویشان و اولاد پیغمبر نیست بلکه افراد معینى میباشند که از جهت علوم دین کامل باشند و خطاء و عصیان در ساحت وجودشان راه نداشته باشد تا صلاحیت رهبرى داشته باشند و آنها عبارتند از على علیه السلام و یازده فرزندش که یکى پس از دیگرى بامامت منصوب شدهاند (6) .
5ـحدیث سفینة:از ابن عباس و دیگران نقل شده است که پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود:مثل اهل بیتى مثل سفینة نوح من رکبها نجا و من تخلف عنها غرق (7) .یعنى مثل خاندان من داستان کشتى نوح است هر که سوار آن شد نجات یافت و هر که تخلف نمود غرق گردید.
محمد بن ادریس شافعى ضمن اشعار خود باین حدیث اشاره کرده و گوید:
و لما رأیت الناس قد ذهبت بهم
مذاهبهم فى ابحر الغى و الجهل
رکبت على اسم الله فى سفن النجا
و هم اهل بیت المصطفى خاتم الرسل
و امسکت حبل الله و هو ولاءهم
کما قد امرنا بالتمسک بالحبل. (8)
یعنى چون مردم را غرق دریاهاى گمراهى و نادانى دیدم بنام خداى تعالى در کشتیهاى نجات که آنها خاندان رسالت و اهلبیت خاتم الانبیاء صلى الله علیه و آله هستند تمسک جستم و بحبل خدا که دوستى آن خاندان است تمسک جستم همچنانکه بما امر شده است که بآن حبل الله تمسک جوئیم.
6ـحدیث حق:علماى عامه و خاصه بطرق مختلفه نقل کردهاند که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:على مع الحق و الحق مع على. (على همیشه همراه با حق بوده و حق هم با على است) بحرانى در غایة المرام پانزده حدیث از عامه و یازده حدیث از خاصه در اینمورد نقل کرده است (9) .
7ـان علینا منى و انا منه و هو ولى کل مؤمن بعدى (10) على از من و من هم از او هستم و او ولى هر مؤمنى است) .
8ـلکل نبى وصى و وارث و ان علیا وصیى و وارثى (11) .
براى هر پیغمبرى جانشین و وارثى است و البته جانشین و وصى من هم على است.
9ـمن اطاعنى فقد اطاع الله و من عصانى فقد عصى الله،و من اطاع علیا فقد اطاعنى و من عصى علیا فقد عصانى (12) .
هر کس مرا اطاعت کند خدا را اطاعت کرده است و هر که مرا نافرمانى کندخدا را نافرمانى کرده است،و کسیکه على را اطاعت کند مرا اطاعت کرده و هر که على را نا فرمانى کند مرا نافرمانى کرده است.
10ـانا و على حجة الله على عباده (13) .
من و على حجة خداوندیم بر بندگانش.
11ـعلى مع القرآن و القران مع على لا یفترقان حتى یردا على الحوض (14) .
على با قرآن و قرآن با على است آندو از هم جدا نمیشوند تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.
12ـما انا سددت ابوابکم و فتحت باب على و لکن الله فتح باب على و سد ابوابکم (15) .
(رسول اکرم فرمود درب خانههاى ابو بکر و عمر و عباس بن عبد المطلب و دیگران را که بمسجد باز میشد مسدود کردند و فقط درب خانه حضرت امیر را باز گذاشتند،عباس بن عبد المطلب علت این امر را از حضرتش پرسید پیغمبر صلى الله علیه و آله چنین فرمود) من درهاى خانههاى شما را نبستم و در خانه على را باز نگذاشتم و لکن خداوند درهاى شما را مسدود کرد و در خانه على را باز گذاشت.
13ـان الله جعل ذریة کل نبى فى صلبه و جعل ذریتى فى صلب على بن ابیطالب (16) .
خداوند نسل و اولاد هر پیغمبرى را در صلب او قرار داد و ذریه مرا در صلب على بن ابیطالب گذاشت.ـیا على انت اول المؤمنین ایمانا و اول المسلمین اسلاما و انت منى بمنزلة هارون من موسى (17) .
یا على تو اولین کسى هستى از مؤمنین که ایمان آوردى و اولین کسى از مسلمین هستى که اسلام آوردى و نسبت تو بمن بمنزله هارون است بموسى.
15ـانت اخى فى الدنیا و الآخرة (18) .
(رسول اکرم صلى الله علیه و آله میان هر دو نفر از اصحابش عقد اخوت بست على علیه السلام در حالیکه چشمانش اشگ آلود بود آمد و عرض کرد یا رسول الله میان اصحاب عقد اخوت برقرار کردى و مرا با کسى برادر ننمودى پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمود) تو در دنیا و آخرت برادر منى.
16ـانا سید النبیین و على سید الوصیین و ان اوصیائى بعدى اثنى عشر اولهم على و آخرهم القائم المهدى علیه السلام (19) .
من سرور انبیاء و على سرور اوصیاء است و البته اوصیاى من پس از من دوازده نفرند که اولى آنها على و آخرشان قائم مهدى میباشد. (در این حدیث علاوه بر خلافت على علیه السلام بخلافت ائمه دیگر نیز اشاره شده است.)
17ـمن احب علیا فقد احبنى و من ابغض علیا فقد ابغضنى و من اذى علیا فقد اذانى و من اذانى فقد اذى الله (20) .
هر که على را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر که على را دشمن بدارد با من دشمنى کرده است و کسیکه على را اذیت کند مرا آزار رسانده و هر که مرا آزار رساند خدا را آزار نموده است.ـحب على بن ابیطالب یأکل السیئات کما تأکل النار الحطب (21) .
دوستى على بن ابى طالب بدیها را میخورد (از بین مىبرد) همچنانکه آتش هیزم را میخورد (میسوزاند) .
19ـانا مدینة العلم و على بابها فمن اراد العلم فلیأت الباب (22) .
من شهرستان علم هستم و على هم دروازه آنست پس هر که علم را بخواهد باید از در آن وارد شود.
20ـیا على خلقت انا و انت من شجرة،فانا اصلها و انت فرعها و الحسن و الحسین اغصانها فمن تعلق بغصن منها ادخله الله الجنة (23) .
رسول اکرم صلى الله علیه و آله بعلى علیه السلام فرمود من و تو از یکدرختى آفریده شدهایم که من ریشه آندرخت و تو فرع (تنه) آن هستى و حسن و حسین شاخههاى آن میباشند پس هر کس بیکى از آنشاخهها بیاویزد خداى تعالى او را داخل بهشت گرداند.
21ـانت سید فى الدنیا و سید فى الآخرة،من احبک فقد احبنى و حبیبى حبیب الله و عدوک عدوى و عدوى عدو الله عز و جل،ویل لمن ابغضک من بعدى (24) .
عبد الله بن عباس گوید نبى اکرم صلى الله علیه و آله بعلى بن ابى طالب نگاه کرد و فرمود :تو در دنیا سرورى و در آخرت سرورى،هر کس ترا دوست دارد مرا دوست داشته و دوست من دوست خداوند است و دشمن تو دشمن من است و دشمن من دشمن خداوند عز و جل است،واى بحال آنکه پس از من ترا دشمن بدارد.
22ـعلى یوم القیامة على الحوض لا یدخل الجنة الا من جاء بجوازمن على بن ابى طالب (25) .
مجاهد از ابن عباس نقل میکند که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:على در روز قیامت کنار حوض است کسى به بهشت داخل نمیشود مگر اینکه از على بن ابى طالب جوازى آورده باشد .
23ـلا یجوز احد الصراط الا من کتب له على الجواز (26) .
قیس بن حازم گوید ابو بکر و على بن ابى طالب بهم برخورد کردند ابو بکر تبسم نمود على علیه السلام فرمود چه شده که تبسم کردى؟ابو بکر گفت از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدم که میفرمود:احدى از صراط نمیگذرد مگر کسى که على براى او جواز نوشته باشد.
24ـحبک ایمان و بغضک نفاق و اول من یدخل الجنة محبک و اول من یدخل النار مبغضک (27) .
ابو سعید خدرى گوید رسول خدا صلى الله علیه و آله بعلى علیه السلام فرمود دوستى تو ایمان و دشمنى تو نفاق است و اول کسیکه داخل بهشت میشود دوستدار تو و اول کسیکه داخل دوزخ گردد دشمن تست.
25ـستکون بعدى فتنة،فاذا کان ذلک فالزموا على بن ابى طالب فانه اول من امن بى و اول من یصافحنى یوم القیامة و هو الصدیق الاکبر و هو فاروق هذه الامة یفرق بین الحق و الباطل و هو یعسوب الدین (28) .
بزودى پس از من فتنهاى بر پا خواهد بود،پس زمانیکه چنین شد ملازم على بن ابى طالب باشید زیرا که او اول کسى است که بمن ایمان آورد و اول کسى است که در روز قیامت با من مصافحه میکند،او صدیق اکبر و فاروق (جدا کننده) این امت است که میان حق و باطل جدائى افکند و او بزرگ و پیشواى دین است.
26ـیا على انت قسیم الجنة و النار یوم القیامة (29) .
یا على توئى تقسیم کننده بهشت و دوزخ در روز قیامت.
شافعى در اینمورد چنین گوید:على حبه جنةـقسیم النار و الجنةـوصى المصطفى حقاـامام الانس و الجنة.همچنین در باره این روایت که على علیه السلام قسمت کننده بهشت و دوزخ است از احمد بن حنبل پرسیدند احمد گفت چرا منکر آن میشوید مگر از نبى اکرم صلى الله علیه و آله براى ما روایت نشده است که بعلى فرمود ترا دوست ندارد مگر مؤمن و دشمن ندارد مگر منافق؟گفتند چرا،احمد گفت مؤمن کجا است؟گفتند در بهشت،گفت منافق کجا است؟گفتند در دوزخ،قال احمد فعلى قسیم الجنة و النار (30) .
27ـان الله حرم الجنة على من ظلم اهل بیتى او قاتلهم او اغار علیهم او سبهم (31) .
خداوند بهشت را بر کسى که بخاندان من ستم کند یا با آنها مقاتله نماید یا بآنها هجوم بیاورد و یا دشنامشان دهد حرام کرده است.
28ـالنظر الى وجه على بن ابى طالب عبادة و ذکره عبادة و لا یقبل ایمان الا بولایته و البرائة من اعدائه (32) .
عمار و معاذ و عایشه از پیغمبر صلى الله علیه و آله نقل میکنند که فرمود:نگاه کردن بصورت على عبادت است و ذکر او عبادت است و ایمان کسى پذیرفته نمیشود مگر بولایت او و تبرى جستن از دشمنانش.
28ـعنوان صحیفة المؤمن حب على بن ابیطالب (33) .دیباچه و عنوان نامه عمل مؤمن حب على بن ابیطالب است.
30ـألا ادلکم على من اذا استرشد تموه لن تضلوا و لن تهلکوا؟قالوا بلى یا رسول الله،قال هو ذا و اشار الى على بن ابیطالب علیه السلام ثم قال و اخوه و ازروه و اصدقوه و انصحوه فان جبریل اخبرنى بما قلت لکم (34) .
زید بن ارقم گوید ما هنگامیکه در خدمت پیغمبر صلى الله علیه و آله نشسته بودیم فرمود :آیا شما را راهنمائى نکنم بکسى که چون از او استرشاد کنید هرگز گمراه نشوید و هرگز بهلاکت نیفتید؟گفتند چرا یا رسول الله!فرمود آنکس اینست و اشاره بعلى بن ابیطالب نمود و سپس فرمود با او برادرى کنید و یاریش نمائید و او را محب صادق و دوست راستین باشید زیرا آنچه را که (در باره وى) بشما گفتم جبرئیل بمن خبر داد.
31ـهذا على بن ابیطالب لحمه لحمى و دمه دمى و هو منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لا نبى بعدى یا ام سلمة هذا على امیر المؤمنین و سید المسلمین و وصیى و عیبة علمى و بابى الذى اوتى منه و معى فى السنام الا على یقتل القاسطین و الناکثین و المارقین (35) .
حموینى از ابن عباس نقل کرده است که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بام سلمه فرمود :این على بن ابیطالب است که گوشت او گوشت من و خون او خون من است و او از من مانند هارون از موسى است جز اینکه پس از من پیغمبرى نخواهد آمد،اى ام سلمه این على است که امیر مؤمنین و سرور مسلمین و وصى من بوده و گنجینه علم من و باب علم من است که کسى بمن نرسد مگر از آن باب و در درجات عالیه بهشت با من خواهد بود و با قاسطین و ناکثین و مارقین (معاویه و اصحاب جمل و خوارج) خواهد جنگید.ـقیل یا رسول الله من صاحب لواک فى الآخرة؟قال:صاحب لواى فى الدنیا على بن ابیطالب (36) .
جابر بن سمرة گوید گفته شد یا رسول الله صاحب پرچم تو در آخرت کیست؟فرمود على بن ابیطالب که در دنیا حامل لواى من است.
23ـحق على على المسلمین کحق الوالد على ولده (37) .
حق على علیه السلام بر مسلمین مانند حق پدر بر فرزندش است.
34ـعن ابى ایوب انصارى ان رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم قال لفاطمة:اما علمت ان الله اطلع الى اهل الارض فاختار منهم اباک فبعثه نبیا،ثم اطلع الثانیة فاختار بعلک فاوحى الى فانکحته و اتخذته وصیا (38) .
ابو ایوب انصارى گوید که رسول خدا صلى الله علیه و آله بفاطمه علیها السلام فرمود:آیا نمیدانى که خداوند بمردم روى زمین نگریست و از میان همه آنها پدرت را انتخاب کرده و به پیغمبرى مبعوث فرمود،آنگاه بار دوم نگریست شوهرت را اختیار کرد و بمن وحى فرستاد که ترا باو تزویج نموده و او را جانشین (خود) قرار دهم.
35ـان وصیى على بن ابیطالب و بعده سبطاى الحسن و الحسین تتلوه تسعة ائمة من صلب الحسین،قال یا محمد (صلى الله علیه و آله) فسمهم لى،قال اذا مضى الحسین فابنه على،فاذا مضى على فابنه محمد،فاذا مضى محمد فابنه جعفر فاذا مضى جعفر فابنه موسى،فاذا مضى موسى فابنه على،فاذا مضى على فابنه محمد فاذا مضى محمد فابنه على،فاذا مضى على فابنهالحسن،فاذا مضى الحسن فابنه الحجة محمد المهدى فهؤلاء اثنا عشر (39) .
شیخ سلیمان بلخى در کتاب ینابیع المودة از کتاب فرائد السمطین نقل میکند که یک یهودى خدمت رسول اکرم شرفیاب شد و ضمن سؤالاتى از اوصیاى آنحضرت پرسید پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمود:وصى من على بن ابیطالب است و پس از او دو نواده من حسن و حسین و دنبال آن نه امام از صلب حسین هستند.
یهودى عرض کرد یا محمد (صلى الله علیه و آله) براى من آنها را نام ببر،فرمود چون حسین بگذرد پسرش على و چون على بگذرد پسرش محمد و چون محمد بگذرد پسرش جعفر و چون جعفر بگذرد پسرش موسى و چون موسى بگذرد پسرش على و چون على بگذرد پسرش محمد و چون محمد بگذرد پسرش على و چون على بگذرد پسرش حسن و چون حسن بگذرد پسرش حجت مهدى (علیهم السلامند) پس اوصیاى من این دوازده نفرند.در این حدیث علاوه بر تعداد أئمه اطهار علیهم السلام صریحا نام آنان نیز ذکر شده است.
بارى در اینمورد احادیث زیاد است که اگر بیش از این نوشته شود مثنوى هفتاد من کاغذ شود و ما بهمین مقدار از کتب معتبره عامه اکتفا کردیم در صورتیکه کتب حدیث و تاریخ امامیه پر از این قبیل احادیث است که ما چیزى از آنها ننوشتیم.
پىنوشتها:
(1) ذخائر العقبى ص 67ـمناقب ابن مغازلى ص 16ـ 26
(2) ینابیع المودة ص 50ـفصول المهمة ص 125
(3) غایة المرام باب 20 و .21
(4) تاریخ ابى الفداء جلد 1 ص 216ـکفایة الطالب ص 205ـتاریخ طبرى ج 2 ص .217
(5) مناقب ابن مغازلى ص 234ـمستدرک صحیحین جلد 3 ص 109
(6) شیعه در اسلام پاورقى ض 116 تألیف علامه طباطبائى.
(7) حلیة الاولیاء جلد 4 ص 306ـذخائر العقبى ص .20
(8) شبهاى پیشاور ص .227
(9) غایة المرام باب 360ـ .361
(10) کنوز الحقایق ص 37ـذخائر العقبى ص .68
(11) الریاض النضرة جلد 2 ص 178 نقل از فضائل الخمسه.
(12) مستدرک صحیحین جلد 3 ص .126
(13) کنوز الحقائق ص .43
(14) صواعق ابن حجر ص 74
(15) کنز العمال جلد 6 ص 408
(16) فیض القدیر جلد 2 ص 223ـمناقب ابن مغازلى ص 49
(17) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید جلد 3 ص 258
(18) مناقب ابن مغازلى ص 37ـکفایة الطالب ص 194
(19) ینابیع الموده ص 445
(20) ریاض النضرة جلد 2 ص 166
(21) تاریخ بغداد جلد 4 ص 194
(22) مناقب ابن مغازلى ص 83ـجامع الصغیر سیوطى جلد 1 ص 374
(23) کفایة الطالب صفحه 318
(24) مناقب ابن مغازلى صفحه 103
(25) مناقب ابن مغازلى صفحه 119
(26) ریاض النضرة جلد 2 صفحه 177
(27) فصول المهمه صفحه 127
(28) اسد الغابة جلد 5 صفحه 287ـینابیع المودة صفحه .82
(29) صواعق ابن حجر صفحه 75ـینابیع المودة صفحه .86
(30) الامام الصادق و المذاهب الاربعة جلد 1 صفحه 327
(31) ذخائر العقبى صفحه 20
(32) مناقب ابن شهر آشوب جلد 2 صفحه 5
(33) جامع الصغیر جلد 2 صفحه 145ـمناقب ابن مغازلى صفحه .243
(34) مناقب ابن مغازلى صفحه 245
(35) غایة المرام باب 8 حدیث 6 و .38
(36) مناقب ابن مغازلى ص 200ـمناقب خوارزمى ص .250
(37) لسان المیزان جلد 5 ص 399ـمناقب ابن مغازلى ص .48
(38) کفایة الطالب ص .296
(39) ینابیع المودة ص 441