سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمند می تواند هنگامی که از چیزی که نمی داند پرسیده شود، بگوید : «خدا داناتر است» و برای غیر دانشمند این حقّ نیست . [امام صادق علیه السلام]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» امام علی درزمان پیامبر7

على (ع) در حجةالوداع و اعلام ولایتش در غدیر خم

رسول اکرم (ص) در اواخر سال دهم اراده به جاى آوردن حج و اعلام احکام این فریضه را فرمود؛ و قصد خود را به اطلاع مردم رسانید و همه مسلمانان را از دورترین سرزمین‏ها دعوت کرد تا در آن سال با آن حضرت حج گزارند. در پى این دعوت مردم آماده رفتن به حج شدند و از اطراف و حوالى و نزدیکیهاى مدینه مردم بسیارى به این شهر آمدند و مهیاى حرکت با پیغمبر خدا (ص) شدند. رسول اکرم (ص) در بیست و پنجم ذى‏قعده از مدینه خارج شد و به امیرالمؤمنین علیه‏السلام (که در مأموریت یمن به سر مى‏برد) نوشت که براى انجام حج از یمن به مکه بیاید؛ و براى او نوع حج خود را ذکر نفرمود.

امیرالمؤمنین (ع) با سپاهى که با خود داشت، از یمن به سوى مکه حرکت کرد، در حالى که حله‏هایى را که (بابت جزیه) از اهل نجران گرفته بود با خود داشت. على (ع) به منظور دیدار رسول خدا (ص) از سپاه خود پیش افتاد و شخصى را به جاى خود در آنان قرار داد و هنگامى که پیغمبر اکرم (ص) به مکه مى‏رسید، امیرالمؤمنین (ع) نیز به آن حضرت رسید و سلام کرد و گزارشى از مأموریت خود (در یمن) و حله‏هایى را که از یمن آورده بود، به اطلاع آن حضرت رسانید؛ و گفت که براى دیدار رسول خدا (ص) پیش از سپاه شتابان آمده است. پیغمبر (ص) از دیدار او و انجام دستورات خود (توسط على) خشنود شد و به او فرمود: اى على به چه نیت احرام بستى؟ على (ع) عرض کرد: یا رسول‏الله شما به من ننوشته بودید که به چه نحوى احرام مى‏بندید و من هم از راه دیگى (از نیت شما) آگاه نبودم. بنابراین هنگام تلیه و احرام، نیت خودم را به نیت شما پیوند زدم و گفتم بار خدایا احرام مى‏بندم مانند احرامى که پیغمبرت بسته است. و سى و چهار شتر براى قربانى با خود آورده‏ام. رسول خدا (ص) فرمود: الله اکبر ! من شصت و شش شتر براى قربانى آورده‏ام و تو در حج و مناسک قربانى با من شریک هستى. اکنون بر احرام خود باش و به سوى سپاه خود بازگرد و با شتاب آنها را به من برسان تا به خواست خداى تعالى در مکه به هم برسیم.

امیرالمؤمنین با رسول خدا (ص) وداع کرد و به سوى سپاه خود بازگشت که آنها را در همان نزدیکى‏ها دید. على (ع) دریافت که آنها حله‏هایى را که با خود داشته‏اند، به تن کرده‏اند؛ بر این کار عیب گرفت و به جانشین خود فرمود: واى بر تو! چه چیز تو را واداشت که این حله‏ها را پیش از آن که به رسول خدا (ص) تحویل دهیم، به اینها ببخشى؟ او گفت: از من درخواست کردند که با این حله‏ها احرام ببندند و خود را به آنها زینت دهند و سپس به من بازگردانند. پس امیرالمؤمنین (ع) همه آنها را از تن ایشان بیرون آورد و در جوالها قرار داد. سپاهیان از این اقدام على (ع) خشمگین شدند و چون به مکه رسیدند از او شکایات بسیارى به رسول خدا (ص) کردند. پیغمبر (ص) دستور داد منادى در میان مردم ندا در دهد که: زبانهاى خود را از على کوتاه کنید زیرا او درباره خدا سخت‏گیر است [فإنه خشن فى ذات‏الله عزوجل‏] و در مورد دین سازشکارى ندارد. پس آن جماعت از بیان شکایت خوددارى کردند و جایگاه على (ع) نزد رسول خدا (ص)، و خشم آن حضرت بر عیب جویان او را دانستند. (144)

رسول خدا (ص) مناسک حج را به جا آورد و على (ع) را در قربانى خود شریک ساخت و در اجتماع مردم احکام و سفارشهایى را بیان داشت. آن گاه با مردمى که همراهش بودند از مکه به قصد مدینه خارج شد. همین که به غدیر خم رسید، با وحى الهى «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک فان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس» متوقف شد و فرود آمد. سبب فرود آمدن آن حضرت این بود که با نزول این آیه دستور الهى مبنى بر ابلاغ نصب امیرالمؤمنین (ع) و جانشینان او به خلافت صادر شد. پیش از این در این باره به آن حضرت وحى شده بود ولى زمانى براى اعلام و ابلاغ آن در وحى الهى تعیین نگردیده بود. لذا رسول خدا (ص) این کار را به تأخیر انداخت و موکول به زمانى کرده بود که از اختلاف و دو دستگى مردم نسبت به (ولایت و خلافت) على (ع) آسوده خاطر باشد.

پیغمبر اکرم (ص) فرمان داد همه توقف کنند و آنها که پیش رفته‏اند، بازگردند و منتظرى باشند تا آنهایى که نرسیده‏اند، حضور یابند. در هواى گرم و سوزان منطقه پس از اقامه نماز ظهر جمعیتى بالغ بر صد هزار نفر هیجان زده انتظار مى‏کشیدند که رسول خدا (ص) چه امر مهمى را مى‏خواهد به اطلاع آنها برساند. رسول اکرم (ص) از منبرى که با جهاز شتران درست شده بود بالا رفت و پس از حمد و ثناى پروردگار و گواهى گرفتن از مردم بر یکتایى خداوند، و بندگى و رسالت خود، و حقانیت بهشت و دوزخ و روز قیامت، فرمود: اى مردم من به زودى از میان شما خواهم رفت و چیزى را برجاى مى‏گذارم که اگر به آن چنگ بزنید، هرگز گمراه نخواهید شد. کتاب خدا و عترت من اهل بیتم. این دو هرگز از یکدیگر جدا نمى‏شوند تا نزد حوض کوثر بر من درآیند. پس بنگرید با آنها چگونه رفتار مى‏کنید و آیا حق من را درباره آنها مراعات خواهید کرد؟

یکى از حاضران سؤال کرد: یا رسول‏الله این دو ثقل کدام هستند؟ پیغمبر اکرم (ص) فرمود : ثقل اکبر کتاب خداست که یک طرف آن به دست خدا و طرف دیگر به دست شماست. ثقل اصغر عترت من است. پس به آن دو چنگ زنید تا گمراه نشوید؛ و بر آن دو پیشى نگیرید که هلاک خواهید شد؛ و درباره آن دو کوتاهى نکنید که نابود مى‏گردید.

آن گاه رسول خدا (ص) با بلندترین صداى خود فرمود: آیا من سزاوارتر از شما به خودتان نیستم؟ مردم گفتند: آرى به خدا. پس بلافاصله دست على (ع) را گرفت و آن را تا اندازه‏اى بلند کرد که سفیدى زیر بغل هر دو پیدا شد؛ سپس فرمود: فمن کنت مولاه فهذا على مولاه اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله. یعنى: پس هر که را من مولا و اختیاردار او هستم، این على مولا و صاحب اختیار اوست. خدایا دوست بدار هر کس که او را دوست بدارد؛ و دشمن باش با هرکس که با او دشمنى ورزد؛ و یارى کن هر کس که او را یارى کند و رها کن هر کس که او را واگذارد. در پایان فرمود: هر کس در اینجا حاضر است، باید این پیام را به غائبان برساند. سپس از منبر فرود آمد؛ آن هنگام نزدیک ظهر بود.

رسول خدا (ص) نماز ظهر را با مردم خواند و در خیمه خود نشست و به على (ع) فرمود تا در خیمه‏اى برابر خیمه او بنشیند. آن گاه به مسلمانان دستور داد دسته دسته نزد على (ع) بردند و نصب او به این مقام را تهنیت داده و به او به عنوان امیرالمؤمنین سلام کنند . مردم به سوى امیرالمؤمنین (ع) هجوم آوردند و با آن حضرت بیعت کردند. مراسم بیعت و تبریک تا مغرب ادامه یافت. پیشاپیش کسانى که به امیرالمؤمنین (ع) تبریک گفتند ابوبکر و عمر بودند که هر کدام مى‏گفتند: به به بر تو اى فرزند ابوطالب! از این پس در هر صبح و شام سرپرست من و اختیاردار هر مرد و زن مؤمنى هستى.

هنوز مردم پراکنده نشده بودند که آیه نازل شد: الیوم اکملت لکم دینکم و اتمت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا یعنى: امروز براى شما دین شما را کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اکنون (با ولایت على) خشنود شدم که اسلام دین شما باشد. (145)

على (ع) در آخرین روزهاى عمر شریف پیغمبر (ص)

رسول خدا (ص) پس از بازگشت از حجةالوداع و هم زمان با آغاز بیمارى خود، دستور داد به انتقام جنگ موته سپاهى براى اعزام به سرزمین بلقاء (در خاک امپراتورى روم) بسیج شود . در فرمان پیغمبر اکرم (ص) حضور تمام مهاجران و انصار و کسانى که توان جنگیدن دارند، الزامى شده بود. رسول خدا (ص)، براى فرماندهى این سپاه، اسامة بن زید جوان هفده تا بیست ساله را برگزید و به او فرمود: به سوى سرزمینى که پدرت در آن به شهادت رسید، حرکت کن و بر آنان حمله‏ور شو. جمعى از مسلمانان به تبعیض اسامه به فرماندهى خود اعتراض کردند و گفتند: چرا این نوجوان فرمانده سپاهى مى‏شود که از مهاجرین اولیه تشکیل شده است؟ هنگامى که پیغمبر اکرم (ص) این سخن را شنید برآشفت و با حال بیمارى به مسجد رفت و بر فراز منبر فرمود: این چه سخنى است که درباره اسامه مى‏گویید؟ پیش از این هم به فرماندهى پدرش (زید بن حارثه) اعتراض داشتید. به خدا سوگند پدر لایق فرماندهى بود و پسر نیز همان شایستگى را دارد.

رسول خدا (ص) براى اسامه پرچمى بست و به او داد و جرف (در بیرون مدینه) را اردوگاه سپاه او تعیین فرمود. هم زمان با استقرار سپاه در اردوگاه، بیمارى پیغمبر (ص) شدت گرفت. اسامه از طریق مادرش ام‏ایمن (که خدمتکار پیغمبر بود) از وخامت حال رسول خدا (ص) با خبر شد و به مدینه بازگشت. بسیارى از بزرگان مهاجران و انصار هم پس از اطلاع از حال پیغمبر (ص) به بهانه تأمین تدارکات سپاه و احوال‏پرسى از رسول خدا (ص) بین جرف و مدینه در آمد و رفت بودند. اسامه پس از دیدار با پیغمبر (ص) و دریافت فرمان حرکت، در انتظار سایر بزرگان اصحاب بود تا با آنها حرکت کند؛ زیرا رسول خدا (ص) به آنها که بر بالینش حضور داشتند، فرمود: سپاه اسامه را حرکت دهید. خدا متخلفان از آن سپاه را لعنت کند.

پیغمبر اکرم (ص) که به سبب ضعف قادر به اقامه نماز جماعت نبود، به اعتبار این که همه سرشناسان با اسامه در جرف و در آستانه حرکت هستند، فرمود: «بگویید تا یک نفر با مردم نماز بخواند». عایشه با آگاهى از تمرد پدرش و حضور او در مدینه، گفت پیغمبر مى‏فرماید ابوبکر با مردم نماز بخواند. حفصه همسر دیگر پیغمبر (ص) که او نیز از تمرد پدر خود با خبر بود، گفت رسول خدا (ص) مى‏فرماید عمر با مردم نماز را اقامه کند. با هماهنگى ابوبکر و عمر، ابوبکر به نماز ایستاد.

رسول خدا (ص) پس از امر به برقرارى نماز جماعت، از حال رفته بود. هنگامى که به هوش آمد از برگزارى نماز جماعت و امام آن سؤال کرد؛ و چون شنید ابوبکر با مردم نماز مى‏خواند سخت برآشفت و به على (ع) و فضل بن عباس فرمود مرا به مسجد ببرید. على (ع) و فضل در حالى که زیر بغل پیغمبر خدا را گرفته بودند آن حضرت را که از شدت بیمارى پاهاى مبارکش بر زمین کشیده مى‏شد، به مسجد بردند. رسول اکرم (ص) جلوتر از ابوبکر ایستاد و او را عقب زد و با اقامه نماز خود، نماز ابوبکر را بر هم زد. مردم هم نماز خود را شکستند و به پیغمبر (ص) اقتدا کردند. آن حضرت پس از بازگشت به خانه، ابوبکر و عمر را احضار فرمود و آنان را مورد عتاب قرار داد و فرمود: مگر فرمان نداده بودم با اسامه حرکت کنید، چرا تخلف کرده‏اید؟ ابوبکر گفت: من بیرون رفتم و برگشتم براى آن که عهد خود را با شما تجدید کنم. عمر نیز گفت: من از این رو (از مدینه) بیرون نرفتم که نخواستم خبر بیمارى شما را از دیگران بپرسم. پیغمبر اکرم (ص) فرمود: «سپاه اسامه را روانه کنید و با آن بیرون بروید . خدا لعنت کند کسى را که از سپاه او تخلف کند». این کلام را سه بار تکرار کرد؛ آن گاه از هوش رفت. همسران آن حضرت و حاضران به گریه و شیون پرداختند.

پس از مدتى رسول خدا (ص) چشم گشود و با مشاهده آنها که هنوز نرفته و به اسامه ملحق نشده بودند، بر آشفت و احساس خطر کرد. لذا فرمود: براى من کتف گوسفندى (به عنوان کاغذ) و دواتى بیاورید تا چیزى براى شما بنویسم که پس از من هرگز گمراه نشوید. عبدالرحمان بن ابى‏بکر برخاست تا دوات و کتفى بیاورد، ولى عمر مانع شد و گفت: «این مرد هذیان مى‏گوید و بیمارى بر او غالب شده است. کتاب خدا ما را بس است». با این سخن عمر بین حاضران اختلاف افتاد. بعضى موافق و برخى مخالف بودند. پیغمبر (ص) باز چشم گشود. حاضران پرسیدند که دوات و کتف بیاوریم؟ رسول خدا (ص) که از سخنان جسارت‏آمیز آنها سخت آزرده خاطر شده بود، فرمود: «پس از آن حرفها که گفتید؟ نه، (دیگر لزومى ندارد) اما شما را سفارش مى‏کنم که با اهل بیت من به خوبى رفتار کنید». آن گاه از آنها روى برگرداند و همه را از نزد خود راند و تنها على (ع) و عباس را نگاه داشت و به على وصیت کرد.

روز بعد حال رسول خدا (ص) وخیم‏تر شد. آن حضرت به زنان حاضر فرمود: برادرم را صدا کنید . عایشه پدرش ابوبکر را خواند. چون چشم پیغمبر (ص) به او افتاد، روى برگردانید. ابوبکر گفت: اگر نیازى به من داشت، اظهار مى‏کرد. رسول خدا (ص) مجددا برادرش را خواند. حفصه نیز عمر را آورد. پیغمبر (ص) از او نیز روى برگردانید. رسول خدا (ص) براى بار سوم فرمود : برادر و یاورم را بخوانید. ام‏سلمه همسر دیگر پیغمبر (ص) گفت: به خدا سوگند او على را مى‏خواهد و به جز على کسى را قصد نکرده است. هنگامى که على (ع) حاضر شد، پیغمبر (ص) به او اشاره کرد تا نزدیک بیاید. امیرالمؤمنین (ع) خود را به آن حضرت چسبانید و زمان درازى رسول خدا (ص) سخنانى به راز به او فرمود. سپس على (ع) برخاست و به کنارى نشست تا این که پیغمبر (ص) را خواب فراگرفت. على (ع) از حجره پیغمبر (ص) بیرون آمد. مردم به او گفتند: اى اباالحسن چه سخنانى بود که رسول خدا (ص) خصوصى به تو فرمود. على (ع) گفت: آن حضرت هزار در از علم را به من آموخت که از هر در آن، هزار در دیگر به روى من گشوده شد؛ و به چیزى وصیت فرمود که انشاءالله تعالى به آن اقدام خواهم کرد.

پس از آن رسول خدا (ص) سنگین شد و هنگام احتضار فرا رسید. در این حال به على (ع) فرمود : «اى على سر من را در دامان خود بگیر زیرا امر الهى رسید؛ و چون جان از تن من خارج شد، من را رو به قبله کن و کار غسل و کفن را خودت بر عهده بگیر و پیش از همه مردم بر من نماز کن و از من جدا نشوى تا آن زمان که من را در قبر قرار دادى و در همه حال از خدا یارى بخواه». آن گاه على (ع) سر رسول خدا (ص) را به دامان گرفت تا آن حضرت از حال رفت . در این موقع فاطمه سلام‏الله علیها پیش آمد و خود را بر پدر افکند و به روى آن حضرت مى‏نگریست و نوحه و گریه مى‏کرد و شعرى را در مدح رسول خدا (ص) مى‏خواند. پیغمبر اکرم (ص) چشمانش را گشود و به صداى ضعیفى فرمود: اى دختر کم بگو «و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل أفان مات أو قتل انقلبتم على اعقابکم» با این سخن فاطمه (س) بسیار گریست . پس رسول خدا (ص) به او اشاره کرد نزدیک بیاید و چون نزدیک شد آهسته چیزى به او فرمود که به آن سخن روى او شکفته شد.

آن گاه جان به جان آفرین تسلیم کرد در حالى که دست راست على (ع) زیر چانه او بود. على (ع) دستى به صورت پیغمبر (ص) کشید و همان را بر روى خود کشید. سپس رسول خدا (ص) را روبه قبله خوابانید و چشمان مبارکش را بست و جامه بر بدن او کشید و سرگرم کار غسل و کفن آن حضرت شد. (146)

منابع و مآخذ

اجتهاد در مقابل نص، علامه سید عبدالحسین شرف الدین، مترجم على دوانى، تهران، کتابخانه بزرگ اسلامى، بدون تاریخ.

الارشاد فى معرفة حجج‏الله على العباد، شیخ مفید، ترجمع و شرح سید هاشم رسولى محلاتى، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، چاپ دوم، بدون تاریخ.

اسدالغابه فى معرفة الصحابه، عزالدین بن اثیر، بیروت، لبنان، دارالشعب، 1970 م.

الاصابه فى تمییز الصحابه، ابن حجر عقلانى، بیروت، لبنان، داراحیاء التراث العربى، چاپ اول، 1328 ق.

بحارالانوار، علامه مجلسى، مؤسسة الوفاء، بیروت، لبنان، چاپ دوم، 1403 ق.

تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت، على دوانى، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ دوم، بدون تاریخ .

تاریخ تحلیلى اسلام، دکتر سید جعفر شهیدى، مرکز نشر دانشگاهى، تهران، چاپ یازدهم، 1370

تاریخ طبرى، محمد بن جریر طبرى، دارالتراث، بیروت، لبنان، بدون تاریخ.

تاریخ یعقوبى، احمد بن ابى یعقوب، دار بیروت للطباعة و النشر، بیروت، لبنان، بدون تاریخ .

تفسیر صافى، ملامحسن فیض کاشانى، مؤسسه اعلمى، بیروت، لبنان، چاپ دوم، 1402 ق.

زندگانى امیرالمؤمنین (ع)، سیدهاشم رسولى محلاتى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، چاپ پنجم، .1375

السیرة النبویة (سیره ابن هشام)، ابن هشام، دارالقلم، بیروت، لبنان، بدون تاریخ.

السیرة الحلبیه، برهان الدین حلبى، دار احیاء التراث العربى، بیروت، لبنان، بدون تاریخ .

شرح نهج‏البلاغه، ابن ابى الحدید معتزلى، دار احیاء التراث العربى، بیروت، لبنان، چاپ دوم، 1385 ق.

الطبقات الکبرى (طبقات ابن سعد)، دار صار، بیروت، لبنان، بدون تاریخ.

عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، نشر صدوق، تهران، چاپ اول، .1372

الغدیر فى الکتاب والسنة، علامه امینى، دارالکتاب العربى، بیروت، لبنان، چاپ سوم، 1387 ق.

فروغ ولایت، جعفر سبحانى، انتشارات صحیفه، تهران، چاپ چهارم، 1374قاموس الرجال، علامه شوشترى، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ دوم، 1410 ق.

الکامل فى التاریخ (کامل ابن ثیر)، عزالدین بن اثیر جزرى، دارالکتاب العربى، بیروت، لبنان، چاپ ششم، بدون تاریخ.

مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ابوعلى طبرسى، دارالمعرفه، بیروت، لبنان، چاپ دوم، 1408 ق.

مروج الذهب و معادن الجوهر، على بن الحسین المسعودى، دارالمعرفه، بیروت، لبنان، بدون تاریخ.

معجم البلدان، یاقوت حموى، دار احیاء التراث العربى، بیروت، لبنان، 1399 ق.

مغازى، محمد بن عمر واقدى، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، مرکز نشر دانشگاهى، چاپ دوم، 1369 ش.

المناقب، ابن شهر آشوب، انتشارات علامه، قم، بدون تاریخ.

موسوعة الامام على بن ابى‏طالب فى الکتاب و السنة و التاریخ، محمد رى شهرى، دارالحدیث، قم، چاپ اول، 1421 ق.

المیزان فى تفسیر القرآن، علامه طباطبایى، ترجمه سید محمد باقر موسوى همدانى، دفتر تبلیغات اسلامى، قم 1363

نهج‏البلاغه، فیض الاسلام، انتشارات فیض الاسلام، چاپ ششم، 1376

پى‏نوشت‏ها:

1) تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت، استاد على دوانى، ص 74 به نقل از نورالهدایه فى اثبات الولایه، ملاجلال‏الدین دوانى. باید گفت ملا جلال سنى و پیرو مذهب شافعى بود و حدود پنجاه سال ریاست حوزه علمى، فلسفى و کلامى شیراز را برعهده داست و در اواخر عمر به مذهب شیعه گردید.

2) موسوعة الامام على بن ابى‏طالب (ع) فى‏الکتاب و السنة و التاریخ، محمدى رى شهرى، ج 1 / ص 74 به نقل از علل الشرایع: 135/3 و معانى الاخبار: 62/10 و امالى صدوق: 194/206 و امالى طوسى: 706/1511 و بشارة المصطفى: 8 و روضة الواعظین: 87

3) روج الذهب و معاون الجوهر، مسعودى ج 2 / ص 358 پ

4) الغدیر، علامه امینى، ج 6/ص 22

5) الغدیر، علامه امینى، ج 6/ص 22

6) تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت، ص 76

7) شرح نهج‏البلاغه، ابن ابى‏الحدید، ج‏1/ ص 15 و موسوعة الامام على (ع)، ج‏1 / ص 92 تا 94 به نقل از مقاتل الطالبیین: 41 و انساب الاشراف: 2/346 و مستدرک صحیحین: 3/666 و تاریخ طبرى: 2/313 و کامل ابن اثیر: 1/484 و تاریخ اسلام ذهبى: 1/136 و دلائل النبوه بیهقى: 2/162 و مناقب خوارزمى: 51 و البدایة و النهایه: 3/25 و چند منبع معتبر شیعه

8) نهج‏البلاغه، خطبه قاصعه

9) سیره ابن هشام، ج 1 / ص 262 و تاریخ طبرى، ج 2 / ص 312 و اسدالغابه فى معرفة الصحابه، ج 4 / ص 89

10) موسوعة الامام على بن ابیطالب، ج 1 / ص 92 به نقل از کشف الیقین علامه حلى، 32/ 12

11) شرح نهج‏البلاغه ابن ابى‏الحدید، ج 13 / ص 200

12) به عنوان نمونه نگاه کنید به ارشاد شیخ مفید، ج 1 / ص 3 و اسدالغابه، ج 4 / ص 91 و نهج‏البلاغه فیض الاسلام، ص 812

13) نهج‏البلاغه، خطبه 146

14) عیون اخبار الرضا (ع)، ج 1 / ص 303

15) سیره ابن هشام، ج 1 / ص 262 ابن سعد نیز درکتاب خود على (ع) را نخستین کسى مى‏داند که به پیغمبر ایمان آورد (الطبقات الکبرى ج 3 / ص 21)

16) اسدالغابه، ج 4 / ص 91

17) همان، ج 4/ ص 93

18) سیره حلبى، ج 1 / ص 268

19) الغدیر، ج 3 / ص 224 به بعد

20) مروج الذهب، ج 2 / ص 283

21) اسدالغابه، ج 4 / 92 و بحارالانوار، ج 38 / ص 262

22) تاریخ یعقوبى، ج 2 / ص 23

23) بحارالانوار، ج 18 / ص 184

24) الغدیر، ج 3 / ص 221 به نقل از منابع معتبر سنى. ابن سعد نیز روایت مى‏کند که على (ع) نخستین نمازگزار بوده است (طبقات، ج 3 / ص 21)

25) ارشاد مفید، ج 1 / ص 26

26) ارشاد مفید، ج 1 / ص 26

27) اسدالغابه، ج 4 / ص 94

28) براى نمونه نگاه کنید به: تاریخ طبرى، ج 2 / ص 320 و شرح نهج‏البلاغه ابن ابى‏الحدید، ج 13 / ص 210 و کامل ابن اثیر، ج 2 / ص 41 و سیره حلبى، ج 1 / ص 285 و بحارالانوار، ج 35 / ص 174 و موسوعة الامام على بن ابى‏طالب، ج 1 / ص 144 به نقل از تاریخ دمشق: 42/48/8381 و تفسیر طبرى: 11 / جز 19/121 و شواهد التنزیل: 1/486/514 و کنزالعمال: 13/131/36419 و امالى طوسى: 582/1206 وتفسیر فرات: 301/306 و مجمع‏البیان: 7/322 و بحارالانوار: 38/223/24 و تفسیر قمى: 2/124 و ارشاد: 1/ 48

29) اسدالغابه، ج 5 / ص 186

30) شرح نهج‏البلاغه ابن ابى‏الحدید، ج 13 / ص 256



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 87/5/13 :: ساعت 12:57 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

مرنجان و مرنج
عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 7
>> بازدید دیروز: 133
>> مجموع بازدیدها: 1366192
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
کنج دل🩶
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
دانشجو
(( همیشه با تو ))
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه
سلام
بخور زار
اشک شور
منتظران

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





































































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب