مقام متعالی، تکلیف متقابل
در مکتب انسانساز اسلام، احراز هر مقام و موقعیتی با تحمل بار سنگین مسئولیت متناسب با آن همراه است. اگر مقام همسری رسول خدا و مادریِ مؤمنان در جامعه حرمت دارد، صاحب این مقام در نزد خدا نیز مسئولیت بیشتر دارد. برخی از همسران پیامبر متوجه این نکته باریک و دقیق نبوده و فقط انتظار حرمت و استفاده از موقعیت را داشتند. آنها نزد خود میگفتند ما باید از همسران قیصر و کسرا هم محترمتر و بهرهمندتر باشیم چه اینکه قیصر و کسرا فقط دارای مقام دنیاییاند و همسر ما علاوه بر مقام حکومت، محبوبترین بنده خدا و بلندمرتبهترین مخلوق اوست و ما مونس و همنشین چنین مقامی هستیم.
در اوضاع نابسامان اقتصادی مدینه، زندگی مادران مؤمنان نیز به سختی میگذشت و همه در انتظار گشایش بودند که غنایمی نسبتاً فراوان از جنگها به دست آمد. زنان پیامبر در پوست خود نمیگنجیدند و
خیال میکردند رسول خدا با سهمی از این غنایم، برای آنان امکانات رفاه و آسایش فراهم خواهد کرد و آنان به تناسب مقام معنوی، از مظاهر مادی هم بهرهمند میشوند. بعضی از آنان کنیز طلب کردند و بعضی لباس حریر گرانقیمت و دیگری، اثاثیه منزل؛ ولی با تقسیم غنایم از جانب رسول خدا، امیدها رنگ باخت و اعتراضها نمود یافت.
رسول خدا(ص) از اعتراض همسران دلگیر گشت و از آنان کناره گرفت و در نهایت، خداوند همسران پیامبرش را بین انتخاب مقام همسری رسول خدا(ص) و تکلیف متقابل یا بهرهمندی از نعمتهای دنیا و جدا شدن از پیامبر مخیّر کرد2 و تکلیف متقابل را بدین مضمون تفسیر کرد:
«ای زنان پیامبر که از حرمت همسری رسول خدا بهرهمندید، اگر قدر این جایگاه ارزشمند را بدانید و به لوازم آن پایبند باشید و حرمتش را حفظ کنید، خداوند اجر و پاداش دوچندان به شما خواهد داد و اگر با رفتار زشت و ناپسند خود این جایگاه را خدشهدار کنید، عذابی دوچندان در انتظار شماست. ای همسران رسول خدا، اهمیت جایگاه خود را بشناسید و هنگام سخن گفتن به ناز و کرشمه سخن مگویید که افراد مریض در شما طمع کنند و خانهنشینی اختیار کنید (و از سردمداری جریانات اجتماعی و سیاسی بپرهیزید) و به رسم جاهلان در انظار ظاهر نشوید که ظاهر و آرایش و لباس و راه رفتن شما مانند برجی همه نگاهها را به خود جلب کند. اوامر خدا را اطاعت کنید و طهارت خاندان نبوت را حفظ نمایید. آیات خدا که در خانههایتان بر قلب رسول خدا نازل میشود، متذکر گردید و به حکمت، آراسته شوید و زینت رسول خدا باشید.»1
رهنمود به خانواده مسئولان
گرچه مخاطب صریح این آیات، همسران رسول خدایند، ولی دستورالعمل ارائه شده در آن اختصاص به آنها نداشته بلکه ارائه خطمشی به وابستگان حاکمان کشور اسلامی است و احکام مطرح شده در این آیات همه وابستگان مسئولان مملکت را شامل است. وقتی مقامی در کشور حرمت دارد، وابستگان به آن مقام نیز به طور طبیعی در حاشیه آن مقام قرار میگیرند و از آن حرمت بهرهمند میشوند، از اینرو باید این تکلیف متقابل را
در نظر داشته باشند و بدانند که رفتار نیکوی آنان به حرمت آن مقام در جامعه میافزاید و منش زشت نیز حرمتش را خدشهدار میکند.
نقشه شوم نفاق
بیایمانان ظاهرالصلاح و مخالفان آن مقام محترم نیز در مقام سوء استفاده از افراد وابسته به اویند تا آنان را سپر کنند و پشت سرشان موضع بگیرند و در پناه حرمت آنان اهداف شوم خود را پیاده کنند.
منافقان زمان پیامبر(ص) نیز به دنبال ضربه زدن به حیثیت ایشان، در طرحهای ذهنی خود نقشه ازدواج با همسران ایشان و سوء استفاده از عنوان همسرانش را به عنوان انتقامجویی و توهین و سوء استفاده در سر میپروراندند.
خداوند با اعلام «مقام مادری» برای همسران رسول خدا(ص)، حرمت مادری نسبت به همه مردان را برای آنان ثابت کرد و در آیه 53 همان سوره احزاب به صراحت، ازدواج با همسران رسولش را ممنوع ساخت و با این حکم، منافقان را تا حدی از رسیدن به آمال شیطانی خود محروم کرد.
اما پنهان شدن پشت سر همسر پیامبر و سپردن پرچم مخالفت به دست «مادر مؤمنان» و سپر ساختن وی و سوء استفاده از حرمت و مقام او همچنان محتمل بود
همچنان که امروز هم این خطر، وابستگان مسئولان بلندمرتبه را تهدید میکند.2 حکم «خانهنشینی»3 و دوری جستن از «سردمداری جریانهای اجتماعی» به همسران رسول خدا برای ناکام گذاردن این نقشه شوم بود.
سرپیچی از وصیت و هشدار پیامبر(ص)
در بین همسران پیامبر(ص)، عایشه بیش از دیگران به مسائل سیاسی اجتماعی علاقه نشان میداد. او از قریحه، هوش و ذکاوت خوبی برخوردار بود و پدرش نیز بعد از پیامبر(ص) خلیفه شد و موقعیت اجتماعی عایشه را حفظ کرد و میدان فعالیت او را وسعت بخشید. خلیفه دوم نیز در دوران طولانی حکومت خود، مقام و موقعیت عایشه را حفظ کرد و در این مدت او تنها بانویی بود که فتوا میداد و پشتیبانی او از حکومت و حکومت از او متقابل بود.4 در دوران خلافت عثمان، ابتدا عایشه از پشتیبانان خلیفه و رابطه آن دو صمیمی بود ولی در نیمه دوم، این صفا و صمیمیت طرفینی، جای خود را به کشمکش و دشمنی داد به طوری که عایشه پرچم علنی مخالفت برافراشت و بالاخره همان گونه که منابع اهل سنت نیز نوشتهاند حکم قتل عثمان را صادر کرد.5
با کشته شدن عثمان، گمان عایشه بر آن بود که طلحة بنعبیداللّه پسر عموی وی اگر مقام همسری رسول خدا و مادریِ مؤمنان
در جامعه حرمت دارد
صاحب این مقام در نزد خدا
نیز مسئولیت بیشتر دارد.
عهدهدار خلافت میشود و حکومت دوباره به تیره «تَیم» باز میگردد بخصوص که در دوران محاصره عثمان، امامت جماعت به عهده طلحه بود.1 عایشه هنگام کشته شدن عثمان در مکه بود و در خواب خوش خویش، خلافت طلحه را میدید. از اینرو به سرعت رهسپار مدینه شد ولی بین راه مطلع گشت مردم بعد از عثمان با امام علی بنابیطالب(ع) بیعت کردهاند. شنیدن این خبر به مثابه فرود آمدن پتک هولناکی بر سر او بود که او را در درون خرد کرد و به مکه بازگرداند و او را وا داشت عثمان را مظلوم خوانده و مردم را به خونخواهی خلیفه مظلوم دعوت کند.2
پیامبر که بیش از هر کس از روحیات عایشه خبر داشت و به وحی نیز مسدّد بود، آینده عایشه را پیشبینی کرده و بارها او را از این عاقبت وخیم هشدار داد. امالمؤمنین، امسلمه، همسر دیگر پیامبر(ص) به عایشه گفت:
آیا به یاد داری که روزی پیامبر در منزل تو بود و من ظرفی از طعام خدمت ایشان میآوردم. در این اثنا شنیدم که فرمود: «به خدا قسم، روزها و شبها نمیگذرد مگر اینکه سگهای حَوْأب در عراق بر یکی از زنان من بانگ میزنند در حالی که او در گروه تجاوزگری است.» من با شنیدن این سخن رسول خدا لرزیدم و ظرف غذا از دستم سقوط کرد. رسول خدا متوجه من شد و فرمود: تو را چه شد؟ عرض کردم: «چگونه با شنیدن این خبر وحشتناک از خود بیخود نشوم در حالی که مطمئن نیستم که آن زن شوم نباشم؟» ولی تو خندیدی و رسول خدا متوجه تو شد و فرمود: ای حمیرا، چرا میخندی، گمانم تو آن زن باشی!3
حضرت بارها او را از این سردمداری نهی کرد و هشدار داد ولی متأسفانه هشدارها نتیجه نداد و منافقان بعد از رسول خدا(ص) از حرمت همسر پیامبر(ص) سوء استفاده کردند و او را به سردمداری غائله جمل وا داشتند.
جمل شوم
مظلوم شمردن عثمان از جانب «امالمؤمنین عایشه» بهانه خوبی برای منافقان و بهانهجویان شد تا از بیعت سرپیچی کنند یا به دنبال بیعتشکنی باشند و به عنوان خونخواهی خلیفه مظلوم، حول محور عایشه اجتماع کنند. کسانی که از امیرالمؤمنین علی(ع) کینهها داشتند و دنبال فرصت میگشتند، شرایط را مناسب دیدند و عَلَم مخالفت برافراشتند. هیچ کدام از این قوم بر مخالفت و رفتار بیعتشکنانه خود منطق و برهان قابل ارائهای نداشتند و تنها توجیهگر آنان حمایت از امالمؤمنین عایشه و همسر رسول خدا(ص) بود. عایشه چنان تحریک شده بود که با وجود روشنگریهای دیگر همسر پیامبر ـ امالمؤمنین امسلمه ـ که خیلی دقیق و بجا خیرخواهانه مطرح گشت و بعضی دیگر از خیرخواهان، از ادامه مخالفت دست نکشید و بالاخره سوار بر شتری عسکرنام در رأس سپاهی به سوی بصره روانه گشت تا به یاری حزب اموی نقشه خود را پیاده کند.
اقدامات مسالمتآمیز امام به نتیجه نرسید و بالاخره در دهم جمادیالاولی سال سی و ششم هجری، اولین جنگ شورشیان با خلیفه اسلام در گرفت.
عایشه که به دستور قرآن و پیامبر(ص) از سردمداری جریانهای سیاسی اجتماعی منع شده بود، از مکه و مدینه خارج شد و تا بصره در رأس سپاهی عظیم ره سپرد و در این مدت طولانی رتق و فتق امور مهم سپاه و حل و فصل اختلافات داخلی به فرمان او بود. در روز جنگ هم زره پوشید و هودج خود را مانند زرهپوش در داخل صفحات آهن محفوظ کرد و بر شتر استوار نمود و پرچم ساخت و مدافعان جمل از جانب او و دیگر رهبران سپاه به بهشت بشارت یافتند و با شنیدن این بشارتها به دفاع جانانه از جمل و جملنشین پرداختند.4
حفظ حرمت همسری پیامبر(ص)
مشاهده دفاع جانانه محافظان جمل، امام(ع) را وا داشت تا دستور پی کردن جمل را صادر کند و محمد بنابیبکر ـ برادر عایشه ـ مأمور شد به محض سرنگون شدن جمل خواهرش را از مهلکه نجات دهد و از انظار نامحرمان پوشانده به محل امنی منتقل کند.
با یورش جانانه یاران امام(ع) به مدافعان شتر، آنها در هم شکستند و جمل پی شد و سرنگون گردید. امام(ع) با بزرگواری فوقالعاده بقیه سپاهیان جمل را امان داد و در مورد عایشه اعلام کرد:
همان حرمت قبل را دارد و حساب او رابه خدا واگذاردم که از هر کس خواهد در گذرد و هر که را خواهد عذاب نماید.5
متأسفانه عایشه بعد از شکست همچنان بر مخالفت خود پابرجا ماند و در گفتگویی با عمار و ابنعباس، آنان را توبیخ کرد و در پیروی بیقید و شرط از امیرالمؤمنین(ع) بر خطا شمرد1 ولی با این وجود امام(ع) از او در گذشت و حرمت او را حفظ کرد.
بودن عایشه در بصره سبب ناامنی و انعقاد نطفههای فتنه بود و امام(ع) تصمیم گرفت او را به مدینه بازگرداند. محمد بنابیبکر و عمار تصمیم امام(ع) را به اطلاع عایشه رساندند ولی او ـ شاید برای انجام نقشههایی دیگر ـ بر ماندن در بصره اصرار داشت ولی حضرت او را علیرغم میلش به مدینه بازگرداند. با توجه به اوضاع نابسامان عراق و اقدامات مخالفان، چهل نفر از زنان تیره عبدالقیس که وابستگان عایشه بودند، موظف شدند لباس رزم مردانه بپوشند و عایشه را به مدینه برسانند.2 عایشه که از هویت همراهان مطلع نبود و آنان را مرد میپنداشت، این اقدام امام(ع) را توهین به خود قلمداد کرد و همراهان او در مدینه با نشان دادن هویت خود، به او فهماندند که امام(ع) در حفظ حرمت او به عنوان همسر رسول خدا(ص) هیچ گونه کوتاهی نکرده است و بدین گونه غائله شوم جمل که به دست مادر غائلهآفرین تدارک دیده شده بود، خاتمه یافت.
پیشینه جمل در بنیاسرائیل
مصاحبت، همراهی و انتساب به یک شخصیت متعالی به خودی خود سبب نجات و تعالی نیست بلکه نعمت، امکان و موقعیت مناسبی است که میتوان از آن بهره صحیح گرفت و طریق تکامل را پیمود. افرادی گمان دارند که صرف این انتسابها کافی است و گناه این افراد بخشوده میباشد.
خداوند در قرآن به صراحت، غلط بودن این پندار را اعلام کرده و تصریح میکند که نه انتساب به ولی خدا به تنهایی سبب نجات است و نه انتساب به یک طاغوت سبب هلاکت و رانده شدن از درگاه خدا. پسر نوح(ع) و همسر آن حضرت با همسر لوط(ع) نمونه وابستگان اولیای خدایند که این انتساب برای آنان سودی نبخشید همچنان که همسری فرعون به آسیه ضرر نرساند و در قصر فرعون با خدا ارتباط برقرار کرد و به درجه الگو بودن رسید.
صفورا، همسر حضرت موسی(ع) از زنانی است که دورانی را با پیامبر خدا به سر آورد، به او ایمان داشت و حیا و عفت را رعایت کرد ولی متأسفانه بعد از همسرش، از خانه خارج شد و به تحریک منافقان سردمداری غائلهای علیه وصی پیامبر را عهدهدار شد.
خداوند در قرآن مجید در بیان سرگذشت درسآموز حضرت موسی(ع)، به اشارت از این بانو تمجید کرده و خصال نیکوی او را ذکر کرده است. خودداری صفورا و خواهرش صفرا از مخالطه و داشتن روابط نزدیک و صمیمی
وقتی مقامی در کشور
حرمت دارد
وابستگان به آن مقام نیز
به طور طبیعی در حاشیه
آن مقام قرار میگیرند
و از آن حرمت
بهرهمند میشوند
از اینرو باید
این تکلیف متقابل را
در نظر داشته باشند و بدانند
که رفتار نیکوی آنان
به حرمت آن مقام در جامعه
میافزاید و منش زشت نیز
حرمتش را خدشهدار میکند.
با مردان، اولین مورد است. پدر این دو دختر جوان ـ شعیب پیامبر ـ پیرمرد و ناتوان است و جز این دو دختر کسی را ندارد و آن دو باید گوسفندان را به چرا ببرند و چوپانی کنند ولی این دو دختر چوپان از چوپانهای مرد جدایی میگیرند و هنگام آب دادن به گوسفندان از آبشخور عمومی، با سختی جلوی گوسفندانشان را میگیرند تا چوپانهای مرد،گوسفندان خود را آب داده و دور شوند و آنگاه آنان در امنیت، به آب دادن گوسفندانشان بپردازند. چوپانهای مرد هم از حمیّت کافی برخوردار نیستند که جانب این دخترهای ضعیف و مظلوم را نگه دارند و گوسفندان آنها را با حفظ حیا و حرمت آب دهند و روانه سازند.
مورد دیگر، راه رفتن او هنگام آمدن برای دعوت موسی است. او باحیا و عفت و بدون ناز و کرشمه و خودآرایی راه میرود و از راه رفتن او عفت و حیا کاملاً هویداست.
و پیشنهاد او به پدر علاوه بر لطافت در ابراز علاقه به موسی(ع)، نشاندهنده بینش صحیح او در انتخاب همسر است. دختر جوانی چون او به طور طبیعی خواستار ازدواج با جوانی شایسته است و او در آن جامعه که داشتن گلّه و مزرعه نشان ثروتمندی است و انتساب به رئیس قبیله ارزش محسوب میشود، جوانی بینام و نشان را دیده که از بیکسی، فقر و گرسنگی به ستوه آمده ولی صفات ایمان، امانت، عفت و توانمندی در او نمود بارز دارد و صفورا طالب چنین کسی است اگر چه بینام و نشان، فقیر و درمانده باشد.
در ضمن او به صراحت علاقهمندی خود را به همسری و ازدواج او اعلام نمیکند، بلکه با پیشنهاد اجیر کردن وی و شمردن صفات ارزشمند او، علاقهمندی خودش را اظهار میدارد.
در دوران زندگی و در سفر و حضر با همه سختیها همراه موسی(ع) است و در طول دوران حضرت موسی از او اقدامی ناخوشایند نقل نشده است ولی متأسفانه این بانو بعد از وفات همسرش موسای پیامبر، خانهنشینی و حفظ حرمت همسرش را رها کرد و به تحریک منافقان، سردمداری غائلهای دردآور علیه خلیفه موسی(ع) را عهدهدار شد.
هارون، خلیفه و وزیر موسی علیهماالسلام، قبل از خودش وفات کرد و به امر خداوند، یوشع بننون به عنوان جانشین موسی(ع) معرفی شد ولی پذیرفتن یوشع بر منافقان سنگین آمد و مخالفتها از هر طرف آغاز شد. بعد از وفات حضرت موسی علیهالسلام، مخالفان به اقدام علنی برخاستند و صفورا را سپر بلای خود کردند. صفورا به تحریک منافقان بیایمان به موسی(ع) و خدای موسی(ع)، به عنوان طرفداری از همسر موسی در اطراف او گرد آمدند و با یوشع درگیر شدند. در ساعات اول جنگ به نفع صفورا و یارانش بود ولی استقامت یاران یوشع ورق را برگرداند. سران نفاق کشته شدند و صفورا اسیر شد. یوشع به حرمت موسی(ع) او را احترام کرد و حساب او را به خدای موسی و موسی سپرد.
در بین همسران پیامبر(ص)
عایشه بیش از دیگران
به مسائل سیاسی اجتماعی
علاقه نشان میداد.
او از قریحه، هوش
و ذکاوت خوبی برخوردار بود
و پدرش نیز بعد از پیامبر(ص)
خلیفه شد و موقعیت اجتماعی
عایشه را حفظ کرد.
خلیفه دوم نیز
در دوران طولانی حکومت خود
مقام و موقعیت عایشه را
حفظ کرد و در این مدت
او تنها بانویی بود که
فتوا میداد.
رسول خدا(ص) در دوران عمرش بارها به امتش هشدار داد که راه بنیاسرائیل را نروند ولی متأسفانه این هشدارها سودمند نیفتاد و امت رسول خدا همان اقدامات را تکرار کردند از جمله عایشه که راه همسر حضرت موسی را رفت و سردمدار غائلهای شوم علیه وصی و خلیفه پیامبر(ص) شد.
بدان امید که از این حوادث عبرتزا درس بگیریم و از لغزشگاهها دوری نماییم و در پیمودن صراط مستقیم ثابتقدم باشیم.
مشاهده دفاع جانانه محافظان جمل امام(ع) را وا داشت تا دستور پی کردن جمل را صادر کند و محمد بنابیبکر ـ برادر عایشه ـ مأمور شد به محض سرنگون شدن جمل واهرش را از مهلکه نجات دهد و از انظار نامحرمان پوشانده به محل امنی منتقل کند.
پاورقیها:
1 ـ احزاب، آیه6.
1 ـ همان، ج5، ص117.
1 ـ همان، ص266 و 270.
1 ـ مضمون آیات 30 تا 34 احزاب.
2 ـ شرح نهجالبلاغه، ابنابیالحدید، ج2، ص76، چاپ مصر؛ انسابالاشراف، بلاذری، ج5، ص91.
2 ـ همان، آیه 28.
2 ـ سخن در این مقال با وابستگانی است که خودشان به شخصه توان علمی و صلاحیت رهبری و جلوداری در حرکتهای اجتماعی را ندارند و فقط به اعتبار انتساب با مقامات عالیرتبه، مورد توجه سوء استفادهکنندگان قرار گرفته و بلندگو و عامل اجرایی آنان میشوند و با جلو افتادن در غائلههای اجتماعی هم خود را هلاک ساخته و به قهر ابدی خداوند گرفتار میکنند و هم به حرمت مقامی که منتسب به او هستند، ضربه جبرانناپذیر وارد میکنند.
2 ـ همان، ص275.
3 ـ بحار، ج32، ص150 به نقل از احتجاج.
3 ـ وَ قَرْنَ فی بُیُوتِکُنَّ: در خانههای خود مستقر شوید. (آیه 33 احزاب)
4 ـ انساب الاشراف، بلاذری، ج2، ص239؛ بحارالانوار، ج32، ص173 ـ 172 و 179.
4 ـ طبقات، ابنسعد، ج8، ص375.
5 ـ بحار، ج32، ص223.
5 ـ تاریخ طبری، ج4، ص477.
< language=J.Encode src="../library/f_footer.js">>