»» آثار روانی ـ اجتماعی خداباوری 2
توضیحات:
1. مؤلفههای هر نگرش (چه فرعی باشد و چه اساسی) با یکدیگر تعامل دارند.
2. مؤلفههای هر نگرش با یکدیگر تناسب سطح دارند.
3. بعضی نگرشها بسیار عمیق و اساسی و بعضی بسیار فرعی هستند (نگرش عمیق، مثل نگرش هر فرد نسبت به شغل، دخل و خرج خودش و نگرش فرعی مثل نگرش شما نسبت به رنگ کاشی گلخانه همسایه)
4. نگرشهای اساسی و تعامل مؤلفههای آنها، بسیار برجسته و در زندگی فرد به راحتی قابل تشخیص هستند (مثل نگرش قرآنی به خداوند)
5. هر نگرش اساسی، بر نگرش فرعیتر، تأثیر مستقیم دارد. (فلش از مرکز به پیرامون)
6. هر قدر فاصله نگرشهای فرعی با نگرش اساسی بیشتر باشد، اثر پذیری آن کمتر خواهد بود.
7. نگرشهای کاملاً فرعی، ممکن است آنقدر کم رنگ باشند که اصلاً مورد توجه فرد نباشند.
8. در هر سطح، نگرشهای بسیار متعددی وجود دارد لکن چون نشان دادن آن مستلزم نمایش سه بعدی است از آن صرف نظر کرده و هر نگرش را نمایانگر نگرشهای هم سطح و در هم تنیده، فرض میکنیم.
تحلیل روانشناختی از آثار84 روانی ـ اجتماعی
خداباوری
گفتیم سه اصطلاح خداباوری، ایمان به خدا، و نگرش اسلامی در باب خدا، از نظر مصداق منطبق بر یکریگر هستند و نیز در شکل شماره 3 گذشت که نگرشهای اساسی و مهم، بر نگرشهای فرعیتر اثر گذاشته و نقش تعیین کنندهای دارند. به تعبیر دیگر، باورها، ردهبندی دارند، باورهای رده اول تعیین کننده باورهای رده دوم هستند. مثلاً نگرش فرد به خدا، بر بسیاری از نگرشهای رده بعد، مثل نگرش او نسبت به معنی زندگی، هدف زندگی، امکانات روانشناختی زندگی، فراز و نشیبهای زندگی، تأثیر مستقیم و جدی دارد و اینها به نوبه خود نگرشهای او را نسبت به شغل، ازدواج، تحصیل و... شکل میدهند و نگرش او در باب محل زندگی، الگوهای زندگی، محرومیتها و برخورداریها، منافع و مضار نیز از اینها جهت گرفته و خود را به نگرشهای فرد در باب فقر و غنی، ضعیف و قوی، خوب و بد، درست و نادرست، فرد و جامعه، و... جهت میدهند تا بالاخره رفتارهای فردی، اجتماعی، اخلاقی، مناسبتهای بین فردی، مناسبتهای قومی، دوستگزینی و دشمن گزینی، پرخاشگری و محبت، و... همه و همه به نحوی، از آن نگرشهای اولیه و اساسی تأثیر پذیرفتهاند. شکل شماره 4، بیانگر این تأثیر و تأثر است.
اکنون با توجه به کیفیت اثرگذاری ضمیر ناخودآگاه بر ضمیر خودآگاه، به این نکته بسیار مهم میرسیم که اگر راهها و مکانیزمهای برنامه دادن به ضمیر ناخودآگاه یک فرد را شناختیم و توانستیم از آن راهها وارد شده و ناخودآگاه او را تحت تأثیر قرار دهیم، گویا آن فرد به طور کلی در اختیار ما است. بویژه اگر برنامهای که به ناخودآگاه فرد داده میشود با نیازهای وجودی او هماهنگ باشد و بالاحض، اگر در صورت هشیار شدن نسبت به آنها، ضمیر خود آگاه نیز بر آن برنامه تأکید کند و آن را مخالف و منافی نگرشهای خود نداند. جالب اینکه خداباوری مورد نظر قرآن از این ویژگی برخوردارست، یعنی هم بر اساس نظر بسیاری از اندیشمندان علوم انسانی، یکی از نیازهای وجودی انسان است و هم برای شکل دادن به نگرشهای رده بعدی، از همه راههای ورود به نا خودآگاه (که از آنها سخن خواهیم گفت) به بهترین وجه استفاده میکند و هم برنامههایش به گونهای است که در صورتلزوم، ضمیر خودآگاه نیزبهتأییدوکمکآنها میشتابد.
مکانیزمهای ورود به ناهشیار:
برای ورود به ناهشیار، چهار راه اساسی متصور است که سه راه آن، طبیعی است و راه چهارم، مصنوعی و نسبتا جدید است. راه اول، برنامهریزیهای دوران کودکی است، بچهها، هنوز قوه استدلال و تفکر استقرائی ندارند، نمیتوانند مطالب را با یکدیگر مقایسه کنند و خوب و بد آنها را بفهمند، استدلال و عملکردشان، اصولاً قیاسی است؛ یعنی اگر بزرگترها گفتند فلان کار خوب است آن را خوب میدانند. لذا دوران کودکی، دوران بسیار با ارزشی است برای درست هدایت کردن باورهای کودکان.
راه دوم، زمان وارد شدن هیجانات شدید مثبت و منفی است. حوادث بزرگی مثل شادیها و ناراحتیهای ناگهانی و شدید، معمولاً درصد زیادی از هشیاری فرد را از بین میبرند و به همان نسبت که هشیاری کم میشود، راه ناهشیار باز میشود و تلقین پذیری فرد زیاد میشود. مثلاً به هنگام مرگ ناگهانی بزرگ خانواده، در لحظاتی که غم و اندوه و افسردگی به اوج رسیده، به طور واضح، افراد خانواده به هر دوست و عزیزی که میرسند، اظهار مصیبت زدگی میکنند؛ هر قدر این مصیبت شدیدتر باشد، افراد تأثیر پذیرترند و اگر از این موقعیتهای کلیدی و نقاط عطف زندگی، استفاده صحیح و مطلوبی بشود برای هدایت افراد و گروهها و جوامع، تأثیری بسیار شگرف و عظیم خواهد داشت.
راه سوم عبارت است از تلقین به نفس در حالت هشیاری. بهترین راه تلقین به نفس، این است که انسان جملات و مفاهیم خوب و سازنده مثبت را در زمانی مناسب و آرام و همراه با توجه، با صدای بلند برای خودش بیان کند؛ تفکرات مثبت و سازندهاش را برجسته کند، مفاهیم را همیشه به صورت مثبت بیان کند، امیدها و اطمینانهای خودش را تقویت کند. این مسیری است که آثار و نتایج بسیار ارزشمند آن، مجرب بسیاری از افراد بوده است و اگر افراد و گروهها، برنامه مناسبی در این جهت داشته باشند، فراوان بهره خواهند برد.
راه چهارم هیپنوتیزم است و راهی است مصنوعی که در واقع به همان موارد قبلی بازگشت میکند.
با نگاهی گذرا و سریع بر فرهنگ یک جامعه که خداباوری قرآنی دارد، متوجه خواهیم شد که چنین جامعهای از هر سه طریق، بهترین و کاملترین استفاده را در جهت هدایت و استکمال افراد و اجتماع میکند.
برای دوران کودکی و تلقینپذیری، دستورات و القائات فراوانی داده میشود. مثلاً در دوران جنینی، مادر دعا و قرآن میخواند. به هنگام تولد، در گوش کودکان اذان و اقامه گفته میشود، مهمتر از همه الگوی صحیح خانواده است که بر اساس خداباوری شکل میگیرد و کودک در ابتدای زندگی، چشم و گوش خود را بر یک جامعه کوچک خداباور باز میکند و الگو میگیرد و شخصیت خود را شکل میدهد. در این جمع کوچک، به نیازهای کودک توجه کامل میشود، عزت نفس و بزرگ منشی به او القاء میشود. در هفت سال اول، برای والدین سید است و امیر؛ به علم آموزیاش چنان اهمیت داده شده که به نقش روی سنگ تشبیه شده است و ... .
از طریق دوم نیز به بهترین وجه استفاده شده و هیجانات شدید مثبت و منفی، به سوی اهداف سالم و صحیح فرد و جامعه خداباور، سوق داده شده است. به هنگام فوت بستگان، فرد عزادار را تنها نمیگذارند، او را تا مدتها در حلقه محبت خود دارند، زحمت روزانه زندگی را از دوش آنان بر داشته و با آنان همدردی میکنند. افراد، حتی المقدور شخصا مراجعه کرده و به فرد عزادار تسلیت میگویند، برای او عزت و طول عمر مسألت میکنند. همه، همراه با تسلیتگویی از روال زودگذر زندگی دنیوی و باقی بودن زندگی اخروی یاد میکنند. کارهای نیک و صفات پسندیده فرد متوفی را به زبان میآورند. مراسم خاکسپاری با تشییع جنازه عمومی و نماز میت و ادای احترام به بازماندگان همراه میشود. موقعیت بیماری نیز مصداق دیگری از این نوع است. فرد بیمار، مورد عیادت مکرر واقع میشود. محبتهای دیگران را دریافت میدارد. رنج بیماری به عنوان کفاره گناهان تلقی میشود. در فرهنگ خداباوران، همانگونه که مار از پوست خودش خارج میشود، بیمار هم از گناهان خود خارج شده و احساس آرامش روانی میکند و برای بهتر ساختن خود و یا جبران خطاهای گذشته فرصتی دوباره مییابد. به بیمار توصیه میشودکه ارتباط بیشتری با خدا داشته باشد. از او خواسته میشود که به عیادت کنندگان دعا کند و وعده استجابت دعا به او داده شده است. موقعیتهای ترسآور مثل زلزله، آتشفشان، سیل، طوفان و ... و مراسم شادی و هیجانات مثبت مثل ازدواج، تولد فرزند، خرید خانه، و زیارت بیت الله الحرام و موقعیتهای بزرگ زندگی، هر کدام به نوبه خود، همین زمینهها را فراهم کرده و باعث تلقینات و جهت دهیهای مثبت به زندگی میشوند. اگر بخواهیم به همه مصادیق بپردازیم، از حوصله مقاله، بسی فراتر خواهد بود.
طریق سوم نیز به بهترین وجه مورد توجه واقع شده است. سرتا پای زندگی به هنگام خواب و بیداری، فعالیت و استراحت، خوبی و بدی، خوشی و ناخوشی پر است از تلقینات خداباورانه که به طور مستقیم و غیر مستقیم بر زندگی فردی و اجتماعی خداباوران اثر میگذارد. نمازهای یومیه (فریضه و نافله)، مقدمات و مؤخرات آنها، روزههای واجب و مستحب، دعاهای زمانبندی شده با مضامین بلند و مناسب با موقعیتهای زمانی و مکانی خاص، مراسم خاص مذهبی در اعیاد و وفیات مذهبی، شروع هر کار با بسم الله، پایان دادن هر کار با الحمدلله، رفتارهای مطلوب بین فردی، تجلیات اجتماعی بعضی از قوانین و مقررات خداباورانه مثل اجتناب از دروغ و غیبت، تهمت و افتراء، سوءظن و... تجلیات عینی بعضی توصیههای خداباورانه در نهادهای مختلف مثل؛ آموزش و پرورش، رادیو تلویزیون، مطبوعات و حتی معماری خاص و تفریحات و ورزشهای ویژه و... اینها، همه و همه پر است از القائات جهتدار و جهت دهنده زندگی. به طور اجمال میتوان گفت اگر در جامعهای نه به طور کامل بلکه فقط قدری بیش از پنجاه درصد آداب و سنن خداباورانه رعایت و اعمال شود، از تمام در و دیوار خانه و کوچه و بازار و همه افراد و امکنه و ازمنه، بوی خداباوری به مشام خواهد رسید و القائات خداباورانه، همچون بارانی زلال بر گلستان روان خداباوران باریده و گلبوتههای عشق و امید را بارور میسازند و غنچههای نو رسیده رابه چنان خودشکوفایی بلندی معطر میسازند که عطر و رایحه آن، خود بهترین دلیل است بر طهارت و زلالی آن باران.
اکنون با این توضیحات، به خوبی میتوان پذیرفت فردی که خداباور است و در یک خانواده و جامعه خداباور زندگی میکند، در بسیاری از فرایندهای روانشناسی اجتماعی، تحت تأثیر این نگرش است. این نگرش، حتی ادراک حسیاش را تحت تأثیر خود دارد. کسی که دارای مرتبه بالایی از این نگرش است، اگر پیش او از برادر مؤمنش غیبت کنند، او نمیشنود. همانند حضرت امیر(ع) که به هنگام نماز بسیاری از محرکات محیطی را ادراک نمیکند ولی آنگاه که صدای سائل بلند میشود، ایشان هم میشنوند و هم ترتیب اثر میدهند. بسیاری از رزمندگان اسلام در جبهههای نبرد مجروح و مورد جراحی واقع میشوند ولی به گونهای احساس راحتی و آرامش میکردند که اطرافیان را تحت تأثیر خود قرار میدادند، نگرش قرانی داشتن در باب خدا، وقتی ادراک حسی را اینگونه تحت تأثیر قرار میدهد، تأثیر آن بر دیگر فرایندها سهل است. پیشداوری فرد را کاملاً جهت میدهد، فرد بر اساس معیارهای هماهنگ با نگرش قرآنیاش پیشداوری میکند. تبعیض نژادی را روا نمیدارد، افراد را بر اساس فقیر و غنی ارزشگذاری نمیکند، تمام نگرشهای ردههای بعدی او، تحت تأثیر همان نگرش اساسی و عمیق است. اصولاً شخصیت چنین فردی در چنین جامعهای با شخصیت افراد در جوامع دیگر، کاملاً متفاوت است. تعاملهای میان فردیاش، عشق و محبت و صمیمیت او، پرخاشگری و غضب او، همه و همه، جویبارهای کوچکی است که از همان رودخانه پرجوش و خروش خداباوریاش منفک شده و جریان پیدا میکنند. اگر این خداباوری بر نهادهای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی حاکم باشد، افکار عمومی زلال است، مخفی کاریهای بین رئیس و مرئوس، امیر و رعیت وجود ندارد. انگیزشهای فردی و اجتماعی هماهنگی دارد و ... در این باب میتوان به نمونههای الگویی و خوبی که در شکل داستان انبیاء در قرآن برای ما گزارش میشود، توجه کنیم و درس بیاموزیم.
محدودیتهای حاکم بر تحقیق
محدودیت روش شناختی:
برای اینکه آثار روانی اجتماعی خداباوری را بدست آورده و تبیین نماییم لازم است ابتدا آن آثار را تشخیص داده و آنگاه آنها را به خداباوری منتسب نماییم. به تعبیر دیگر، لازم است خداباوری را با مقیاسهای کمی سنجیده و آثار آن را به صورت عینی و کمی شده از همدیگر متمایز نماییم. گفته شد که منظور از خدا، معنی اساسی آن نیست. (چه اینکه اگر معنی اساسی هم مورد نظر بود، باز بدون مشکل نبودیم، چون خداباوری به معنی اساسی را همه افراد، هرچند به صورت ناخودآگاه، دارند و متغیری که در همه جا موجود است، نمیشود آثار خاصی را به آن نسبت داد)، بلکه معنی نسبی خدا (یعنی خدا در میدانهای معنی شناختی قرآن) مورد نظر است. دو گروه نمونه گواه و آزمایش لازم است و در انتخاب هر دو گروه مشکل داریم؛ چون نه جامعهای که کاملاً خالی از خداباوری باشد، داریم تا گروه شاهد را از آن انتخاب نمائیم و نه جامعهای که خداباوری قرآنی را به طور کامل داشته باشد تا گروه نمونه آزمایش را از آن انتخاب کنیم. جوامع و گروههای پیرامون ما، همه سهمی از خداباوری را دارند، پس لازم است ابزاری داشته باشیم که مراتب خداباوری را از هم تفکیک نمائیم و چنین ابزاری هم نداریم.85 چه، در این نوشتار، خداباوری و ایمان به خدا و نگرش قرآنی در باب خدا، به یک معنا است و لذا نیازمند ابزاری هستیم که:
1) مؤلفههای مختلف نگرش (شناختی، عاطفی، رفتاری) را بسنجد.
2) از طریق غیر مستقیم به نگرشهای افراد وارد شود.
چون اولاً: بسیاری از باورها، یا مراتب خاصی از آنها، حتی برای خود فرد نیز به صورت ناخودآگاه است؛ فردی ممکن است مثلاً پول باوریاش قویتر از خداباوریاش باشد، ولی خود او به این نکته، هشیار نباشد، بلکه مجموع اوضاع واحوال فردی و اجتماعی، چنین نگرشی را به صورت ناخودآگاه برای او ایجاد کرده است. ثانیا: اگر فردی نسبت به باورها و نگرشهایش کاملاً هشیار هم باشد، کمتر افرادی پیدا میشوند که چنین موضوع خطیری را که از نظر جامعه، ارزش مهمی تلقی میشود، با صراحت و به طور کامل و صحیح پاسخ دهند. لذا ابزار ما باید به طور غیرمستقیم به سنجش آن سه مؤلفه بپردازد.
همه اینها گذشته از محدودیتهای مالی و نیروی انسانی است که هر تحقیقی کم و بیش با آن مواجه است.
نتیجهگیری
یکی از اهداف مقاله حاضر، دعوت به تحقیق بیشتر در باب موضوع خداباوری بود و امیدوارم، در حد توان، توانسته باشم به این هدف نزدیک شوم. هدف دیگر این بود که نهادهای فرهنگی اجتماعی را به استفاده بیشتر از قانونمندیهای روانشناختی در جهت خداباورشدن جامعه دعوت کنیم. هدف سوم این بود که حتی المقدور به اثبات فرضیههای تحقیق بپردازیم؛ و تحقیق دو فرضیه داشت، در راستای اثبات فرضیه دوم، نمونههائی از خداباوران و نمونههایی از کارهای خداباورانه را یادآور شدیم و آثار آن را بر جسته ساختیم و در راستای اثبات فرضیه اول، به بحث تحلیلی از معنای نگرش و ایمان و مقایسه آنها و تحلیل روانشناختی آثار روانی اجتماعی خداباوری پرداختیم. به نظر میرسد در حد یک کار نظری (غیر زمینهیابی)، کاری باشد که این نتیجه را به خوبی بدست داده و اثبات این فرضیه را به دنبال دارد.
از نتایج مهم دیگر اینکه اگر در تطبیق ایمان و نگرش بر صواب باشیم، آنگاه از بسیاری مطالعات انجام شده در باب نگرش، مثل مکانیزمهای ایجاد و تکوین نگرش و تغییر نگرش و ... میتوانیم برای پیشبرد اهداف ایمانی، استفاده کنیم.
پیشنهادات پژوهشی
پژوهشهایی که در این راستا ضروری است، به ویژه برای روانشناسانی که تعلق خاطر به فرهنگ دینی دارند، عبارتند از:
1. مطالعات روانشناختی و تحلیل عقلی در باب دین، دینباوری و خداباوری و کاربردی کردن قواعد روانشناختی؛ به عنوان مثال، استفاده از مباحثی مثل ایجاد نگرش، تغییر نگرش، و ... درجهت ایجاد و تقویت ایمان افراد و جوامع دینی، میتواند بسیار مؤثر باشد. ترجمه بعضی آثار نیز قدمی بسیار مثبت تلقی میشود مثل:
1 - Psychology of Religion, David M.Wolfe.
2 - In the Image of God - a Psychoanalysts View , Stanley A.Leavy.
2. برای ساختن تست ایمان سنج اقدام کنیم؛ تستی که دارای ویژگیهای زیر باشد:
الف ـ سه بعد دینی افراد (شناخت، عاطفه، رفتار) را به طور جداگانه مورد سنجش قرار دهد.
ب ـ به طور مستقیم به حیطههای روانی افراد وارد نشود، بلکه اولاً بیشتر از روش فرافکن استفاده کند تا موارد ناهشیار را نیز سنجش کند و ثانیا، افراد بصورت هشیار در پاسخ دادن مقاومت نکنند.
ج ـ نمراتی که از سنجش ابعاد سه گانه هر فرد بدست میآید، نسبت به یکدیگر نرم شده و هماهنگ باشند؛ به عبارت دیگر، طیف عددی هر سه بعد روی یک خطکش مثلاً 100 نمرهای مدرج شده باشد و بتوانیم حدس بزنیم کسی که در دو بعد نمره 50 آورده است، به احتمال قوی در بعد سوم هم نمره 50 خواهد آورد، و در رتبه ایمانی متوسط قرار دارد.
د ـ بتواند بسنجد که ممکن است کسی در بعضی ابعاد، نمره بالا و در بعضی دیگر، نمره خیلی پایین داشته باشد؟ یا خیر؟
در ساختن چنین تستی، با مشکل روش شناختی مواجه نیستیم ولی تلاش و هزینهای بسیار لازم دارد.
3. لازم است با استفاده از تستهای ارزش سنج و فرافکن موجود و تست ایمان سنج، تحقیقات زمینهیابی در مسأله خداباوری صورت پذیرد و با زبان روانشناسی تجربی و آمار در اختیار مجامع علمی قرار گیرد تا راهشگای عملی افراد و جوامع قرار گیرد.
4. هنجاریابی بعضی تستهای موجود و استفاده از آنها در تحقیقات زمینهیابی در جوامعی با فرهنگ دینی همانند کاری که آقای مصطفی عسکریان در باب تست ارزش سنج آلپورت انجام داده است.
فهرست منابع
ـ قرآن مجید
ـ بحارالانوار، ج69
ـ کافی ج2
ـ محمدی ری شهری، میزان الحکمه، 1362
ـ حکیمی، الحیاة، 1367
ـ منصور و دادستان، دیدگاه پیاژه، چاپ سوم، 1373
ـ دادستان، روان درمانگری (جزوه درسی)
ـ جیمز، ویلیام، ترجمه مهدی قائنی، دین و روان، 1367
ـ فرانکل، ویکتور، ترجمه صالحیان و میلانی، انسان در جستجوی معنی، 1373
ـ انکینسون و همکاران، ترجمه براهنی و همکاران، زمینه روانشناسی، ج2 ـ 1368
ـ فرام، اریک، ترجمه مجید کشاورز، سیمای راستین انسان
ـ فرام، اریک، ترجمه اکبر تبریزی، بنام زندگی، 1369
ـ فرام، اریک، ترجمه روانکاوی و دین
ـ پیربادن، ترجمه محمود ایروانی، روانشناسی شخصیت، 1374
ـ بر نگیه، ترجمه منصور و دادستان، گفتگوهای آزاد با ژان پیاژه، 1375
ـ حسینی، ابوالقاسم، اصول بهداشت روانی، 1374
ـ فرام، اریک، ترجمه عزت الله فولادوند، گریز از آزادی، 1370
ـ روحالامینی، محمود، مبانی انسانشناسی، 1368
ـ برنجکار، رضا، مبانی خداشناسی، 1371
ـ ملکیان، مصطفی، ایمان (جزوه درسی)
ـ رایت، رابین، ترجمه علی اندیشه، شیعیان و مبارزه در راه خدا، 1372
ـ الیاده، میرچا، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی و همکاران، فرهنگ و دین، 1374
ـ یونگ، ترجمه محمد علی امیری، روانشناسی ضمیر ناخودآگاه، 1372
ـ قائمی، علی، نگرش و رفتار دینی، 1372
ـ گیدنز، آنتونی، ترجمه منوچهر صبوری، جامعه شناسی، 1374
ـ نوری، حسین، منطق خداشناسی، نشر فرهنگ اسلامی، 1362
ـ مطهری، جهانبینی توحیدی، انتشارات صدرا، چاپ سوم، 1374
ـ مجتهد شبستری، محمد، هرمنوتیک، کتاب و سنت، نشر طرح نو، چاپ اول، 1375
ـ علی زمانی، امیر عباس، زبان دین، مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی، دفتر تبلیغات، چاپ اول، 1375
ـ گیسلر، نورمن، ال، ترجمه حمید رضا آیةاللهی، فلسفه دین، 1375
ـ خرمشاهی، بهاء الدین، خدا در فلسفه، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1370
ـ نصری، عبدالله، خدا در اندیشه بشر، دانشگاه علامه طباطبایی، چاپ اول، 1370
ـ هوزدرن، ویلیام، ترجمه میکائیلیان، درسهایی از الهیات پروتستان
ـ ایزوتسو، توشیهیکو، ترجمه احمد آرام، خدا و انسان در قرآن، دفتر نشر فرهنگ اسلامی
ـ محمدی، مجید، آسیبشناسی دینی، نشر فکر، 1373
ـ نصر، حسین، ترجمه مرتضی اسعدی، جوان مسلمان و دنیای متجدد، 1373
ـ کاکایی، قاسم، خدامحوری (اکازیونالیزم)، 1374
ـ مصباح، محمد تقی، معارف قرآن، خداشناسی، موسسه در راه حق، 1367
- Sears, Peplau, Taylor, 1991, Socoal Psychology.
- Kay ,Deaux, et al, Social Psychology.
- Cardell K.Jacobson et al, 1987, Social Psychology.
- Robert S.Felkman, 1985, Social Psychology.
- Leo Schneiderman, Ph, D 1988, The Psychology Of Social Change.
- Paul Kline, 1993, The handbok; of Pcychological testing.
- William W. Lambert, et al, 1964, Social Psychology.
- Leslie A.Zebrowitz, 1992, social Perception.
- Bassam Tibi, translated by Clare Krojzl, 1991, Islam and The Cultural Accommodation of Social Change.
- William, Reace Garretl, 1989, Social Consequences of Religious Belief.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 87/9/30 :: ساعت 11:43 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
مرنجان و مرنجعزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) استسعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلامسبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلامپیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلامامام حسین علیه السلام در آیینه زیارتپیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»[عناوین آرشیوشده]