سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بنده خدای خویشتن را چهل روز برای خدا خالص نکرد، مگر آنکه چشمه های حکمت از دلش بر زبانش [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» داستان ایوب علیه السلام

وَ اذْکُرْ عَبْدَنَا أَیُّوب إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنى مَسنىَ الشیْطنُ بِنُصبٍ وَ عَذَابٍ(41)
ارْکُض بِرِجْلِک هَذَا مُغْتَسلُ بَارِدٌ وَ شرَابٌ(42)
وَ وَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنَّا وَ ذِکْرَى لاُولى الاَلْبَبِ(43)
وَ خُذْ بِیَدِک ضِغْثاً فَاضرِب بِّهِ وَ لا تحْنَث إِنَّا وَجَدْنَهُ صابِراً نِّعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ(44)
41. به یاد آور بنده ما ایوب را آن زمان که پروردگار خود را ندا داد که : شیطان مرا دچار عذاب و گرفتارى کرد.
42. (بدو گفتیم :) پاى خود به زمین بکش ، که آب همین جا نزدیک توست ، آبى خنک . در آن آب تنى کن و از آن بنوش .
43. و اهلش را با فرزندانى به همان تعداد و دو برابر فرزندانى که داشت به او بدادیم تا رحمتى باشد از ما به او و تذکرى باشد براى خردمندان .
44. و نیز به او گفتیم : حال که سوگند خورده اى که همسرت را صد ترکه چوب بزنى ، تعداد صد ترکه به دست بگیر و آنها را یک بار به زنت بزن تا سوگند خود نشکسته باشى . ما ایوب را بنده اى خویشتن دار یافتیم ، چه خوب بود همواره به ما رجوع مى کرد.
(از سوره مبارکه ص )
سرگذشت ایوب (ع )
1. داستان ایوب (ع ) از نظر قرآندر قرآن کریم از داستان آن جناب به جز این نیامده که : خداى تعالى او را به ناراحتى جسمى و به داغ فرزندان مبتلا نمود، و سپس ، هم عافیتش داد، و هم فرزندانش را و مثل آنان را به وى برگردانید و این کار را به مقتضاى رحمت خود کرد، و به این منظور کرد تا سرگذشت او مایه تذکر عابدان باشد.
2. ثناى جمیل خداى تعالى نسبت به آن جناب
خداى تعالى ایوب (علیه السلام ) رادر زمره انبیا و از ذریه ابراهیم شمرده ، و نهایت درجه ثنا را بر او خوانده و در سوره ((ص )) او را صابر، بهترین عبد، و اواب خوانده است .
3. داستان آن جناب از نظر روایات
در تفسیر قمى آمده که پدرم از ابن فضال ، از عبد اللّه بن بحر، از ابن مسکان ، از ابى بصیر، از امام صادق (علیه السلام ) چنین حدیث کرد که ابو بصیر گفت : از آن جناب پرسیدم گرفتاریهایى که خداى تعالى ایوب (علیه السلام ) را در دنیا بدانها مبتلا کرد چه بود، و چرا مبتلایش کرد؟ در جوابم فرمود: خداى تعالى نعمتى به ایوب ارزانى داشت ، و ایوب (علیه السلام ) همواره شکر آن را به جاى مى آورد، و در آن تاریخ شیطان هنوز از آسمانها ممنوع نشده بود و تا زیر عرش بالا مى رفت . روزى از آسمان متوجه شکر ایوب شد و به وى حسد ورزیده عرضه داشت : پروردگارا! ایوب شکر این نعمت که تو به وى ارزانى داشتهاى به جاى نیاورده ، زیرا هر جور که بخواهد شکر این نعمت را بگذارد، باز با نعمت تو بوده ، از دنیایى که تو به وى دادهاى انفاق کرده ، شاهدش هم این است که : اگر دنیا را از او بگیرى خواهى دید که دیگر شکر آن نعمت را نخواهد گذاشت . پس مرا بر دنیاى او مسلط بفرما تا همه را از دستش بگیرم ، آن وقت خواهى دید چگونه لب از شکر فرو مى بندد، و دیگر عملى از باب شکر انجام نمى دهد. از ناحیه عرش به وى خطاب شد که من تو را بر مال و اولاد او مسلط کردم ، هر چه مى خواهى بکن .
امام سپس فرمود: ابلیس از آسمان سرازیر شد، چیزى نگذشت که تمام اموال و اولاد ایوب از بین رفتند، ولى به جاى اینکه ایوب از شکر بازایستد، شکر بیشترى کرد، و حمد خدا زیاده بگفت . ابلیس به خداى تعالى عرضه داشت : حال مرا بر زراعتش مسلط گردان . خداى تعالى فرمود: مسلطت کردم . ابلیس با همه شیطانهاى زیر فرمانش بیامد، و به زراعت ایوب بدمیدند، همه طعمه حریق گشت . باز دیدند که شکر و حمد ایوب زیادت یافت . عرضه داشت : پروردگارا مرا بر گوسفندانش مسلط کن تا همه را هلاک سازم ، خداى تعالى مسلطش کرد. گوسفندان هم که از بین رفتند باز شکر و حمد ایوب بیشتر شد. ابلیس عرضه داشت : خدایا مرا بر بدنش ‍ مسلط کن ، فرموده مسلط کردم که در بدن او به جز عقل و دو دیدگانش ، هر تصرفى بخواهى بکنى . ابلیس بر بدن ایوب بدمید و سراپایش زخم و جراحت شد. مدتى طولانى بدین حال بماند، در همه مدت گرم شکر خدا و حمد او بود، حتى از طول مدت جراحات کرم در زخمهایش افتاد، و او از شکر و حمد خدا باز نمى ایستاد، حتى اگر یکى از کرمها از بدنش مى افتاد، آن را به جاى خودش برمى گردانید، و مى گفت به همانجایى برگرد که خدا از آنجا تو را آفرید. این بار بوى تعفن به بدنش افتاد، و مردم قریه از بوى او متاءذّى شده ، او را به خارج قریه بردند و در مزبله اى افکندند.
در این میان خدمتى که از همسر او - که نامش ((رحمت )) دختر ((افراییم )) فرزند یوسف بن یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم (علیهم السلام ) بود - سرزد این که دست به کار گدایى زده ، هر چه از مردم صدقه مى گرفت نزد ایوب مى آورد، و از این راه از او پرستارى و پذیرایى مى کرد.
امام سپس فرمود: چون مدت بلا بر ایوب به درازا کشیده شد، و ابلیس صبر او را بدید، نزد عده اى از اصحاب ایوب که راهبان بودند، و در کوهها زندگى مى کردند برفت ، و به ایشان گفت : بیایید مرا به نزد این بنده مبتلا ببرید، احوالى از او بپرسیم ، و عیادتى از او بکنیم . اصحاب بر قاطرانى سفید سوار شده ، نزد ایوب شدند، همین که به نزدیکى وى رسیدند، قاطران از بوى تعفن آن جناب نفرت کرده ، رمیدند. بعضى از آنان به یکدیگر نگریسته آنگاه پیاده به نزدش شدند، و در میان آنان جوانى نورس بود. همگى نزد آن جناب نشسته عرضه داشتند: خوبست به ما بگویى که چه گناهى مرتکب شدى ؟ شاید ما از خدا آمرزش آن را مسالت کنیم ، و ما گمان مى کنیم این بلایى که تو بدان مبتلا شده اى ، و احدى به چنین بلایى مبتلا نشده ، به خاطر امرى است که تو تاکنون از ما پوشیده مى دارى .
ایوب (علیه السلام ) گفت : به مقربان پروردگارم سوگند که خود او مى داند تاکنون هیچ طعامى نخورده ام ، مگر آنکه یتیم و یا ضعیفى با من بوده ، و از آن طعام خورده است ، و بر سر هیچ دو راهى که هر دو طاعت خدا بود قرار نگرفته ام ، مگر آن که آن راهى را انتخاب کرده ام که طاعت خدا در آن سخت تر و بر بدنم گرانبارتر بوده است .
از بین اصحاب آن جوان نورس رو به سایرین کرد و گفت : واى بر شما آیا مردى را که پیغمبر خداست سرزنش کردید تا مجبور شد از عبادتهایش که تاکنون پوشیده مى داشته پرده بردارد، و نزد شما اظهار کند؟!
ایوب در اینجا متوجه پروردگارش شد، و عرضه داشت : پروردگارا اگر روزى در محکمه عدل تو راه یابم ، و قرار شود که نسبت به خودم اقامه حجت کنم ، آن وقت همه حرفها و درد دلهایم را فاش مى گویم .
ناگهان متوجه ابرى شد که تا بالاى سرش بالا آمد، و از آن ابر صدایى برخاست : اى ایوب تو هم اکنون در برابر محکمه منى ، حجتهاى خود را بیاور که من اینک به تو نزدیکم هر چند که همیشه نزدیک بوده ام .
ایوب (علیه السلام ) عرضه داشت : پروردگارا! تو مى دانى که هیچگاه دو امر برایم پیش نیامد که هر دو اطاعت تو باشد و یکى از دیگرى دشوارتر، مگر آن که من آن اطاعت دشوارتر را انتخاب کرده ام ، پروردگارا آیا تو را حمد و شکر نگفتم ؟ و یا تسبیحت نکردم که این چنین مبتلا شدم ؟!
بار دیگر از ابر صدا برخاست ، صدایى که با ده هزار زبان سخن مى گفت ، بدین مضمون که اى ایوب ! چه کسى تو را به این پایه از بندگى خدا رسانید؟ در حالى که سایر مردم از آن غافل و محرومند؟ چه کسى زبان تو را به حمد و تسبیح و تکبیر خدا جارى ساخت ، در حالى که سایر مردم از آن غافلند. اى ایوب ! آیا بر خدا منت مى نهى ، به چیزى که خود منت خداست بر تو؟
امام مى فرماید: در اینجا ایوب مشتى خاک برداشت و در دهان خود ریخت ، و عرضه داشت : پروردگارا منت همگى از تو است و تو بودى که مرا توفیق بندگى دادى .
پس خداى عزّوجلّ فرشته اى بر او نازل کرد، و آن فرشته با پاى خود زمین را خراشى داد، و چشمه آبى جارى شد، و ایوب را با آن آب بشست ، و تمامى زخمهایش بهبودى یافته داراى بدنى شاداب تر و زیباتر از حد تصور شد، و خدا پیرامونش باغى سبز و خرم برویانید، و اهل و مالش و فرزندانش و زراعتش را به وى برگردانید، و آن فرشته را مونسش کرد تا با او بنشیند و گفتگو کند.
در این میان همسرش از راه رسید، در حالى که پاره نانى همراه داشت ، از دور نظر به مزبله ایوب افکند، دید وضع آن محل دگرگون شده و به جاى یک نفر دو نفر در آنجا نشسته اند، از همان دور بگریست که اى ایوب چه بر سرت آمد و تو را کجا بردند؟ ایوب صدا زد، این منم ، نزدیک بیا، همسرش ‍ نزدیک آمد، و چون او را دید که خدا همه چیز را به او برگردانیده ، به سجده شکر افتاد. در سجده نظر ایوب به گیسوان همسرش افتاد که بریده شده ، و جریان از این قرار بود که او نزد مردم مى رفت تا صدقه اى بگیرد، و طعامى براى ایوب تحصیل کند و چون گیسوانى زیبا داشت ، بدو گفتند: ما طعام به تو مى دهیم به شرطى که گیسوانت را به ما بفروشى . ((رحمت )) از روى اضطرار و ناچارى و به منظور این که همسرش ایوب گرسنه نماند گیسوان خود را بفروخت .
ایوب چون دید گیسوان همسرش بریده شده قبل از اینکه از جریان بپرسد سوگند خورد که صد تازیانه به او بزند، و چون همسرش علت بریدن گیسوانش را شرح داد، ایوب (علیه السلام ) در اندوه شد که این چه سوگندى بود که من خودم ، پس خداى عزّوجلّ بدو وحى کرد: ((و خذ بیدک ضغثا فاضرب به و لا تحنث )) (یک مشت شاخه در دست بگیر و به او بزن تا سوگند خود را نشکسته باشى ). او نیز یک مشت شاخه که مشتمل بر صد ترکه بود گرفته چنین کرد و از عهده سوگند برآمد.
مؤ لف : ابن عباس هم قریب به این مضمون را روایت کرده .
و از وهب روایت شده که همسر ایوب دختر میشا فرزند یوسف بوده . و این روایت - به طورى که ملاحظه گردید - ابتلاى ایوب را به نحوى بیان کرد که مایه نفرت طبع هر کسى است ، و البته روایات دیگرى هم مؤ ید این روایات هست ، ولى از سوى دیگر از ائمه اهل بیت (علیهم السلام ) روایاتى رسیده که این معنا را با شدیدترین لحن انکار مى کند و - ان شاء اللّه - آن روایات از نظر خواننده خواهد گذشت .
و از خصال نقل شده که از قطان از سکرى ، از جوهرى ، از ابن عماره ، از پدرش از امام صادق ، از پدرش (علیهما السلام ) روایت کرده که فرمود: ایوب (علیه السلام ) هفت سال مبتلا شد، بدون اینکه گناهى کرده باشد، چون انبیا به خاطر عصمت و طهارتى که دارند، گناه نمى کنند، و حتى به سوى گناه - هر چند صغیره باشد - متمایل نمى شوند.
و نیز فرمود: هیچ یک از ابتلائات ایوب (علیه السلام ) عفونت پیدا نکرد، و بدبو نشد، و نیز صورتش زشت و زننده نگردید، و حتى ذره اى خون و یا چرک از بدنش بیرون نیامد، و احدى از دیدن او تنفر نیافت و از مشاهده اش ‍ وحشت نکرد، و هیچ جاى بدنش کرم نینداخت ، چه ، رفتار خداى عزّوجلّ درباره انبیا و اولیاى مکرمش که مورد ابتلایشان قرار مى دهد، این چنین است . و اگر مردم از او دورى کردند، به خاطر بى پولى و ضعف ظاهرى او بود، چون مردم نسبت به مقامى که او نزد پروردگارش داشت جاهل بودند، و نمى دانستند که خداى تعالى او را تاءیید کرده ، و به زودى فرجى در کارش ‍ ایجاد مى کند و لذا مى بینیم رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرموده : گرفتارترین مردم از جهت بلاء انبیا و بعد از آنان هر کسى است که مقامى نزدیک تر به مقام انبیا داشته باشد.
و اگر خداى تعالى او را به بلایى عظیم گرفتار کرد، بلایى که با آن در نظر تمامى مردم خوار و بى مقدار گردید، براى این بود که مردم درباره اش دعوى ربوبیت نکنند، و از مشاهده نعمتهاى عظیمى که خدا به وى ارزانى داشته ، او را خدا نخوانند. و نیز براى این بود که مردم از دیدن وضع او استدلال کنند بر اینکه ثوابهاى خدایى دو نوع است ، چون خداوند بعضى را به خاطر استحقاقشان ثواب مى دهد، و بعضى دیگر را بدون استحقاق به نعمتهایى اختصاص مى دهد. و نیز از دیدن وضع او عبرت گرفته ، دیگر هیچ ضعیف و فقیر و مریضى را به خاطر ضعف و فقر و مرضش تحقیر نکنند، چون ممکن است خدا فرجى در کار آنان داده ، ضعیف را قوى ، و فقیر را توانگر، و مریض را بهبودى دهد. و نیز بدانند که این خداست که هر کس را بخواهد مریض مى کند، هر چند که پیغمبرش باشد، و هر که را بخواهد شفا مى دهد به هر جور و به هر سببى که بخواهد، و نیز همین صحنه را مایه عبرت کسانى قرار مى دهد، که باز مشیتش به عبرتگیرى آنان تعلق گرفته باشد، همچنان که همین صحنه را مایه شقاوت کسى قرار مى دهد که خود خواسته باشد و مایه سعادت کسى قرار مى دهد که خود اراه کرده باشد، و در عین حال او در همه این مشیتها عادل در قضا، و حکم در افعالش است . و با بندگانش هیچ عملى نمى کند مگر آن که صالحتر به حال آنان باشد و بندگانش هر نیرو و قوتى که داشته باشند از او دارند.
و در تفسیر قمى در ذیل جمله ((و وهبنا له اهله و مثلهم معهم ...)) آمده که خداى تعالى آن افرادى را هم که از اهل خانه ایوب قبل از ایام بلاء مرده بودند به وى برگردانید، و نیز آن افرادى را که بعد از دوران بلاء مرده بودند همه را زنده کرد و با ایوب زندگى کردند.
و وقتى از ایوب بعد از عافیت یافتنش پرسیدند: ((از انواع بلاها که بدان مبتلا شدى کدامیک بر تو شدیدتر بود؟)) فرمود: شماتت دشمنان .
و در تفسیر مجمع البیان در ذیل جمله ((انى مسنى الشیطان ...)) گفته : بعضى ها گفته اند دخالت شیطان در کار ایوب بدین قرار بود، که وقتى مرض ‍ او شدت یافت بطورى که مردم از او دورى کردند، شیطان در دل آنان وسوسه کرد که آن جناب را پلید پنداشته ، و از او بدشان بیاید، و نیز به دلهایشان انداخت که او را از شهر و از بین خود بیرون کنند، و حتى اجازه آن ندهند که همسرش که یگانه پرستار او بود، بر آنان درآید، و ایوب از این بابت سخت متاءذى شد، به طورى که در مناجاتش هیچ شکوه اى از دردها که خدا بر او مسلط کرده بود نکرد. بلکه تنها از شیطنت شیطان شکوه کرد که او را از نظر مردم انداخت .
قتاده گفته : این وضع ایوب هفت سال ادامه داشت ، و همین معنا از امام صادق (علیه السلام ) هم روایت شده .



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 89/7/4 :: ساعت 12:51 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

مرنجان و مرنج
عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 667
>> بازدید دیروز: 651
>> مجموع بازدیدها: 1357223
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
کنج دل🩶
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه
سلام
بخور زار
اشک شور
منتظران

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





































































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب