»» ادعای الوهیت
حمایت دولت روسیه تزاری تا پایان حاکمیت خاندان
رومانوف (تزارها) و پیروزی انقلاب کمونیستی در اکتبر 1917 میلادی ادامه یافت. «ب
هأالله» نیز وابستگی به روسیه را پنهان نمی کرد. به طوری که
در یکی از الواح خود از پیروانش می خواهد تا همواره دولت بهیه روس را دعا کنند. کینیاز دالگورکی جریان را چنین شرح می دهد:
«(پس از ترور ناصرالدین شاه) میرزا حسینعلی و بعضی دیگر از محارم مرا هم گرفتند، من از آنها حمایت کرده با هزاران زحمت همه کارکنان سفارت حتی خود من شهادت دادیم که اینها بابی نیستند لذا آنها را از مرگ نجات داده به بغداد روانه شان کردیم. من به میرزا حسینعلی گفتم که تو میرزا یحیی را در پس پرده بگذار و او را من یظهره الله بخوان. . . و مبلغ زیادی به آنها پول دادم. . . (از آنجا که) میرزا حسینعلی هم پیرمرد و هم علم و اطلاع نداشت لذا چند نفر آدم باسواد همراه او نمودم. . .
زن و بچه و کس و کار او (حسینعلی) را هم روانه بغداد کردم که دلبازپسی نداشته باشد و در آنجا تشکیلاتی دادند. کاتب وحی درست کردند، من هم چند نفر منشی و کتب چندی که از سید مانده بود جرح و تعدیل نموده برای آنها فرستادم که نسخ زیادی از آنها استنساخ نمایند. بعضی از الواح را از برای آنهایی که سید را ندیده و گول خورده بودند هر ماه تهیه کرده و می فرستادند.
یک قسمت کار سفارتخانه منحصر به تهیه الواح و انتظام کار بابیها بود. . . و همه ماهه برای او (حسینعلی) و مردمش دو سه هزار تومان پول می فرستادم و در این بین دولت عثمانی آنها را به اسلامبول و از آنجا به «ادرنه» فرستاد و دولت روسیه هم به تقویت آنها پرداخت. خانه و مکان برای آنها تهیه می شد و ما آن لوایح را با یک آب و تابی به ولایات می فرستادیم. . . در این ضمن میرزا حسینعلی با برادر سر ریاست به هم زد و میرزا یحیی زیربار برادر خود نرفت. . . از برادر جدا شده به طرف جزیره قبرس رفت. . . . و خود را «صبح ازل» نامید.
. . . ما درصدد برآمدیم عباس پسر حسینعلی را بگذاریم درس بخواند. . . به واسطه شهرت هایی که به اسم میرزا یحیی داده بودند لابد شدیم اسم بابی را تبدیل به بهایی کنیم».
(36)
از آنجا که این
الواح توسط روس ها نوشته می شد و حسینعلی میرزا هم سواد درست و حسابی نداشت و مطالب مندرج در الواح آشفته و متناقض بود، اعتراضاتی در پی داشت.
حسینعلی میرزا در پاسخ کسانی که به عدم رعایت اصول زبان عربی توسط او ایراد گرفته اند می گوید:
«
یا معشرالعلمأ لاتفرقوا کتاب الله بما عندکم من القواعد و العلوم انه لقسطاس الحق بین الخلق قدیوزن ما عند الامم بهذاً لقسطاس الاعظم و انه بنفسه لوانتم تعلمون».
(37)
حاصل آنکه:
علما نباید نوشته های این کتاب را با قاعده های صرف و نحو بسنجند، بلکه باید قاعده های ادب عرب را با این نوشته های من بسنجند!
(38)
در کتاب «
قرن بدیع» بهاییان، درباره فرستادن میرزا حسینعلی بهأ به «عکا» چنین آمده است:
«
صبح دوم جمادی الاولی 1285هجری (مطابق با 21اوت 1868) سفینه حامل مهاجرین که به یک شرکت اتریشی تعلق داشت، به جانب اسکندریه حرکت نمود. . . در اسکندریه مهاجرین به سفینه دیگری که متعلق به همان شرکت بود منتقل گردیدند و آن سفینه پس از توقف مختصر به جانب حیفا رهسپار شد. چند ساعت بعد با یک کشتی شراعی (بادبانی) به جانب عکا حرکت نمودند و بعد از ظهر یوم 2 جمادی الاولی 1285به شهر اخیر وارد شدند. . . »
(39)میرزا حسینعلی نوری (بهأالله) پس از 24سال زندگی در شهر «عکا» در روز دوم ذیقعده 1309هجری قمری مرد و در همان شهر دفن شد که هم اکنون قبر او قبله بهائیان است. یکی از مبلغین معروف بهائی به نام
محمدعلی قائنی در این مورد می نویسد:
«
قبله ما اهل بهأ روضه مبارکه در مدینه عکا می باشد که در وقت نماز خواندن باید رو به آن بایستیم و قلباً متوجه به «جمال قدم» یعنی بهأ باشیم. . . »(
40)
ادعای الوهیتمیرزا حسینعلی بهأالله پس از ادعای پیامبری مدعی «
الوهیت» می شود و خود را
خداوند و خالق جهان می شمارد. ادعای «الوهیت» میرزا حسینعلی نور کجوری (بهأالله) بیشتر به یک شوخی می ماند و عده ای تصور می کنند که این امر ساخته و پرداخته مخالفان بهائیت بوده است. اما نگاهی از سر تأمل بر نوشته های میرزا حسینعلی نوری (بهأالله) این شائبه را به یقین تبدیل می کند. برای اثبات ادعای الوهیت بهأالله به چند نمونه از نوشته های اونگاه می کنیم.
بهأالله هنگامی که در زندان عکا گرفتار بود، چنین نگاشت:
«
اسمع ما یوحی من شطر البلأ علی بقعه المحنه و الابتلأ من سدره القضأ انه لا اله الا انا المسجون الفرید».
(41)
(
بشنو آنچه را که وحی می شود از مصدر بلا بر زمین غم و اندوه از سدره قضا بر ما به اینکه نیست خدایی جز من زندانی یکتا».
در قسمتی دیگر از
کتاب مبین می گوید:
«
کذلک امر ربک اذکان مسجوناً فی اءخرب البلاد».
(42)
(
اینگونه امر کرد پروردگارت، زمانی که بود زندانی در خراب ترین شهرها».
و نیز می گوید:
«
تفکر فی الدنیا و شأن اهلها ان الذی خلق العالم لنفسه قد حبس فی اءخرب الدیار بما اکتسبت ایدی الظالمین».
(43)
(
درباره دنیا و حالات مردم آن بیندیش. زیرا آنکه جهان را برای خود خلق کرد، در خراب ترین مکان ها به دست ستمکاران زندانی است).
و در جای دیگری از
کتاب مبین آورده است:
«
ان الذی خلق العالم لنفسه منعوه اءن ینظر الی اءحد من احبائه»(44)
(
آن کسی که جهان را برای خودش خلق کرد، او را منع می کنند که حتی به یکی از دوستانش نظر افکند).
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
36- خاطرات پرنس دالگورکی، کتابفروشی حافظ، سیدابوالقاسم مرعشی.
37- کتاب «اقدس»، ص 28چاپ مطبعه ناصری، 49صفحه 19سطری.
38- سیدمحمد باقر نجفی، بهائیان، ص .456
39-کتاب قرن بدیع، ص .214
40- بررسی باب و بهأ، جلد دوم، ص .12
41- میرزا حسینعلی نور کجوری (بهأالله)، کتاب مبین، چاپ 1308قمری، ص .286
42- میرزا حسینعلی نوری (بهأالله)، کتاب مبین، ص .342
43- میرزا حسینعلی نوری (بهأالله)، کتاب مبین، ص .56
44- میرزا حسینعلی نوری (بهأالله)، کتاب مبین، ص .233
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 89/7/17 :: ساعت 2:49 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
مرنجان و مرنجعزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) استسعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلامسبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلامپیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلامامام حسین علیه السلام در آیینه زیارتپیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»[عناوین آرشیوشده]