هر کس به جز...
... شما!
سازمان اداری بهاییان که شوقی افندی آن را " نظم اداری امرالله" نامیده زیر نظر مرکز اداری و روحانی بهاییان موسوم به " بیت الاعظم الهی" اداره میشود که در شهر حیفا در فلسطین اشغالی قرار دارد. سازمان رهبری بهاییت بر دو رکن "ولی امر و بیت العدل" بنیان نهاده شده و همهی بهاییان به تبعیت از دستورات این "ولی امر" فرا خوانده شده اند.
بر اساس پیش بینی رهبران بهایی، سلسلهی ولایت امر در جامعهی بهاییان تا 24نفر استمرار مییابد. عباس عبدالبها در کتاب نظر اجمالی ص 66آورده است: "ای یاران مهربان پس از مفقودی این مظلوم، همهی احبا به شوقی افندی به عنوان ولی امرالله مراجعه نمایند که مقام ریاست بیت العدل میباشد و من بعدهی بکرا بعد بکر(فرزند ارشد از فرزند ارشد) در رأس کار قرار میگیرند که همه ولی امرالله و رئیس دائمی بیت العدل خواهند بود."
عباس افندی در تفسیر مکاشفات یوحنا، ضمن مقایسهی مسلک بهایی با ادیان آسمانی یهود، مسیحیت و اسلام و ادعای برتری مسلک بهاییت بر این ادیان تصریح کرده است: "در هر دوره اصفیاء و اوصیا 12نفر بودند، در ایام حضرت یعقوب 12 پسر، در ایام حضرت موسی 12نقیب رؤسای اسباط بودند، در ایام حضرت مسیح 12حواری، و در ایام حضرت محمد 12امام بودند و لکن در این حضور اعظم، 24 نفر هستند. 2برابر جمیع، زیرا عظمت این ظهور چنین اقتضا میکند."
باید گفت از قضای روزگار این پیشبینی به حقیقت نپیوست، شوقی افندی عقیم بود و از او فرزندی به وجود نیامد و 22 نفر دیگر از جانشینان ولی امر در صلب وی متوقف ماندند.
از زمان فوت شوقی افندی تا کنون نزدیک 50 سال است که تشکیلات بهاییت بر خلاف منشور و دستورات عبدالبها جایگاه ولی امر را از سازمان اداری بهاییان حذف نموده و به تنهایی و بدون حضور ولی امر مدیریت جامعهی بهایییان را بر عهده دارد و بدینسان سازمان بهاییت را با بحران مشروعیت مواجه ساخته است. سرسپردگی افراد بهایی جز فرو رفتن در باتلاق ظلمت و جهل و محروم ساختن خویش از معنویت و درک حقیقت توجیه دیگری ندارد.
همانگونه که اشاره شد با وجود نصوص فراوان به جا مانده از رهبران فرقه بهاییت در مورد لزوم وجود ولی امر در بیتالعدل در حال حاضر تشکیلات بهاییت بدون توجه به دستورات رهبران خود، رکن اول و اعظم سازمان اداری بهاییان، یعنی ولی امر را حذف نموده و بیتالعدل به تنهایی بر خلاف مقررات، تمامی اختیارات را از آن خود نموده است. اختیارات و وظایف بیتالعدل نا محدود و فاقد هرگونه قید و شرط است همچنان که تسلیم بودن آحاد و جوامع بهایی در قبال اوامر و تصمیمات بیتالعدل نیز فاقد هرگونه قید و شرط است.
در این جا ذکر این نکته جالب است که با توجه به مسئلهی تساوی حقوق رجال و نساء در تعالیم بهاییت، چرا زنان که نیمی از جامعهی بهاییت را تشکیل میدهند، حق عضویت در عالیترین ارگان تصمیمگیری بهاییت را ندارند؟
شعار پر طمطراق تساوی کامل زنان و مردان در بهاییت دارای تناقضات جدیتر دیگری در اجرای احکام این آیین نیز هست که به راستی حقوق زنان بهایی را در درجات پایینتری از مردان قرار می دهد، مسئلهی بیتالعدل یکی از آنها است، دقیقا زن در بهاییت یک موجود دسته دوم به حساب میآید، اسناد و مدارک فراوانی بر این ادعا موجود است که در فرصتهای بعد به آن میپردازیم.