فضل الله مهتدی (صبحی) اولین قصه گوی صبح جمعه ی رادیوی جمهوری اسلامی ایران بهائی زاده ای بود که به دلیل تعصب خاص به بهائیت خود را درتشکیلات بهائیان به عنوان کاتب مخصوص ونویسنده عبدالبها معرفی کرد ودرنزد او بسیار گرامی شد.
از خاطرات مهتدی می شود پی برد که همدم وهمراز عبد البها درهمه زمینه ها بوده است واز تمام افکار واعمال او مطلع بوده که همین امر باعث می شود به بطلان این فرقه واشتباه خود در گرویدن به آنها پی ببرد واز این مسلک دست بشوید واسلام را به عنوان دین خود انتخاب کند. او از خوش گذرانی های خود با عبدالبها در طبریا (مرکز یهودیان آنروز) وعکا وبهجی وحتی کشتی رانی روی دریا به اتفاق عبد البها، در خاطرات خود چنین بیان می کند که کثرت همنشینی با رهبر این مسلک وآگاهی از افکار واعمال پنهانی او مرا متوجه بطلان این فرقه و افکار من نسبت به آن کرد.واین باعث شد به اسلام روی بیاورم.
لازم به ذکر است که کتب مختلفی ازجناب صبحی (فضل الله مهتدی) در زمینه ادبیات وبهائیت وغیره به چاپ رسیده است.
نمی دانم آیا منطقی وجود دارد که بطلان این قوم را قبول نکند؟ و حال آنکه نزدیکترین اشخاص به بهائیان ورهبری آنها پی به فساد این مسلک برده ومصداق آیه شریفه یخرجهم من الظلمات الی النور از این گمراهی نجات یافته وبر همین قضیه معترف است .قضاوت در این مورد را به عقول روشن نگر و بی تعصب بهائیت می سپارم.
اشکال بریکی از اذکار نماز بهائیان:
درکتاب کشف الحیل تالیف عبد الحسین آیتی پرسش وپاسخی بین مؤلف ویکی از مستبصرین (آواره) صورت گرفته است که مؤلف می پرسد آیا بها ادعای خدایی کرده است؟ که او در پاسخ می گوید اگر کلمات او وگفتارش را به دست آورید حقیقت را در می یابید.در ظاهر می گویند ادعای بها رجعت مسیح ورجعت حسین است ولیکن ادعای او الوهیت بود.او در ادامه می گوید در صورتی که سالها با آنها سر کنید وبا آنها باشید صریحا به شما می گویند که بها خدای مطلق است وزمین وآسمان را او خلق کرده است واوست که رسولان را فرستاده است.آنها می گویند کسی که در طور با موسی تکلم کرده است جناب بهاست وحتی به این مطلب در نماز خود تصریح می کنند. وآن عبارت اینست: شهد الله انه لا اله الا هو له الامر والخلق قد اظهر مشرق الظهور ومکلم الطور (بسیار روشن است که این کلمات منبعی انسانی و غیر خدایی دارد چون از فصاحت وبلاغت عربی بویی نبرده است چه برسد به فصاحت وبلاغت قرآنی که اعراب در مقابل آن خوار وذلیل شدند.) فعل اظهر را اگر بشکافیم وفاعل ومفعول آن را مشخص کنیم بر این جمله قحط عربی اشکال وارد می شود وعقاید آنها زیر سؤال می رود؛اگر فاعل اظهر خدای متعال است مکلم طور که در اینجا مفعول است چه کاره است. آنچه از این کلام تبلور می کند قائل شدن آنها به دو خداست که این شرک محض است ( لو کان آلهة الا الله لفسدتا ) به ترجمه این جمله بهائی دقت نمائید می گوید خدا مکلم طور را ظاهر کرد؛سؤال :مکلم طور غیراز خدا کیست؟ جواب: آنکه در طور با موسی تکلم کرد خداست. سؤال : پس خدائی که بها را ظاهر کرده کیست ؟سؤال : اگر می گوئید بها خدا نیست پس چرا مکلم طور است یعنی می خواهید بگوئید خود او را ظاهر کرده واز طرفی مکلم طورش ساخته؟ دراین جمله واضح می شود فهمید که بها ادعای الوهیت کرده است وچنین جمله ای دو پهلو برای نماز بهائیان ازخود در آورده است .زیرا همه معتقد هستند که کسی که در طور با موسی تکلم می کرده خداست وحال آنکه بهائیان می گویند آنکه در طور با موسی بوده وتکلم کرده است جناب بها بوده است .برداشت شما از این مورد چیست؟ قضاوت در این وادی را به شما می سپارم.