هو العلیم
سلام...
چه باشد ای برادر یکشب اگرنخسپی؟
چون شمع زنده باشی همچون شرر نخسپی؟
درهای آسمان را شب سخت می گشاید
نیک اختریت باشد یکشب اگر نخسپی
گر مرد آسمانی ، مشتاق آن جهانی
زیر فلک نمانی جز بر زبر نخسپی
چون لشگر حبش شب، بر روم حمله آرد
باید که همچو قیصر در کر و فر نخسپی
شب رو که راهها را در شب توان بریدن
گر شهریار خواهی اندر سفر نخسپی
در سایه ی خدایی خسپند نیکبختان
زنهار ای برادر، جای دگر نخسپی
چون از پدر جدا شد یوسف نه مبتلا شد؟
تو یوسفی، هلا تا جز با پدر نخسپی
زیرا برادرانت دارند قصد جانت
هان تا میان ایشان جز با حذر نخسپی
تبریز شمس دین را جز رهروی نیابد
گر تو ز ره روانی بر ره گذر نخسپی
"حضرت مولانا"