اى فرزند ، وصیت مرا نیکو دریاب و بدان که مرگ در دست همان کسى است که زندگى در دست اوست و آنکه مىآفریند ، همان است که مىمیراند و آنکه فناکننده است ، همان است که باز مىگرداند و آنکه مبتلا کننده است همان است که شفا مىبخشد و دنیا استقرار نیافته مگر بر آن حال که خداوند براى آن مقرر داشته ، از نعمتها و آزمایشها و پاداش روز جزا یا امور دیگرى که خواسته و ما را از آنها آگاهى نیست . اگر درک بعضى از این امور بر تو دشوار آمد ، آن را به حساب نادانى خود گذار ،
زیرا تو در آغاز نادان آفریده شدهاى ، سپس ، دانا گردیدهاى و چه بسیارند چیزهایى که تو نمىدانى و اندیشهات در آن حیران است و بصیرتت بدان راه نمىجوید ، ولى بعدها مىبینى و مىشناسى . پس چنگ در کسى زن که تو را آفریده است و روزى داده و اندامى نیکو بخشیده و باید که پرستش تو خاص او باشد و گرایش تو به او و ترس تو از او .
و بدان اى فرزند ، که هیچکس از خدا خبر نداده ، آنسان ، که پیامبر ما ( صلى الله علیه و آله ) خبر داده است . پس بدان راضى شو ، که او را پیشواى خود سازى و راه نجات را به رهبرى او پویى . من در نصیحت تو قصور نکردم و آنسان ، که من در اندیشه تو هستم ، تو خود در اندیشه خویش نیستى .
بدان ، اى فرزند ، اگر پروردگارت را شریکى بود ، پیامبران او هم نزد تو مىآمدند و آثار پادشاهى و قدرت او را مىدیدى و افعال و صفات او را مىشناختى . ولى خداى تو آنگونه که خود خویشتن را وصف کرده ، خدایى است یکتا . کسى در ملکش با او مخالفتى نکند ، هرگز زوال نیابد و همواره خواهد بود . پیش از هر چیز بوده است ، که او را آغازى نیست و بعد از هر چیز خواهد بود ، که او را نهایتى نیست . فراتر از این است که پروردگاریش ثابت شود به دانستن و شناختن به دل یا به چشم . چون این را دانستى ، اکنون چنان کن که از چون تویى شایسته است با وجود خردى قدر و منزلتش و اندک بودن تواناییش و فراوانى ناتوانیش و بسیارى نیازش به پروردگارش ، در فرمانبردارى از او و ترس از عقوبت او و بیم از خشم او . او تو را جز به نیکى فرمان ندهد و جز از زشتى باز ندارد .
اى فرزند ، تو را آگاه کردم از دنیا و دگرگونیهایش و دست به دست گشتنهایش . و تو را از آخرت خبر دادم و آنچه براى اهل آخرت در آنجا مهیا شده و براى هر دو مثلهایى آوردم ، تا به آنها عبرت گیرى و از آنها پیروى کنى . مثل کسانى که دنیا را به آزمون شناختهاند ، مثل جماعتى است از مسافران که در منزلگاهى قحطى زده و بى آب و گیاه منزل دارند و از آنجا آهنگ جایى سبز و خرم و پر آب و گیاه نمایند . اینان سختى راه و جدایى از دوستان و مشقت سفر و ناگوارى غذا را به جان بخرند تا به آن سراى گشاده ، که قرارگاه آنهاست ، برسند . پس ، آن همه رنجها را که در راه کشیدهاند ، آسان شمارند و آن هزینه که کردهاند زیان نپندارند . و برایشان چیزى خوشتر از آن نیست که به منزلگاهشان نزدیک کند و به محل موعودشان درآورد . و مثل کسانى که فریب دنیا را خوردهاند ، مثل جماعتى است که در منزلگاهى سبز و خرم و با نعمت بسیار بودهاند و از آنجا به منزلگاهى خشک و بىآب و گیاه رخت افکندهاند . پس براى آنان چیزى ناخوشایندتر و دشوارتر از جدایى از جایى که در آن بودهاند و رسیدن به جایى که بدان رخت کشیدهاند ، نباشد .
اى فرزند ، خود را در آنچه میان تو و دیگران است ، ترازویى پندار . پس براى دیگران دوست بدار آنچه براى خود دوست مىدارى و براى دیگران مخواه آنچه براى خود نمىخواهى و به کس ستم مکن همانگونه که نخواهى که بر تو ستم کنند .
به دیگران نیکى کن ، همانگونه که خواهى که به تو نیکى کنند . آنچه از دیگران زشت مىدارى از خود نیز زشت بدار . آنچه از مردم به تو مىرسد و خشنودت مىسازد ،
سزاوار است که از تو نیز به مردم همان رسد . آنچه نمىدانى مگوى ، هر چند ، آنچه مىدانى اندک باشد و آنچه نمىپسندى که به تو گویند ، تو نیز بر زبان میاور و بدان که خودپسندى ، خلاف راه صواب است و آفت خرد آدمى . سخت بکوش ، ولى گنجور دیگران مباش . و چون راه خویش یافتى ، به پیشگاه پروردگارت بیشتر خاشع باش .
و بدان ، که در برابر تو راهى است ، بس دراز و با مشقت بسیار . پیمودن این راه را نیاز به طلب است ، به وجهى نیکو . توشه برگیر بدان مقدار که تو را برساند ، در عین سبک بودن پشتت از بار گران . پس بیش از توان خویش بار بر پشت منه که سنگینى آن تو را بیازارد . هرگاه مستمند بینوایى را یافتى که توشهات را تا روز قیامت ببرد و در آن روز که روز نیازمندى توست همه آن را به تو باز پس دهد ، چنین کسى را غنیمت بشمار و بار خود بر او نه و فراوانش مدد رسان ، اکنون که بر او دست یافتهاى ، بسا ، روزى او را بطلبى و نیابى . و نیز غنیمت بشمر کسى را که در زمان توانگریت از تو وام مىطلبد تا در روز سختى به تو ادا کند .
و بدان ، که در برابر تو گردنهاى است بس دشوار . کسى که بارش سبکتر باشد درگذر از آن ، نیکو حالتر از کسى باشد که بارى گران بر دوش دارد . و آنکه آهسته مىرود ، از آنکه شتاب مىورزد ، بدحالتر بود . جاى فرود آمدن از آن گردنه یا بهشت است یا دوزخ . پس ، پیش از فرود آمدنت ، براى خود پیشروى فرست و منزلى مهیا کن . زیرا پس از مرگ ، خشنود ساختن خداوند را وسیلتى نیست و راه بازگشت به دنیا بسته است .
و بدان ، که خداوندى که خزاین آسمانها و زمین به دست اوست ، تو را رخصت دعا داده و خود اجابت آن را بر عهده گرفته است و از تو خواسته که از او بخواهى تا عطایت کند و از او آمرزش طلبى تا بیامرزدت و میان تو و خود ، هیچکس را حجاب قرار نداده و تو را به کسى وانگذاشت که در نزد او شفاعتت کند و اگر مرتکب گناهى شدى از توبهات باز نداشت و در کیفرت شتاب نکرد . و چون بازگشتى سرزنشت ننمود و در آن زمان ، که در خور رسوایى بودى ، رسوایت نساخت و در قبول توبه بر تو سخت نگرفت و به سبب گناهى که از تو سرزده به تنگنایت نیفکند و از رحمت خود نومیدت نساخت . بلکه روى گردانیدن تو را از گناه ،
حسنه شمرد . و گناه تو را یک بار کیفر دهد و کار نیکت را ده بار جزا دهد .
و باب توبه را به رویت بگشود . چون ندایش دهى ، آوازت را مىشنود و اگر براز سخن گویى ، آن را مىداند . پس حاجت به نزد او ببر و راز دل در نزد او بگشاى و غم خود به نزد او شکوه نماى و از او چاره غمهایت را بخواه و در کارهایت از او یارى بجوى و از خزاین رحمت او چیزى بطلب که جز او را توان عطاى آن نباشد ، چون افزونى در عمر و سلامت در جسم و گشایش در روزى .
خداوند کلیدهاى خزاین خود را در دستان تو نهاده است ، زیرا تو را رخصت داده که از او بخواهى و هر زمان که بخواهى درهاى نعمتش را به دعا بگشایى و ریزش باران رحمتش را طلب کنى . اگر تو را دیر اجابت فرمود ، نومید مشو . زیرا عطاى او بسته به قدر نیت باشد . چه بسا در اجابت تأخیر روا دارد تا پاداش سؤال کننده بزرگتر و عطاى آرزومند ، افزونتر گردد . چه بسا چیزى را خواستهاى و تو را ندادهاند ، ولى بهتر از آن را در این جهان یا در آن جهان به تو دهند . یا صلاح تو در آن بوده که آن را از تو دریغ دارند . چه بسا چیزى از خداوند طلبى که اگر ارزانیت دارد تباهى دین تو را سبب شود . پس همواره از خداوند چیزى بخواه که نیکى آن برایت برجاى ماند و رنج و مشقت آن از تو دور باشد . نه مال براى تو باقى ماند و نه ، تو براى مال باقى مانى .
و بدان ، که تو را براى آخرت آفریدهاند ، نه براى دنیا . براى فنا آفریدهاند ، نه براى بقا و براى مرگ آفریدهاند ، نه براى زندگى . در سرایى هستى ناپایدار که باید از آن رخت بربندى . تنها روزى چند در آن خواهى زیست . راه تو راه آخرت است و تو شکار مرگ هستى . مرگى که نه تو را از آن گریز است و نه گزیر . در پى هر که باشد از دستش نهلد و خواه و ناخواه او را خواهد یافت . از آن ترس ، که گرفتارت سازد و تو سرگرم گناه بوده باشى ، به این امید که زان سپس ، توبه خواهى کرد . ولى مرگ میان تو و توبهات حایل شود و تو خود را تباه ساخته باشى .
اى فرزند ، فراوان مرگ را یاد کن و هجوم ناگهانى آن را به خاطر داشته باش و در اندیشه پیشامدهاى پس از مرگ باش . تا چون مرگ به سراغت آید ، مهیاى آن شده ،
کمر خود را بسته باشى ، به گونهاى که فرا رسیدنش بناگهان مغلوبت نسازد . زنهار ، که فریب نخورى از دلبستگى دنیاداران به دنیا و کشاکش آنها بر سر دنیا . زیرا خداوند تو را از آن خبر داده است و دنیا خود ، خویشتن را براى تو توصیف کرده است و از بدیهاى خود پرده برگرفته است . دنیاطلبان چون سگانى هستند که بانگ مىکنند و چون درندگانى هستند که بر سر طعمه از روى خشم زوزه مىکشند و آنکه نیرومندتر است ، آن را که ناتوانتر است ، مىخورد و آنکه بزرگتر است ، آن را که خردتر است ،
مغلوب مىسازد ، ستورانى هستند برخى پاى بسته و برخى رها شده که عقل خود را از دست دادهاند و رهسپار بیراههاند . آنان را در بیابانى درشتناک و صعب رها کردهاند تا گیاه آفت و زیان بچرند . شبانى ندارند که نگهداریشان کند و نه چرانندهاى که بچراندشان . دنیا به کوره راهشان مىراند و دیدگانشان را از فروغ چراغ هدایت محروم داشته . سرگردان در بیراههاند ولى غرق در نعمت . دنیا را پروردگار خویش گرفتهاند .
دنیا آنها را به بازى گرفته و آنها نیز سرگرم بازى با دنیا شدهاند و آن سوى این جهان را به فراموشى سپردهاند .
اندکى بپاى تا پرده تاریکى به کنارى رود . گویى کجاوهها رسیدهاند و آنکه مىشتابد به کاروان گذشتگان مىرسد . بدان ، اى فرزند ، کسى که مرکبش شب و روز باشد ، او را مىبرند ، هر چند به ظاهر ایستاده باشد و مسافت را طى مىکند ، هر چند ،
در امن و راحت غنوده باشد .
و به یقین بدان که به آرزویت نخواهى رسید و از مرگ خویش رستن نتوانى . تو به همان راهى مىروى که پیشینیان تو مىرفتند . پس در طلب دنیا ، لختى مدارا کن و سهل گیر و در طلب معاش نیکو تلاش کن ، زیرا چه بسا طلب که به نابودى سرمایه کشد . زیرا چنان نیست که هر کس به طلب خیزد ، روزیش دهند و چنان نیست که هر کس در طلب نشتابد ، محروم ماند . نفس خود را گرامى دار از آلودگى به فرومایگى ،
هر چند تو را به آروزیت برساند . زیرا آنچه از وجود خویش مایه مىگذارى دیگر به دستت نخواهد آمد . بنده دیگرى مباش ، خداوندت آزاد آفریده است . خیرى که جز به شر حاصل نشود ، در آن چه فایدت و آسایشى که جز به مشقت به دست نیاید ،
چگونه آسایشى است ؟
بپرهیز از اینکه مرکبهاى آزمندى تو را به آبشخور هلاکت برند . اگر توانى صاحب نعمتى را میان خود و خداى خود قرار ندهى ، چنان کن . زیرا تو بهره خویش خواهى یافت و سهم خود بر خواهى گرفت . آن اندک که از سوى خداى سبحان به تو رسد بزرگتر و گرامیتر است از بسیارى که از آفریدگانش رسد ، هر چند ، هر چه هست ، از اوست . جبران آنچه به سبب خاموش ماندنت به دست نیاوردهاى ، آسانتر است از به دست آوردن آنچه به گفتن از دست دادهاى . نگهدارى آنچه در ظرف است ، بسته به محکمى بند آن است . نگهدارى آنچه در دست دارى ، براى من دوست داشتنىتر است از طلب آنچه در دست دیگرى است . تلخى نومیدى بهتر است از دست طلب پیش مردمان دراز کردن . پیشهورى با پارسایى به از توانگرى آلوده به گناه . آدمى بهتر از هر کس دیگر نگهبان راز خویش است . بسا کسان که بکوشند و ندانند به سوى چه زیانى پیش مىتازند . پرگو همواره یاوهسراست . آنکه مىاندیشد ، چشم بصیرتش بینا شود . با نیکان بیامیز تا از آنان شمرده شوى . از بدان بپرهیز تا در شمار آنان نیایى .
|
|