هو الحق
سلام…
بحریست بحر عشق که هیچش کناره نیست
…قطره قطره شراب ناب یادگار حاج اسماعیل دولابی
کتاب مصباح الهدی
...
برای اینکه بتوانیم چیزی را ببینیم باید از او جدا شویم و فاصله بگیریم و به جایی رویم که او نباشد و از آنجا به او
نگاه کنیم تا او را ببینیم. جایی هست که خدا نباشد تا برویم از آنجا خدا را ببینیم؟ می توانیم از خدا جدا شویم تا او را
ببینیم؟ خدا نور چشم ماست، چیزی که توی تخم چشم ماست را چطور می توانیم ببینیم؟ این بود که خداوند به
حضرت موسی (ع) فرمود: لن ترانی : هرگز مرا نخواهی دید. وقتی که از دیدن با چشم ظاهر مأیوس شدی و
چشمهایت را روی هم گذاشتی و با روح از داخل مشغول شدی، چند مدت که گذشت متوجه می شوی که لن ترانی
برای درونت هم بود، پس داخل هم خیلی مشغول نمان.
در برابر تقاضای موسی(ع) در مورد رؤیت خدا، حق تعالی پاسخ داد: لن ترانی: ابداً نمی توانی مرا ببینی. این ندیدن
به خاطر شدت ظهور حق است، نه دوری آن. یعنی او آنقدر به تو نزدیک است که در تخم چشم تو است و همه
وجود تو را فرا گرفته است لذا تو نمی توانی او را ببینی.چرا که دید، دوئیت و فاصله می خواهد. وقتی وحدت کامل
باشد، دیدنی در کار نیست، یا من هو اختفی لفرط نوره: ای کسی که از شدت روشناییش پنهان شده است.
اگر چیزی را آنقدر به چشم نزدیک کنید که به آن بچسبد دیگر چشم قادر به دیدن آن نیست. در دعای بعد از
زیارت آل یس در مورد امام زمان (عجل الله تعالی فرج) تعبیر: « نور ابصار الوری : نور چشمهای آفریدگان» به کار
برده شده است. از نور چشم به چشم نزدیکتر چیست؟ پس هم معلوم شد امام زمان (عجل الله تعالی فرج) چقدر به
ما نزدیکند و هم روشن شد که چرا چشم ما امام زمان (عجل الله تعالی فرج) را نمی بیند.
چشم به منزله ی عینک است و قدرت دید چیز دیگری است، گوش مانند سمعک است و قدرت شنوایی چیز
دیگری است. ان که می بیند و می شندو همان امام زمان است. امام زمان(عجل الله تعالی فرج) نور ابصار الوری
یعنی نور چشمهای خلایق است. چشم که نمی تواند نور چشم را ببیند ، چشمت را ببند و بیرون نگرد.
وقتی چیزی نزدیک باشد دیده نمی شود و به آن توجه نمی شود و فراموش می شود، مثل بچه ی خود انسان که
چون همیشه کنار اوست خیلی جلب توجه نمی کند. لذا خدا هم که صانع است و همیشه همراه مصنوعش است
دیده نمی شود و فراموش می شود.
در حدیث معروف بالنورانیه حضرت امیر(ع) به سلمان و ابوذر فرمود:« ای سلمان و ای جندب هر آینه مرده ی ما
نمی میرد و غایب ما غایب نمی باشد و کشته های ما هرگز کشته نشده اند.» پس مرگی وجود ندارد، غیبتی وجود
ندارد. امام ما غایب نیست.
موالیان ما دست ما را گرفتند تا از بازار دنیا عبور دهند و به آخرت و دیدار خدا برسانند ولی ما سرگرم متاع دنیا
شدیم و دستمان را از دستشان بیرون کشیدیم و لذا در بازار دنیا گم شدیم و محجوب و در پرده ی غیبت گشتیم.
خدا و امام غایب نیستند. هرچه در نظر اهل دنیا غایب است در نظر مؤمنین حاضر است.
انتظار الفرج هو الفرج: انتظار فرج همان فرج است. اگر انتظار تکمیل شود فرج حاصل است. اکثروا الدعا بتعجیل
الفرج فان ذلک فرجکم: برای تعجیل در فرج بسیار دعا کنید که آن فرج خود شماست. ما باید از محجوبیت خارج
شویم، خدا و اولیائش در حجاب نیستند. ما باید به فرج برسیم.«کسی که به سوی تو سفر کند راهش نزدیک است و
هر آینه تو از مخلوقاتت حجاب بر خویش نکشیده ای جز آنکه آرزوها (کارهای بد و یا نفس توجه به اعمال
خودشان و فاعل و مؤثر پنداشتن خودشان) آنها را از تو محجوب ساخته است.
در زیارت جامعه کبیره خطاب به اهل بیت آمده است که : بدنهای شما درون بدنهاست، نفس های شما درون نفس
هاست، روح های شما درون روح هاست، و
… . آیااز این واضح تر بگویند که اهل بیت در درون خود شمامی باشند؟ پس برای دیدار و وصال آنان، سر به گریبان فرو ببرید و در درون خودتان بدنبال ایشان بگردید.
یا علی مددی