ج: مخالفت با عقل
1. اگر پیامبر پیامی را از سوی خداوند به مردم اعلام کند و چند ساعت بعد، باطل بودن آن را اعلام نماید، باعث دلسردی مردم و حتی نفرت آنان از پیامبر میشود؛ در حالی که پیامبر باید از منفّرات به دور باشد (ابوالفتوح رازی، حسن ابن علی، روض الجنان وروح الجنان، 8 ، 108).
صحت این افسانه و اجازه به شیطان برای دخالت در وحی، موجب سلب اعتماد از رسول اکرم? و نقض غرض از ارسال ایشان میشود.
2. با توجه به این که طبق این روایات، بین تلاوت آیات شیطانی و تصحیح آن توسط جبرائیل تنها چند ساعت فاصله شد، بعید است خبر سجده مشرکان به مهاجران برسد، ولی خبر ابطال آیات شیطانی نرسد.
3. در بسیاری از نقلها آمده است: «پیامبر از روی شوقی که برای هدایت مردم داشت، نمیخواست چیزی بر او نازل شود که باعث دوری آنان از او گردد» (غرائب القرآن، 104).
مگر میشود کسی را هدایت کرد، ولی خطاها و اشتباهاتش را به او گوشزد نکرد. آن چه از سوی خدا نازل میشد، مطمئناً حق و طبق مصلحت مردم بود، پس چگونه پیامبر انتظار داشت چنین چیزی بر او نازل نشود، یعنی او دلسوزتر از خدا و داناتر به مصالح بود؟!
4. کسی آرزوی پیامبر در مورد نازل نشدن آیهای که باعث دوری مشرکان از او میشود، و سخن گفتن جبرییل با او را، از خود پیامبر نقل نکرده است.
5. با توجه به شواهدی چون بیان احکام حج و جهاد در سوره حج و تصریح دانشمندان علوم قرآن (معرفت، محمد هادی، التمهید فی علوم القرآن، 1، 156) بر مدنی بودن این سوره، نمیتوان پذیرفت که آیه 52 این سوره برای تسلی پیامبر، پس از رخ دادن افسانه غرانیق، باشد.
6. آیات 18 تا 30 سوره نجم درباره بتهای مشهور عرب است که عربها میپنداشتند تجسم ملائکه و فرشتگان الهی و دختران خداوند هستند. قرآن در مواردی (صافات/149، زخرف/20، نحل/57) بطلان این اعتقاد را بیان کرده است. سوره نجم از جملة این موارد است که به دنبال ردّ این ادعا، فرمود این اعتقادات چیزی جز نامگذاریهایی بیدلیل نیست که از سوی خدا نیز دلیلی بر آن فرستاده نشدهاست. این سوره در ادامه به بیان این مطلب میپردازد که: «چه بسیار فرشتگانی که شفاعت آنها پذیرفته نیست؛ مگر این که خدا بخواهد».
7. سجده مسلمانان و مشرکان پس از شنیدن این سوره که در برخی از این روایات (وات به این روایت استناد کرده است) به آن اشاره شده است، نشان میدهد که سوره تا پایان خوانده شدهاست چراکه آیه سجده در پایان این سوره قرار دارد.
با توجه به این نکته، پرسش جدی، این است که چگونه مشرکان این همه آیه در مذمت بتها را نادیده گرفتند و تنها به آیات شیطانی دل خوش داشتند و حاضر شدند تمام عناد خود را کنار گذاردند و با مسلمانان سازش نمایند؟!
8 . گفتهاند پیامبر را به دوش گرفتند و در اطراف مکه گرداندند (سیوطی، الدر المنثور، 4، 368)! علاوه بر این که از شأن پیامبر به دور است که اجازه چنین کاری به آنها بدهد، با تکبر و عنادی هم که مشرکان مکه داشتند، سازگار نیست.
کینهتوزی مشرکان با پیامبر آنقدر زیاد بود که تنها با شنیدن چند آیه در مدح بتها، با او آشتی نمیکردند و از آزار و اذیت مسلمانان دست برنمیداشتند.
9. مبارزه با بتپرستی از اصول اولیه اسلام است و پذیرفتن این افسانه به معنای دست برداشتن از این اصل اساسی است.
10. بسیاری از کسانی که این روایات را نقل کردهاند، خواستهاند کمال توجه خداوند متعال به پیامبر را نشان دهند؛ در حالی که از توابع این صنف روایات غافل بودهاند.
د: منافات با محکمات قرآن
این آیات با آیات فراوانی که عصمت پیامبر در وحی را بیان می کند (حاقه/45، یونس/15، اسرا/73)، منافات دارد.
برخی آیه ?وَإِن کَادُوا لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ لِتَفْتَرِیَ عَلَیْنَا غَیْرَهُ وَإِذاً لَاتَّخَذُوکَ خَلِیلاً وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلاً?؛ (اسرا/ 73-74) را شاهدی بر صحت افسانه غرانیق دانستهاند: در حالی که:
اولاً: فعل «کاد» در این آیه بیان کننده این نکته است که پیامبر فریفته نشده است؛ چرا که عصمت الهی او را حفظ نمود. این آیه نظیر آیه ?وَلَوْلاَ فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَن یُضِلُّوکَ?؛ (نساء/113) است که رحمت الهی مانع گمراهی پیامبر شده است. (قاضی عیاضی، کتاب الشفا بتعریف حقوق المصطفی، 1، 479).
ثانیاً: واژه «لولا» در این آیه دلالت بر عدم اعتماد و رکون پیامبر به مشرکان دارد، چراکه «لولا» دلالت بر انتفای امری به دلیل انتفای امری دیگر دارد (مفاتیح الغیب/23/237).
در آیات آغازین سوره نجم که می فرماید: ?مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمْ وَمَا غَوَى * وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى?؛ (نجم/2-4) بر عصمت پیامبر در تلقی و ابلاغ وحی تأکید دارد و پذیرفتن افسانه غرانیق به معنای تکذیب این آیات است.
سجده کفار برای بتهای خود بود یا برای خداوند؟ اگر برای بتها بود که این کار را که قبلاً هم انجام میدادند. علاوه بر این که ظاهراً برای خدا بود؛ در حالی که با توجه به آیه ?وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قَالُوا وَمَا الرَّحْمنُ انَسْجُدُ لِمَا تَأْمُرُنَا وَزَادَهُمْ نُفُوراً?؛ (فرقان/60) مشرکان از سجده سر باز میزدند.
بررسی دلایل و توجیهها
الف: دلایل پذیرندگان افسانه غرانیق
1. تعدد طرق: ابن حجر در ردّ دیدگاه کسانی که این افسانه را نپذیرفتهاند، مینویسد: «این اقوال منطبق بر قواعد نیست، زیرا وقتی طرق یک روایت متعدد شد، این خود دلالت می کند این روایت اصلی داشته است».
نقد: کثرت راویان به همان اندازه که زیاد است، پراکنده و متشتت نیز هست؛ به صورتی که به سختی میتوان وجه جامعی بین آنها پیدا کرد. ما در مقاله به تهافت متن روایات اشاره کردیم.
2. ارتباط این افسانه با بازگشت مهاجرین از حبشه
نقد: اولاً برخی همچون تاریخنگاران مانند ابن هشام (عبدالملک الحمیری) (ابنهشام، محمد، السیرةالنبویه، 364) بازگشت مسلمانان را از حبشه نقل کردهاند؛ بدون این که اشارهای به این افسانه بنمایند.
ثانیاً: از روایات ابناسحاق و ابنهشام برمیآید که بازگشت مسلمانان از حبشه به دلیل اخبار غلطی بود که به آنان رسیده بوده است (همدانی، اسحاق بن محمد، سیرت رسول الله، 355؛ رامیار، همان، 164).
3. سجده کفار پس از قرائت سوره نجم
نقد: در کتبی که به عنوان صحاح از آنها یاد میشود، احادیثی یافت میشود که با اصول مسلم اسلام سازگاری ندارد (برای اطلاع بیشتر در این زمینه ر.ک. به: سیری در صحیحین و الاخبار الدخیله).
4. این روایت دلالت دارد که پیامبر تحت عنایت خاص خداوند است!
نقد: در صورتی میتوان گفت پیامبر مورد عنایت کامل خداوند متعال است که خدا از همان ابتدا او را از وسوسههای شیطان حفظ کند؛ نه اینکه ابتدا او را دچار سازد، سپس با خبر نماید و در مسیر درست قرار دهد.
5. آیه 73 سوره اسراء که از متمایل شدن پیامبر به کفار با خواندن آیات شیطانی خبر میدهد، شاهدی بر صحت این افسانه است!
نقد: علاوه بر آن چه قبلاً در نقد این استدلال گفته شد، باید اضافه کنیم:
اولاً: از ابن عباس نقل شده است که این آیه درباره قبیله ثقیف نازل شدهاست (ابن عباس، تنویر المقباس، 140؛ طبرسی، مجمع البیان، 6، 665)؛ بنابر این ارتباطی به افسانه غرانیق ندارد.
ثانیاً: آیه از باب (ایاک اعنی واسمعی یا جاره) است که مخاطب واقعی آن، دیگر مسلمانان است (بحرانی، سید هاشم، تفسیر البرهان، 2، 345؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع الاحکام القرآن، (تفسیر قرطبی)، 10، 300).
ثالثاً: آیه میفرماید: پیامبر به کفار میل هم نکرد، چه رسد به این که اجابتشان کند (طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، 13، 173).
رابعاً: آیه 73 به جنبه بشری پیامبر اشاره دارد که حضرت به دلیل وجود وسوسههای قوی که همراه با مصالحی همچون اسلام آوردن مشرکان بود، نزدیک بود متأثر شود و انعطاف نشان دهد؛ چراکه انسان هر قدر هم که قوی باشد، در اینگونه موارد احتمال تأثیر پذیرفتن را دارد، اما آیه 74 بیانگر عصمت الهی است که شامل حال پیامبران است و آنان را در این مواقع حساس حفظ میکند.
6. آیه 52 سوره حج ?وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رَّسُولٍ وَلاَ نَبِیٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنسَخُ اللَّهُ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ? به وجود القائات شیطانی در تمنیات پیامبران و القای آن از سوی خدا اشاره دارد.
نقد: مراد از امنیة آرزوهای نیکو است (ابن اثیر، مبارک بن محمد، همان، 4، 367) و در این آیه به معنای آرزوهایی و طرحهایی است که انبیا برای پیشبرد دین الهی پیریزی میکنند و شیاطین برای به ثمر نرسیدن آن کوشش میکنند. خداوند نیز کارشکنیها و تخریبهای آنان را خنثی میکند، پس دیگر ربطی به دخالت شیطان در نزول قرآن ندارد.
ب: توجیههای پذیرندگان
1) دلیل این که خداوند به شیطان اجازه داد این آیات را اضافه کند، آزمایش بیماردلان و تقویت ایمان مؤمنان بود تا با این آزمون بر شک و تیره دلی منافقان و یقین و روشندلی مؤمنان افزوده شود (محلّی، جلال الدین و سیوطی، جلال الدین، تفسیر جلالین، 341؛ زمخشری، همان، 3، 164)!
2) خود کفار این عبارات را گفتند و این که به شیطان نسبت دادهشد، به این دلیل است که این کار با وسوسه او انجام پذیرفت (قاضی عیاض، 1، 479).
نقد: در این صورت بر پیامبر واجب بود آن را اعلام کند؛ علاوه بر این که با ناراحتی پیامبر پس از انکشاف واقع، سازگاری ندارد.
1. چون مشرکان میدانستند پیامبر در پی عیب جویی از بتها است، پیش دستی کردند و این آیات را خواندند (تنزیه الانبیاء و الائمة/183؛ همو، 1، 481).
2. شاید شیطان در گوش مشرکان دمیده است (سید قطب، همان، 4، 2432).
3. بدون این که پیامبر متوجه باشد، این کلمات بر اثر القای شیطان بر زبانش جاری شد (محلی، جلال الدین، و سیوطی جلال الدین، همان، 341).
4. پیامبر خوابآلود بود و در این صورت تکلیفی نداشت (سیوطی، الدرالمنثور، 4، 368)!
5. این عبارات جملات مشهوری بود و پیامبر همچون مشرکان به آن عادت کرده بود و هنگام بردن نام آن بتها ناخود آگاه آن جملات را تکرار کرد (قاضی عیاض، همان، 1، 481)!
ابنحجر عسقلانی نیز چند توجیه زیر را نقل و ردّ کرده است.
1) این عبارات گویای اعتقاد مشرکان است.
2) پیامبر این عبارت را از روی تهکّم و استهزاء گفت.
3) چون پیامبر قرآن را با تأنی میخواند، شیطان از توقّف ایشان در بین آیات سوء استفاده و این آیات را اضافه کرد.
دیدگاهها
دیدگاه برخی دانشمندان مسلمان
1) ابنکثیر شامی مینویسد:
«بسیاری از مفسران در آیه ?وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رَّسُولٍ وَلاَ نَبِیٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنسَخُ اللَّهُ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ?؛ (حج/52) قصه غرانیق را ذکر کردهاند و ما از ذکر آن خودداری میکنیم تا کسانی که نمیتوانند آن را در جایگاه خود قرار دهند، نشنوند، جز این که اصل این قصه در صحیح آمده است، بدین شرح که بخاری گوید: ...)!
سپس داستان را که از سجده مسلمانان و مشرکان خبر میدهد، نقل میکند؛ بدون این که اشارهای به آیات شیطانی داشته باشد (ابنکثیر، ابیالفداء اسماعیل، البدایة والنهایة، 90).
2) استاد مصطفی عبدالواحد علت نقل اینگونه روایات را چنین بیان میکند:
«خداوند بیامرزد علمای سلف ما را که خود را با اینگونه روایات درگیر میکردند؛ به سبب آن که برای آن روایات حقی قائل میشدند، آن هم حقی که فقط یاد شدن و نقل شدن بود؛ اگر چه خرافهای بود یا اسطورهای از اساطیر گذشتگان» (الاکتفاء فی مغازی رسول الله والثلاثة الخلفاء، 351).
3) از محمد بن اسحاق بن حزیمه (م311) درباره این افسانه سوال شد، پاسخ داد که از مجعولات زندیقان است. او کتابی در ردّ این افسانه نوشته است (رامیار، همان، 160؛ آلوسی ابوالفضل، همان، 17، 177).
ب: دیدگاه برخی مستشرقان
مونتگمری وات و افسانه غرانیق
مونتگمری وات بیشتر از دیگر خاورشناسان به بیان این افسانه پرداخته است، از این رو به نقد و بررسی سخنان او میپردازیم.
1. وات در پاسخ به این پرسش که چگونه پیامبر شفاعت بتها را که در آیات شیطانی آمده بود، پذیرفت مینویسد:
«آیاتی در قرآن هست که تلویحاً خدایان مشرکان را نوعی فرشته میداند و محمد با این اعتقاد میتوانست شفاعت بتها را برای خود توجیه کند» (Muhammad "s mecca/ 86؛ وات، ویلیلم مونتگمری، محمد فی مکه، 170).
بررسی: وات آن آیات را بیان نکرده است، ولی به نظر میرسد مراد او آیاتی، مانند صافات/149، زخرف/20 و نحل/57 باشد که دختر داشتن خداوند را انکار میکند در حالی که کمترین اشارهای به آن چه وات از آیات استنباط کرده است، ندارند.
2. وات مینویسد: در آیات نخستین تاکیدی نیست که الله خدای واحد است (همان).
بررسی: برخلاف اعتقاد وات، در آیاتی مانند فاتحةالکتاب/2، مزمل/9، ناس/1 و توحید/1، که پیش از سوره نجم نازل شدهاند، بر توحید تأکید شده است.
3. این مستشرق مأخذ حکایت را به دور از شبهه معرفی میکند و طبری را (از ناقلان اصلی) عالم دقیق توصیف میکند و مینویسد:
«نمیتوان پذیرفت... دانشمند دقیقی مثل طبری آن را از منبع مشکوکی نقل کرده باشد» (وات، ویلیلم، مونتگمری، برخورد آراء مسلمانان با مسیحیان، 191)!
بررسی: به عقیده بسیاری از دانشمندان اسلامی، تفسیر طبری پر از احادیث ضعیف، جعلی و اسرائیلی است. برای نمونه، ذهبی مینویسد:
«طبری اخبار فراوانی را از اسرائیلیات نقل کرده است که این به دلیل تأثیرپذیری او از روایات تاریخی است که در کتابهای تاریخیش آورده است و این روایات نیاز به نقدی دقیق و گسترده دارد» (ذهبی، محمد حسین، التفسیر و المفسرون، 1، 143).
4. به گفته وات افسانه غرانیق را هیچ مسلمانی نمیتواند ساخته باشد و غیر مسلمان نیز نمیتواند مسلمانان را به قبول آن متقاعد کند (The encyclopedia of religion/16/397؛ وات، ویلیلم مونتگمری، محمد فی مکه، 170).
بررسی
اولاً: روایات جعلی مشابهی وجود دارد که توسط برخی مسلمانان جاهل، مغرض یا دنیا طلب ساخته شده و در بین مردم رواج داده شدهاست (برای کسب اطلاعات در این زمینه ر.ک. به: کتب پیرامون وضع حدیث، مانند الاخبار الدخیله و تاریخ وضع حدیث).
ثانیاً: افرادی مانند محمد بن کعب قرظی (که قبلاً از یهودیان بنیقریظه که از دشمنان سرسخت اسلام بودند)، در صدر راویان این افسانه قرار دارند که این موضوع احتمال جعلی بودن این روایات را تقویت میکند.
5. وات دلیل ابطال و ردّ آیات شیطانی توسط پیامبر را اینگونه بیان میکند:
«بیشک هنگامی پیامبر متوجه شد این آیات باید مورد تجدید نظر قرار گیرند که پی برد آنان (مشرکان) قصد ندارند روش زندگیشان را تغییر دهند» (وات، ویلیلم مونتگمری، همان، 170).
بررسی
آنگونه که از عبارت وات بر میآید او وحی را تجربه و کلام پیامبر میداند. تمام اشکالاتی که در علم کلام به این دیدگاه وارد شده، اینجا هم جاری است (برای اطلاع بیشتر ر.ک. به: نگاهی بر بسط تجربه نبوی).
6. وات میگوید این ماجرا نمیتواند به طور کلی دروغ باشد (Muhammad "s mecca/ 86)!
بررسی: این افسانه نمونههای فراوانی همانند عبدالله بن سبا و... دارد (برای اطلاع بیشتر ر.ک. به: کتابهایی مانند: الاخبار الدخیله تالیف علامه تستری و عبدالله بن سبا و یکصد صحابی ساختگی تالیف علامه عسکری).
7. وات آیه ?قُلْ إنَّما أنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ? را شاهد بر این میگیرد که پیامبر فردی معمولی مانند دیگر انسانها بود و نمیتوان ویژگی خاصی برای او قائل شد (همان).
بررسی: ادامه آیه?یُوحى إلَیَّ? به نکتهای تصریح میکند که لازمه آن متفاوت بودن پیامبر با دیگر انسانها در برخی صفات است، یعنی اگرچه پیامبر در برخی امور مانند دیگر انسانهاست، ولی از آن جهت که رسول الهی و واسطه وحی است، باید معصوم باشد.
نتیجهگیری: بر اساس آن چه گذشت افسانه غرانیق داستانی ساختگی و از لحاظ سند و متن مخدوش است.
منابع
واحدی، علی بن احمد، اسباب نزول القرآن، نشر دارالکتب العلمیة، 1411ق، چ اول.