الهی
به حق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده !
الهی
راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر .
الهی
« یا من یعفو عن الکثیر و یعطی الکثیر بالقلیل » . از زحمت کثرتم و ارهان و رحمت وحدتم ده !
الهی
سالیانی می پنداشتم که ما حافظ دین توایم . « استغفرک الهم » . در این لیله الرغائب هزار و سیصد ونود فهمیدم که دین تو حافظ ماست . « احمدک اللهم » !
الهی
چگونه خاموش باشم که دل در جوش و خروش است . و چگونه سخن گویم که خرد مدهوش و بیهوش است .
الهی
ما همه بیچاره ایم و تنها تو چاره ای . و ما همه هیچکاره ایم و تنها تو کاره ای .
الهی
از پای تا فرقم . در نور تو غرقم . « یا نور السموات والارض ، انعمت فزد ! »
الهی
شأن این کلمه کوچک که به این علو و عظمت است ، پس « یا علی یا عظیم » شأن متکلم این همه کلمات شگفت لاتتناهی چون خواهد بود ؟
الهی
وای بر من اگر دانشم رهزنم شود و کتابم حجابم !
الهی
چون تو حاضری چه جویم ، و چون تو ناظری چه گویم .
الهی
چگونه گویم که نشناختمت که شناختمت ، و چگونه گویم شناختمت که نشناختمت .
الهی
چون عوامل طاحونه ، چشم بسته و تن خسته ام ؛ راه بسیار می روم و مسافتی نمی پیمایم . وای من اگر دستم نگیری و رهای ام ندهی !
الهی
خودت آگاهی که دریای دلم را جزر و مد است ؛ « یا باسط » بسطم ده ، و « یا قابض » قبضم کن !
( حضرت علامه حسن زاده آملی)