شخص با ایمان
کارهای خوبی را که انجام می دهد غرضش در هیچیک از آنها ریاکاری و به رخ این و آن کشیدن و خودنمایی
نیست، و ضمنا هیچ اقدام خیری را به عنوان اینکه، شرم می کنم ، خجالت می کشم، رها نمی سازد.
آنطور نیست که موردی برای تذکر و یادآوری پیش آید و آن را با بی اعتنائی برگزار کند و یا کسی را نیازمند پند و
تذکر ببیند و بی تفاوت باشد، و او را به همان حال عیب و عقب ماندگی رها سازد،
در کارهای او مکر و دو رنگی دیده نمی شود، نه حریص است ( که علاوه بر حق خود نظر به حق دیگران نیز
داشته باشد) نه در برابر نا ملایمات بی تاب است. و نه زورگویی می کند.
لاف زن نیست، و دوست ندارد خوبی دیگران را به او نسبت دهند .
زندگی را سخت نمی گیرد و با رعایت قیدهای زائد زندگی خود و دیگران را به رنج و تعب
نمی اندازد.
نه متکبر و خودخواه و خود فروش است، و نه حیله گر و مکار، عذر تراش و مکار نیست،
دنبال گیر در پی کشف نقطه های ضعف و اسرار این و آن نیست، جز به راست سخن نمی گوید،
زندگی و پوشاک او با رعایت اقتصاد و میانه روی است، خود را بی باکانه به خطر حتی گرفتار نمی سازد ( بدون
آنکه اثری مناسب داشته باشد) ،
پرده دری نمی کند، خود خواهی و زورگوئی در کارش نیست
تعریف و تملق گوش او را نوازش نمی دهد تا خودخواهی او تحریک شود و به لغزش و خطا و تبعیض گرفتار شود.
برای ارضای خود خواهی در صدد انتقام بر نمی آید.
در مورد خیر ساکت نمی نشیند که این سکوت خود را هم فخری برای خود بشمارد (اگر وظیفه ی انسانی او این بود
که یاد آوریهائی به خیر عموم نماید برای ارضای هوای نفس یا خوش آمد این و آن سکوت نمی کند.)
غرض او از سخن گفتن زور گوئی و فخر فروشی و تحمیل به دیگران نیست.
در برابر گفتار این و آن و داوریهای سطحی بی دانشان که او را نمی شناسند مغرور نمی شود، و از تعریف آنان
نمی خورد، چنانچه از تکذیب آنان نیز دلسرد نمی گردد،
در داوری او نقصی دیده نمی شود، زیرا بدون بررسی کامل، داوری نمی کند و رأی نمی دهد،
در اظهار نظر کردن او سستی و ملاحظه کاری وجود ندارد، طمع قلب او را بی طاقت و گرفتار نمی سازد
…یا علی مددی