این حزب از دو شاخه نسبتا کوچک و ضعیف قریش تشکیل می شد وسران آن عبارت بودند از: «ابوبکر» ; «عمر» ; «سعد بن ابی وقاص » ; و «خالد بن ولید» .
اکنون از نظر تشکیلات حزبی، برخی از نقاط قدرت و ضعف این حزب را بررسی خواهیم کرد.
الف)این حزب از جهت اطلاعات و اخبار بسیار قوی بود زیرا«عایشه » و «حفصه » دختران ابوبکر و عمر، که همسران رسول خدا(ص)بودند، می توانستند منابع خوبی برای دریافت اخبار خصوصی پیامبر باشند. خصوصا عایشه که زنی جوان و سیاستباز بود. و دراین رابطه با بعضی از همسران رسول خدا باندی تشکیل داده بود.
ب)بودن خالد بن ولید در شاخه نظامی این حزب قدرت زیادی به آنها می بخشید، زیرا خالد مردی جنگجو بود و در امور جنگی حیله های بسیار می اندیشید. از جمله کارهایی که خالد برای این حزب انجام داد، سرکوب بسیاری از قبایلی بود که حکومت را به رسمیت نمی شناختند و از دادن زکات به ماموران حکومت خودداری می کردند و در تاریخ به «اهل رده » مشهور شدند; هرچند بسیاری از آنها در حقیقت از مرتدین محسوب نمی شدند، بلکه چون به حکومت ابوبکر راضی نبودند، زکات را بین فقیران قبایل خود تقسیم می کردند(1).
شخصی به نام «حارثه بن سراقه » به مامور جمع آوری زکات گفت:
ما در دادن زکات به پیامبر اطاعت می کردیم اما با ابوبکر نه عهدی داریم و نه اطاعت او بر ما واجب است... (2).
ج)این حزب به جهت خویشاوندی با پیامبر قدرت مانور بیشتری داشت و این می توانست برگ برنده ای باشد. خصوصا در موقعیت آن روزعرب. به همین دلیل بود که عمر در سقیفه چنین استدلال کرد:
«عرب هرگز به امارت و حکومت شما راضی نمی شود زیرا پیامبر ازقبیله شما نیست ولی قطعا از این که مردی از فامیل پیامبر(ص)حکومت کند، امتناع نخواهند کرد... کیست که بتواند باما، در مورد حکومت و میراث محمد(ص) معارضه کند و حال آن که مانزدیکان و خویشاوندان او هستیم » (3).
در مقابل این جهات قوت تشکیلاتی، نقاط ضعف مهمی هم در این حزب وجود داشت که ذکر آن لازم است.
الف)از جمله مشکلات عمده این حزب داشتن رقیبی بسیار قوی به نام «شیعه » بود که مدام به وسیله رسول گرامی اسلام(ص)تاییدمی شد، به گونه ای که حتی بعد از رحلت رسول خدا(ص)نیز تاثیرحمایتهای پیامبر(ص)از «حزب الله شیعه » مانع جدی برای حکومت خلفا محسوب می شد.
ب)یکی دیگر از مشکلات «تیم و عدی » نداشتن بودجه کافی برای تشکیل و اداره حکومت بود که با غصب «فدک » و سرکوب قبایلی که حاضر به دادن زکات نبودند این مشکل نیز حل شد.
هرچند علی(ع)و یارانش احتیاج به تعریف و توضیح ندارند، امااز آنجا که این نوشتار، بحث سیاسی است و هدف ما در اینجا بررسی ضعفها و قوتهای تشکیلاتی احزاب است، لازم می بینیم شیعه را نیز ازاین جهت مورد بررسی قرار دهیم:
الف)سران شیعه از جهت سابقه و تقدم در دین، پرسابقه تر از همه مسلمین بودند و قرآن کریم ملاک برتری افراد را سبقت در دین می داند:(والسابقون السابقون اولئک المقربون) (4).
علی(ع)در این رابطه می فرماید:
«اللهم انی اول من اناب و سمع و اجاب لم یسبقنی الا رسول الله(ص)بالصلاه » (5).
«خدایا من اول کسی هستم که به سوی تو آمدم و دعوتت را شنیدم و اجابت کردم، احدی در نماز بر من سبقت نگرفت مگر رسول خدا(ص)» .
پیامبر اکرم(ص)فرمود: «اولکم ورودا علی الحوض; اولکم اسلاماعلی بن ابی طالب » (6).
«اولین کسی که در کنار حوض کوثر بر من وارد می شود، اولین کسی است که اسلام آورد، یعنی علی بن ابی طالب » .
ب)حمایت و پشتیبانی رسول گرامی اسلام از این حزب آن را دروضعیتی کاملا ممتاز قرار داده بود. مردم بارها و بارها ازپیامبر خدا شنیده بودند که علی(ع)را برادر(1)، وصی(2)، ولی(3)،و جانشین خود (7). خطاب می کرد و می فرمود:
«من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه » (8).
«هرکس که من مولی و سرپرست او هستم، پس این علی هم مولای اوست خدایا دوستانش را دوست بدار و با دشمنانش دشمن باش » .
ج)شخصیتهای معتبر: بودن فاطمه زهرا(س)دختر گرامی پیامبراسلام(ص)در مرکز فرماندهی این تشکیلات یعنی پست رهبری مبارزات سیاسی شیعه (9) تا حدود زیادی به تشکیلات آن مصونیت می بخشید زیراپیامبر(ص)در وصف او فرموده بود:
من آذاها فقد آذانی و من آذانی فقد آذ الله » (10).
یکی دیگر از شخصیتهای مهم شیعه «عمار یاسر» بود که پیامبر(ص)او را ملاک حق و باطل معرفی کرده و فرموده بود: «عماررا گروه ستمگر خواهند کشت » .
د)اطلاعات و اخبار: سران شیعه نزدیک ترین افراد به رسول خدا(ص)بودند و شخص علی(ع)در هر روز جلسه ای خصوصی با پیامبرداشت. بنابراین از جهت اطلاعات و اخبار در بهترین وضعیت ممکن قرار داشتند. علی(ع)می فرمود:
«من هر روز و هر شب یک مجلس خصوصی با پیامبر(ص)داشتم به طورخصوصی با من سخن می گفت هرجا پیامبر می رفت، با او بودم. از طرفی اصحاب پیامبر(ص)هم می دانستند که این کار را کسی جز من انجام نمی دهد، چه بسا این دیدار در منزل من بود اما اگر برای دیدار به منازل آن حضرت می رفتم به همسرانش دستور می داد تا خارج شوندبه طوری که جز من و او کسی در خانه نمی ماند. البته هنگامی که برای ملاقات به منزل من می آمد و فاطمه(س)و دو فرزندم از مجلس مابرنمی خواستند...» (11).
ه)قدرت نظامی: از آنجا که علی(ع)قدرتمندترین مرد عرب،ضرب المثل شجاعت، رکن اساسی و محور آسیای این حزب بود، می توان شیعه را از نظر طراحی نظامی و فرماندهی جنگی، قوی ترین حزب آن زمان محسوب داشت; هرچند از نظر تعداد نیرو در وضیعت بسیار بدی بود. ابن ابی الحدید در شجاعت و دلاوری حضرت خیلی مختصر بحث می کند و علت اختصار کتابش را در این باب چنین بیان می کند:
«و هذا الفصل لا معنی للاطناب فیه لانه من المعلومات الضروریه کالعلم بوجود مکه و مصر و نحوها» (12).
«طولانی کردن این بحث معنی ندارد زیرا شجاعت علی(ع)ازمعلومات ضروری است و کسی در آن شک ندراد مثل علم به وجود مکه ومصر و...» .
آنگاه چند مورد را به عنوان نمونه ذکر می کند از جمله در باب شجاعت حضرت در جنگ بدر می گوید:
«قتل فیها(بدر کبری)سبعون من المشرکین، قتل علی(ع)نصفهم وقتل المسلمون والملائکه نصف الاخری » (13).
«در جنگ بدر کبری هفتاد نفر از مشرکین کشته شدند که نیمی ازآنها را علی(ع) کشته بود و نیم دیگر را ملائکه و مسلمین » .
شجاعتهای علی(ع)موجب آن شد که کفار او را مرگ سرخ نام نهادند (14).
و)قرابت با رسول خدا: شیعیان از جهت خویشاوندی نزدیک ترین افراد به رسول خدا(ص)و اهل بیت او بودند. حتی از «تیم و عدی »که ادعای خویشاوندی پیامبر را داشتند، به رسول خدا(ص)نزدیک تربودند فلذا علی(ع)وقتی استدلال ابوبکر را در سقیفه شنید که گفته بود: «نحن عشیره رسول الله(ص » (15) جواب فرمودند:
«احتجوا بالشجره و اضاعوا الثمره » (16).
ضعفهای شیعه البته مواردی که ذکر می شود، تنها از جهت تشکیلات حزبی، ضعف است گرچه از جهات دیگر قوت محسوب می شود.
هرچند شیعیان برفراز بلندترین قله های شجاعت و مردانگی بودند،اما از جهت تعداد نفرات در میان احزاب آن روز کمترین نیرو رادارا بودند.
«سلیم بن قیس » از «سلمان » نقل می کند که علی(ع)فرمود:
«بعد از پیامبر همه مردم از دین برگشتند، مگر چهار نفر» (17).
مشکل دیگر شیعه این بود که بسیاری از سران کفر و نفاق به شمشیر علی(ع)کشته شده بودند، بنابراین، قبایل مختلف خصوصاقریش، کینه فراوانی از حضرت به دل داشتند.
در نظر بسیاری از مردم، سومین اشکال شیعه سخت گیری علی(ع)دراحکام الهی بود. این امر علت پراکنده شدن مقام دوستان ودنیاپرستان از گرد حضرت بود و کمتر کسی طاقت تحمل عدالت علی(ع)را داشت.
لشگر اسلام به فرماندهی علی(ع)از یمن برمی گشت، حضرت یکی ازلشگریان را به جای خود گذاشت و به سرعت به خدمت پیامبر شتافت تا گزارش سفر را تقدیم نماید و چون به لشگرگاه برگشت متوجه شد،جانشینش حله هایی را که به همراه آورده بودند، بین نیروها تقسیم کرده تا با لباس نو، به خدمت پیامبر بروند. حضرت بسیار ناراحت شد و دستور داد لباسها را بیرون بیاورند، زیرا این عمل نوعی بی انضباطی محسوب می شد. این برخورد حضرت موجبات نارضایتی بسیاری از لشگریان را فراهم آورد سربازان، هنگام ورود به مدینه به رسول خدا(ص)شکایت کردند. رسول الله(ص) فرمودند:
«یا ایها الناس لا تشکوا علیا فو الله انه لاخشن فی ذات الله من ان یشکی » (18).
«مردم از علی(ع)شکوه نکنید که به خدا سوگند او در راه خداشدیدتر از این است که کسی درباره وی شکایت کند» .
ابن عباس در نامه ای به امام حسن(ع)علت پراکنده شدن مردم رااز دور علی(ع) عدالت وی می داند و می نویسد:
«این را می دانی که از آن جهت مردم از پدرت علی(ع)روی گردانده و به معاویه روی آوردند که او همه مردم را برابرمی شمرد و در تقسیم غنیمتها و درآمدهای دولتی بین همگان به تساوی رفتار می کرد و این عدالت بر مردم گران آمد» (19).
4 - حزب طلقا(بنی امیه این گروه اکثرا از اهل مکه بودند و تا آخرین لحظات که مکه فتح می شد، مقاومت کردند و بسیاری از آنها هرگز قلبا مسلمان نشدند، بلکه از روی اجبار و اکراه و برای حفظ جان خود، اسلام راپذیرفتند.
برای بررسی نقش این حزب به ظاهر مسلمان، در تاریخ سیاسی دوران علی(ع)لازم است بعد از بیان ویژگیهای این حزب، آن را دردو دوره مجزا بحث کنیم:
دوران رحلت رسول خدا(ص)تا مرگ خلیفه سوم و دوران بعد از مرگ عثمان.
الف)سران حزب نیروهایی پرسابقه و سیاسی بودند که مدتها درپستهای سیاسی مکه بر مردم حکم رانده و ریاست کرده بودند و برفنون سیاست بازی و حیله گری تسلط فراوان داشتند.
از مهم ترین چهره های این گروه، ابوسفیان و فرزندش معاویه بودند. معاویه کسی است که پدرش دندان پیامبر(ص)را شکست، مادرش «هند» ; جگر حمزه عموی پیامبر را به دندان گرفت (20). خودش باحضرت علی و امام مجتبی(علیهما السلام)جنگید و حق این دو امام راغصب کرد و فرزندش یزید امام حسین(ع)را به شهادت رساند و کعبه را به آتش کشید (21). و در مدینه واقعه حره را به وجود آورد که در مسجد پیامبر خون جاری شد (22).
ابن ابی الحدید معاویه را به چهار نفر نسبت می دهد: «مسافربن ابی عمرو; عماره بن ابی ولید; و عباس بن عبدالمطلب; وصباح » .
معاویه کسی است که از بودن نام پیامبر در اذان افسوس می خوردو سوگند یاد می کرد که آن را از یادها محو خواهد کرد (23). و عملابا سخنان پیامبر مخالفت می کرداز جمله وقتی ابودرداء مخالفت خودرا با بعضی از اعمال ناشایسته معاویه اعلام کرد، و گفت که پیامبر(ص)از این عمل نهی کرده است، معاویه گفت: «اما من اشکالی در آن نمی بینم » (24).
یکی دیگر از نیروهای این حزب «مغیره بن شعبه » جاسوس زبردست و خطیب توانا بود که با جاسوسی و سخنرانی خود در جای جای کشوربه نفع ابوسفیان و حزبش فعالیت می کرد (25).
این حزب از جهت قدرت نظامی و نیروهای رزمی بالقوه بسیار قوی بود و می توانست نیروهای زیادی را جمع آوری و سازماندهی کند.
بعد از آن که ابوسفیان از جریان سقیفه باخبر شد، به علی(ع)گفت:
«ما بال هذا الامر فی اقل من قریش! و الله لئن شئت لاملانهاعلیه خیلا و جالا» (26).
«چه شده که امر حکومت در دست پست ترین قبائل قریش قرار گرفته به خدا قسم اگر بخواهی مدینه را پر از نیروهای نظامی سواره وپیاده می کنم » .
از آنجا که زمینداران بزرگ مانند عثمان خلیفه سوم در این حزب شرکت داشتند می توان حزب طلقا را از جهت اقتصادی قوی ارزیابی کرد زیرا در صورت لزوم می توانست به خوبی از این سرمایه هااستفاده کند.
الف)طلقاء آزادشدگان رسول خدا(ص)بودند زیرا در فتح مکه پیامبر آنها را آزاد کرد و فرمود: «اذهبوا انتم الطلقاء» (27). درحالی که می توانست آنها را به عنوان اسیر به بندگی بگیردیا اعدام کند ولی آنها را آزاد کرد به این ترتیب عنوان «طلقا» برای آنها ماند که عنوانی بسیار خفت بار و ننگ آوربود.
ب)این حزب از نظر موقعیت اجتماعی در سطح بسیار پایینی بود وسران آن هیچگونه اعتباری در نزد مردم نداشتند، رسول خدا(ص)اجازه هیچگونه فعالیت اجتماعی به اینها نداد.
ج)این حزب به علت موقعیت بد اجتماعی، هیچ فرد قابل ارایه ای نداشت به این جهت بعد از رحلت رسول گرامی اسلام(ص)، زیر چترعثمان بن عفان(خلیفه سوم)و عبدالرحمن بن عوف جمع شدند،(این دونفر علاوه بر سابقه مبارزاتی در نزد مردم، صاحب اعتبار بودند،عثمان از سرمایه داران بزرگ و عبدالرحمن رئیس قبیله بود).
از آنجا که سران حزب طلقا بعد از رحلت رسول خدا(ص)برای خودزمینه ادعای حکومت و ریاست نمی دیدند، سعی کردند از نقشه های شیطانی و مکارانه ای استفاده کنند; طلقا مجبور بودند یکی از این سه طرح را انتخاب کنند.
1 - ایجاد اختلاف و جنگ بین دیگر احزاب و مدعیان حکومت. تا باضعیف شدن آنها، خود بتوانند بر آنها پیروز شده و حکومت سلطنتی و جاهلی دلخواه خود را پیاده کنند.
2 - راضی شدن به حکومت عموزاده هایشان. یعنی بنی هاشم، البته به طور موقت.
3 - کنار آمدن با حکومت فعلی و سعی در نفوذ به درون حکومت وبرنامه ریزی برای آینده.
همان طور که قبلا اشاره شد، ابوسفیان و حزب طلقا به علت نداشتن وجه اجتماعی نمی توانستند کسی را به عنوان کاندید حکومت و خلافت معرفی کنند پس ابوسفیان که با داشتن تجربیات سیاسی، آینده راخوب پیش بینی می کرد. به مدینه آمد و پرسید چه کسی خلیفه شد؟
گفتند: ابوبکر.. گفت: اگر زنده بمانم پای عباس و علی را برفراز بلندی می رسانم، سپس گفت: غباری را در محیط اجتماع می بینم که جز بارش خون چیز دیگری آن را فرو نمی نشاند.
«انی لاری عجاجه لا یطفئها الا الدم » (28).
با توجه به این که ابوسفیان یکی از سران کفر و از سردمداران بت پرستی بود، که تنها برای حفظ جانش بعد از فتح مکه مسلمان شده بود، معلوم می شود حمایت او از خلافت علی(ع)به خاطر خدا و اطاعت از اوامر پیامبر نبود خصوصا با در نظر گرفتن اختلافاتشان باعلی(ع)و خونهایی که از حضرت طلب داشتند; پس می توان سیاست او رااین طور حدس زد که: امروز از علی(ع)و عباس پشتیبانی می کنیم وآنها را با ابوبکر و حزبش وارد جنگ می کنیم، در این صورت یاهردو آنقدر ضعیف می شوند که بتوان هر دو را خرد کرد و خود حاکم شد و اساس اسلام را از بین برد، که به هدف اصلی و نهایی خودرسیده ایم. و اگر چنین نشد، حتما علی(ع)پیروز خواهد شد، در آن صورت به هدف دوم و سوم خود رسیده ایم، زیرا در عرب جاهلی، اصلی حاکم بود که می گفت: برای رسیدن به حکومت با برادرت بجنگ امااگر پسر عمویت حمله کرد، با برادرت متحد شو و باهم به جنگ پسرعمو بروید و اگر غریبه ای حمله کرد با برادر و پسر عمویت متحدشو و با غریبه بجنگ، بنابراین ابوسفیان که می دانست با فتح مکه حکومت از دستش خارج شده و به دست عموزاده هایش افتاده و حالامی رود که از دست آنها هم خارج شود و به دست غریبه ها بیفتد، به حکم اخلاق جاهلی لازم بود تا با علی(ع)بیعت کند و با تمام قوا درکنارش بایستد هرچند بعد از پیروزی لازم بود برای حکومت باعلی(ع)هم بجنگد، زیرا برای مثل ابوسفیان دین، هیچ اهمتی نداشت.
در این میان اگر موقعیتی برای جنگ با علی(ع)هم پیدا نمی شد،باز زمینه خوبی برای رسیدن به هدف سوم بود، یعنی نفوذ درحکومتی که به کمک او قوت گرفته و بسیار آسان می شد.
پس می توان به طور خلاصه گفت: که هدف اساسی ابوسفیان در بیعت باعلی(ع)اهداف جاهلی و حکومت خودش بوده است و می خواسته تا ازعنوان علی(ع)برای رسیدن به اهداف شیطانی خود استفاده کند، کمااین که بعدها در مقابل گرفتن حکومت شام برای فرزندش معاویه باابوبکر و عمر کنار آمد (29).
اگر نتوانیم ثابت کنیم که یکی از محرکین اصلی مرگ عثمان معاویه بود، باید بگوییم بیشترین استفاده را از مرگ خلیفه، معاویه برد. زیرا بعد از مرگ عثمان به عنوان خونخواهی او، ازاطاعت و حکومت علی(ع)خارج شد و با تحریک اصحاب جمل، سعی دربرهم زدن حکومت حضرت داشت و آنگاه خود وارد میدان شد و جنگ صفین را به راه انداخت و هم او بود که باعث تحریک و تشکیل گروه منحرف خوارج و غائله جنگ نهروان شد و به این ترتیب خودش راامیرالمومنین خواند و توانست حکومت بنی امیه را پایه گذاری کند.
علی(ع)علی رغم اصرار و مصلحت اندیشی اصحابش حاضر نشد معاویه رادر پست استانداری شام ابقاء کند و در این رابطه می فرمود:
«والله لا استعمل معاویه یومین ابدا» (30).
«به خدا قسم که حتی به اندازه دو روز هم اجازه نمی دهم معاویه در پستش باقی بماند» .
و در جای دیگر می فرماید: «لا والله لا اعطینه الا السیف » (31).
«نه به خدا سوگند جز ضربات شمشیر چیزی به معاویه نخواهم داد»اما در جواب این که چرا علی(ع)معاویه را ابقاء نکرد، می توان جوابهای زیر را بیان کرد:
1 - علی(ع)و معاویه در قطب متضاد بودند و امکان نداشت باهم به توافق برسند و کار کنند حضرت به خوبی می دانست که معاویه درهر صورت با او بیعت نخواهد کرد و فرمان او را نخواهد برددرحالی که ابقاء معاویه فرع بیعت کردن او بود.
2 - اگر حضرت فرمان حکومت معاویه را می نوشت پایگاه او را قوی کرده و به آن مسوولیت می بخشید.
3 - وجود افرادی چون معاویه در دستگاه حکومت علی(ع)آن حضرت وحکومتش را زیر سوال می برد.
4 - گروه انقلابی هنوز در مدینه بود و ابقاء افرادی چون معاویه آنها را به شورش وامی داشت و ممکن بود با علی(ع) همانگونه عمل کنند که با عثمان کردند.
در واقع می توان گفت سیاست علی(ع)در مقابل این حزب همیشه عدم همکاری و سازش بود. علی(ع)هرگز راضی نمی شد تا با شمشیر کفر ونفاق به پیروزی برسد، بلکه آن پیروزی که با شمشیر ابوسفیان وهمکاری معاویه حاصل شود، نه تنها شکست علی(ع)، بلکه شکست دین وآرمان او محسوب می شد.
همان علی که حاضر می شود در موارد لزوم به کشندگان همسر وفرزندش، همانهایی که درب منزلش را آتش زدند و به زور او را به مسجد کشاندند، راهنمایی و کمک کند، حاضر نمی شود برای به دست گرفتن حکومت کمکهای حزب طلقا را قبول کند.
در این دوران مشکل عمده علی(ع)در مقابل حزب طلقا کمبود نیروو امکانات بود همان طور که حضرت قبل از به دست گرفتن حکومت پیش بینی می کرد; نه مردم آمادگی پذیرفتن حکومتی مانند حکومت علی(ع)را داشتند و نه حضرت برای برپایی چنین نظام عادلانه ای نیروهای مدیر و سیاستمداری داشت که بتواند در همه استانهای کشور پهناور اسلامی استانداران مناسب جایگزین کند.
پی نوشت:
1- تاریخ سیاسی اسلام از تاریخ الرده، ص 2.
2- الفتوح، ج 1، ص 51.
3- ابن ابی الحدید، ذیل خطبه 65.
4- سوره واقعه: 5.
5- نهج البلاغه، 129 - 242 - شرح نهج البلاغه، ص 131 و ص 263.
6- الغدیر، ج 3، ص 220. از مستدرک حاکم ج 2، ص 136 - کشف الغمه، ج 1، ص 105 - تاریخ بغداد ج 2، ص 81 - شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 13، ص 238 و 229 و باکمی تغییر از السیره الحلبیه،ج 1، ص 285.
در این رابطه روایات زیادی موجود است به کتب ذیل رجوع کنید:
اسد الغابه، ص 16 - 18 - سیره ابن هشام، ج 1، ص 25 - کشف الغمه،ج 1، ص 131 - الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 57 - سنن ابن ماجه، ج 1،ص 57.
7- بعد از نزول آیه «انذر عشیرتک الاقربین » پیامبر تمام نزدیکانش را جمع کرد و آنها را به اسلام دعوت کرد اما در آن میان تنها علی(ع)دعوت حضرت را پذیرفت پس رسول خدا فرمود «ان هذا اخی و وصیی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و اطیعو» (الغدیر،ج 1، ص 26 - 25 - 50 و ج 2، ص 277 الی 289.
8- این خبر را علامه امینی در الغدیر، ج 1، ص 13 - 14 از 110نفر از صحابه 81 نفر از تابعین و 360 نفر از دانشمندان اهل سنت نقل کرده است.
9- علامه امینی مضمون این حدیث را از بیش از 50 نفر از علمای اهل سنت نقل کرده. به کتاب فاطمه الزهرا، ص 92 مراجعه شود).
10- دلائل زیادی وجود دارد که در دوران کوتاه زندگی فاطمه زهرا بعد از رسول خدا محور مبارزات سیاسی شیعه آن حضرت بوده والبته این به معنی امامت منصوب که علی است نیست، بلکه شرائطخاص زمان و شخصیت ویژه بانوی بزرگ اسلام موجب شد که مامورمبارزات سیاسی باشد.
11- سلیم بن قیس، اسرار آل محمد، ص 64.
12- ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 26،(20جلدی)، چاپ اسماعیلیان.
13- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 24، چاپ اسماعیلیان.
14 الصحیح من سیره النبی - مناقب - بحار، ج 19، ص 279، ص 276،ص 291.
15- الامامه والسیاسه، ص 8 - شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید،ج 6، باب 66، ص 7.
16- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ذیل خطبه 65، ج 6، باب 66، ص 4.
17- اسرار آل محمد(ص)، ص 43.
18- جاذبه و دافعه علی(ع)، ص 108 - سیره ابن هشام، ج 4، ص 250.
19- تحلیلی از زندگی امام حسن مجتبی، ص 92 از فتوح ابن اعثم،ج 4، ص 149 و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید.
20- این ماجرا در جنگ احد اتفاق افتاد.
21- در سال سوم حکومت یزید.
22- واقعه حره که در سال دوم حکومت یزید به وقوع پیوست.
23- کشف الهاویه، ص 10 - ابن ابی الحدید، ج 1، باب 25، ص 336- شرح نهج البلاغه زمخشری، در ربیع الابرار.
24- زندگانی امام حسن مجتبی، ص 97 - مروج الذهب، ج 3، ص 454 -شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 5، ص 129 - قاموس الرجال، ج 9،ص 20.
25- تحلیلی از زندگانی امام حسن(ع)، ص 101 - المصنف، ج 11، ص 201.
26- تاریخ طبری(5 جلدی)، ج 2، ص 237 - ارشاد مفید، ص 102 -ابن اثیر، الکامل فی التاریخ.
27- بروید که شما آزادید.
28- تاریخ طبری (5 جلدی)، ج 2، ص 237 - شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، باب 5، ص 221.
29- تاریخ طبری(5 جلدی)ج 2، ص 237.
30- الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج 2، ص 11.
31- همان.