خداى تعالى سکوهایى براى پرواز معنوى و رسیدن به مقام قرب خود قرار داده است، زیرا با آلودگى نمىتوان در جوار پاکان قرار گرفت.
روزه واقعى باطن را تطهیر مىکند تا قدرت بهرهگیرى از رحمتهاى حق و حالات معنوى را به دست آورد، وقتى روزهدار براى خدا از خواهش نفسانى خویش دست کشید و دل به حق داد و پیرو فرمان او شد، خداى مهربان نیز بیشتر نوازشش مىکند.
امام امیرالمؤمنین علیه السلام مىفرماید:
«نَومُ الصَّائِمِ عِبَادَةٌ، وَصَمتُهُ تَسبِیحٌ، وَدُعَاؤهُ مُستَجَابٌ، وَعَمَلُهُ مُضَاعَفٌ، إنَّ لِلصائِمِ عِندَ إفطَارِهِ دَعوَةً لا تُرَدُّ» «1».
خواب روزهدار عبادت و سکوتش تسبیح و دعایش مستجاب و عملش دو برابر است، بىتردید براى روزهدار هنگام افطارش دعایش مستجاب است.
پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله فرمود:
«إنَّ لِلجَنَّةِ بَاباً یُدعَى الرَّیَّانَ، لَا یَدخُلُ مِنهُ إلّاالصَّائِمُونَ» «2».
براى بهشت درب ویژهاى است به نام ریّان که هیچ کس جز روزهداران از آن وارد نمىشود.
فرزانگى لقمان حکیم
به حضرت لقمان در حالى که به نصیحت مردم با سخنانى استوار و حکیمانه مشغول بود گفتند: مگر تو برده فلان خاندان نیستى؟ پاسخ داد: چرا.
پرسیدند: از چه راهى به این مقام که مىبینیم رسیدى و به اسرار زیادى واقف شدى و اسرار فراوانى را درک مىکنى؟
گفت: از طریق راست گویى و امانتدارى و فروگذاشتن آنچه سودى براى من نداشت و مربوط به من نبود و فرو هشتن چشم از نامحرم و حفظ زبان از حرام و خویشتندارى در مورد خورد و خوراکم، پس هرکه در رعایت این امور کمتر از این باشد از من پستتر است و هر که بیش از این رعایت کند از من فراتر است و هر که به این موارد عمل کند همتا و مانند من است «3».
یکى از بزرگان مىگوید: خداى سبحان راه رسیدن به حکمت عبادات و اسرار جهان را فراسوى بندگان خود و سالکان الى اللَّه نصب کرده است و نیز راههاى رسیدن به این امور را یکى پس از دیگرى به ما آموخته است، به طور مثال: انسان در ماه مبارک رمضان احساس عظمت روحى و معنوى مىکند و به خود مىگوید: من بزرگتر از آن هستم که آلوده شوم و تن به گناه دهم، یافتن این بزرگى بر اثر روزه است و از مقدمات اولیّه روزه دارى امساک و کم خورى است.
فضیلت کم خورى
از ارسطو پرسیدند: چرا کم غذا مىخورى؟ گفت: من مىخورم براى این که زنده بمانم و دیگران مىمانند براى این که بخورند.
افراد پرخور هم عمرشان از سایرین کمتر است و هم کمتر از دیگران به معارف و حقایق الهیه دسترسى دارند، به راستى پرخورى بلاى بزرگى است.
پیامبر بزرگ اسلام صلى الله علیه و آله مىفرماید: جبرئیل از سوى حق این پیام را براى من آورد:
«یَا مُحَمَّد! مَا أبغَضتُ وِعَاءً قَطُّ إلّابَطناً مَلان» «4».
اى محمد! هیچ ظرفى نزد من مبغوضتر نیست مگر شکمى که پر است.
چون شخص پرخور مانند حیوان مىخورد و مانند جماد مىافتد.
براى راهیابى به حکمت و اسرار هستى چارهاى جز سبکبار شدن از خوراک و شهوت و معصیت و گناه نیست، از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت شده است:
«تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا» «5».
سبک شوید تا ملحق شده و برسید.
این در راستاى کلام خداست که فرمود:
... وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ «6».
... و براى کسانى که از پى ایشانند و هنوز به آنان نپیوستهاند و سرانجام به شرف شهادت نایل مىشوند شادى مىکنند، که نه بیمى بر آنان است ونه اندوهگین مىشوند.
جمله لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ عدم و ملکه است یعنى: به کسانى که در راه خدایند و مىتوانند به شهیدان راه حق برسند مژده مىدهند، اما اگر کسى در راه نباشد، در مورد او چنین تعبیرى گفته نمىشود، مانند اتومبیلى که در پارکینگ متوقف است و حرکتى ندارد، اما اگر یکى از دو اتومبیل که در جاده در حال حرکتاند سرعت کمترى داشته باشد و در نتیجه دیرتر به مقصد مىرسد درباره آن گفته مىشود: «هنوز نرسیده است».
سبک بار شدن سبب رسیدن است، گاهى انسان آن چنان سبکبار مىشود که هم به هدف مىرسد و هم مىرساند.
آتش سوزى یا سیلى در مدائن اتفاق افتاد، استاندار وقت جناب سلمان فارسى بود، جنس اندکى که داشت همراه با قرآن و شمشیرى برداشت و از عرصه حادثه جان خود را نجات داد، ولى دیگران تا آمدند وسایل گسترده و فراوان خود را جمع کنند آسیب دیدند و گرفتار زیان و خسارت شدند، سلمان فرمود:
«هَکَذَا یَنجُوا المُخِفُّون» «7».
اینگونه انسان سبکبار در روز خطر نجات پیدا مىکند.
رسول خدا صلى الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
«یا عَلِىُّ نَجَى المُخِفُّونَ وَهَلَکَ المُثقِلُون» «8».
اى على سبک باران نجات مىیابند و سنگین باران هلاک مىشوند.
امیرالمؤمنین علیه السلام درباره آنانکه اموال مسلمین رابه غارت برده بودند و بار قیامتى خود را سنگین نموده بودند فرمود:
«بَینَ نَثِیلِهِ وَمُعتَلَفِهِ» «9».
زندگى آنان میان آشپزخانه و محل قضاى حاجت سپرى مىشود.
نه خدمتى کردند و نه چیزى فهمیدند و نه دانستند براى چه آمدهاند و چه باید انجام دهند.
نکوهش شکم بارگى
ماه مبارک رمضان فرصت مناسبى است براى پى بردن به حقایق و این پى بردن با روزه و ذکر و ترک گناه و تهجد خالصانه شب میّسر است و اصولًا باید به مقدار غذایى که نیروى انسان را تأمین مىکند قناعت کرد، زیرا هیچ کس با پرخورى به جایى نمىرسد.
حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله مىفرماید:
«مَا مَلأ آدَمِىٌّ وِعَاءً شَرّاً مِن بَطْنٍ» «10».
انسان هیچ ظرفى را بدتر از شکم پر نکرده است.
هنگامى که شکم پر شود و انسان بیش از حد لازم بخورد، راه فهم مسدود مىشود. انسان پرخور چیز فهم نیست و هرگز به اسرار و باطن هستى پى نخواهد برد.
شکمبارگى، بىارادگى و خمودى و سستى و تنبلى مىآورد و رعایت اعتدال در خورد و خوراک، سلامتى، طول عمر و نورانیت دل مىبخشد.
خوردن بیش از حد، هم روح را سرگرم مىکند تا غذاى زاید هضم شود و هم بدن را به سوخت و ساز بیشترى وادار مىکند و سرانجام انسان را زودتر از موعد از پا درمىآورد. نوعاً انسانهاى پرخور عمر طولانى ندارند. زیاده روى در خوردن بر کسالت و خواب مىافزاید.
هنگامى که اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله حضور آن حضرت شرفیاب مىشدند حضرت از آنان مىپرسید:
«هَل مِن مُبَشَّراتٍ» «11».
شب گذشته چه خوابى دیدید که مایه بشارت باشد؟
انسان مىخوابد که چیز بفهمد نه آنکه زیاد بخورد تا بیشتر بخوابد.
شخصى در محضر پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله آروغ زد حضرت فرمود:
«قَصِّر مِن جَشائِکَ فَإنَّ أطوَلَ النَّاسِ جُوعاً یَوْمَ القِیامَةِ أکْثَرُهُمْ شِبْعاً فِى الدُّنیا» «12».
کمتر بخور، گرسنهترین افراد در قیامت کسانى هستند که در دنیا سیرترین افراد بودند.
در حالات امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده است که روزى حضرت به باغبانش فرمود: غذایى دارى؟ گفت: غذاى سادهاى دارم که شایسته شما نیست، از کدوى بىروغن خوراکى تهیّه کردهام، حضرت فرمود:
حاضر کن، سپس دستانش را شست و آن غذا را میل فرمود، آنگاه به شکم خود اشاره کرد و گفت: شکمى که با این غذاى ساده سیر مىشود، بدا به حال کسى که شکمش او را به آتش ببرد «13».
پی نوشت ھا:
______________________________
(1)- الدعوات: 27، حدیث 45 و 46؛ بحار الأنوار: 90/ 360، باب 22، حدیث 21.
(2)- معانى الأخبار: 409، حدیث 90؛ وسائل الشیعة: 10/ 404، باب 1، حدیث 13703.
(3)- تفسیر القرآن العظیم: 3/ 453.
(4)- المحاسن: 2/ 446، باب 44، حدیث 338؛ بحار الأنوار: 63/ 336، باب 5، حدیث 26.
(5)- نهج البلاغة: 242، خطبه 167؛ غرر الحکم: 145، حدیث 2633.
(6)- آل عمران (3): 170.
(7)- الدرجات الرفیعه: 215.
(8)- مکارم الأخلاق: 440، الفصل الثالث؛ بحار الأنوار: 74/ 55، باب 3، حدیث 3.
(9)- نهج البلاغة: 48، خطبه 3؛ الأمالى، شیخ طوسى: 373، المجلس الثالث عشر، حدیث 803.
(10)- مشکاة الأنوار: 325، باب 9؛ بحار الأنوار: 63/ 330، باب 5، حدیث 4.
(11)- الکافى: 8/ 90، حدیث الأحلام والحجة، حدیث 59؛ بحار الأنوار: 58/ 177، باب 44، حدیث 39.
(12)- المحاسن: 2/ 447، باب 45، حدیث 345؛ بحار الأنوار: 73/ 57، باب 104، حدیث 4.
(13)- الکنى والالقاب: 3/ 138.