سعى صفا و مروه
پس از طواف و نماز طواف براى سعى صفا و مروه مىروى، در آن جایگاه عظیم که نشان قدم انبیا و ائمه و اولیا و عاشقان و عارفان پیداست، به ادب قدم بردار و با کمال وقار و طمأنینه حرکت کن، اینجا جایى است که حضرت هاجر هفت بار خالصاً لوجه اللّه جهت طلب آب براى فرزندش راهپیمایى کرد، تو نیز به نحو خلوص و اخلاص براى بهدست آوردن آب رحمت و عنایت و لطف و محبت حضرت حق جهت خود و دیگران قدم بردار، آن چنان که در آخر دور هفتم از دست ساقى حقیقى به نوشیدن شراب طهور نایل آیى و با چشیدن آن مایه سعادت در عالم قلب، لذت اتصال به حقایق را بچشى.
در قسمتى از این جایگاه مقدس جاى هروله است، به وقت هروله که تمام بدن به خاطر سرعت گرفتن در قدم برداشتن به حرکت مىآید، قصد و عزمت این باشد که خانه تکانى محکمى از وجود خود بنمایى، آن چنان که تمام برگهاى هواى نفس از درخت وجودت بریزد و این شجره را که به آلودگىها به خباثت کشیدهاى، تبدیل به شجره طیبه کنى.
از حول و قوه خود با تمام وجود خارج شو که آنچه به عنوان حول و قوه تصور مىکردى، همان تصور بود، تو را و جمیع موجودات را حول و قوهاى جز حول و قوه حضرت حق نیست، در این مرحله با اتصال به حول و قوه حضرت محبوب، خود را از تمام خواهشهاى غلط نفسانى و اغواهاى شیاطین درونى و برونى نجات بده.
[فاخْرُجْ مِنْ غَفْلَتِکَ وَزَلّاتِکَ بِخُرُوجِکَ إلى مِنى وَلا تَتَمَنَّ ما لا یَحِلُّ لَکَ وَلا تَسْتَحِقُّهُ]
حرکت به سوى منى
به وقت حرکت کردن به طرف منى، قصد کن براى همیشه پرده غفلت را از برابر دیده عقل و قلب بردارى و از تمام لغزشهایت بیرون آمده و روى به جانب طاعت حق کنى و آنچه بر تو حلال نیست و به حقیقت مستحق آن نمىباشى، آرزو نکنى.
[وَاعْتَرِفْ بِالخَطایا بِعَرَفاتٍ وَجَدِّدْ عَهْدَکَ عِنْدَ اللّهِ بِوَحْدانِیَّتِهِ]
عرفات
در سرزمین عرفات که بسیار جاى مبارک و مقدسى است- و ناامید از رحمت حق در آن سرزمین، به حقیقت بدبختترین انسان روى زمین است- به گناهانت اقرار کن و از حضرت دوست طلب بخشش و عفو داشته باش و عهدت را با حضرت او تجدید کن.
و این واقعیت را با ذات قلب و جانت لمس کن که کارگزارى براى تو و همه آفرینش، جز وجود مقدس حضرت احدیت نیست.
و از همه مهمتر در هنگام بعد از ظهر در حال طهارت و رو به قبله، با اشک چشم و زارى دل و حالت خضوع و خشوع، دعاى عرفه حضرت سیدالشهدا علیه السلام را بخوان و به وقت خواندن بفهم که دعایى هم چون آن دعا در تمام دعاها نیست.
[وَتَقَرَّبْ إلى اللّهِ ذا ثِقَةٍ بِمُزْدَلِفَةٍ وَاصْعَدْ بِرُوحِکَ إلَى الْمَلَأِ الْأَعْلى بِصُعُودِکَ إلَى الجَبَلِ]
مشعر الحرام
در مشعر الحرام، قرب حضرت دوست را بجوى و بر عنایت و رحمت او تکیه کن که او هیچ سائلى را از درگاهش دست خالى برنمىگرداند و به وقت بالا رفتن از کوه مشعر، روح خود- این مسافر عالى عالم معنى- را تا ملأ اعلى با کمک حضرت حق بالا ببر.
[وَاذْبَحْ حَنْجَرَتَىِ الْهَوى وَالطَّمَعِ عِنْدَ الذَّبیحَةِ]
ذبح در منى
در سرزمین منى به وقت ذبح کردن، حنجر هوا و هوس و طمع را با کارد تیز ایمان ببر، که اگر گرگ هوا و حیوان طمع را در آن سرزمین قربانى نکنى، ضمانت حفظى براى سعادت دنیا و آخرتت نخواهد بود.
[وَارْمِ الشَّهَواتِ وَالْخَساسَةَ وَالدِّنائَةَ وَالذَّمیمَةَ عِنْدَ رَمْىِ الْجَمَراتِ]
رمى جمرات
به حقیقت به وقت رمى جمرات، ریشههاى شهوات غلط را از سرزمین هستى خویش بینداز و پستى و دنائت و صفات ذمیمه را از میدان حیات خود رمى کن.
[وَاحْلِقِ الْعُیُوبَ الظَّاهِرَةَ وَالْباطِنَةَ بِحَلْقِ رَأْسِکَ]
تراشیدن سر
با تراشیدن سر آن هم با تیغ تیز که یک موى برجاى نمىگذارد، تمام عیوب باطن و ظاهرت را بتراش و از نفس جز آیینهاى صاف و تابلویى پاک براى انعکاس حقایق ونقش واقعیتها باقى مگذار.
[وَادْخُلْ فى أمانِ اللّهِ وَکَنَفِهِ وَسِتْرِهِ وَکَلائَتِهِ مِنْ مُتابَعَةِ مُرادِکَ بِدُخُولِکَ الْحَرَمَ]
خروج از مِنى
چون از منى برگشتى، با قدم گذاشتن در حرم دوست، قدم در امان و حفظ و حراست و عنایت او بگذار و از متابعت هوا و هوس خود بگذر که با گذشتن از قید هوا، امکان دخول در امان دوست براى تو وجود دارد.
[وَزُرِ الْبَیْتَ مُتَحَقِّقاً لِتَعْظیمِ صاحِبِهِ وَمَعْرِفَةِ جَلالِهِ وَسُلْطانِهِ، وَاسْتَلِمِ الْحَجَرَ رِضىً بِقِسْمَتِهِ وَخُضُوعاً لِعِزّتِهِ]
استلام حجر
بیت حق را در حالى زیارت کن که عظمت و معرفت و جلال و بزرگوارى صاحب خانه را در خانه قلب راسخ و ثابت کرده باشى، نه این که بدن در کنار بیت باشد و دل جاى دیگر!!
و در نهایت فروتنى و عجز و خضوع و رضا به داده حق در همه امور استلام حجر کن.
در حدیث است که: حضرت عزت جمیع عهود و مواثیق و آجال و ارزاق همه موجودات را در حجر به ودیعت گذاشته است و این فقره از روایت اشاره به همین حدیث دارد.
وَوَدِّعْ ما سِواهُ بِطَوافِ الْوَداعِ.
به هنگام طواف وداع، جداً با ما سواى حضرت او وداع کن.
و به این نکته واقف شود که جز حضرت او در دنیا و آخرت براى تو رفیقى وجود ندارد.
[وَصَفِّ رُوحَکَ وَسِرَّکَ لِلِقاءِ اللّهِ یَوْمَ تَلْقاهُ بِوُقُوفِکَ عَلَى الصَّفاءِ]
وقوف بر صفا و مروه
به وقت وقوف بر صفا، روح و باطنت را براى لقاى حضرت دوست پاک و خالص کن.
[وَکُنْ ذا مُرُوَّةٍ بِفَناءِ أوْصافِکَ عِنْدَ الْمَرْوَةِ]
و چون بر مروه قرار گرفتى، اوصاف و شخصیت خود را به مردانگى، در مقابل صفات پروردگار خود فانى ببین.
و منیت و انانیت خویش را براى همیشه محو کن، تا در میدان حیات تو حاکمى و متصرفى جز حضرت دوست نماند.
[وَاسْتَقِمْ عَلى شُرُوطِ حَجِّکَ هذا وَوَفاءِ عَهْدِکَ الَّذى عاهَدْتَ بِهِ مَعَ رَبِّکَ وَأوْجَبْتَهُ إلى یَوْمِ القیامة]
بر تمامى شروط حجت و وفاى به عهدت مستقیم و پایدار و پابرجا باش و واقعیتهاى بهدست آمده از این سفر را تا روز قیامت از هجوم هر خطرى حفظ کن.