در این کلمات نورانى و فرامین حکیمانه و سخنان الهى و آسمانى سخن از مسئله مهم سلامت است، آن هم سلامت در جهت معنویت انسان، معنویتى که ضامن خیر دنیا و آخرت مردم است.
سخن از مسئله با اهمیتى است که در طول تاریخ کمتر به آن توجه شده، مسئلهاى که اگر به آن توجه مىشد، سراسر حیات انسانى از طراوت و شادابى و فضیلت و حقیقت و درستى و پاکى و صفا و صمیمیت، برخوردار بود.
مشکلات گوناگون، مفاسد، معایب، کینه توزىها، تعصبات بىجا، تبعیض نژادى، ستمگرىها، نادرستىها، ناجوانمردىها، تجاوزات، جنایات، خیانتها، عصیانها، گناهان و معاصى گوناگون، شرک و نفاق و آنچه از شیطان و هواست همه و همه محصول عدم توجه انسان به سلامت معنوى است.
اکثر مردم در طول تاریخ به بهداشت جسم و سلامت بدن، با رعایت آب و هوا و خوراک و پوشاک اهمیت مىدادند و اکنون هم اهمیت مىدهند، ولى به سلامت روح و قلب و عقل و نفس در تمام تاریخ کمتر بها داده و امروز هم کمتر بها مىدهند.
غفلت از سلامتى دین
غفلت از سلامت روح و قلب که در حقیقت غفلت از حق و ایمان و روز قیامت است و محصول آن خزى دنیا و عذاب آخرت است، از اعظم گناهان و از بدترین عیوب است.
شیخ بهایى، آن عالم عارف در باب غفلت از حق و بىتوجهى به سلامت دین و روح و قلب در کتاب «سوانح» مىگوید:
«غَفْلَةُ الْقَلْبِ عَنِ الْحَقِّ مِنْ أعْظَمِ الْعُیُوبِ وَأکْبَرِ الذُّنُوبِ وَلَوْ کانَتْ آنا مِنَ الْأناتِ أوْ لَمْحَةٌ مِنَ اللَّمَحاتِ حَتّى أنَّ أهْلَ القُلُوبِ عَدوُّ الغافِلِ فى آنِ الغَفْلَةِ مِنْ جُمْلَةِ الکُفّار»:
بىتوجهى دل، نسبت به حق خدا، انبیا، امامان، حلال و حرام و معارف و حقایق از بزرگترین عیوب و گناهان است، گرچه این غفلت آنى از آنات، یا لمحهاى از لمحات باشد.
مسئله غفلت به اندازهاى قبیح است که اهل دل، غافل را به وقت غفلت، گرچه یک لحظه باشد از جمله کفار شمردهاند.
غفلت از امور معنوى و عدم توجه به سلامت باطن، به اندازهاى خطرناک است که پس از مدتى انسان غافل آن چنان محجوب از حقایق مىشود که سنگینى محجوب بودن را، با آن که از تمام کوههاى سر به فلک کشیده سنگینتر است حس نمىکند.
در معارف الهیه آمده:
مردى به موسى گفت: تو مىگویى در اثر گناه قلب آدمى سیاه مىشود، پس چرا من هر اندازه گناه مىکنم قلبم سیاه نمىشود؟
موسى گفت: سیاهى و تیرهگى دل از این بالاتر چیست که سیاهى و تیرگى قلب خود را درک نمىکنى!
انبیاى الهى و امامان بزرگوار و عاشقان و عارفان، تا لحظه مرگ از غفلت و لغزش در دین و از خطراتى که متوجه قلب است، به حضرت عزت جل شأنه پناه مىبرند، چرا که خسارتى اعظم از به خطر افتادن سلامت دین و عقل و جان نیست.
یارب از ما چه فلاح آید اگر تو نپذیرى |
بخداوندى و لطفت که نظر باز نگیرى |
|
درد پنهان به تو گویم که خداوند کریمى |
یا نگویم که تو خود واقف اسرار ضمیرى |
|
گر برانى به گناهان قبیح از در خویشم |
هم به درگاه تو آیم که لطیفى و خبیرى |
|
ور بنومیدى از این در برود بنده عاجز |
دیگرش جاى نباشد که تو بىشبه و نظیرى |
|
دست در دامن عفوت زنم و باک ندارم |
که کریمى و عظیمى و قدیمى و قدیرى «1» |
|
دین و رابطه آن با انسان
دین یعنى: رابطه فطرى و عقلى و روحى انسان با صاحب خلقت و آفرینش و عشق ورزیدن به حضرت حق.
دین یعنى: عالىترین جذبهاى که بر اثر آن انسان با تمام شؤونش به جانب حضرت اللّه کشیده مىشود و در کنار این کشش جان ناقابل را نثار تجلى او مىکند.
دین یعنى: مجموعهاى از عقاید و آرا و افکار پاک و آسمانى و اخلاق پسندیده و اعمال صالحه.
دین یعنى: حقیقتى که در پرتو آن خیر دنیا و آخرت انسان تأمین است و براى نجات از خزى دنیا و عذاب آخرت، راهى جز پیمودن راه آن نیست.
دین یعنى: مجموعه مقرراتى که براى ایجاد سلامتى در تمام شؤون حیات، از جانب حضرت حق، براى انسان مقرر شده و عمر پاک صد و بیست و چهار هزار پیامبر صلى الله علیه و آله و دوازده امام و اولیا و عاشقان و صالحان و عارفان و پاکان و نیکان و عالمان و عاملان، صرف تبلیغ آن گردیده است.
دین یعنى: راهى که، براى برپایى آن، صابران به انواع رنجها مبتلا شدند و مجاهدان فى سبیل اللّه، جان شیرین خود را در راه آن نثار کردند و پاکان امم براى برقرارى آن چه رنجها که نکشیدند!
دین یعنى: نورى که در پرتو آن گذشته و آینده جهان به آن معنایى که هست دیده مىشود و روان انسان در سایه آن به امنیت مىرسد و نفس آدمى در پرتو آن تزکیه مىشود و عقل انسان از برکت آن رشد مىیابد و جان در کنار آن ملکوتى مىگردد.
دین، اوامر و فرامین و دستورهاى الهى است و حقیقتى است که ارزش خود را از شارعش یعنى حضرت اللّه کسب مىکند و این ارزش، ارزشى است که اگر از طرف دشمنان تهدید به خطر شود، بر همه متدینین به آن اعم از پیامبر صلى الله علیه و آله و امام و فقیه و امت، واجب است براى دفع خطر از آن قیام کنند گرچه، بر سر این معرکه تمام آنان به خون سرخ خود در افتند.
ارزش دین، ارزش خداست و روگردان از دین در حقیقت روگردان از خداست و روگردان از خدا، دچار پستى و زبونى و ذلت دنیا و عذاب آخرت است.
امیرالمؤمنین علیه السلام در باب حفظ دین، تا مرحله سرباختن و به خون گرم خود آغشته شدن به یارانش، در وصیتى مىفرمایند:
إعْلَمُوا أنَّ الْقُرانَ هُدَى اللَّیْلِ وَالنَّهارِ وَنُورُ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ عَلى ما کانَ مِنْ جُهْدِ وَفاقَةٍ فَإذا حَضَرَتْ بَلِیَّةٌ فَاجْعَلُوا أَمْوالَکُمْ دُونَ أنْفُسِکُمْ وَإذا نَزَلَتْ نازِلَةٌ فَاجْعَلُوا أنْفُسَکُمْ دُونَ دینکُمْ.
فاعْلَمُوا أنَّ الْهالِکَ مَنْ هَلَکَ دینُهُ وَالْحَریبَ مَنْ حُرِبَ دینُهُ ألا وَإنَّهُ لا فَقْرَ بَعْدَ الْجَنَّةِ ألا وَإنَّهُ لا غِنى بَعْدَ النّارِ لا یَفُکُّ أسیرُها وَلا یَبْرَأُ ضَریرُها «2».
آگاه باشید! قرآن بیانگر باطل و حق و چراغ شب و روز شماست و در شب تاریک شدت و رنج و فقر و فاقه نور راه شماست.
چون بلایى متوجه هدایت و دین شما شود، تا ممکن است با مال خود دفع خطر کنید و جان خویش را حفظ نمایید و اگر بلا و خطر با مال قابل دفع نبود، از جان مایه بگذارید تا دین شما براى شما بماند که چیزى با دین قابل معامله نیست.
بدانید که هلاک شونده کسى است که دینش نابود شده و مال از دست رفته، شخصى است که دینش از دست رفته.
آگاه باشید: آن کس که از برکت دین اهل بهشت مىشود، پس از بهشت روى فقر و بدبختى نخواهد دید.
و هر کس به خاطر نداشتن دین دچار عذاب جهنم شود، پس از جهنم روى غنى و خوشبختى نمىبیند که گرفتار جهنم آزادى ندارد و دردمند عذاب علاجى برایش نیست.
از آنجایى که دین خدا که حقایق آن منعکس در قرآن و روایات صحیحه است، مکتبى به تمام معنى سالم و خالى از هر عیب و نقص است و در وجود هر کس تجلى کند او را به وادى سلم و سلامت خواهد برد، سلامت در عقاید، سلامت در اخلاق، سلامت در اعمال، سلامت به وقت مرگ، سلامت در برزخ، سلامت در قیامت، سلامت در بهشت، از این جهت اسلام نامیده شده و نتیجه آن به عنوان سلم اعلام شده است و خداوند عزیز چون راه به دست آوردن سلامت در همه شؤون را در اسلام قرار داده و مکاتب دیگر از تحقق حقیقت سلامت در انسان عاجزند، اسلام را به عنوان دین، براى انسان پسندیده و در دنیا و آخرت هم جز اسلام سرمایهاى از انسان قبول نخواهد کرد.
اسلام در قرآن
در این زمینه به گوشهاى از آیات قرآن مجید توجه کنید:
[إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ] «3».
مسلماً دینِ [واقعى که همه پیامبرانْ مُبلّغ آن بودند] نزد خدا، اسلام است.
[وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ] «4».
و هرکه جز اسلام، دینى طلب کند، هرگز از او پذیرفته نمىشود و او در آخرت از زیانکاران است.
[الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً] «5».
امروز [با نصبِ على بن ابىطالب به ولایت، امامت، حکومت و فرمانروایى بر امت] دینتان را براى شما کامل، و نعمتم را بر شما تمام کردم، و اسلام را برایتان به عنوان دین پسندیدم.
[فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ] «6».
پس کسى را که خدا بخواهد هدایت کند، سینهاش را براى [پذیرفتن] اسلام مىگشاید.
[أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ] «7».
آیا کسى که خدا سینهاش را براى [پذیرفتن] اسلام گشاده است، و بهره مند از نورى از سوى پروردگار خویش است.
[فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ] «8».
پس اگر تسلیم شوند، قطعاً هدایت یافتهاند، و اگر روى گرداندند [برتو دشوار و سخت نیاید] که آنچه بر عهده توست فقط ابلاغ [پیام خدا] ست و خدا به بندگان بیناست.
[یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ] «9».
اى اهل ایمان! همگى در عرصه تسلیم و فرمانبرى [از خدا] در آیید، و از گامهاى شیطان پیروى نکنید که او نسبت به شما دشمنى آشکار است.
پی نوشت ها:
(1)- سعدى شیرازى: (مواعظ).
(2)- الکافى: 2/ 216، باب سلامة الدین، حدیث 2؛ بحار الأنوار: 65/ 212، باب 23، حدیث 2.
(3)- آل عمران (3): 19.
(4)- آل عمران (3): 85.
(5)- مائده (5): 3.
(6)- انعام (6): 125.
(7)- زمر (39): 22.
(8)- آل عمران (3): 20.
(9)- بقره (2): 208.