شخصى از دیگرى پرسید: آقا از گرگان تا کرمان چقدر فاصله است؟ گفت: یک متر. گفت: حالا من از تو پرسیدم، تو عاقلى یا دیوانهاى. گفت: نه من عاقلم. گفت:گرگان مىدانى کجاست؟ گفت: بله گرگان را مىشناسم. گفت: کرمان را مىدانى کجاست؟ گفت: بله، تمام کرمان را هم مىشناسم، گفت: پس چرا مىگویى یک متر، بیش از هزار کیلومتر فاصله است. چطور یک متر است. گفت: اکثر مردم پایبند به دین نیستند، پایبند به پول و شکم هستند، اینها را مىگویند گرگان، کرمان هم یک مترى زمین است که این مردم را چال مىکنند، تما این میت کرم مىافتد، از گرگان تا کرمان یک متر است.