در نظام ارزشی اسلام، شهادت در راه خدا یک معیار اصیل و معنوی است که سایر امتیازات انسانی و اعمال صالح یک فرد مسلمان را تحت الشعاع خود قرار می دهد و در طبقه بندی ارزشها و اصول اسلامی، جایگاهی بس رفیع دارد. رسول گرامی اسلام در این مورد می فرماید: «فوق کلّ ذی برٍّ، برٌّ حتی تقتل الرّجل فی سبیل اللّه فاذا قتل فی سبیل اللّه فلیس فوقه برٌّ؛(1) بالاتر از هر نیکی، نیکی دیگری است تا اینکه شخص در راه خدا به شهادت برسد. هنگامی که در راه خدا به شهادت رسید، دیگر بالاتر از آن نیکی وجود ندارد.
اساساً اگر روحیه شهادت طلبی و جهاد در راه خدا در جامعه ای نباشد و افراد آن جامعه به تن پروری و تعلقات مادّی مشغول شدند سرنوشتی ذلت بار و آینده ای حقارت آمیز خواهند داشت.
امیر مؤمنان علی(ع) در خطبه معروف خود می فرماید: «فانّ الجهاد بابٌ من ابواب الجنّة فتحه اللّه لخاصّة اولیائه و هو لباس التّقوی و درع اللّه الحصینة و جنّته الوثیقة فمن ترکه رغبةً عنه البسه اللّه ثوب الذّلّ و شمله البلاء و دیّث بالصّغار و القماءة و ضرب علی قلبه بالاسهاب و ادیل الحقّ منه بتضییع الجهاد و سیم الخسف و منع النّصف؛(2) جهاد در راه خدا، دری از درهای بهشت است که خداوند آنرا به روی دوستان مخصوص خود گشوده است. جهاد،لباس تقوا و زره محکم و سپر مطمئن خداوند است. و کسی که جهاد را ناخوشایند دانسته و ترک کند، خداوند لباس ذلت و خواری را بر او می پوشاند و دچار بلا و مصیبت می شود و کوچک و ذلیل می گردد، دل او در پرده گمراهی مانده و حق از او روی می گرداند به جهت ترک جهاد به خواری محکوم و از عدالت محروم است.»
طبق این بینش الهی مردمانی که روحیه جهاد و شهادت را در وجودشان تقویت کنند و در راه اهداف والایشان استقامت ورزند و برای تحقق آرمانهای مقدس الهی با تمام وجود به استقبال شهادت بروند ملتی عزیز، مورد توجه دیگران، مقتدر و مستقل خواهند بود. انسانهای شهادت طلب که شایستگی خویش را برای رسیدن به اهداف مقدس
اثبات می کند و با ایستادگی آگاهانه و مقاومت هوشمندانه هستی اش را به اهل جهان عرضه می دارد هرگز روی ذلت و خواری نخواهد دید و او با شهادت در راه خدا به درجات والای معنوی نائل خواهد شد. مولای متقیان براین باور وحیانی تأکید می کرد که: «ما ضرّ اخواننا الّذین سفکت دماءهم و هم بصفّین الّا یکونوا الیوم احیاءً؟ یسیغون الغصص و یشربون الرّنق، قد و اللّه لقوا اللّه فوفّاهم اجورهم و حلّهم دار الامن بعد خوفهم؛(3) آن گروه از برادران ما که در مصاف با دشمن در جنگ صفین خونشان ریخته و به شهادت رسیدند، هرگز زیان نکردند، آنان امروز نیستند (تا همانند من) خوراکشان غم و غصه و نوشیدنی آنها خون دل باشد، بخدا سوگند آنها به ملاقات خداوند رفتند و پاداش خود را به نحو شایسته ای دریافت نمودند و پس از گذراندن مرحله خوف و دلهره در سرای امن الهی مسکن گزیدند.
بنابراین فرهنگ شهادت معامله ای عزتمندانه و سودمند است که انسانهای وارسته با خدای خود به عمل می آورند و با
زدودن غبارهای تعلق از تمام مظاهر دنیوی به مقامات عالیه دست می یابند. متفکر شهید استاد مطهری در تعریف شهادت می نویسد: شهادت به حکم اینکه عملی آگاهانه و اختیاری است و در راه هدفی مقدس است و از هرگونه انگیزه خودگرایانه منزه و مبرا است؟ تحسین انگیز و افتخارآمیز است و عملی قهرمانانه تلقی می شود. در میان انواع مرگ و میرها تنها این نوع از مرگ است که از حیات و زندگی برتر و مقدس تر و عظیم تر و فخیم تر است... پس شهادت قداست خود را از اینجا کسب می کند که فداکردن آگاهانه تمام هستی خود است در راه هدف مقدس.(4)
صدرالمتألهین در مورد مقام جاوید شهیدان می گوید:
آنانکه ره دوست گزیدند همه |
در کوی شهادت آرمیدند همه |
در معرکه دو کون فتح از عشق است |
هر چند سپاه او شهیدند همه |
شهادت در قرآن
شهادت برای انسانهای وارسته و خود
ساخته که از دنیا و وابستگی های آن رسته و به خدا پیوسته اند، میانبرترین راهی است که آنان را به مقصد نهایی و هدف والای الهی می رساند. شهادت از دیدگاه آیات وحیانی قرآن نه تنها خسارت نیست بلکه حیاتی جاودانی و همیشگی است و این ندای قرآن همواره در گوش مردمان آزاده جهان طنین انداز است که: «ولاتحسبن الّذین قتلوا فی سبیل اللّه امواتاً بل احیاءٌ عند ربّهم یرزقون؛(5) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شده اند، مردگانند، بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند.»
سعدی می گوید:
زنده کدامست بر هوشیار |
آنکه بمیرد به سر کوی یار |
آری به حقیقت شهدای راه حق زنده اند و ما از آن زندگی جاودانه خبر نداریم. آنان در کنار اولیاء و انبیاء الهی در بهشت برین جای دارند. آنان انسانهای با فضیلت و کاملی هستند که مقام بس عظیمی کسب نموده اند.
«فرحین بما آتاهم اللّه من فضله و یستبشرون بالّذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الّا خوف علیهم ولا هم یحزنون؛(6)
آنها به خاطر نعمتهای فراوانی که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحالند و به کسانی که هنوز به آنها ملحق نشده اند، بشارت می دهند که نه ترسی بر آنهاست و نه اندوهی خواهند داشت.»
شهادت در حقیقت یک پیروزی و فتح است. پیروزی بر شیطان و فتح قلّه های رفیع کمالات و فضائل «قل هل تربّصون بنا الّا احدی الحسنیین؛ بگو، آیا درباره ما جز یکی از دو نیکی را انتظار دارید؟ (پیروزی یا شهادت).»
برای یک مسلمان دین باور و خدا محور، هم شهادت و هم کشتن دشمن، هر دو پیروزی است، چرا که هدف او از جهاد مقدس، احقاق حق و اعتلای پرچم حق است و روشن نمودن شاهراه انسانیت. و پرتو افشاندن در ظلمات استبدادها و ستم ها و فسادها است، به همین جهت او در هر دو صورت به این هدف والایش رسیده و موجب استحکام ارزشهای الهی و انسانی گردیده است.
امام حسین(ع) و شهادت
حضرت امام حسین(ع) سرور و سید شهیدان است. عشق به شهادت و جانفشانی در راه حق سراسر وجود آن حضرت را فرا گرفته بود و آن گرامی، شهادت را برترین نوع مرگ می دانست و می فرمود:
«و ان تکن الابدان للموت انشأت |
فقتل امرءٍ بالسّیف فی اللّه افضل(7) |
اگر بدن ها برای مرگ آفریده شده اند، پس کشته شدن یک انسان با شمشیر در راه خداوند برترین نوع مرگ می باشد.
سالار شهیدان (ع) عشق به شهادت را از مکتب پرمایه رسول گرامی اسلام، پدر گرامیش امیرمؤمنان(ع) آموخته بود. رسول خدا(ص) می فرمود: «و الّذی نفسی بیده لوددت انّی اقتل فی سبیل اللّه، ثمّ احیا، ثمّ اقتل، ثمّ احیا، ثم اقتل؛(8) سوگند به آن که جانم در دست اوست دوست دارم در راه خدا کشته شوم، سپس زنده شوم و آنگاه کشته شوم، سپس زنده شوم و آنگاه کشته شوم.»
علی(ع) نیز بارها این عشق درونی خود را اظهار کرده بود. آن حضرت هم برای خود و هم برای یاران نزدیکش این افتخار را آرزو می کرد. آن حضرت برای ممتازترین یارش، جناب مالک اشتر، چنین مقامی را از خداوند خواسته و فرمود: «اسأل اللّه ان یختم لی ولک بالسّعادة و الشّهادة؛ و انّا الیه راغبون؛(9) من از خدای متعال درخواست می کنم که پایان عمر من و تو را به رستگاری و شهادت ختم کند و البته که ما به ملاقات او مشتاق هستیم.»
و هنگامی که آرزوی دیرینه اش در محراب مسجد کوفه در آستانه تحقق قرار گرفت، با کمال رضایت فرمود: «فزت و ربّ الکعبة؛(10) به خدای کعبه سوگند! رستگار شدم.»
البته شوق شهادت در وجود امام حسین(ع) به این معنا نبود که خود را تسلیم مرگ کند و هیچگونه اقدام و دفاعی از خود نشان ندهد، بلکه آن پیشوای حقیقت طلبان در برابر ظلم و ستم غارتگران بیت المال و متعرضین به مسلمانان شدیداً مقابله و دفاع می کرد، امّا هنگامی که در نیمه رجب سال 60 هجری در معرض بیعت با یزید قرار گرفت، احساس نمود که دین خدا جز به شهادت آن حضرت احیاء نخواهد شد. به کنار قبر پیامبر(ص) آمد و عرضه داشت: «ای رسول خدا! پدر و مادرم به فدایت! با اکراه و اجبار از جوار تو بیرون می روم، میان من و تو جدایی انداختند، زیرا با یزید بن معاویه که شرابخوار و فردی فاسق و فاجر است، بیعت نکردم. اکنون با همه ناخوشایندی از نزد تو خارج می شوم.»
امام را خوابی سبک فرا گرفت و در عالم رؤیا جدّش رسولخدا را زیارت کرد. پیامبر(ص) او را در آغوش گرفته و صورتش را بوسید و در ضمن سخنانی فرمود: «یا حبیبی! یا حسین! انّ اباک و امّک و اخاک قد قدموا علیّ و هم الیک مشتاقون و انّ لک فی الجنان لدرجةً عالیةً، لن تنالها الّا بالشّهادة؛(11) ای محبوب من، ای حسین! پدر و مادر و برادرت در کنار من مشتاق دیدار تو اند، برای تو در بهشت درجات عالی است که به آن نخواهی رسید مگر با شهادت.»
بعد از این بشارت، شوق شهادت در راه اعتلای کلمة اللّه در وجودش مضاعف گردید. هنگامی که امام با یاران خویش به سوی کربلا رهسپار بود، در راه، فرزدق شاعر، آن حضرت را ملاقات کرده و بعد از سلام گفت: ای پسر رسول خدا! چگونه به کوفیان دل می بندی و اعتماد می کنی، در حالی که پسرعمویت مسلم بن عقیل و دوستانش را کشتند؟! چشمان حضرت پر از اشک شد و فرمود: «رحم اللّه مسلماً فلقد صار الی روح اللّه و ریحانه و جنّته و رضوانه، امّا انّه قد قضی ما علیه و بقی ما علینا؛(12) خدا مسلم را رحمت کند، او به سوی آرامش الهی و بارگاه عطرآگین بهشت و خشنودی خداوند هجرت کرد. او تکلیف خود را انجام داد و هنوز تکلیف ما باقی است.»
دعوتنامه شهادت
امام حسین(ع) در یکی از سخنرانی های عمومی خود برای حجاج، بعد از تبیین فلسفه قیام خویش و تحلیل اوضاع سیاسی روز، از شهادت خود به دست ستمگران حکومت اموی خبر داده و از مسلمانان آزاده
و متعهد خواست که در این حماسه جاویدان، حضرتش را همراهی کرده و آماده شهادت در راه خدا باشند. امام در فرازی از سخنان روشنگرانه خویش فرمود: ای مردم! مرگ بر انسانها چونان گردنبندی که لازمه گردن دختران جوان است حتمی است، و من به دیدار نیاکانم آنچنان اشتیاق دارم که یعقوب(ع) به دیدار یوسف(ع) داشت و برای من قتلگاهی معیّن گردیده است که در آنجا به شهادت خواهم رسید.
گویا با چشم خود می بینم که درندگان بیابانها(لشکریان یزید) در سرزمینی در میان «نواویس و «کربلا» اعضای مرا قطعه قطعه و شکم گرسنه خود را سیر می کنند، از پیش آمدی که با قلم تقدیر نوشته شده، گریزی نیست.»
آنگاه حضرت ادامه داد:
«رضی اللّه رضانا اهل البیت، نصبر علی بلائه و یوفیّنا اجور الصّابرین لن تشذّ عن رسول اللّه لحمته و هی مجموعةٌ له فی حضیرة القدس، تقرّبهم عینه و ینجزبهم وعده، من کان باذلاً فینا مهجته و موطّناً علی لقاء اللّه نفسه فلیرحل معنا فانّی راحلٌ مصبحاً ان شاء اللّه تعالی؛(13) رضایت خداوند رضایت ما اهل بیت است بر بلاهای او صبر می کنیم و پاداش صابران را خواهیم داشت پاره های تن پیامبر(ص) از او جدا نخواهند شد و آنان در بهشت در کنار پیامبر(ص) گرد خواهند آمد. چشمان پیامبر(ص) با دیدن آنان روشن خواهد شد و توسط اهل بیتش وعده او (گسترش آیین توحیدی اسلام) تحقق خواهد یافت.
هر کسی آمادگی جان نثاری در راه ما و تقدیم جان خویش را در راه خدا دارد، پس به همراه ما سفر کند که انشاء اللّه من فردا صبح حرکت خواهم کرد.»
امام حسین(ع) عشق به شهادت را در روز عاشورا در مرحله عمل نشان داد و جان خویش را در راه خدا تقدیم نمود.
این نوشته را با سخنی حکیمانه از استاد شهید مطهری به پایان می بریم:
«امام حسین(ع) به واسطه شخصیت عالیقدرش، به واسطه شهادت قهرمانانه اش مالک قلبها و احساسات صدها میلیون انسان است. اگر کسانی که بر این مخزن عظیم و گرانقدر احساسی و روحی گمارده شدند یعنی رهبران مذهبی بتوانند از این مخزن عظیم در جهت هم شکل کردن و هم رنگ کردن و هم احساس کردن روحها با روح عظیم حسینی بهره برداری صحیح کنند جهان اصلاح خواهد شد. راز بقاء امام حسین(ع) این است که نهضتش از طرفی منطقی است، بعد عقلی دارد و از ناحیه منطق حمایت می شود و از طرف دیگر در عمق احساسات و عواطف راه یافته است.»(14)
پی نوشت ها:
1 الکافی، ج 2، ص 348.
2 نهج البلاغه، خطبه 27.
3 نهج البلاغه، خطبه 182.
4 قیام و انقلاب مهدی (عج)، ص 84.
5 سوره آل عمران، آیه 169.
6 سوره آل عمران، آیه 170.
7 کنزالعمال، ج 4، ص 295.
8 نهج البلاغه، نامه 53.
9 منتهی الآمال، ج 1، ص 174.
10 اللهوف، ص 74.
11 مدینة المعاجز، ج 3، ص 484.
12 اللّهوف، ص 74.
13 شرح الاخبار مغربی، ج 3، ص 146 ؛ فرهنگ سخنان امام حسین(ع) ص 274.
14 قیام و انقلاب مهدی (ع)، ص 122.