مرحوم علامه مجلسی می نویسد: علمای ما و علمای عامه درباره این که امام رضا علیه السلام با اجل خود از دنیا رفته، یا این که او را با سم شهید کرده اند و بنا بر قول اخیر آیا مامون این جنایت را مرتکب شده یا کس دیگر، اختلاف نموده اند و در میان شیعیان مشهور این است که امام رضا علیه السلام در اثر سمی که مامون به او داده، شهید شده است، تنها مرحوم سید علی بن طاوس و همچنین اربلی در کشف الغمه، این نسبت را انکار کرده اند.(1) بعضی این قول را به شیخ مفید نیز نسبت دادهاند ولی ظاهر عبارت شیخ مفید در ارشاد چنین است که او نیز قائل به مسمومیت امام بوده است، زیرا او نوشته: ... تا این که رای مامون را درباره آن حضرت دگرگون ساختند و تصمیم به کشتن آن بزرگوار گرفت و چنان شد که روزی آن حضرت با مامون طعامی خوردند و حضرت از آن طعام بیمار شد و مامون نیز خود را به تمارض زد. سپس مفید در تفصیل این جریان غم انگیز آورده است که: محمد بن علی بن حمزه از منصور بن بشیر از عبدالله بن بشیر روایت کرده که گفت: مامون به من دستور داد ناخنهای خود را بلند کنم و این کار را برای خود عادی نمایم و برای کسی درازی ناخن خود را نشان ندهم، من نیز چنان کردم، سپس مرا خواست و چیزی به من داد که شبیه به تمر هندی بود و به من گفت: این را به دو دست خود بمال، و من چنان کردم سپس برخاسته و مرا به حال خود گذارد و پیش حضرت رضا علیه السلام رفته، گفت: حال شما چگونه است؟ فرمود: امید بهبودی دارم. مامون گفت: من نیز بحمدالله امروز بهترم و کسی از پرستاران و غلامان به خدمت تو آمدهاند؟ حضرت فرمود: نه. مامون خشمناک شد و به غلامان فریاد زد که چرا به آن حضرت رسیدگی نکرده اند. سپس گفت: هم اکنون آب انار بگیر و بخور که برای رفع این بیماری چارهای جز خوردن آن نیست. برادر عبدالله بن بشیر گوید: پس به من گفت: انار برای ما بیاور، و من اناری چند حاضر کردم، مامون گفت با دست خود آن را فشار بده و من فشردم مامون آب آن را با دست خود به امام رضا علیه السلام خورانید و همان سبب مرگ آن حضرت شد و پس از آن، دو روز بیشتر زنده نماند که از دنیا رفت. مرحوم مفید در ادامه گزارش خود از اباصلت هروی روایت کرده که گفت: پس از آن که مامون (در آن روز) از نزد آن حضرت بیرون رفت بر آن جناب وارد شدم، حضرت به من فرمود: ای اباصلت اینان کار خود را کردند و زبانش به ذکر خدا گویا بود. باز مرحوم مفید در روایت دیگر از محمد بن جهم نقل کرده که گفت: حضرت رضا علیه السلام انگور را زیاد دوست می داشت، پس قدری انگور برای آن حضرت تهیه کردند، و در دانه های آن چند روز سوزنهای زهرآلود زدند، سپس آن سوزنها را کشیده و آن انگور را به نزد آن بزرگوار آوردند حضرت به همان بیماری که پیش از این گفته شد، مبتلا بود، از آن انگور زهرآلود میل فرمود و سبب شهادتش گردید و گویند: این نوع زهر دادن بسیار ماهرانه و دقیق است.(2) غرض، شیعیان به طور کلی این نظر را تایید کرده اند، مگر مرحوم اربلی در کشف الغمه که خود را با ابن طاووس هم عقیده دانسته است و اتفاق شیعه را بر این مطلب، می توان بهترین دلیل بر شهادت امام رضا علیه السلام دانست زیرا آنان به احوال امامان خود از دیگران داناتر بودند و دلیلی هم برای تحریف یا کتمان حقایق در این زمینه نداشتند. گرچه عده زیادی از تاریخ نویسان اهل تسنن نیز این جنایت را به مامون نسبت داده اند و شیعیان نیز شرح این داستان را در کتابهای آنها می خواندند ولی در این باره احتیاج به نوشته های آنها نیست زیرا روایات در این زمینه از طریق اهل بیت آن قدر زیاد است که دیگر نیازی به گفته های آنها در خود احساس نمی کنند، به خصوص این که می بینند عده زیادی از آنها از طریق انصاف خارج شده و به تاریخ و نسل آینده خیانت کرده اند! علاوه بر آنچه گذشت، رویداد شهادت امام رضا علیه السلام سالها قبل از وقوع آن به وسیله خود امام و اجداد پاکش پیشبینی شده بود این روایات را میتوان به سه دسته تقسیم کرد: 1- آن دسته از روایات که از زبان پیغمبر یا ائمه اطهار علیهم السلام نقل شده، حاکی از به شهادت رسانیدن امام رضا در طوس است، در این باره چند روایت وارد شده که از آن جمله: مرحوم صدوق به سند خود از نعمان بن سعد روایت کرده که گفت: امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیهالسلام فرمود: سَیُقتَلُ رَجُلٌ مِن وُلِدی بِاَرض خُراسان بِالسَّمَّ ظُلماً اِسمُهُ اِسمِی وَ اِسمٌ اَبیهِ اِسمٌ اِبن عمران مُوسی اِلا فَمَن زارَهٌ فِی غُربَتهِ غَفَراللهُ ذُنوبَهٌ ما تقدّم منها و ما تَاَخَّر و لو کانَت مثل عَدَدِ النُّجومِ و قطر الامطار وَ وَرَقِ الاشجار.(3) به زودی مردی از فرزندان من در سرزمین خراسان از روی ستم و جور به زهر کشته میشود، اسم او اسم من، و اسم پدرش اسم موسی بن عمران است بدانید هر کس او را در غربتش زیارت کند، خداوند گناهان گذشته و آینده او را میآمرزد و لو این که به تعداد ستارگان و قطرات باران و برگ درختان باشد. مرحوم سید هاشم بحرانی در مدینه المعاجز می نویسد: از سلیمان بن حفص مروزی روایت شده که گفت: از موسی بن جعفر علیه السلام شنیدم که می فرمود: ان ابنی علیّاً مَقتُولٌ بالسّمٌ مَدفُونٌ اِلی جَنبِ هارُون بِطُوس مَن زارَهٌ کَمَن زارَ رَسُول الله(4)؛ پسرم علی را با سم مظلومانه به قتل می رسانند و او در جنب قبر هارون در طوس مدفون می شود، کسی که او را زیارت کند مانند کسی است که رسول خدا را زیارت نموده است. 2- آن دسته از روایات که از خود امام رضا علیه السلام نقل شده که از شهادت خود به دست مامون و از دفنش در طوس کنار قبر هارون خبر داده است، از جمله: اباصلت هروی گفت: شنیدم از امام رضا علیه السلام که می فرمود: به خدا نیست از ما ائمه احدی، مگر این که کشته یا شهید می شود. عرض شد: ای فرزند رسول خدا، پس ترا چه کسی به قتل می رساند؟ فرمود: بدترین مخلوق خدا در زمان خودم مرا به زهر می کشد، و سپس در یک خانه تباه شده در دیار غربت دفن می کنند. آگاه باشید هر کس مرا در غربتم زیارت کند خداوند به او اجر صدهزار شهید و صدهزار صدیق و صدهزار حج و عمره کننده و صدهزار جهادگر می نویسد و در زمره ما محشور می گردد و در بالاترین درجات بهشت رفیق ما قرار داده می شود.(5) این قبیل روایات بسیار است و گاهی امام این پیشگویی را حتی نزد مامون نیز می کرده است. 3- آن دسته از روایات که به تشریح چگونگی مسموم ساختن امام پرداخته اند، روایاتی که به این مضمون وارد شده نیز بسیارند که برخی از آنها نیز از خود امام نقل گردیده اند و در میان این روایات، روایت اباصلت درباره مسموم شدن امام و چگونگی غسل و کفن و روایت هرثمه بن اعین در این باره قابل توجه است.(6) بنا به تحقیق یکی از نویسندگان معاصر این روایات به یکی از این افراد: ابوالصلت عبدالسلام هروی، هرثمه بن اعین، علی بن حسین کاتب، ریّان بن شبیب، محمد بن جهم و عبدالله بن بشیر منتهی می شود. پس با توجه به این روایات برای یک فرد شیعه، شکی در این که امام رضا علیه السلام به دست مامون به وسیله سم به شهادت رسیده باقی نمی ماند. به خصوص این که قرائن و شواهد زیادی این موضوع را تایید می کنند از جمله: با مراجعه به کتب تاریخی استفاده میشود که شهادت امام رضا علیه السلام به دست مامون حتی در زمان مامون نیز امری معروف و بر سر زبانها بود. به طوری که مامون خود از مردم گلایه میکرد که چرا او را عامل مسموم کردن امام می پندارند! چنانکه گویند: هنگام شهادت امام رضا علیه السلام مردم اجتماع کرده و پیوسته میگفتند که این مرد (یعنی مامون) وی را شهید کرده است در این باره آن قدر صدا به اعتراض برخاست که مامون مجبور شد محمد بن جعفر عموی امام را به طرف آنها بفرستد و برای متفرق کردن آنها بگوید که امام امروز برای احتراز از آشوب از منزل خارج نمی شود.(7) ابن خلدون علت قیام ابراهیم فرزند امام کاظم علیه السلام را آن دانسته که وی مامون را متهم به قتل برادرش مینمود.(8) طبق نقل برخی از منابع تاریخی یکی دیگر از برادران امام رضا علیه السلام به نام احمد بن موسی (معروف به شاهچراغ) چون از حیله مامون آگاه شد همراه سه هزار تن - و به روایتی دوازده هزار - از بغداد قیام کرد، عامل مامون در شیراز به نام قتلغ خان به امر مامون با او به مقابله برخاست و پس از کشمکش هایی هم او و هم برادرش محمد عابد و یارانشان را به شهادت رسانید.(9) در آن ایام برادر دیگر امام رضا علیه السلام به نام هارون بن موسی همراه با بیست و دو تن از علویان به سوی خراسان آمد، بزرگ این قافله خواهر امام رضا علیه السلام حضرت فاطمه معصومه(علیهاالسلام) بود.(10) مامون ماموران خود را دستور داد تا بر قافله آنها بتازند. آنها نیز همه را مجروح و پراکنده ساختند. هارون نیز در این نبرد جراحت برداشت ولی سپس او را در حالی که بر سر سفره غذا نشسته بود، غافلگیر کرده به قتل رساندند.(11) حتی طبق بعضی نقلها به حضرت معصومه نیز در ساوه زهر دادند که پس از چند روزی او هم به شهادت رسید.(12) به علاوه در دواوین شعرای آن زمان، اشعاری به چشم میخورد که به این مطلب تصریح دارد از جمله این بیت از ابوفراس: باووا بقتل الرضا من بعد بیعته و ابصروا بغضه من رشدهم و عموا(13) دعیل خزاعی گوید: اری بنی امیه معذورین ان قتلوا ولا اری لبنی العباس من عذر(14) پس با توجه به این وقایع در مییابیم که مساله شهادت امام به دست مامون در همان ایام نیز امری شایع میان مردم بوده است. خلاصه مرحوم مفید در ادامه ماجرا می نویسد: چون حضرت رضا علیه السلام به شهادت رسید مامون یک شبانه روز خبر فوت آن حضرت را پنهان کرد، سپس کسانی نزد محمد بن جعفر (عموی آن حضرت) و گروهی از خانواده و دودمان ابیطالب که در خراسان بودند فرستاد، و چون حاضر شدند خبر درگذشت آن حضرت را به ایشان داد و گریست و بسیار برای فوت آن حضرت بیتابی کرده گفت: ای برادر، بر من دشوار است تو را در این حال ببینم من آرزو داشتم که پیش از تو بمیرم (و تو جای من باشی) ولی خدا نخواست، سپس دستور داد آن حضرت را غسل داده کفن و حنوط کنند و خود جنازه را برداشته به همین جائی که اکنون حضرت مدفون است، آورد و به خاک سپرد و آنجا خانه حمید بن قحطبه بود در دهی از شهر طوس که نام آن سناباد و نزدیکی نوقان است، و در همانجا قبر هارون الرشید بود، و قبر حضرت رضا علیه السلام پیش روی هارون و در طرف قبله او قرار گرفته است.(15) چون خبر شهادت امام رضا علیه السلام در شهر طوس و در میان سپاهیان انتشار یافت، دوستان و علاقمندان آن حضرت به در خانه مامون هجوم آوردند، و ازدحام جمعیت به حدی بود که مامون را خوف فرا گرفت. با این که مامون خبر فوت امام را یک شبانه روز پنهان کرده بود مسلماً در این یک روز مشغول طرح نقشهای بود که از ازدحام مردم جلوگیری نماید. ولی پس از اعلان خبر، اوضاع را طوری دید که تشییع جنازه را باز هم به تاخیر انداخت، و برای آرام کردن مردم از محمد بن جعفر عموی امام استفاده کرد، و به او دستور داد در میان جمعیت حاضر شده و اعلان کند که تشییع جنازه به تاخیر افتاده و مردم متفرق شوند، این بود که محمد بن جعفر علیه السلام خود را به مردم نشان داد و گفت: ای مردم متفرق شوید زیرا جنازه ابوالحسن علیه السلام امروز تشییع نمیشود، مردم به حرف او گوش داده از اطراف اقامتگاه امام پراکنده شدند سپس پیکر امام را شبانه غسل داده و دفن کردند.(16) ولی طبق نقل دیگر، صبح بعد مامون از روی مکر و حیله و برای پرده پوشی و تبرئه خود لباس عزا به تن کرد و با سر و پای برهنه حاضر شد و جنازه را حرکت دادند و مامون عقب جنازه در بین آن جمعیت زیاد با صدای بلند گریه می کرد و به سر و صورت خود می زد و فریاد می کرد و می گفت: ای پسر عم ای کاش من پیش از تو مرده بودم و این روز را نمیدیدم، و تو جانشین من بودی. وی دستور داد که جنازه را به قبّه هارونیه ببرند و کنار قبر پدرش هارون دفن کنند، ولی طبق دستور مامون نشد و به آنچه که خود امام رضا علیه السلام فرموده بود، عمل شد و در بالای سر هارون به آن کیفیت که در اخبار و کتب تاریخ وارد شده، دفن نمودند.(17) آری مامون مزور و مکار که هدفی جز تحکیم موقعیت خود نداشت، برای پیشبرد هدف خود از هر وسیله ممکن استفاده میکرد یک روز مصلحت خود را در این میدید که فضل بن سهل وزیر اعظم و امام رضا علیهالسلام را ولیعهد خود گرداند، ولی همین که احساس کرد وجود آنها برای حکومت او خطری محسوب میشوند، به قتل هر دو تای آنها تصمیم گرفت، همین که فضل را کشت برای آرام کردن مردم از وجود امام استفاده کرد و ازدحام مردم را به وسیله آن حضرت پراکنده ساخت. و نیز هنگامی که امام رضا علیه السلام را مخفیانه مسموم کرد، جمعیت زیادی به در خانه او هجوم آوردند و این بار برای آرام کردن مردم و متفرق کردن آنها از وجود محمد بن جعفر عموی امام، استفاده نمود، گویا مامون محمد بن جعفر را برای چنان روزی در کنار خود نگه داشته بود، همین که توانست به وسیله او غائله را بخواباند، دیگر محمد بن جعفر برای او فایدهای نداشت، و لذا به فاصله کوتاهی او نیز در سرخس به علت نامعلومی درگذشت و در همانجا مدفون گشت و اکنوت تربت او مشهد عظیمی است.(18) بدین ترتیب مامون تمام موانع را از سر راه خود به بغداد برداشت و فاتحانه به پایتخت وارد شد اکنون کسانی را که بغداد را به وحشت میانداخت کشته است. بغداد نیز به پاس این خدمت، جنایت برادرکشی وی را بخشید. ---------------------------------------------------- پی نوشتها: 1- بحارالانوار، ج 49، ص 311 . 2- ارشاد، ج6، ص 295 . 3- عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص 9- 358 . 4- مدینه المعاجز بنا به نقل مرحوم سحاب در کتاب زندگانی حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام، ج 2، ص 153. 5- امالی الصدوق، ص 63- عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص 256. 6- عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص 200 به بعد . 7- مسند الامام الرضا علیه السلام، ج1، ص130- عیون اخبارالرضا علیه السلام، ج2، ص 242- بحار، ج 49، ص 300. 8- تاریخ ابن خلدون، ج3، ص 115 . 9- قیام سادات علوی، ص 169- بحار ج8، ص 308- حیاه الامام موسی بن جعفر علیه السلام، ج2، ص 413- الحیاه السیاسیه للامام الرضا علیه السلام، ص 427 . 10- قیام سادات علوی، ص 168- الحیاه السیاسیه، ص 427 . 11- جامع الانساب، ص 56- قیام سادات علوی، ص 161 . 12- قیام سادات علوی ص 168- الحیاه السیاسیه، ص 427 . 13- مناقب ابن شهر آشوب، ج2، ص 346- بحار، ج 49، ص 314 . 14- تاریخ قم، ص 200- بحار، ج49، ص 318 . 15- ارشاد، ص 296 . 16- عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص 242- بحار، ج49، ص 300 . 17- عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج1، ص 18 و 19- بحار، ج 49، ص 304 .
پایگاه استاد حسین انصاریان
منبع: مکتب اسلام، شماره 1، داود الهامی