انسان بدون تردید با آزادى و اختیار و فطرت و عقل که هرسه مایه انسانیت و نردبان صعود به حقایق، و وسیله رسیدن به واقعیات است به عنوان مسافرى والا به نهایت و مقصد اعلایش آخرت و سکونت در جوار قرب حق است در زمین استقرار یافته و داراى قدرت درک و فهم و خلاقیت است، و در اطرافش چه در طبیعت و چه در بستر تاریخ و چه در درون پر غوغاى او همه جا نشانه هاى بى شمار هدایت تعبیه شده است.
انسان این موجود والا و برتر، و این عنصر پاکى که از مقام با عظمت خلافت الهى برخوردار است و داراى بصیرت و دوچشم بینا و گوش شنوا و دل و قلبى هشیار و آگاه است، با همه وجود مسئول است که از این ابزار و استعدادها براى دیدن و شنیدن حق و پیام هاى حقیقت و مطالعه و مشاهده واقعیات هستى و انتخاب بهترین راه و عمل و ایجاد بهترین شرایط براى زندگى و بهترین بستر براى رسیدن به کمال استفاده کند، کاروان بشریت را با تمام قوا در راه رسیدن به اوج کمال و وصول به حق یارى نماید، اگر در چنین مسیرى قرار گیرد و به انجام چنین امورى دست یازد، زندگى را رونق واقعى داده به سلامت و عافیت و آزادى و حقیقت و روشنائى میرسد، و اگر تنبلى کند و به تن پرورى و لذت گرائى افتد، از فطرت و بصیرت و شنوائى و ابزار هدایت استفاده نکند و ذهن و عقلش را به چاه کنُدى و سستى سرنگون نماید و بى تفاوتى و بى حرکتى پیشه کند. راه به هیچ جا نمى برد، محروم و ناتوان به رنج و مشقت و سیه روزى و تباهى افتد، و در کام هلاکت ابدى فرو رود.
قَدْ جاءَکُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِیَ فَعَلَیْها وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ:
تحقیقاً از جانب پروردگارتان بصیرتها و مایه روشنیها و خوشبختیها به سوى شما آمده، پس هر کس به وسیله آن بصیرتها و دلایل بینا شود و حقایق را با چشم عقل و دیده دل ببیند به سود خود اوست و هرکه با بى توجهى به دلایل و روى گرداندن از آنها کوردل گردد و خود را از اندک فهم حقایق محروم سازد به زیان خود اوست، وظیفه من ابلاغ پیام خداست و من بر شما حافظ و نگهبان نیستم که بالاجبار شما را از افتادن در چاه هلاکت حفظ کنم.
مسئولیت دیدن با چشم سر و دیده عقل، انتخاب کردن بهترین، عمل کردن با خود انسان است، آزادى انتخاب راه از آنچه به روى انسان گشوده است ماهیت عظیم مسئولیت اساسى آدمى را روشن میسازد.
إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً:
ما راه را به انسان نشان دادیم و اکنون اوست که یا به عنوان شکر راه درست و طریق سلامت را برگزیند، یا ناسپاسانه غفلت ورزد و به بیراهه و کج راهه رود.
مسئولیت انسان مایه از خودش میگیرد، زیرا سرمایه هاى عظیمى در اختیار اوست که منشأ مسئولیت است، تعهد انسان نسبت به خودش، سپس نسبت به دیگران سرآغاز رسالت اوست.
ما انسانها با استعدادها و امکانات فراوانى در درون و خارج از وجودمان قدم به دنیا گذاشته ایم و در محیطى نشو و نما میکنیم که عناصر بى شمار زنده و غیر زنده در حال ارتباط و تأثیر متقابل بر یکدیگر و در حال حرکت و تلاش اند، جهان عظیمى در برابر ماست با دنیاهاى کوچک و بزرگ در داخل آن، و ما موجودى هستیم اگر چه از نظر فیزیکى و مادى بسیار کوچک و ناچیز و کم وزن، ولى با استعدادها و غرائز و مایه هاى شگفت، این حرکات ماست و اعمال و اخلاق ماست که اگر منطبق بر حقایق ایمانى و ملکوتى باشد یا برگرفته از هواهاى نفسانى و فرهنگ هاى شیطانى خوشبختى و بدبختى، سعادت یا شقاوت، شادى یا رنج، سلامت یا بیمارى، قدرت یا ضعف به ارمغان میآورد:
کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ:
هر کس مرهون همه امورى است که به دست آورده است.
درجه و مرتبه، پستى و تنزل هرکس متناسب با اعمالى است که انجام داده است، اینجا فقط مسئولیت انسانى مطرح است مسئولیت هر انسان نسبت به خود و آینده و سرنوشتش و در این زمینه زن و مرد فرقى نمیکند.
مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ:
از مرد و زن هر کس کار شایسته و پسندیده انجام دهد در حالى که مؤمن است مسلماً او را به زندگى پاک و پاکیزهاى زنده میداریم و پاداششان را به پایه بهترین عملى که همواره انجام میدادهاند میدهیم.
مسئولیت انسان در برابر خدا، پیامبران، امامان، زن و مرد، اقوام، جامعه مسئولیتى است عظیم و مستقل و خدشه ناپذیر، زیرا شرایط هرچه باشد، و ضرورتها هرچه ایجاب کند انتخاب نهائى را انسان با آزادى و اختیار انجام میدهد. «3» پس از این مقدمه نکته مهم و سئوال و پرسش این است که اگر انسان به تعهد و مسئولیتش ارزشى نداد و به آن پشت پا زد، و روى از آن برتافت و شعله چراغ فطرت را رو به خاموشى برد، و عقل را در ظلمت هواى نفس حبس کرد، و قلب را خانه شیطان قرار داد، و اخلاق و عملش هم سو با فرهنگ شهوت بى مهار و عادات و رسوم غلط بى دینان شد، و خلاصه از خدا دورى کرد، و قدر پیامبران و امامان را نشناخت و از عمل به احکام الهى خوددارى کرد، ولى روزى به هر علّتى از خواب غفلت بیدار شد و در وادى طور بینائى قدم گذاشت و گذشته خود را غرق در خسارت دید و ساختمان انسانیتش را ویران و تخریب شده مشاهده کرد، آیا از قرآن و مکتب سعادتبخش اسلام راهى براى جبران گذشته و ساختن آینده دارد؟
پاسخ این پرسش با توجه به آیات کتاب حق، و راهنمائى هاى پیامبر و امامان معصوم مثبت است، آرى براى جبران گذشته و ساختن آینده مایهاى و سازکارى چون توبه و رجوع به حق به معناى حقیقیاش براى او قرار داده شده، و اوست که باید با اشتیاق و علاقه، و با امیدى مثبت، و حال ملکوتى، و ارادهاى استوار توبه را چونان پدرش آدم انتخاب و به آن متوسل شود و با شفاعت این مایه عرشى که نجات بخش ترین شفیع است به جبران گذشته برخیزد، و آینده خود را با ایمان و عمل و اخلاق حسنه بسازد. و هماى سعادت را در آغوش گیرد و خدا و اولیاءش را از خود خوشنود و راضى نماید، و خود را با این انتخاب احسن و سعادت آفرین به عرصه گاه مغفرت و عفو و صفح و رحمت و رضاى حق و بهشت عنبرسرشت آخرت برساند که همه این حقایق محصول بر ارزش توبه واقعى است.