هنگامى که یکى از تجار که خود را از پیروان امام صادق (ع) مىدانست قصد سفر تجارتى داشت امام شاید براى این که او و تجار دیگر شیعه را به مسایل مربوط به تجارت آگاهتر سازد پیشنهاد کرد که اگر راضى باشد سهم مختصرى نیز از جانب امام به او داده شود که در این تجارت مورد استفاده قرار گیرد، آن شخص با خوشروئى این پیشنهاد را پذیرفت و خداحافظى کرد و رفت، پس از چندى که بازگشت اصل مبلغ را با معادل آن به عنوان سود در برابر حضرت گذاشت، حضرت فرمود در این سفر کوتاه چه شد که این سود زیاد و منفعت برابر با سرمایهى عائد شده است؟!
آن مرد گفت وقتى با همکاران خود نزدیککشور مورد نظر شدیم، فهمیدیم متاعى که در اختیار داریم و در آنجا کمیاب است و مورد حاجت و نیاز مردم نیز هست، به این خاطر قرار گذاشتیم متاع را به قیمتى گران بفروشیم و کمتر از آن به دست مشترى ندهیم لذا نفع زیادى عاید ما شد، حضرت اصل سرمایهاى که براى تجارت پرداخت کرده بودند برداشت و آن سود را نپذیرفت، و یادآورى کرد که مسلمان نباید از اینگونه موقعیتها سوء استفاده کند و جنس مورد نیاز را به چند برابر قیمت بفروشد تا مردم را که ناچار از تهیهى آن جنس هستند در مضیقه اقتصادى قرار دهد، و بخاطر سود خود در ناراحتى عمومى و بالا رفتن سطح قیمتها اثر منفى بگذارد. «1» شاید بتوان گفت: آنچه مردم را در عمل نکردن به آداب کسب و تجارت، و رعایت نکردن حلال و حرام به خدا و سنت پیامبر و امامان وادار مىکند صفت ناپسند حرص به اندوختن ثروت است، انسان وقتى به درآمد حلال، و روزى قطعى خداوند قناعت نکند و بر اثر شدت محبت به مال در گردونهى جمع ثروت وارد شود به حالت حرص و زیاده خواهى از هر راه و از هر کجا باشد دچار مىشود، و براى جمع مال از آداب و قوانین کسب چشم مىپوشد، و به حقوق مردم تجاوز مىکند، و به هر حرامى در امر تجارت آلوده مىگردد.
از امیرمؤمنان دربارهى حرص سئوال شد، حضرت پاسخ داد:
«هو طلب القلیل باضاعة الکثیر:»
حرص طلب چیزى اندک و بىمقدار به وسیلهى تباه ساختن چیزى بسیار و با ارزش است.
احتمالًا مراد از طلب اندک در برابر تباه ساختن گوهرى با ارزش هزینه کردن همه عمر گرانبها براى بدست آوردن متاع اندک فانى شونده و از دست رفتنى باشد که نهایتاً سعادت ابدى و آخرت سرمدى را هم نابود خواهد کرد.
بسیارى از مردم متأسفانه دچار این زیان غیر قابل جبران و این خوى زشت شیطانى و بیمارى مهلک مىباشند.
اینان شبانه روزبا تلاش بىوقفه و کوششى فوق طاقت دنبال به دست آوردن ثروت بدون حساب از هر راهى گرچه نامشروع و ضربه زنند به مردم باشد هستند، و حتى استراحت و خواب و خوراک لازم را بر خود ممنوع نموده، و هیچگونه راحت و آسایشى را براى خود نمىخواهند، و چه بسا موفق نشوند با زن و فرزند نشستى داشته و از آنان تفقد کرده و همراه آنان بر سر یک سفره بنشینند.
حضرت باقر (ع) مىفرماید:
«مثل الحریص على الدنیا مثل دودة القز کلما ازدادت من القز على نفسها لقاً کان ابعد لها من الخروج حتى تموت غماً:»
داستان شخص حریص و زیادهخواه نسبت به مادیات و پول و ثروت، داستان کرم ابریشم است که هر اندازه تنیدن تار ابریشم را زیاد مىکند و تارى از آن بر اطراف وجود خود مىتند به همان اندازه از خارج شدن از پیله و نجاتش از آن زندان خود ساخته دور مىشود، و راه خروجش مسدودتر مىگردد تا بر اثر غم و اندوه نابود شود.
آرى حریص بر امور مادى و عاشق دلباخته ثروت هر چه براى ازدیاد مال و افزودن اسکناس بکوشد، براى هلاکت جسمى و فکرى و روحى خود کوشش بیشترى کرده است، زیرا هر چیزى از امور مادى که همه وجود انسان را تسخیر کند و آدمى براى به دست آوردنش و ازدیادش فعالیت بیش از طاقت کند سبب هلاکت و از پا در آمدن است.
آتش هنگامى که شعله بیشتر بکشد، و زبانهى سختترى از خود نشان دهد، و از کنترل خارج گردد به صورت عاملى مهلک و زیانبخش درمىآید، که ممکن است در اندک زمانى خانوادهها و کاسبان و تاجرانى را از اوج زندگى به حضیض سقوط بکشاند، و آنان را به خاک سیاه بنشاند.
طغیان آب به صورت سیلهاى غیر قابل کنترل سبب ویرانى مزارع، جادهها، خانهها و کارخانههاست.
آتش بسیار بسیار مفید است، در صورتى که در کنترل و به اندازهى لازم باشد، آب بسیار بسیار سودمند است در صورتى که به اندازه باشد، و از آن چشمهها به جریان افتد، و رودها پر شود، و مزارع و باغات سیراب گردد، و در حد متعادل به خانهها برسد.
ثروت و مال خوب است به شرطى که از راه حلال و مشروع و با حفظ حقوق مردم به دست آید، و تحصیلش موجب تعطیل وظائف و تکالیف الهى و انسانى نگردد، و انسان از مال به دست آورده برابر با شئونش هزینه کند و مازاد آن را در مسیر زکات و خمس و انفاق و صدقه و امور خیر مانند ساختن مدرسه، مسجد، درمانگاه، بیمارستان، پل، جاده، و حوزهى علمیه قرار دهد، تا از طرفى فضاى زندگى دنیائى حیات طیبه شود، و از طرف دیگر آخرت آدمى آباد گردد.
حضرت باقر (ع) در وصیتى به جابر فرمود:
«و اطلب بقاء العز باماتة الطمع، و ادفع ذل الطمع بعزّ الیأس، و استجلب عز الیأس ببعد الهمة:»
عزت جاودان را در سایهى نابود کردن طمع بخواه، و زبونى حرص و طمع را به عزت چشم پوشیدن از مال و منالى که در دست مردم است از خود بران، و عزت چشم پوشى از مال مردم را به سبب بلند همتى به سوى خود جلب کن.
امام صادق (ع) فرمود:
«من تعلق قلبه بالدنیا، تعلق قلبه بثلاث خصال: هم لا یفنى، و امل لا یدرک، و رجاء لا ینال:»
آن کس که دلش خارج از حد طبیعى به امور مادى بسته شود، و به اسارت پول خواهى افزون از اندازه در آید، خود را دچار سه خصلت کرده است: غم و اندوهى که پایان ندارد، آرزوئى که قطعاً به آن نخواهد یافت، و امیدى که به متعلق آن نخواهد رسید.
لقمان در سفارشى به فرزندش گفت:
«و اقنع بما قسم الله لیصفوا عیشک، فان اردت ان تجمع عز الدنیا فاقطع طمعک مما فى ایدى الناس فانما بلغ الانبیاء و الصدیقون ما بلغوا بقطع طمعهم:»
فرزندم به آنچه از مال دنیا از طریق مشروع خداوند نصیب تو نموده قانع باش، تا زندگیت با صفا و و گوارا و پاک و پاکیزه شود، و اگر خواستى همه عزت دنیا را به دست آورى ریشه طمعت را نسبت به ثروتى که در دست مردم است قطع کن، زیرا پیامبران و صدیقان به مقامات و درجاتى که رسیدند به سبب پاک بودن وجودشان از طمع بود.
حضرت صادق در کلامى بسیار بسیار با ارزش و راهگشا به صحابى با کرامت خود حماد بن عیسى فرمود:
«یا حماد طالبا للعلم آناء اللیل و النهار و ان اردت ان تقر عیناى و تنال خیر الدنیا و الآخرة فاقطع الطمع مما فى ایدى الناس:»
اى حماد در همه شب و روز خواهان دانش باش و اگر خواستى دلم را شاد کنى و به خیر دنیا و آخرت برسى ریشه طمعت را از ثروت و مالى که در دست مردم است قطع نما.