نقد درونی:
در عبارت مربوط به تسلی دهنده چند فراز مهم وجود دارد که قابل تامل و بررسی است:
الف «تسلی دهنده دیگری به شما عطا خواهد کرد تا همیشه با شما بماند.» (49)
ملت یهود همیشه شرایط دشواری را تحمل کرده است. سراسر تاریخ یهود با جنگ و گریز، آوارگی، اسارت و انواع و اقسام بلاهای دیگر آمیخته بوده است. پس از بشارت انبیای بنی اسرائیل علیهم السلام به فردی نجاتبخش، آنان در انتظار پادشاه قدرتمندی بودند که پیروزمندانه وارد اورشلیم شود، التیام بخش شکسته دلان و تسلی بخش همه ماتمیان باشد. (50) با ظهور حضرت عیسی مسیح علیه السلام انتظار یهود - به هر دلیل - برآورده نشد. خود حضرت عیسی علیه السلام نیز مردم را به تسلی دهنده دیگری بشارت می دادند و مکررا تاکید می کردند که هر کس مرا دوست دارد وصیت مرا حفظ کند:
«اگر مرا دوست دارید احکام مرا نگاه دارید.» (51) «هر کس احکام مرا حفظ کند مرا محبت نموده است و هر کس به من محبت نماید خدا به او محبت خواهد نمود.» (52) سپس فرمودند: «من از پدر سؤال می کنم و تسلی دهنده دیگر به شما عطا خواهد کرد تا همیشه با شما بماند.» (53) از قید «دیگر» استفاده می شود که حضرت عیسی علیه السلام به پیامبر دیگری همانند خود بشارت داده است.
ب «من به شما راست می گویم که رفتن من برای شما مفید است; زیرا اگر نروم تسلی دهنده نزد شما نخواهد آمد، اما اگر بروم او را نزد شما می فرستم.» (54) در این عبارت، حضرت عیسی مسیح علیه السلام می فرماید، من باید بروم تا او بیاید. ایشان آمدن تسلی دهنده را منوط به رفتن خود دانسته است. بنابراین، اگر تسلی دهنده روح القدس باشد، همان گونه که ارباب کلیسا تفسیر می کنند، لازم نبود که حضرت عیسی علیه السلام بروند تا او بیاید; زیرا روح القدس همراه آن حضرت و آن حضرت در معیت روح القدس بود. حضرت یحیی علیه السلام شهادت داده اند که حضرت عیسی علیه السلام همراه با روح القدس بوده است: «پس یحیی شهادت داده، گفت: روح را دیدم که مثل کبوتری از آسمان نازل شده، بر او قرار گرفت.» (55) بر مادر حضرت عیسی، حضرت مریم علیه السلام، نیز روح القدس وارد شده بود. (56) علاوه بر آن، خود حضرت یحیی علیه السلام، که با تفاوت شش ماه (57) هم سن حضرت عیسی علیه السلام بود، «در شکم مادر پر از روح القدس بود.» (58) همچنین پدر بزرگوارش، حضرت زکریاعلیه السلام، نیز «از روح القدس پر شده بود و نبوت می کرد.» (59)
بنابراین، تسلی دهنده مورد نظر به طور قطع، باید غیر از روح القدس مصطلح باشد; زیرا حضرت عیسی علیه السلام فرمودند: «تا من نروم تسلی دهنده نزد شما نخواهد آمد، اما اگر بروم او را نزد شما می فرستم.» (60) بعضی همانند نویسنده قاموس کتاب مقدس پذیرفته اند که روح القدس به دو معناست. بنابراین، واضح است که در اینجا روح قدسی مطرح است، نه روح القدس مصطلح و آن کاملا با پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله قابل تطبیق است.
ج- «او از طرف خود سخن نخواهد گفت، بلکه آنچه شنیده است سخن خواهد گفت.» (61) حضرت عیسی علیه السلام نیز همانند انبیای سلف علیهم السلام می فرمایند: آن روح راستی که پس از من خواهد آمد از پیش خود سخن نمی گوید، بلکه از آنچه که شنیده است سخن خواهد گفت. در سراسر قرآن کریم یک اظهار نظر و تفسیر و حتی یک کلمه و اشاره از خود پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله یا از یاران صدیق و مؤمن او دیده نمی شود. قرآن کریم سراسر وحی و کلام خداست و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله کلام خدای تبارک و تعالی را آنچنان که جبرئیل امین بر او فرومی خواند و او می شنید، بر زبان می آورد و بر جهانیان آشکار می ساخت. کلمات، جملات و تعالیم خود آن حضرت، علی رغم ارزش قدسی اش، کلام خدا محسوب نمی شود و تحت مقوله جداگانه ای به نام احادیث گردآوری شده اند.
د- «او بر من شهادت خواهد داد... او مرا جلال خواهد داد.» (62)
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بر حضرت عیسی علیه السلام و حواریون او شهادت دادند و از مادر مکرمه ایشان به خوبی هرچه تمام تر یاد کردند. قرآن کریم از زنان، با لقب و کنایه یاد می کند و اسم هیچ زنی در قرآن یافت نمی شود، اما نام مبارک حضرت مریم علیها السلام بیش سی مرتبه در قرآن کریم تکرار گردیده و سوره ای از قرآن به نام آن حضرت نامگذاری شده است. این به دلیل عظمت مقام این بزرگوار و شاید به دلیل جفایی است که در حق ایشان رواداشتند.
ه- «بسیار چیزهای دیگر نیز دارم که به شما بگویم، لکن الآن طاقت تحمل آن را ندارید، لکن چون او - یعنی روح راستی - آید شما را به جمیع راستی هدایت خواهد کرد.» (63)
شکی نیست که همه انبیای الهی علیهم السلام در هدایت مردم مؤثر بوده اند و هر یک از آن بزرگواران کاروان بشریت را گامی به جلو هدایت کرده اند. دین خدا به تدریج، کامل تر شده و در نهایت، به صورت کامل به مردم عرضه گردیده است. حضرت عیسی علیه السلام چنان که بیان شد، فرصت اجرای فرامین الهی را پیدا نکرد، مردم نیز استعداد و آمادگی لازم برای پذیرش نداشتند. آن حضرت خود به این حقیقت اشاره کرده اند که «بسیار چیزهای دیگر نیز دارم که به شما بگویم، لکن الآن طاقت تحمل آن را ندارید، لکن چون او روح راستی آید شما را به جمیع راستی هدایت خواهد کرد.» (64)
یکی خط است ز اول تا به آخر
بر او خلق جهان گشته مسافر
در این ره انبیا چون ساربانند
دلیل و رهنمای کاروانند
و از ایشان سید ما گشته سالار
هم او اول هم او آخر در این کار (65)
و «او از آینده خبر خواهد داد.» (66)
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله از طریق وحی الهی از آینده خبر دادند. در سال 615 میلادی، هنگامی که ایران روم را شکست داد و موجب خوشحالی قریش شد، قرآن کریم با قاطعیت کامل فرمود در کمتر از ده سال دیگر روم ایران را شکست خواهد داد. بر این قضیه بعضی مسلمانان و کفار با یکدیگر شرطبندی کردند. سرانجام، همان شد که قرآن کریم خبر داده بود. (67)
قرآن کریم همچنین با قاطعیت کامل خبر داد آن کسی که پیامبرصلی الله علیه وآله را «ابتر» می خواند، خودش «ابتر» است. (68) بعضی به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به دلیل آنکه فرزند مذکر نداشت، مقطوع النسل می گفتند. نسل چنین کسانی به طور کلی، منقرض شد، اما شجره طیبه ائمه اطهارعلیهم السلام و فرزندان آنها از نسل پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله روز به روز در حال فزونی است.
قرآن کریم به مناسبت های گوناگون پیشگویی های فراوانی ذکر کرده است; در سوره قمر از شکست کفار در جنگ بدر خبر داده، (69) در سوره آل عمران از شکست کفار در برابر مسلمانان، (70) در سوره فتح، از فتح مکه و تحقق یافتن رؤیای پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله (71) و در سوره بقره فرموده: هرگز کسی نخواهد توانست نظیر سوره ای از قرآن بیاورد و تا امروز نیز کسی نتوانسته است. (72) علاوه بر آن، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله با معجزه قرآن کریم، افق دیگری در مورد آینده حتمی گشود که در کتب انبیای گذشته علیهم السلام از عهد عتیق و جدید اثری از آنها نیست. ایشان درباره مرگ، برزخ، قیامت و حوادث روز قیامت آیات فراوانی آوردند. در قرآن کریم کمتر صفحه ای است که در آن ذکری از معاد، قیامت، منازل آخرت و آینده حتمی مؤمنان و غیر مؤمنان خبر نداده باشد. حتی در قرآن کریم، سوره هایی تحت عناوین قیامه، واقعه، حاقه، نبا، تکویر، انفطار، زلزال و قارعه وجود دارند که در تمام آنها از آینده خبر داده شده است.
ز اتمام حجت: حضرت عیسی علیه السلام در نهایت، با حواریون و پیروان خود اتمام حجت کرد و فرمود: «اگر نیامده بودم و با ایشان تکلم نکرده بودم گناه نمی داشتند و اما الآن عذری برای گناه خود ندارند.» (73)
حضرت موسی علیه السلام نیز با پیروان خود اتمام حجت کرد. در عهد عتیق پس از بشارت به پیامبری نظیر موسی چنین آمده است:
«و نبی ای را برای ایشان از میان برادران ایشان مثل تو مبعوث خواهم کرد و کلام خود را در دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه به او امر فرمایم به ایشان خواهد گفت و هر کسی که سخنان مرا، که او به اسم من می گوید، نشنود من از او مطالبه خواهم کرد.» (74)
در قرآن کریم نیز پیوسته به کسانی که دین اسلام را نپذیرند وعده عذاب داده شده است. بنابراین، بر تمام کسانی که این موارد را پس از قرن ها در کتب مقدس خود می یابند لازم است که در آن تامل کنند. شاید به نتایج تازه ای نایل آیند!
نقد بیرونی:
الف- برداشت متاخران حضرت عیسی مسیح علیه السلام:
معاصران و حتی متاخران از حضرت عیسی علیه السلام تا قرن ها بعد، از کلمه «فارقلیط »، روح القدس مصطلح را نمی فهمیدند. در قرون اولیه میلادی، مردم اعتقادات گوناگونی داشتند. ویل دورانت می نویسد: «پیروان مسیح در سه قرن اول، جز در مبنای اساسی، صدگونه اعتقاد داشتند.» بعضی ها حضرت عیسی مسیح علیه السلام را انسان و پیامبری همانند انبیای دیگر می دانستند، بعضی دیگر او را فقط فرشته می دانستند که به شکل و هئیت انسان بود، بعضی دیگر می گفتند: او نه انسان است و نه فرشته، او فقط خداست ولی در شکل و هیئت انسان. (75) سرانجام، کلیسا بر اثر تفوق سازمان خود، بر همه این جنبش ها چیره گشت و نظریه چهارمی مطرح کرد که حضرت عیسی مسیح علیه السلام به نحو تجزیه ناپذیری، هم انسان و هم خداست. این نظریه در شورای نیقیه در سال 325 میلادی تثبیت شد و از آن زمان به بعد تثلیث به عنوان اعتقاد رسمی کلیسا اعلام گردید. خدای پدر به عنوان اقنوم اول، حضرت عیسی مسیح علیه السلام، پسر خدا، اقنوم دوم و روح القدس، اقنوم سوم شناخته شد. بنابراین، در قرون اولیه میلادی مردم فارقلیط موعود را با روح القدس یکی نمی دانستند. آنها در انتظار فارقلیط موعود بودند. بر همین اساس بود که افراد متعددی آمدند و ادعا کردند که فارقلیط موعودند.
در حدود سال 156 میلادی شخصی به نام مونتانوس در آسیای صغیر قیام کرد و خود را «فارقلیط موعود» دانست. وی دنیاپرستی روزافزون مسیحیان و خودکامی اسقف ها را در کلیسا تقبیح کرد و خواستار بازگشت به ساده زیستی و زهد مسیحیان نخستین و همچنین استقرار مجدد حق غیبگویی یا گفتار الهام شده برای اعضای محافل مذهبی شد. وی با حالت خلسه چنان شیوا غیبگویی می کرد که شاگردانش به او به عنوان «فارقلیط موعود» حضرت مسیح علیه السلام درود می فرستادند. (76)
از دیگر افرادی که ادعا می کرده «فارقلیط موعود» عیسی مسیح است، جوانی پارسی به نام مانی از اهالی تیسفون است. وی در قرن سوم میلادی، هنگام تاجگذاری شاهپور اول، در سال 242 میلادی خود را مسیح علیه السلام خواند و گفت که خدای حقیقی، او را برای اصلاح حیات مذهبی و اخلاقی بشر به زمین فرستاده است. (77)
ب- اسناد مکشوفه بحرالمیت:
براساس اسناد مکشوفه در سواحل بحرالمیت نیز مردم در انتظار پیامبر موعود (آن نبی) بودند و این غیر از «مسیح موعود» بود. این پیامبر موعود را در زبان عبری گبر به معنای «انسان » می خواندند. (78) اگرچه پس از حضرت عیسی مسیح علیه السلام «آن نبی » در میان مسیحیان با مسیح علیه السلام یکی دانسته شد، اما یکی دانستن این دو با پیش فرضی کلامی همراه بود، ولی از حیث تاریخی و بر اساس اسناد و مدارک موجود، این تطبیق بی مورد است.
پی نوشت ها:
1) تثنیه، 18:18 و 19
2) اعمال رسولان، 3:22
3) متی، 1:18
4) لوقا، 1:28، 31، 34، 35، 37
5) او در جهان بود... جهان او را نشناخت. به نزد خاصان خود آمد و خاصانش او را نپذیرفتند.» یوحنا، 1:10 و 11
6) اعداد، 15:32، 36
7) یهودای اسخریوطی برای سی پاره نقره او را تسلیم رؤسای کهنه کرد (متی، 26:15) و پطرس، حواری دیگر، پس از دستگیری آن حضرت، سه مرتبه او را انکار کرد. (متی، 26:34))(
8) ر. ک. به: انجیل متی باب 26 ; قابل توجه است که قرآن مصلوب شدن حضرت عیسی(ع) را نپذیرفته است.
9) متی، 5:17
10) لوقا 16:17
11) پیدایش، باب 16
12) پیدایش، 17:15 - 1
13) پیدایش، 21:2 - 5
14) پیدایش، 16:12 و 25:18
15) تثنیه، 18:18 قابل توجه است که در ترجمه های جدید، که به نام ترجمه تفسیری از سوی کلیساها انتشار یافته است، در این عبارات، لفظ «از میان برادران » ایشان را حذف کرده اند. ر. ک. به: کتاب مقدس، ترجمه تفسیری، انجمن بین المللی کتاب مقدس، 1995م، تثنیه، 18:18
16) اشعیا، 29:12
17) آیات 1 - 5 سوره علق
18) شیخ محمود شبستری، گلشن راز
19) Rev. James L. Dow M. A., Dictionary of the Bible, p. 402-403
20)
21) علی بن حسینعلی الاحمدی، مکاتیب الرسول، چ سوم، نشر امین، 1363، ص 172
22) علی بن حسینعلی الاحمدی، همان، ص 174
23) آن کس است اهل بشارت که اشارت داند
نکته ها هست بسی محرم اسرار کجاست
(حافظ)
24) یوحنا، 7:40 - 43
25) یوحنا، 6:10 - 14
26) یوحنا، 1:19 - 27
27) مرقس، 1:7
28) در اسرائیل سه دادگاه وجود داشت که مهمترین آن دادگاه سنهدرین کبیر بود. اعضای آن هم وظیفه قضاوت را به عهده داشتند و هم وظیفه هئیت منصفه را، این دادگاه مسئولیت های سنگینی داشت. پیغمبر دروغین و کاهن اعظم را تنها در این دادگاه می توانستند محاکم کنند. ر.ک. به: گنجینه ای از تلمود ص 302.
29) کتاب دوم پادشاهان، 2:11
30) بر اساس اناجیل موجود، نظریه عیسی علیه السلام در اینجا مخالف نظریه یحیی است. حضرت یحیی علیه السلام می فرماید که او الیاس نبی نیست، اما حضرت عیسی علیه السلام، حضرت یحیی علیه السلام را همان الیاس نبی علیه السلام می دانست. ما هر دو بزرگوار را پیامبر خدا و راستگو می شماریم، لکن اناجیل موجود را هم مخدوش می دانیم اما کلیسا که هم وثاقت اناجیل را پذیرفته و آن را الهام و تحت اشراف روح القدس می داند باید این تناقص را حل کند، لابد می گویند یکی نمی دانسته است! (ر. ک. به: متی 17:11 - 13)
31) مرقس، 1:7 و لوقا، 3:16
32) یوحنا، 1:27
33) لوقا، 1:26
34) متی، 3:5 و لوقا، 3:18
35) مرقس، 6:21 - 29 / لوقا، 3:19 - 20
36) متی، 3:7 / لوقا، 3:7
37) متی، 3:11 / مرقس، 1:7
38) متی، 4:12 ، 13 ، 23 و ابواب دیگر
39) مرقس، 6:21 - 29
40) ر. ک. به: متی، 27:28 - 34
41) متی، 3:11 / مرقس، 1:7
42) یوحنا، 6:14 و 15
43) یوحنا باب 6.
44) یوحنا، 6:15
45) یوحنا، 14:17 و 18
46) یوحنا، 15:26 و 27
47) یوحنا، 16:7 و 8
48) اعمال رسولان، باب های 1 و 2
49) یوحنا، 14:16
50) اشعیا، 61:1 و 2
51) یوحنا، 14:15
52) یوحنا، 16:5
53) یوحنا، 14:16
54) یوحنا، 16:7
55) یوحنا، 1:37
56) لوقا، 1:35
57) ر. ک. به: لوقا، 1:26
58) لوتا 1:15.
59) لوقا، 1:67
60) یوحنا، 16:7
61) یوحنا، 16:13
62) یوحنا، 15:26
63) یوحنا، 16:12 و 13
64) یوحنا، 16:12 و 13
65) شیخ محمود شبستری، همان
66) یوحنا، 16:13
67) سوره روم: 2-4
68) سوره کوثر: 4
69) سوره قمر: 44 و 45
70) سوره آل عمران: 12
71) سوره فتح: 27
72) سوره بقره: 24
73) یوحنا، 15:23
74) تثنیه، 18:18
76) ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 3، ص 708
77) ویل دورانت، همان، ج 3، ص 709 / همچنینن ر. ک. به: جفری بارندر، المعتقدات الدینیة لدی الشعوب، ترجمه د. امام عبدالفتاح، کویت، 1413 ، ص 129