دفعه قبل که اون حاج آقا رو دیده بودم از اول تا آخر صحبت هاش یک جوری حرف می زد که به همه بچه ها القا می کرد که انگار کل حوزه علمیه ازش حساب می برن و اگر الان وارد حوزه بشه همه دست به سینه جلوی پاش می ایستن و آماده خدمتگزاری به حاج آقا میشن. می گفت قصد داره در چند سال آینده یک انقلاب علمی دینی در جهان بر پا کنه.
کم مونده بود خودش رو اول رابط امام زمان با مردم آخرالزمان در عصر غیبت معرفی کنه و بعد هم توی یک چشم بندی یا تردستی در حالی که دستش رو دور سرش می چرخونه و اجی مجی لاترجی می گه از جاش بلند بشه و همه رو با این جمله غافلگیر کنه که:
من خود خود منجی آخر الزمان هستم. همونی که همه تون مهدی موعود خطابش می کنید!
امروز توی محل کارمون بحث بود سر اینکه اون آقا آیت الله است یا حجه الاسلام؟! بعد هم بچه ها تصمیم گرفتن که این سوال رو از خود اون حاج آقا بپرسن.
تصمیم متعلق به یکی از همکاران بود و خودش هم اون رو عملی کرد. به اون حاج آقا زنگ زدن. خلاصه این که بچه ها زنگ زدن به خود اون حاج آقا و پرسیدن:ببخشید حاج آقا شما آیت الله هستید یا حجه الاسلام؟
حاج آقا که کمی یا کمی بیشتر از کمی قند توی دلش آب شده بود و از پشت گوشی معلوم بود که دست و پاش رو گم کرده در حرکت التماسی با کمی چاشنی ناز از بچه ها خواست که: لطفا از سخنگو بپرسید.
بعد هم شماره سخنگوی بیچاره رو داد و ما فکر کردیم که مگه حاج آقا خودش نمی دونه تا چه سطحی درس خونده که ما رو پاس می ده به سخنگو؟!
و ما با سخنگو تماس گرفتیم و سخنگو در یک جمله کوتاه گویا که قبل از ما با او هماهنگی صورت گرفته بود گفت:
آیت الله....