8 محارب و مفسد
قرآن مجید شخص محارب و مفسد را علاوه بر وعده کیفر دنیایى، وعده کیفر سختى در قیامت داده است، بنابراین محاربه و افساد از گناهان کبیره است.
محارب کسى است که اسلحه بردارد، براى اینکه با ترساندن مسلمانان به مال و ناموس آنان دستدرازى کند، و فرقى نمىکند که این اسلحه چه باشد:
شمشیر، نیزه، تفنگ، کارد، چوب، سنگ.
در این برنامه خواه تنها باشد یا داراى همدست و خواه بتواند مالى را ببرد یا به کسى لطمه وارد کند یا نه، در دریا باشد یا خشکى، شهر باشد یا ده، صحرا باشد یا سرگردنه، شب باشد یا روز، مسلمان باشد یا غیر مسلمان، مرد باشد یا زن، در بلاد اسلامى باشد یا کفر، و بالاخره محارب کسى است که با به کار بردن اسلحه و قصد حمله به مسلمانان از آنان سلب آسایش کرده و امنیّت جانى یا مالى یا عِرْضى آنان را به خطر اندازد.
در سوره مائده درباره محارب چنین مىخوانیم:
«إِنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ* إِلَّا الَّذِینَ تابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَیْهِمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» «41».
«کیفر آنان که با خدا و پیامبرش مىجنگند، و در زمین به فساد و تباهى مىکوشند، فقط این است که کشته شوند، یا به دارشان آویزند، یا دست راست و پاى چپشان بریده شود، یا از وطن خود تبعیدشان کنند. این براى آنان رسوایى و خوارى در دنیاست، و براى آنان در آخرت عذابى بزرگ است.*
مگر کسانى که پیش از دست یافتنتان بر آنان توبه کنند؛ پس بدانید که خدا بسیار آمرزنده و مهربان است».
جهت اینکه در آیه شریفه از محارب با مسلمانان، تعبیر به محارب با خدا و پیامبر کرده، براى تعظیم و تشریف شأن مسلمین است، به نحوى که هرگونه معامله با مردم مسلمان، در حقیقت معامله با خدا و پیامبر است؛ زیرا مؤمن وابسته به خدا و پیامبر است و خدا و رسول هر نوع دستدرازى به مسلمان را مخالفت با خود دانسته است.
امام ششم علیه السلام مىفرماید:
«خداوند فرمود: باید به من اعلام جنگ کند هر که بنده مؤمن مرا آزار دهد، و باید از غضبم ایمن باشد هر کس مؤمن را گرامى بدارد».
و فرمود:
«هر کس دوست مرا اهانت کند، آشکارا به جنگ با من برخاسته است» «42».
کلامى از یک دانشمند مصرى
یکى از دانشمندان بزرگ اسلامى «مصر» در این زمینه مىنویسد:
«هدف کلیّه شرایع آسمانى در اجتماع بشرى این است که پنج اصل مقدس و موضوع مهم یعنى: جان، عقل، مال، نسل، و عِرْض مردم را از تجاوز و تباهى محفوظ بدارند؛ زیرا تفریط و تعدى درباره هر یک از این پنج موضوع مهم، موجب پدید آمدن تنازع و خونریزى و انتشار مفاسد و شرور است، و حکمت تشریع کیفر در برابر جرایم، جلوگیرى افراد متجرّى و جسور از این گونه افراط و تعدى است، و جاى تردید نیست که صرف امر به معروف و نهى از منکر نمىتواند این منظور را تأمین کند؛ بلکه تنها بیم از کیفر امروز و فرداست که مىتواند ضامن اجراى اوامر و نواهى الهى باشد».
تزلزل پیوندها
با توجه به این حقایق معلوم مىشود که چرا شریعت اسلام کیفر چند گناه از قبیل: قتل عمد، قذف، زنا، محاربه افساد، شرب خمر، ارتداد از دین، لواط و سرقت را به نص صریح تعیین کرده و در سایر موارد کیفر خاصى مقرّر نداشته و نوع و مقدار کیفر را به نظر حاکم شرع گذاشته است.
این همه به خاطر این است که به اقتضاى اوضاع زمان و مکان جرم و احوال مجرم او را تعزیر کند؛ زیرا ارتکاب و انتشار این گونه گناهان، موجب تزلزل پیوندهاى اجتماعى و علت بدبختى و پریشانى امتهاست.
9 ارتداد
اسلام، منبع تمام خیرات و برکات، در دنیا و آخرت است.
تقوا، ورع، بیدارى، علم، فضیلت، درستى، صلاح و سداد، جود و سخا، تواضع و خشیت و تمام اوصاف حمیده، در سایه ارتباط اسلام به دست آمده و کسى که در حدّ خودش از اسلام شناخت دارد و به آن عمل مىکند، مؤمن است، و مؤمن تنها کسى است که از رضایت و خشنودى حق برخوردار است و در آخرت از بهترین نعمتهاى الهى بهرهمند است.
قرآن مجید بهشت را حق مؤمن دانسته و احترامى که براى مؤمن قائل است براى کسى قائل نیست.
کسى که روى به اسلام کند، در حقیقت روى به خیر دنیا و آخرت کرده، و در نتیجه، درهاى رحمت الهى را به روى خود گشوده است.
با توجه به منافع دنیوى و آخرتى که در اسلام هست، حساب کنید اگر کسى روى از این دین جاوید برگرداند، که در حقیقت روى از خدا و انبیاء و کتب آسمانى و درهاى رحمت الهى برگردانده، چه گناه بزرگى مرتکب شده است و علاوه بر کیفر در دنیا، در آخرت به چه عذابى مبتلا خواهد شد.
از آنجایى که مرتد، از نظر قرآن کافر است، بهتر این است که خوانندگان محترم براى آگاهى از وضع کافر به قرآن مجید مراجعه کنند، تا بر آنان معلوم شود که مرتد در قیامت دچار چه بلاهاى خطرناک ابدى است:
«اللَّهِ الَّذِی لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ وَیْلٌ لِلْکافِرِینَ مِنْ عَذابٍ شَدِیدٍ» «43».
«خدایى که آنچه در آسمانها و زمین است، در سیطره مالکیّت و فرمانروایى اوست؛ و واى بر کافران از عذابى سخت».
«وَ أَنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلِیماً» «44».
«و براى آنان که به قیامت ایمان نمىآورند، عذابى دردناک آماده کردهایم».
«وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَأُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ» «45».
«و کسانى که کافر شده و آیات ما را تکذیب کردهاند، پس عذابى خوارکننده براى آنان است».
کمتر سورهاى در قرآن مجید مىبینیم که به عذاب روگردانندگان از خدا اشاره نکرده باشد، وهمچنین در روایات مهم، بهعذاب مرتدین اشاره شده که خوانندگان محترم مىتوانند براى تفصیل بیشتر، به قرآن و کتب روایى مراجعه کنند.
پی نوشت ها:
-------------------------------------------
(1)- اول: گناهان جنسى قبل از آنکه به کیفر گناهان سه گانه «زنا» و «لواط» و «مساحقه» اشاره شود توجه شما را به مقدمهاى جلب مىنماییم:
وجود مبارک حضرت حق در وجود انسان غرایزى قرار داده است که در چرخش چرخ زندگى شخصى و اجتماعى او نقش مهمى را ایفا مىکند. از آنجا که انسان یک موجود اجتماعى است و زندگى روزمرّهاش بدون ارتباط با هم نوعان امکانپذیر نیست، این غرایز مورد نظر به طور معجزهآسایى او را در زندگى بهتر، یارى مىکند. بدون تردید انسانِ بدون غریزه و تمایلات درونى در مسیر زندگى خود به مشکلات و معضلات سختى دچار مىشود و هرگز به بهرهورى صحیح از زندگى موفق نمىشود.
یکى از نیرومندترین غرایز درونى انسان «غریزه جنسى» است که در نوع زندگى بشر و چگونگى آن دخالت مستقیمى دارد. از آنجا که انسان یک موجود لذّت گراست و به طور کلى نمىتواند از امور لذّتانگیز متنفر باشد، خداى متعال این غریزه را در وجود او به امانت گذاشت. از ثمرات مهم این غریزه بقاى نسل بشر، آرامش و آسایش و بهرهبردارى از لذایذ صحیح انسانى است.
با توجه به آنچه ذکر شد اگر این غریزه و غرایز دیگرى که در وجود انسان نهفته شده است به تعدیل در نیاید؛ به طور قطع او را دچار خسارتهاى جبرانناپذیرى مىنماید. تحریک یا تعطیل این غریزه و سایر غرایز درونى بشر، مایه رکود و سقوط حتمى او را فراهم مىآورد و زندگى شخصى و اجتماعیش را به جهنمى از اضطراب و وحشت تبدیل مىنماید. در روایات رسیده تصرح شده است که پیروى بىچون و چراى از غرایز درونى و نفس اماره، ارزش و قیمت انسان را از بین مىبرد. از وجود مبارک امیر عارفان حضرت على علیه السلام پرسیدند که: آیا انسان بهتر است یا ملائکه؟ حضرت فرمود:
إنَّ اللَّهَ عزّوجلّ رکَّبَ فىِ الْمَلائکةِ عَقْلًا بِلا شَهْوَةٍ وَرکَّبَ فىِ الْبَهائِمِ شَهْوَةً بَلا عَقْلٍ وَرَکَّبَ فىِ بَنى آدَمَ کِلْتَیْهِما، فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَیْرٌ مِنَ الْمَلائِکَةِ وَمَنْ غَلَبَ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهائِمِ [بحار الانوار: 57/ 299، باب 39، حدیث 5].
«خداى متعال در فرشتگان فقط عقل را نهاده است بدون شهوت و در حیوانات شهوات را بدون عقل و در فرزندان آدم هر دو را (عقل و شهوت) نهاده است. پس کسى که عقلش بر شهوتش غالب شود از فرشتگان بهتر است، و کسى که شهوتش بر عقلش چیره شود ازحیوانات بدتر است».
سرکوب کردن غرایز
نکته مهم دیگرى که لازم به ذکر است این است که اسلام هرگز با سرکوب کردن غریزه جنسى موافق نیست و در راه استفاده صحیح از آن تأکید کرده است. آنچه در مورد برخورد با این غریزه نیرومند مطرح است و اسلام با آن مخالفت شدید خود را اعلام کرده است بهرهبردارى غیر مجاز از این نعمت الهى است. اگر اسلام زنا، استمناء و لواط و... را حرام کرده است در مقابل، تمام دختران و پسران جوان را به ازدواج (دائم یا موقت) دعوت کرده است. این همه تأکید و پافشارى بر تشکیل خانواده و ازدواج نشانه اهمیّتى است که اسلام براى این غریزه ارزشمند قایل شده است.
اسلام جوانى که عذب است و تن به ازدواج نداده را از نظر دینى شخص ناقصى معرفى کرده و در مقابل، کسى را که به امور مقدس ازدواج پرداخته از نظر دینى کامل دانسته است. اسلام نماز جوان مجرد را با نماز جوان متأهل برابر نمىداند و خلاصه اسلام احترامى را که براى جوان متأهل قایل است هرگز براى شخص مجرد قایل نیست. این همه، نشانه اهمیّت و ارزش غریزه جنسى در نگاه اسلام مىباشد.
علل و عوامل تحریم مفاسد جنسى
مهمترین علت تحریم مفاسد جنسى، متلاشى شدن نقطه لذّت انسان است. توضیح اینکه براى هر انسانى در خور خواستههاى درونى، نقطه اوجى براى لذت درونش قرار داده شده است، به عنوان مثال اگر کسى با یک منزل کوچک به اوج لذّت مىرسد و دیگرى با ساختمانى مرتفع، هر دو از نظر لذّت در یک سطح قرار دارند و نقطه اوج لذّتشان یکى است. با توجه به این مثال در مورد غریزه جنسى اگر قرار باشد حد و مرزى در کار نباشد، شخصى که با ازدواج با یک دختر متوسط از نظر زیبایى به اوج لذّت مىرسید، با آزادى بىقید و شرط نقطه لذّتش به هم مىخورد و دیگر از چنین همسرى به اوج لذّت نمىرسد. این نکته داراى ریشههاى عقلى و فلسفى است که در این مقال فرصت بررسى تمام جوانب آن نیست، بنابراین خوانندگان محترم را به فکر و مراجعه به تفاسیر قرآن کریم ارجاع مىدهیم. تنها در این قسمت به این نکته اشاره مىکنیم که به هم پاشیدن نقطه اوج لذّت انسان، داراى خسارات جبرانناپذیرى است که مىتوان مهمترین آن را با هرج و مرج و تبدیل زندگى انسان به جنگل حیوانات برشمرد. شاهد نکته فوق زندگى غریبان و غربگرایان است که بر هیچ انسان با انصافى پوشیده نیست. با توجه به آنچه ذکر شد اینک توجه شما را به کیفر گناهان سهگانه مورد بحث جلب مىکنیم.
(2)- فرقان (25): 68- 69.
(3)- نکته مهمى که در این آیه شریفه مطرح است این است که خداى متعال مىفرماید: کسانى که مرتکب این گناهان من جمله «زنا» شوند، در قیامت عذاب و مجازاتشان مضاعف است. در اینجا دو سؤال پیش مىآید: نخست اینکه چرا عذاب این گونه افراد مضاعف است؟ و چرا به اندازه گناهشان مجازات نمىشوند؟ و آیا این با عدالت سازگار است؟ دوم اینکه در اینجا سخن از خلود و جاویدان ماندن در عذاب است، در حالى که مىدانیم خلود تنها به کفار مربوط است و از سه گناهى که در آیه شریفه مطرح است تنها گناه اول کفر است؛ اما درباره قتل نفس و زنا چرا خلود مطرح شده است؟.
مفسران در پاسخ سؤال اول مىفرمایند: گاه یک گناه سرچشمه گناهان دیگراست، مانند کفر که سبب ترک واجبات و انجام محرمات مىگردد؛ اما در مورد زنا مضاعف بودن مجازات و عذاب فردى که مرتکب آن شده است را مىتوان به آثار اجتماعى آن سوق داد. گرچه شخص زناکار یک گناه مرتکب شده است؛ اما از آنجا که این گناه اثر مستقیمى در بروز آثار شوم و خطرناک اجتماعى دارد و زمینه بروز گناهان دیگر مىشود، مجازاتش دو برابر است. شاهد نکته فوق آیه 31 سوره اسراء است که مىفرماید:
«وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى إِنَّهُ کانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبِیلًا».
«نزدیک زنا نشوید که کار بسیار زشت و بد بدراهى است».
خداى متعال در این آیه نمىفرماید «زنا نکنید» بلکه مىفرماید: «نزدیک زنا نشوید» این تعبیر علاوه بر تأکیدى که در عمق آن نسبت به خود عمل نهفته شده است اشاره لطیفى دارد که آلودگى به زنا غالباً مقدماتى دارد که انسان را به طور تدریجى به آن نزدیک مىکند، به عنوان مثال: چشم چرانى یکى از مقدمات آن است و یا بدحجابى و برهنگى نیز مقدمه دیگر آن مىباشد.
نکته مورد نظر در آیه فوق این است که در جمله «إِنَّهُ کانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبِیلًا».
سه تأکید نهفته شده است که همه دلیل بر عظمت گناه است (انَّ، و استفاده از فعل ماضى، و تعبیر به فاحشة موارد تأکید است.) و جمله «ساءَ سَبِیلًا» بیانگر این واقعیت است که عمل زنا راهى به مفاسد دیگر در جامعه مىباشد.
اما در پاسخ از سؤال دوم مىتوان گفت که بعضى از گناهان به قدرى شدید است که سبب بىایمان از دنیا رفتن مىشود. در مورد زنا مخصوصاً اگر زناى محصنه باشد نیز ممکن است چنین باشد.
این احتمال نیز وجود دارد که خلود در آیه مربوط به هر سه گناه (شرک، قتل و زنا) باشد.
فلسفه تحریم زنا:
1- پیدایش هرج و مرج در نظام خانواده و از میان رفتن رابطه فرزندان و پدران.
امیر مؤمنان علیه السلام در مورد فلسفه تحریم زنا فرموده است: «خداى متعال زنا را براى حفظ اصل و نسب و لواط را براى زیاد شدن نسل حرام کرده است».
همچنین از امام رضا علیه السلام نقل شده است که فرمود: «علت تحریم زنا مفاسدى مانند: قتل نفس، از بین رفتن اصل و نسب، ترک تربیت کودکان، تباه شدن موضوع ارث و میراث، که در آن وجود دارد مىباشد».
2- این عمل ننگین سبب انواع برخوردها و کشمکشهاى فردى و اجتماعى در میان هوسبازان است.
3- علم و تجربه نشان داده است که این عمل زشت سبب بیمارىهاى فراوانى است.
4- شیوع عمل منافى با عفت مهمترین عامل و از موانع بزرگ ازدواج و تشکیل خانواده به شمار مىرود. نباید فراموش کرد که تنها فلسفه ازدواج اشباع غریزه جنسى نیست؛ بلکه اشتراک در تشکیل زندگى، انس روحى و آرامش روانى و تربیت فرزندان و همکارى در تمام زمینههاى زندگى از آثار ازدواج است که در صورت عدم تحریم زنا، انسان از این مواهب الهى محروم مىماند.
(4)- کافى: 5/ 541، باب الزانى، حدیث 3؛ وسائل الشیعه 20/ 309، باب تحریم الزنا، حدیث 25692.
(5)- وسائل الشیعه: 20/ 321، باب 9، حدیث 25725؛ بحار الانوار: 72/ 389، باب 85، حدیث 6.
(6)- ثواب الاعمال: 262؛ وسائل الشیعه: 20/ 322، باب 10، حدیث 25725.
(7)- من لا یحضره الفقیه: 4/ 365، باب النوادر وهو آخر ابواب الکتاب؛ وسائل الشیعه: 20/ 311، باب 1، حدیث 25700.
(8)- کافى: 2/ 447، باب تفسیر الذنوب، حدیث 1؛ بحار الانوار: 70/ 374، باب 138، حدیث 11.
(9)- من لا یحضره الفقیه: 4/ 20، باب ما جاء فى الزنا، حدیث 4978؛ الخصال: 2/ 504، حدیث 2.
(10)- کافى: 5/ 553، باب من عف عن حرم الناس، حدیث 1؛ روضة الواعظین: 2/ 463.
(11)- ثواب الاعمال: 264؛ وسائل الشیعه: 20/ 332، باب 17، حدیث 25753.
(12)- علت تحریم همجنسگرایى
مهمترین علت تحریم این عمل ننگین این است که: انسان به صورت طبیعى و سالم تمایل جنسى به جنس مخالف دارد و این میل از ریشهدارترین غرایز انسان است که ضامن بقاى نسل اوست؛ بنابراین هر گونه کارى که این میل را از مسیر خود منحرف نماید، یک نوع بیمارى و انحراف روانى در انسان ایجاد مىکند.
مردى که تمایل به جنس موافق دارد و یا مردى که تن به چنین عملى مىزند هرگز مرد کاملى نیست. در کتابهاى امور جنسى این میل زشت به عنوان یکى از مهمترین انحرافات انسانى شمرده شده است و ضمن آن به این نکته نیز توجه شده است که ادامه همجنس بازى، تمایلات جنسى را نسبت به جنس مخالف در انسان به صورت تدریجى از بین مىبرد و در مورد کسى که تن به این کار مىدهد احساسات زنانهاى پیدا مىشود و کمکم هر دو گرفتار بیماریهاى جنسى مىشوند.
اسلام یکى از مجازاتهایى را که براى چنین افرادى برشمرده آنست که ازدواج خواهر، مادر و دختر شخص مفعول را بر فاعل حرام نموده است.
(13)- کافى: 5/ 543، باب اللواط، حدیث 1؛ وسائل الشیعه: 20/ 329، باب 17، حدیث 25745.
(14)- کافى: 5/ 544، باب اللواط، حدیث 2؛ وسائل الشیعه: 20/ 329، باب 17، حدیث 25744.
(14)- کافى: 5/ 544، باب اللواط، حدیث 2.
(15)- کافى: 5/ 548، باب اللواط، حدیث 9؛ وسائل الشیعه: 20/ 331، باب 17، حدیث 25750.
(16)- فقه الرضا علیه السلام: 277، باب 44؛ بحار الانوار: 76/ 70، باب 71، حدیث 21.
(17)- همجنسبازى زنان.
(18)- کافى: 3/ 91، باب معرفة دم الحیض، حدیث؛ وسائل الشیعه 20/ 344، باب 24، حدیث 25786.
(19)- تفسیر قمى: 2/ 113؛ وسائل الشیعه: 20/ 347، باب 24، حدیث 25794.
(20)- ثواب الاعمال: 286؛ وسائل الشیعه: 20/ 351، باب 27، حدیث 25803.
(21)- کافى: 5/ 537، باب الغیره، حدیث 7؛ وسائل الشیعه: 20/ 236، باب 133، حدیث 25522.
(22)- در کتاب «حدود» بابى تحت عنوان «حد قذف» مطرح شده است. «قذف» (بر وزن حذف) در لغت به معناى پرتاب کردن به سوى نقطه دور دستى است؛ ولى در این گونه موارد، مانند کلمه رَمْى، کنایه از متهم کردن کسى به یک اتهام ناموسى است.
هدف از قراردادن حدود قذف اولًا: حفظ آبروى انسان است و ثانیاً: جلوگیرى از مفاسد فراوان اجتماعى و اخلاقى است که در این راستا دامان جامعه را لکهدار مىکند؛ چرا که اگر افراد فاسد آزاد باشند و هر نسبت ناروایى را به هر کس که بخواهند بدهند، آبرو و نوامیس مردم همواره در معرض خطر قرار مىگیرد. و کانون گرم خانواده به جهنمى سوزان تبدیل مىشود.
(23)- نور (24): 23- 24.
(24)- وسائل الشیعه: 18/ 431.
(25)- شراب خوارى و میگسارى در زمان جاهلیت و قبل از ظهور اسلام بسیار رواج داشت و به صورت یک بلاى عمومى در آمده بود. آنقدر گرایش مردم عرب به شراب زیاد بود که برخى از مورخان مىگویند: عشق عرب جاهلى در سه چیز خلاصه مىشد: شعر، شراب و جنگ.
هم چنین از روایات استفاده مىشود که حتى بعد از تحریم شراب مسئله ممنوعیت آن براى بعضى از مسلمانان بسیار گران و مشکل بود، تا آنجا که مىگفتند:
ما حَرَّمَ عَلَیْنا شَىءٌ اشَدُّ مِنَ الْخَمْرِ
«ما هیچ حکمى بر ما سنگینتر از تحریم شراب نبود».
به هر تقدیر خداى متعال با این بلاى عمومى به مبارزه برخواست و نخست با ذکر زشتى و قباحت و پلیدى شراب و سپس بایک حرکت قاطع حرمت آن را از طریق رسول خدا صلى الله علیه و آله اعلام و عمومى نمود.
آثار شوم شراب خوارى
1- به موجب آمارى که در انگلستان درباره جنون الکى انتشار یافته است چنین به دست آمده که از 2249 دیوانهاى الکى تنها 53 نفر از آنها بر اثر حوادث دیگر به این درد مبتلا شدهاند. (سمپوزیوم الکل: 65)
2- به موجب آمار دیگرى که از تیمارستانهاى آمریکا به دست آمده است 85% از بیماران روانى آنها را معتادان به الکل و شراب تشکیل مىدهند. (سمپوزیوم الکل: 65)
3- در فرانسه هر روز 440 نفر جان خود را براثر مصرف الکل از دست مىدهند. (بلاى اجتماعى قرن ما: 205)
4- به موجب آمارى که توسط یکى از دانشمندان به نام «هوگر» به مناسبت بیستمین سالگرد جمله علوم ابراز شد 60% از قتلهاى عمدى، 75% ضرب و جرح، 30% جرایم ضد اخلاقى مانند زنا، 20% از جرایمى مانند سرقت مربوط به کسانى بوده که شراب خوارى مىکردند. بنابر آمار همین مشخص 40% از کودکان مجرم، داراى سابقه شراب خوارى بودهاند. (سمپوزیوم الکل: 66)
(26)- «إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ وَ یَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ» [مائده (5): 91].
(27)- وسائل الشیعه: 25/ 297، باب 9، حدیث 31948.
(28)- کافى: 6/ 429، باب النوادر، حدیث 4؛ وسائل الشیعه: 17/ 224، باب 55، حدیث 32163.
(29)- کافى: 6/ 403، باب ان الخمر رأس کل اثم، حدیث 4؛ وسائل الشیعه: 25/ 315، باب 12، حدیث 31993.
(30)- کافى: 6/ 399، باب شارب الخمر، حدیث 16؛ تهذیب الاحکام: 9/ 105، باب 2، حدیث 191.
(31)- عیون اخبار الرضا علیه السلام: 2/ 126، باب 35 (باب ما کتبه الرضا للمامون...).
(32)- کافى: 2/ 281 باب الکبائر، حدیث 16؛ من لا یحضره الفقیه 4/ 23، باب ما جاء فى الزنا، حدیث 4978.
(33)- بحار الانوار: 100/ 16، باب 1، حدیث 72؛ عدة الداعى: 153.
(34)- محجة البیضاء: 3/ 204، کتاب الحلال والحرام.
(35)- مستدرک الوسائل: 13/ 22، باب 7، حدیث 14623- 6؛ اختصاص: 249.
(36)- مستدرک الوسائل: 13/ 332، باب 1، حدیث 15509- 14؛ مجموعه ورّام: 1/ 61، باب العتاب.
(37)- محجة البیضاء: 3/ 205، کتاب الحلال والحرام.
(38)- کافى: 5/ 124، باب المکاسب الحرام، حدیث 1؛ وسائل الشیعه: 17/ 81، باب 1، حدیث 22041.
(39)- کافى: 5/ 124، باب المکاسب الحرام، حدیث 4؛ وسائل الشیعه: 17/ 89، باب 4، حدیث 28597.
(40)- کافى: 5/ 124، باب المکاسب الحرام، حدیث 4؛ وسائل الشیعه: 17/ 18، باب 1، حدیث 22043.
(41)- مائده (5): 33- 34.
(42)- کافى: 2/ 352، باب من آذى المسلمین، حدیث 7؛ وسائل الشیعه 2/ 428، باب 19، حدیث 2549.
(43)- ابراهیم (14): 2.
(44)- اسراء (17): 10.
(45)- حج (22): 57.