در باب مال و ثروت و روزى حلال و به دست آورنده آن که از راه کسب مشروع و لحاظ کردن ایمان و تقوا به دست مىآورد، روایات و فرازهایى بسیار پر قیمت در منابع عالى اسلامى ثبت شده که توجّه به آن آثار گرانبهاى الهى لازم است، آثارى که قیمت مؤمن و برخوردش را با حقوق مالى نشان مىدهد.
پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله فرمود:
الْکاسِبُ حَبیبُ اللَّهِ. «1»
آن کس که به کسب مشروع مشغول است (تولیدات کشاورزى، صنعتى، دامدارى، تجارت، هنر) دوست خداست.
امام صادق علیه السلام از قول خداوند بزرگ نقل کرده که:
الْخَلْقُ عِیالى، فَأحَبُّهُمْ إلىَّ أَلْطَفُهُمْ بِهِمْ وَأسْعاهُمْ فى حَوائِجِهِمْ. «2»
تمام مردم عیال منند، محبوبترین آنان نزد من کسانى هستند که از هر جهت به مردم لطف و محبّت کنند و در برآوردن نیازهاى آنان و رفع مشکلات و علاج دردشان بکوشند.
پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله فرمود:
نِعْمَ الْمالُ الصّالِحُ لِلْرَجُلِ الصّالِحِ. «3»
چه نیکوست مال پاک و حلال براى بنده شایسته.
و به عبارت دیگر، انسان شایسته مال صحیح را مىشناسد و آن را در خیرات و مبرّات خرج مىکند.
مردى به محضر مقدّس حضرت صادق علیه السلام آمد و عرضه داشت: دعا کن خداوند روزى مرا فراوان کند، حضرت فرمود:
دعا نمىکنم، برو و روزى خود را با اسباب و وسایلى که خداوند مقرّر فرموده تحصیل کن. «4»
لَیْسَ مِنّا مَنْ تَرَکَ دُنْیاهُ لِآخِرَتِهِ وَلا آخِرَتَهُ لِدُنیاهُ. «5»
از ما نیست کسى که دنیایش را براى آخرت و یا آخرت خود را براى دنیا از دست بدهد.
جلال الدّین در توضیح روایت بسیار عالى:
نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى الْآخِرَةِ الدُّنْیا. «6»
چه خوب کمکى است دنیا براى دستیابى به آخرت!
مىگوید:
«آن کس که در کارهاى خود هدف از زندگانى را دنیا قرار داد و در جستجویش زندگانى خود را سپرى نمود، بدترین حال را منظور کرده است؛ زیرا که دنیا آن چنانکه مورد تمایل ماست دستگیر ما نخواهد بود، به این معنا که آن «مىخواهم» بىنهایت که فقط با یک هدف بى نهایت روحانى اشباع خواهد گشت نمىتواند با نمودها و پدیدههاى زندگانى دنیا اشباع شود.
بهترین حال را کسى به دست آورده است کسى که از تمام کوششهاى دنیوى عنوانِ وسیله منظور نموده و عُقبى را جستجو مىکند.
درباره کسب دنیوى هر چه حیله و مکر و دانایى به کار ببرى سرد است و نابجاست. حیله و زیرکى براى ترک دنیا پرستى شایسته مىباشد.
کسى که در زندان نشسته و در جستجوى رهایى از زندان است، کار خردمندانه را آن موقع انجام داده است که در آن زندان نقبى بزند، شاید که از آن زندان رهایى یابد.
بستن زندان کار ابلهانهاى است، مانند کرم ابریشمى که هر چند مىتند گرفتارى خود را اضافه مىکند.
مقصودم از دنیا پرستى غافل شدن از خداست، نه این که دنیا پرستى عبارت است از داشتن مال و منال و مقام دنیا. اگر شخص صاحب مال به طور دقیق مال را ارزیابى کند و این ارزیابى را به طور کامل بجا آورد او خداپرست است و در حقیقت عبادت انجام مىدهد.
اگر مال دنیا را آن چنانکه دین دستور داده است مالک شوى، این همان مال است که پیامبر صلى الله علیه و آله درباره آن گفته است:
نِعْمَ المالُ الصَّالِحُ لِلرَّجُلِ الصَّالِح. «7»
چه نیکوست مال مشروع و صالح براى انسان صالح و شایسته.
اگر مال دنیا و محبّت آن را در اعماق دل خود جاى دهى، مانند این است که آب توى کشتى راه یابد، این آبِ متراکم شده باعث غرق شدن کشتى خواهد شد، امّااگر مال دنیا و محبّت آن در اعماق قلبت نبوده باشد مانند آب در زیر کشتى موجب حرکت او خواهد گشت.
از همین جهت بود که سلیمان علیه السلام با آن مال و مقام و ثروت و مکنت، خود را فقیر و مسکین مىدانست.
هنگامى که یک کوزه خالى و بىآب سرش بسته شده باشد در روى آب مىایستد، از آن جهت که درون مرد خدا خالى از نمودهاى سنگین مال دوستى است، لذا تا روى جهان هستى سر مىکشد و مشرف به جهان مىگردد. چرا آب نمىتواند مرد الهى را در خود فرو ببرد؟ زیرا که از نفحه الهى، کوزه روح او پر است؛ اگر تمام دنیا ملک مرد خدا باشد با این حال خود را بىچیز مىداند.
أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ» «8»
اى مردم! شمایید نیازمندان به خدا و فقط خدا بىنیاز و ستوده است.
طلب مال حلال در روایات
در باب طلب حلال و خرج مازاد بر نیاز، در مهمترین کتب حدیث، روایات پرقیمتى ثبت شده که توجّه به پارهاى از آنها ضرورى است:
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
طَلَبُ الْحَلالِ فَریضَةٌ عَلى کُلِّ مُسْلِمٍ و مُسْلِمَةٍ. «9»
دنبال کردن حلال بر هر مرد و زن مسلمان فریضه الهى است.
و نیز فرمود:
الْعِبادَةُ سَبْعُونَ جُزْءاً، أفْضَلُها طَلَبُ الْحَلالِ. «10»
عبادت هفتاد جزء است، برترین آن دنبال حلال رفتن است.
و نیز فرمود:
مَنْ أکَلَ مِنْ کَدِّ یَدِهِ حَلالًا فُتِحَ لَهُ أبوابُ الْجَنَّةِ، یَدْخُلُ مِنْ أیِّها شاءَ. «11»
هر کس از محصول زحمت خود اداره شود، تمام درهاى بهشت به رویش باز مىشود، از هر کدام که بخواهد وارد آن جایگاه الهى مىگردد.
و نیز فرمود:
مَنِ اکْتَسَبَ مالًا مِنْ غَیْرِ حِلِّهِ کانَ زادَهُ إلَى النّارِ. «12»
هر کس از طریق غیر مشروع مالى به دست آورد، زاد و توشه جهنمى به دست آورده است.
و نیز فرمود:
مَنْ أکَلَ الْحَلالَ قامَ عَلى رَأْسِهِ مَلَکٌ یَسْتَغْفِرُ لَهُ حَتّى یَفْرُغَ مِنْ أکْلِهِ. «13»
کسى که از روزى حلال مىخورد، مَلَکى برایش از حضرت حق طلب مغفرت مىکند تا از خوردن بیاساید.
و نیز فرمود:
الْکادُّ عَلى عِیالِهِ کَالْمُجاهِدِ فى سَبیلِ اللَّه. «14»
آن کس که براى اهل و عیالش در جهت به دست آوردن روزى حلال به زحمت است، همچون رزمندهاى در راه خداست.
و نیز فرمود:
مَنْ أکَلَ الْحَلالَ أرْبَعینَ یَوْماً نَوَّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ. «15»
هر کس به مدّت چهل روز از روزى حلال تناول کند، خداوند قلبش را نورانى گرداند.
از آیات قرآن مجید و روایات و اخبار به دست مىآید که: فراهم آوردن روزى حلال عبادت است و هر عبادتى در سایه این عبادت مورد قبول خداست، عبادت و کار خیرى که ریشه در مال حرام دارد در ترازوى حقّ وزنى ندارد و براى قبولى آن راهى نیست.
از مجموع آیات و روایات این فصل و مقدّمات و سطورى که گذشت بدین نتیجه مىرسیم که: کسب حلال وظیفه شرعى و پرداخت مازاد بر احتیاج در راه خدا یک مسئولیّت سنگین الهى و اجتماعى است.
نتایج آیات و روایات بسط و قبض رزق
از آنچه که در سطور گذشته ملاحظه کردید نتایج زیر به دست مىآید:
1- آیات بسط و قبض و وسعت و تنگى رزق به هیچ عنوان مانع از فعّالیّت اقتصادى نیست. بر اساس آیات قرآن هر انسانى مکلّف به کسب و کار است و بیکارى و بىعارى و خوردن از محصول زحمات دیگران بدون شک حرام و امرى ممنوع است؛ بسط و قبض در کسب و کار و رعایت شرایط الهى امرى آسمانى و حقیقتى ملکوتى است که نظام حیات انسانى آن را اقتضا مىکند.
2- فقر و تنگدستى، یا معیشت مستکبرانه و وسعت در مال و منال، اگر معلول استعمار و استثمار باشد از نظر فرهنگ حق مردود و غیر قابل قبول است و بر مستضعفان و تهیدستان واجب شرعى است که بر قلدران و زورگویان و اربابان جاه و مال بتازند که همگان به حقوق الهى و انسانى خود برسند.
3- بسط و قبض که معلول گناه و معصیت و فساد و افساد و اسراف و تبذیر است ربطى به مقدّرات الهیّه و نقشههاى ملکوتیّه و اراده حضرت حقّ ندارد که براى احدى روزى حرام مقرّر نشده و سختگیرى نابجا مقدّر نگشته است.
4- بسط و قبض حقیقى عین امتحان و آزمایش حضرت ربّ العزّه جهت رشد و کمال عباد و ظهور شایستگى بندگان است و به عبارت دیگر معلول حکمت و عدل حقّ نسبت به انسان است و هیچ جایى براى ایراد و خردهگیرى در آن نیست.
5- گروهى از عباد از طریق بسط رزق به بهشت عنبر سرشت مىرسند، به این معنا که مال و ثروت را در راه خدا و خیرات و مبرّات و صدقات و انفاقات به کار مىگیرند و براى آخرت خویش اندوختهاى بس عظیم ذخیره مىنمایند و گروه دیگر به خاطر صبر و استقامت در کنار قبض و تنگدستى از شهوات و غرایز و ذلّت و نکبت در امان مىمانند و همین تقوا و پرهیزکارى، عالىترین ذخیره آنان براى قیامت مىگردد. به عبارت دیگر نداشتن مال و ثروت براى آنان ترمزى قوى در برابر معاصى و گناهان است و عاملى براى پاکى و طهارت، طهارتى که محصول اخروى آن رضوان و بهشت الهى است.
بیداران و بینایان براى حقّ زندهاند و براى حقّ مىمیرند، جز حقّ نمىخواهند و جز حقّ نمىدانند، کسب و کارشان، خوراک و پوشاکشان، مرکب و مسکنشان، اخلاق و حرفشان، اطوار و رفتارشان، مال و منالشان، جاه و مقامشان همه و همه براى حقّ و در راه حقّ و محض حقّ و عین حقّ است.
دنیا براى آنان نردبان آخرت و نان و نعمتشان براى عبادت ربّ و خدمت به خلق است.
[ «6» ثُمَّ ضَرَبَ لَهُ فِی الْحَیَاةِ أَجَلًا مَوْقُوتاً و نَصَبَ لَهُ أَمَداً مَحْدُوداً یَتَخَطَّأُ إِلَیْهِ بِأَیَّامِ عُمُرِهِ و یَرْهَقُهُ بِأَعْوَامِ دَهْرِهِ حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَقْصَى أَثَرِهِ و اسْتَوْعَبَ حِسَابَ عُمُرِهِ قَبَضَهُ إِلَى مَا نَدَبَهُ إِلَیْهِ مِنْ مَوْفُورِ ثَوَابِهِ أَوْ مَحْذُورِ عِقَابِهِ لِیَجْزِیَ الَّذِینَ أَسَاءُوا بِمَا عَمِلُوا و یَجْزِیَ الَّذِینَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى» «16» «7 عَدْلًا مِنْهُ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُهُ و تَظاهَرَتْ آلَاؤُهُ لَا یُسْأَلُ عَمَّا یَفْعَلُ و هُمْ یُسْأَلُونَ» «17»]
آنگاه زندگى او را زمانى معیّن، مقدّر فرمود و پایانى محدود قرار داد که به سوى آن پایان، با ایّام عمرش قدم برمىدارد و با سالهاى زندگیش، به آن نزدیک مىشود، تا هنگامى که به دورترین باقى مانده پایان زندگیش برسد و پیمانه حساب عمرش را تمام و کامل دریافت کند. او را به سوى آنچه از پاداش بسیار، یا عذاب دردناک فرا خوانده ببرد، تا به خاطر عدالتش، بدکاران را به علّت کردار ناپسندشان و نیکوکاران را به سبب کار نیکشان جزا دهد.
پاک و مبارک است نامهاى حضرتش و پى در پى است نعمتهایش.
از آنچه انجام مىدهد، بازخواست نشود، ولى همگان در پیشگاهش بازخواست شوند.
پی نوشت ها:
(1)- شرح الاسماء الحسنى: 1/ 245.
(2)- الکافى: 2/ 199، حدیث 10؛ وسائل الشیعة: 16/ 367، باب 27، حدیث 1781.
(3)- مجموعة ورام: 1/ 158؛ بحار الأنوار: 70/ 62، باب 122، ذیل حدیث 30.
(4)- الکافى: 5/ 78، حدیث 3؛ تهذیب الاحکام: 6/ 324، باب 93، حدیث 9.
(5)- من لا یحضره الفقیه: 3/ 156، حدیث 3568؛ وسائل الشیعة: 17/ 76، باب 28، حدیث 22025.
(6)- الکافى: 5/ 72، حدیث 9؛ وسائل الشیعة: 17/ 29، باب 6، 21898.
(7)- بحار الأنوار: 70/ 62، باب 122؛ مجموعة ورام: 1/ 158.
(8)- فاطر (35): 15.
(9)- بحار الأنوار: 100/ 9، باب 1، حدیث 35؛ جامع الأخبار: 139.
(10)- بحار الأنوار: 100/ 9، باب 1، حدیث 36؛ مستدرک الوسائل 13/ 12، باب 3، حدیث 14585.
(11)- مستدرک الوسائل: 13/ 24، باب 8، حدیث 14630؛ جامع الأخبار: 139.
(12)- بحار الأنوار: 100/ 10، باب 1، حدیث 45؛ مستدرک الوسائل: 13/ 67، باب 4، حدیث 14765.
(13)- بحار الأنوار: 63/ 314، باب 2، حدیث 6؛ بحار الأنوار: 100/ 11، باب 1، حدیث 50.
(14)- بحار الأنوار: 93/ 324، باب 42، حدیث 13؛ مستدرک الوسائل: 13/ 55، باب 20، حدیث 14729.
(15)- بحار الأنوار: 100/ 16، باب 1، حدیث 71؛ عدة الداعى: 153.
(16)- نجم (53): 31.
(17)- انبیاء (21): 23.