اگر خوب بنگری
مسیح را خواهی دید
که بر فراز گنبد قدس برنشسته و منتظر است.
مسیح سال هاست که چشم به راه سپیده است
و در این میان دانه دانه شکوفه ها و برگ های زیتون را می شمرد که از سردرخت ها فرو می افتند
مسیح سالهاست که به افق چشم دوخته و دور دست ها را با حسرت می نگرد
مسیح منتظر است
مسیح هم مانند مهدی است
از ۲۰۰۶ سال پیش همه چیز را دیده
صلیب های آماده برای جنگ را
جنگ اول و دوم را که به زور جهانی شدند
کودکان ویتنام را
کودکان هیروشیما را
کودکان ایرانی را
کودکان افغانی را
کودکان عراقی را
و سال هاست که کودکان فلسطینی را می بیند که هم وطنانش هستند
مسیح سالیانی است که بغض کرده و با حسرت به افق می نگرد
مسیح منتظر است
و چشمانش به راه سپید شده است
زخم های قدس و بیروت و هیروشیما و خرمشهر و حلبچه و مزار شریف و کابل و بصره و کربلا محتاج دستان پرمهر مسیح اند
و مسیح سراسر رنج و بغض
در انتظار آن روز است
مسیح جمعه ها را یک یک می شمرد
و یقین دارم آن روز که آن جمعه موعود بیاید
و مسیح در کنار فرزند حسین
رخ بنماید
بی شک حرف های زیادی با ما خواهد داشت
و نشستن پای درد دل های او
دلی استوارتر از همه کوه های عالم می طلبد
مسیح منتظر است
و چشم به راه سپیده
که سر بزند
و هر صبح و غروب که افق گلگون می شود
مسیح می خواند:
اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن
صلواتک علیه و علی ابائه
فی هذه الساعه و فی کل الساعه
ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا
و دلیلا و عینا
حتی تسکنه ارضک طوعا
و تمتعه فیها طویلا
و آن گاه که سر بر آسمان برمی دارد
دانه دانه مروارید اشک است که از گونه هایش رها می شود
و بر دامنش می ریزد
چشمان مسیح سالهاست که به رنگ خون است
یقین دارم که هیچ کس به قدر مسیح قدر مهدی را نمی داند
و هیچ کس به قدر او برای مهدی دعا نمی کند
و برای آمدنش لحظه نمی شمارد
مسیحا !
آن دم که بر سجاده عشق می نشینی و دست بر آسمان فرا می بری
و خدای مهدی را می خوانی
از او بخواه که به ما ننگرد
و تنها تو را ببیند
مسیحا ! عالم منتظر خورشید مهدی است
درست بسان تو
اما چه کند که دستانش را در دستان شیطان نهاده اند
و تنها رهایش کرده اند
مسیحا !
تو که دستانت در دستان خداست
تو بخواه !
تو بخواه!
تو بخواه!