این فراز دعا برگرفته از آیات سوره غافر است که مىفرماید:
اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ قَرَاراً وَالسَّماءَ بِنَاءً وَصَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ وَرَزَقَکُم مِنَ الطَّیِّبَاتِ ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ فَتَبَارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ» «1»
خداست که زمین را براى شما جایگاه امن و آسایش آفرید و آسمان را بنایى [محکم و استوار] ساخت و شما را صورتگرى کرد و صورتهایتان را نیکو گردانید و از چیزهاى پاکیزه [اى که با طبیعت شما هماهنگ است] به شما روزى داد. این است خدا پروردگار شما، پربرکت است خدا پروردگار جهانیان.
خدا پس از آن که ما را آفرید و از روح خود در ما دمید به برآوردن نیازهاى ما پرداخت، تا آرزوهایمان را که هر یک فکر و روح ما را به خود مشغول مىدارد و خاطرمان را پریشان مىسازد، برآورد.
از این رو؛ روزىهاى پاک و پاکیزه را به سوى ما روان ساخت.
خداوند متعال مىفرماید:
وَأَنْزَلَ مِنَ الْسَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الَّثمَرَاتِ رِزْقاً لَکُمْ فَلَا تَجْعَلُوا للَّهِ أَنْدَاداً وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» «2»
و از آسمان، آبى [مانند برف و باران] نازل کرد و به وسیله آن از میوههاى گوناگون، رزق و روزى براى شما بیرون آورد؛ پس براى خدا شریکان و همتایانى قرار ندهید در حالى که مىدانید [براى خدا در آفریدن و روزى دادن، شریک و همتایى وجود ندارد].
معانى رزق
معناى رزق را هر موجودى به درک فطرى خود با آن آشناست.
یکى از معانى رزق بخشش است؛ مانند آن که مىگویند پادشاه به لشکریانش رزق مىدهد مقصود مواد غذایى و خوراک است. دامنه معناى رزق با گذشت زمان گسترده شده و هر گونه مواد غذایى را که به آدمى مىدهند، خواه دهنده آن شناخته شده باشد یا نه، شامل مىشود.
رزق، بخششى است که به میزان تلاش آدمى مىرسد هر چند دهنده آن ناشناخته باشد، سپس معناى آن گستردهتر شده و به معناى هر سودى است که به آدمى مىرسد. اگر چه خوراک آدمى نباشد براى همین همه سرمایههاى زندگى مانند: مال و مقام و خویشاوندان و یاران و فرزندان و زیبایى و دانش و آگاهى و نظیر اینها، رزق هستند.
رزق به آن مقدار روزى گفته مىشود که مورد استفاده روزى خوران قرار مىگیرد خواه خوراکى باشد یا معنوى، مانند آفریدن، مشیّت و تدبیر و مانند اینها که مخصوص خداست.
آنچه را انسان از راه حلال به دست مىآورد رزق خداوند است. بنابراین ابزارهاى نامشروع و گناهساز، رزق خداوند نیست چرا که خداوند هیچ گاه گناه بندگانش را به خود نسبت نمىدهد.
آیه شریفه:
وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ یُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ یَعْلَمُونَ» «3»
و آنان که چون کار زشتى مرتکب شوند یا بر خود ستم ورزند، خدا را یاد کنند و براى گناهانشان آمرزش خواهند؛ و چه کسى جز خدا گناهان را مىآمرزد؟
و دانسته و آگاهانه بر آنچه مرتکب شدهاند، پا فشارى نمىکنند.
اشاره به همین نکته است.
رزق طیّب همان رزق حلال است و طبیعت سالم آدمى، پاکیزه آن را مىپسندد و ملاک حلال بودن شرعى نیز همین است که در سوره اعراف فرمود:
وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ» «4»
و پاکیزهها را بر آنان حلال مىنماید و ناپاکها را بر آنان حرام مىکند.
حلال شرعى تابع حلال فطرى است؛ زیرا دین خداوند بر طبیعت فطرتهاى آدمیان است. خداوند آدمى را به ابزارهاى تغذیه کارآمد و ظریف مجهّز کرده است و موجوداتى از زمینیان مانند حیوانات و گیاهان را با ماندگارى زندگى سازگار کرده است.
طبیعت سالم آدمى نیز بدون نفرتى به سوى آنها کشش دارد و به همین دلیل هر چیزى که طیّب است از نظر شرع حلال است.
همان طور که جسم آدمى براى بقاى خود نیاز به خوراک و غذا دارد، روح او نیز براى رشد حیات طیّبه معنوى خود حتى بعد از دنیا به روزى معنوى نیاز دارد از این رو حق تعالى درباره شهیدان فرمود:
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ» «5»
و هرگز گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شدند مردهاند، بلکه زندهاند و نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند.
پس رزق، محدود به روزى مادّى نیست بلکه کمالات معنوى نیز خوراک انسان و ضرورى او براى استمرار زندگى معنوى در دنیا و آخرت است. و چون انسان مشتمل بر مادّه و روح است، هنگامى که انسان از خداوند متعال درخواست گشایش در روزى مىکند باید گشایش در روزى مادّى و معنوى را به طور جمعى مورد توجّه قرار دهد.
رزق همیشگى
امیرمؤمنان علیه السلام در بیان ملکوتى خود تداوم در توجّه به حق را رزق همیشگى جانها برشمرده است:
مُداوَمَةُ الذِّکْرِ قُوْتُ الأَرْواحِ وَمِفْتاحُ الصلاح. «6»
مداومت بر ذکر، خوراک روح و کلید صلاح و پاکى است.
انسان در خواهش روزى معنوى هیچ محدودیّت ندارد؛ زیرا ظرف وجود انسان از جهت روح و باطن مجرّد است و مىتواند سیر معنوى بىپایان داشته باشد. پس روزى معنوى او نیز مىتواند نامحدود باشد.
خداوند حکیم رزق مادّى بندگانش را بر پایه حکمت تنظیم نموده است و به هر کس به فراخور حالش روزى مىدهد و در روزى معنوى نیز این چنین تقدیر نموده که بنده مؤمن در راه قرب و وصالش به اندازه توان، موانع را کنار زده و ظرف وجود خود را گسترش دهد و قابلیّت خود را براى پذیرش حق و روزى معنوى بیشتر نماید.
واقعیّت روزى گسترده این است که در دعا بخواند:
خدایا! به من گشایش بده تا نیازمند نباشم نه آن که افزونتر از نیازم باشد.
ولى گستردگى در روزى معنوى بىپایان است، چرا که خداوند متعال حقیقت بىپایان است و روزى بىپایان نمىتواند چیزى جز رسیدن به آن حقیقت باشد.
انسان در سیر معنوى خود به جایى مىرسد که حق، خوراکش مىشود و چیزى جز حق نمىتواند او را سیر کند.
معانى طیّبات در کلام بزرگان
مراد از طیّبات، آنچه را پاک باشد گویند، مگر در کتاب و حدیث دلیلى بر حرمت باشد.
برخى گفتهاند:
هر چه که لذیذ و خوش طبع و مناسب اهل جوانمردان و اخلاق پسندیده باشد.
برخى گفتهاند:
آنچه را که طبع سالم خبیث نداند و متنفّر از آن نباشد.
و آیه شریفه مىفرماید:
وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ» «7»
و پاکیزهها را بر آنان حلال مىنماید و ناپاکها را بر آنان حرام مىکند.
رزق از دیدگاه اشاعره و معتزله
رزق در لغت، عطا و سهمى است که بخشیده شود.
اشاعره گویند: آنچه را زنده نفع ببرد چه تغذیه باشد یا غیره، مباح باشد یا حرام.
و برخى گفتهاند:
مواد پرورشى حیوانات از غذا و مشروبات است.
معتزله معتقدند:
آنچه را که حیوان انتفاع ببرد و کسى را منع از آن نیست. پس حرام رزق نیست که از آیه:
مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ» «8»
از آنچه به آنان روزى دادهایم، انفاق مىکنند.
استفاده کردهاند که: استناد رزق به نفس اشاره به حلال و طیّب و دائم است و حرام مدحى ندارد.
به اتفاق نظر معتزله و اشاعره، رزق اعم از غذاست و سود بردن کنونى هم در آن شرط نشده است.
رزق در دعا اعم از جسمانى و روحانى است. انسان از بدن و روح است. همان طور که بدن محتاج به کمال و نیرومند شدن است؛ روح هم نیازمند به نیرویى مناسب است که به کمال برسد و آن علم و معرفت مىباشد که با تابش نور بر وجود هر کسى بر اساس شناخت آیات و نشانههاى عقل او را نصیبى مىرسد.
غذاى روحانى
اطلاق طعام بر غذاى روحانى هم معنایى شایع است.
رسول اللّه صلى الله علیه و آله فرمود:
أَبِیتُ عِنْدَ رَبِّى یُطْعِمُنى وَ یَسْقِینى. «9»
من نزد پروردگارم با غذا و نوشیدنى شب را مىگذرانم.
بدون شک این شراب معرفت و محبّت و نورانیّت از انوار عالم غیب است.
اولین رزقى که خداوند روزى بنده مىکند، نفسهاى معیّن است و حق این نعمت این است که در بالاترین امور صرف کند و در بهترین راه انفاق کند که تقرّب به خداست.
تفسیر قمى از امام باقر علیه السلام نقل کرده: امام در تفسیر آیه رَزَقْنَاهُم مِنَ الطَّیِّبَاتِ فرمود:
وَ الرِّزْقُ الطَیِّبُ الْعِلْمُ. «10»
روزى پاکیزه، علم است.
احمد بن ابى نصر مىگوید: به امام رضا علیه السلام عرض کردم:
جُعِلْتُ فِداکَ ادْعُواللّهَ عَزَّوَجَلَّ أَنْ یَرْزُقَنِى الحَلالَ، فَقالَ: اتَدْرِى مَا الحَلالُ؟
فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِداک، أَمَّا الَّذى عِنْدَنَا فَالکَسْبُ الطَیِّب، فَقالَ: کانَ عَلىُّ بن الحسین علیهما السلام یَقُول: الْحَلالُ قُوْتُ الْمُصْطَفِینَ وَلکن قُلْ: اسْأَلُکَ مِنْ رِزْقِکَ الوَاسِعِ. «11»
فدایت شوم، من دعا مىکنم خداى عزوجل روزى حلال به من دهد. حضرت فرمود: مىدانى روزى حلال چیست؟ عرض کردم، فدایت شوم تا جایى که مىدانیم کاسبى پاک است. حضرت فرمود: امام سجاد علیه السلام همیشه مىفرمود:
روزى حلال رزق برگزیدگان (خداوند) است. اما تو در دعاى خود بگو:
خدایا! من از روزى گستردهات درخواست مىکنم.
[ «18» وَجَعَلَ لَنَا الْفَضِیلَةَ بِالْمَلَکَةِ عَلَى جَمِیعِ الْخَلْقِ فَکُلُّ خَلِیقَتِهِ مُنْقَادَةٌ لَنَا بِقُدْرَتِهِ صَائِرَةٌ إِلَى طَاعَتِنَا بِعِزَّتِهِ «19» وَالْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَغْلَقَ عَنَّا بَابَ الْحَاجَةِ إِلَّا إِلَیْهِ فَکَیْفَ نُطِیقُ حَمْدَهُ؟ أَمْ مَتَى نُؤَدِّی شُکْرَهُ لَا مَتَى؟!]
و ما را با تسلّط بر همه موجودات برترى داد. در نتیجه، همه موجوداتش بر اساس قدرت حضرتش فرمانبردار ما هستند و در سایه عزّتش، در گردونه اطاعت از ما قرار دارند. و سپاس مخصوص خداست که درِ احتیاج و نیاز ما را از غیر خود بست؛ پس چگونه قدرت، سپاسگزارى او را داریم؟ یا چه زمانى مىتوانیم به اداى شکرش اقدام کنیم؟ هیچ گاه!
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- غافر (40): 64.
(2)- بقره (2): 22.
(3)- آل عمران (3): 135.
(4)- اعراف (7): 157.
(5)- آل عمران (3): 169.
(6)- غرر الحکم: 189، حدیث 3661؛ عیون الحکم والمواعظ: 487.
(7)- اعراف (7): 157.
(8)- بقره (2): 3.
(9)- بحار الأنوار: 6/ 208، باب 8؛ عوالى اللآلى: 2/ 233، حدیث 1.
(10)- تفسیر قمى: 2/ 22؛ ذیل آیه 70 سوره اسراء.
(11)- الکافى: 5/ 89، حدیث 1.