بسط به معناى گسترش و شادمانى است و قبض به معناى فشردگى و گرفتگى در عمل است. مراد از بسط و قبض وجود و ماهیّت است که هر زوج ترکیبى، ذات وجودیش از خدا و به منزله صورت اوست. اما کلمه بسط را بر قبض مقدّم نمود چون اعضاى بدن به حساب اصل خلقت گسترده و فعّال است.
در این بخش ستایش امام درباره ساختمان حرکتى و سکونى وجود انسان است.
که اشاره پرمعنایى به ابزارهاى سازنده حیات آدمى دارد که آفریدگار در پیکر او نهاده است.
ترکیب بدن و ابزار عمل آن
این ابزار مهم عبارت است از: عضلات و استخوان و غضروف و گوشت و پوست و دستگاه عصبى و هر آنچه که در حرکت و تلاش آدمى و انسجام کارهایش براى رسیدن به هدف زندگى مؤثّر است.
حضرت على علیه السلام در وصف آفرینش حضرت آدم علیه السلام فرمود:
ثُمَّ نَفَخَ فیها مِنْ رُوحِهِ فَمَثُلَتْ انساناً ذا أَذْهانٍ یُجِیلُها وَفِکَرٍ یَتَصَرَّفُ بِها، وَجَوارِحَ یَخْتَدِمُها وَأَدَواتٍ یُقَلِّبُها. وَمَعْرِفَةٍ یَفْرُقُ بِها بَیْنَ الحَقِّ وَالباطِلِ. «1»
سپس از دَم خود بر آن ماده شکل گرفته دمید، تا به صورت انسانى زنده درآمد، داراى اذهان و افکارى که در جهت نظام حیاتش به کار بَرَد و اعضایى که به خدمت گیرد و ابزارى که به وسیله آنها زندگى را بچرخاند و معرفتش داد تا بین حق و باطل تمیز دهد.
خداوند دو نیروى حرکت و احساس را در انسان قرار داد. اما حرکت بدنى او ناشى از نیروى خوراک و جریان خون اوست. و کارهاى احساسى او ناشى از انگیزههاى قلبى و باطنى اوست که با کمک روح، وجود انسان زندگى و هدایت پیدا مىکند.
امام صادق علیه السلام به مفضّل مىآموزد:
فَکِّرْ یا مُفَضَّل! فى أَعْضاءِ البَدَنِ أَجْمَعَ وَتَدْبِیرِ کُلٍّ مِنْها لِلإرَبِ فَالْیَدانِ لِلعَلاجِ، وَالرِجْلانِ للسَّعى وَالعینان للإهْتداء والفمُ للاغتذاء والمَعْدَةُ لِلْهَضْمِ وَالکَبَدُ لِلتَّخْلِیص وَالمَنَافِذُ لِتَنْفِیذِ الفُضُول وَالأَوْعِیةُ لِحَمْلِها وَالفَرْجُ لإقامَةِ النَسْلِ وَکذلک جَمیعُ الأَعضاء إذا تَأَمَّلْتَها وَأَعْمَلْتَ فِکْرَکَ فِیها وَنَظَرَکَ وَجَدْتَ کُلَّ شَىء مِنْها قَدْ قُدِّرَ لشىء عَلى صَوابٍ وَحِکْمَةٍ.
قالَ المُفَضَّلُ: فَقُلْتُ: یا مولاى! إنَّ قَوْماً یَزْعُمُونَ أنَّ هذا مِنْ فِعْلِ الطَبیعةِ، فقال: سَلْهُمْ عَنْ هذِهِ الطَبیعةِ أَهِىَ شَىءٌ لَهُ عِلْمٌ وَقُدْرَةٌ عَلى مِثْلِ هذِهِ الأَفْعالِ أَمْ لَیْسَتْ کَذلک؟ فَإنْ أوْجَبُوا لَها العِلْمَ وَالقُدْرَةَ فَما یَمْنَعُهُم مِنْ اثباتِ الخالِقِ؟ فإنّ هذه صَنْعَتُه وَانْ زَعَمُوا أَنَّها تَفْعَلُ هذا الافعالَ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَلا عَمْدٍ وکانَ فِى افعالها ما قَد تَراهُ مِنَ الصَّوابِ وَالحِکْمَة عَلِمَ أنَّ هذا الفَعْلَ الحکیمَ وَأَنَّ الذى سَمُّوه طبیعةً هُوَ سُنَّةٌ فى خَلقِهِ الجاریة على ما أجْراها علیه. «2»
اى مفضل! در تمام اعضاى بدن آدمى و تدابیر نهفته در آن، اندیشه کن.
دستها براى کار کردن، پاها براى تلاش کردن، دیدگان براى راه یافتن و دهان براى خوردن و معده براى تحلیل غذا و کبد براى تصفیه نمودن و روزنههاى خروجى بدن براى دفع زبالههاى جسم و ظرفهایى براى حمل آنهاست و آلت تناسلى را براى حفظ نسل آفریده است. اگر در کار تمام عضوهاى بدن نیک بنگرى مىیابى که هر چیزى از سر حکمت و استوارى پدید آمده است.
مفضّل مىگوید: گفتم مولایم، برخى مىپندارند که این همه کار طبیعت است.
فرمود: از آنان بپرس که آیا طبیعت نسبت به این افعال علم و قدرت دارد یا ندارد؟
اگر علم و قدرت را براى طبیعت ثابت کردند. پس چرا اثبات خالق را با این همه صنعت و تدبیرش انکار مىکنند.
و اگر مىگویند که: بدون علم و قدرت این اعمال حکیمانه و با تدبیر را انجام داده است. معلوم مىشود که کار آفرینندهاى حکیم است. و آنچه او را طبیعت مىشمارند همان سنّت الهى در آفرینش اشیاست که برابر فرمان و حکمت او جریان دارد.
تلاش انسانها
در مکتب اهل بیت:، انسان داراى سرشت خاکى و ملکوتى است و داراى تمایلات و استعدادها و کششهاست. اما ماهیّت خاص خود را باید در سایه کوشش و اراده شخصى بسازد.
خداوند فرمود:
وَأَن لَّیْسَ لِلْانسَانِ إِلَّا مَا سَعَى* وَأَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَى» «3»
و این که براى انسان جز آنچه تلاش کرده [هیچ نصیب و بهرهاى] نیست،* و این که تلاش او به زودى دیده خواهد شد.
همه تمایلات و استعدادها زمینه هستند و گرنه خود اوست که باید از استعداد خویش بهره گیرد و ماهیّت خویش را بسازد.
اما تعبیر حقیقى امام، کنایه از آزادى انسان در میدان عمل است و توانایى او بر انجام دادن هر کارى است. و این نظر ردّ دیدگاه جبر و تفویض اشاعره و معتزله است که در برابر دیدگاه اهل بیت: است.
امام صادق علیه السلام به «امر بین الامرین» تعبیر فرمود:
لاجَبْرَ وَ لاتَفْویضَ وَلکن أَمْرٌ بین أَمْرین. «4»
انسان در عمل، نه مجبور است و نه مختار محض بلکه عمل انسان بین اختیار و جبر است.
امیر مؤمنان على علیه السلام در شرح آیه:
وَأَنَّهُ هُوَ أَغْنَى وَأَقْنَى» «5»
و اوست که شما را توانگر کرد و سرمایه قابل ذخیره بخشید.
مىفرماید:
اغْنى کُلُّ إنسان بمعیشةٍ وأرضاه بِکَسْبِ یَدِهِ. «6»
خداوند هر انسانى را با دادن ابزارهاى زندگى و مایههاى زیست از دیگران بىنیاز کرد و به آنچه دستاوردش بود خشنود ساخت.
امام على علیه السلام از قول رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله فرمود:
روح قدسى براى مقرّبان از اولیاست که با آن همه چیزها را مىدانند. روح ایمان روحى است که محصول آن عبادت و بندگى است. روح قوّه براى جهاد و کارزار با دشمن و امر معاش و زندگى است. روح شهوت براى طعام و نوشیدنى و ازدواج ولذّت و تمتّع؛ و روح بدن براى حرکت و فعل است. پنج روح براى انبیا و ائمّه، چهار روح براى اصحاب یمین و سه روح براى اصحاب شمال که کفّار و منافقانند. «7» سپاس خدایى که اندام کردارها را در ما برجا و استوار گردانید، یعنى در بدن ما چشم، گوش، زبان، دست، شکم، شهوت و پا قرار داد، تا با این وسایل زندگى کرده، نیازمندىهاى خود را برطرف کنیم و بر حلّ مشکلات فائق آییم.
حمد خدایى که ما را با انواع روزىهاى پاک و حلال پرورش داد و به بخشش و عطاى خود توانگرمان ساخت واز نعمت خویش به ما سرمایه مادّى و معنوى عنایت فرمود!
پس از آن ما را به وسیله انبیا و ائمّه علیهم السلام و قرآن و عقل و فطرت و وجدان امر به عبادت و اطاعت فرمود تا طاعت و بندگى و پیروى ما را از دستور بیازماید و ما را نهى کرد تا مقدار توجّه ما را در امر تقوا و شکر، آزمایش نماید و این آزمایش و آزمودن نه به خاطر این است که مجهولى بر وى معلوم شود، بلکه براى این است که راه رشد و کمال به روى ما باز گردد.
شکر نعمت
امام صادق علیه السلام در باب شکر مىفرماید:
شُکْرُ النِّعْمَةِ اجْتِنابُ الْمَحارِمِ. «8»
شکر نعمتْ دورى گزیدن از محرّمات الهیه است.
پس هر کس از محرّمات خداوند دورى کند در آزمایش وابتلایش به شکر سرافراز شده است.
[ «22» وَالْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی دَلَّنَا عَلَى التَّوْبَةِ الَّتِی لَمْ نُفِدْهَا إِلَّا مِنْ فَضْلِهِ فَلَوْ لَمْ نَعْتَدِدْ مِنْ فَضْلِهِ إِلَّا بِهَا لَقَدْ حَسُنَ بَلَاؤُهُ عِنْدَنَا و جَلَّ إِحْسَانُهُ إِلَیْنَا وَجَسُمَ فَضْلُهُ عَلَیْنَا «23» فَمَا هَکَذَا کَانَتْ سُنَّتُهُ فِی التَّوْبَةِ لِمَنْ کَانَ قَبْلَنَا لَقَدْ وَضَعَ عَنَّا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَلَمْ یُکَلِّفْنَا إِلَّا وُسْعاً و لَمْ یُجَشِّمْنَا إِلَّا یُسْراً و لَمْ یَدَعْ لِأَحَدٍ مِنَّا حُجَّةً و لَا عُذْراً «24» فَالْهَالِکُ مِنَّا مَنْ هَلَکَ عَلَیْهِ و السَّعِیدُ مِنَّا مَنْ رَغِبَ إِلَیْهِ]
و سپاس مخصوص خداست که ما را به بازگشت و توبه از گناه، راهنمایى کرد؛ توبهاى که آن را جز از طریق احسانش به دست نیاوردیم و اگر از فضل و احسان بى شمارش، غیر این عنایت را که عبارت از بخشیدن نعمت توبه و بازگشت است، به حساب نیاوریم، محققاً آزمایشش درباره ما نیکو و احسانش در حقّ ما بزرگ و بخشش او بر ما عظیم است.
روش وجود مقدسش در برنامه توبه درباره کسانى که پیش از ما بودند، چنین نبود؛ آنچه را در عرصهگاه توبه، در طاقت و توان ما نبوده، از دوش جان ما برداشته و جز به اندازه قدرت و وسعمان به ما تکلیف نفرموده، در میان آن همه تکالیف سخت، ما را جز به تکالیف آسان و انداشته و در این زمینه، براى هیچ یک از ما دلیل و بهانهاى باقى نگذاشته است؛ بنابراین هلاک شونده از ما، کسى است که در میدان مخالفت با او هلاک گردد و سعادتمند از ما کسى است که به سوى او میل و رغبت نماید.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- نهج البلاغه: خطبه 1.
(2)- بحار الأنوار: 3/ 67، باب 4، خبر مشهور به توحید مفضل.
(3)- نجم (53): 39- 40.
(4)- بحار الأنوار: 5/ 17، باب 1، حدیث 27؛ الکافى: 1/ 160، حدیث 13؛ عدة الدَّاعى: 325.
(5)- نجم (53): 48.
(6)- بحار الأنوار: 100/ 6، باب 1، حدیث 20؛ معانى الأخبار: 215، حدیث 1؛ وسائل الشیعة: 17/ 40، باب 9، حدیث 21929.
(7)- بحار الأنوار: 66/ 179، باب 33، حدیث 3؛ الکافى: 2/ 282، حدیث 16.
(8)- الکافى: 2/ 95، باب الشکر، حدیث 10؛ بحار الأنوار: 68/ 40، باب 61، حدیث 29.