گاهى براى انسان سختىهایى آماده مىگردد که زمینه بدبختى اکتسابى او مىشود و چنانچه زمینه نگونبختى ذاتى هم باشد، در سقوط اوج مىگیرد. گاهى نیز مشکلاتى براى انسان پیش مىآید که زمینه خوشبختى اکتسابى او مىشود. و اگر زمینه خوشبختى هم ذاتى داشته باشد در خوشبختى اوج مىگیرد.
گاهى نیز عکس این دو صورت اتّفاق مىافتد، به این معنا که اگر کسى زمینه بدبختى ذاتى داشته باشد ولى محیط آرامى برایش فراهم باشد از بدبختى او کاسته شود، همچنین براى فردى که زمینه سعادت، ذاتى او شده باشد و فضاى آرامى براى او فراهم شود از خوشبختى او کاسته شود. پس باید شرایط را در نظر گرفت تا انسان، حقیقت را دریابد.
هلاکت و سعادت در قرآن
خداوند متعال در قرآن مجید به دوگانه بودن مردم اشاره مىکند و مىفرماید:
یَوْمَ یَأْتِ لَا تَکَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَسَعِیدٌ* فَأَمَّا الَّذِینَ شَقُوا فَفِی النَّارِ لَهُمْ فِیهَا زَفِیرٌ وَشَهِیقٌ* خَالِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ السَّمواتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّکَ إِنَّ رَبَّکَ فَعَّالٌ لِمَا یُرِیدُ* وَأَمَّا الَّذِینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّةِ خَالِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ السَّمواتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا ما شَاءَ رَبُّکَ عَطَاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ» «1»
روزى که چون فرا رسد، هیچ کس جز به اجازه او سخن نمىگوید؛ پس برخى تیرهبخت و برخى نیکبختاند.* اما تیرهبختان [که خود سبب تیرهبختى خود بودهاند] در آتشاند، براى آنان در آن جا نالههاى حسرتبار و عربده و فریاد است.* در آن تا آسمانها و زمین پابرجاست جاودانهاند، مگر آنچه را که مشیّت پروردگارت اقتضا کرده است؛ بىتردید پروردگارت هر چه را اراده مىکند، انجام مىدهد.* اما نیکبختان [که به توفیق و رحمت خدا سعادت یافتهاند] تا آسمانها و زمین پابرجاست، در بهشت جاودانهاند مگر آنچه را مشیّت پروردگارت اقتضا کرده، [بهشت] عطایى قطع ناشدنى و بىپایان است.
سعادتمند کسى است که: فرمان خدا را اطاعت کند و دل را به سوى حق بگرداند. و بدبخت کسى است که بر خلاف رضا و خشنودى خدا، خویش را تباه کند و زمینه خسارت دنیایى و عذاب آخرتى را فراهم سازد.
این تفاوت در قیامت بیشتر نمایان مىشود. در آن روز که صفها جدا شوند و سپیدرویان در یک سو و سیه رویان در سوى دیگر قرار گیرند، در حالى که عریان هستند و ذلّتِ بار گناهان سنگینشان را به دوش مىکشند. هر کسى به هر سو که مىنگرد، مردم را در کارهایشان درگیر مىبیند. در آن روز که چهرههاى خندان و چهرههاى سرگردان و نگران، از یکدیگر گریزانند.
یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ* وَأُمِّهِ وَأَبِیهِ* وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِیهِ* لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ* وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ* ضَاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ* وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ عَلَیْهَا غَبَرَةٌ* تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ* أُولئِکَ هُمُ الْکَفَرَةُ الْفَجَرَةُ» «2»
روزى که آدمى فرار مىکند، از برادرش* و از مادر و پدرش* و از همسر و فرزندانش* در آن روز هرکسى از آنان را کارى است که او را به خود مشغول مىکند [تا جایى که نمىگذارد به چیز دیگرى بپردازد.]* در آن روز چهرههایى درخشان و نورانى است* خندان و خوشحال* و در آن روز چهرههایى است که بر آنان غبار نشسته* [و] سیاهى و تاریکى آنان را فرا گرفته است؛* آنان همان کافران بد کارند.
و سرانجام آنان در بهشت و دوزخ، حاصل عمل خود را مشاهده مىکنند.
هلاکت و سعادت در روایات
امام صادق علیه السلام در زمینه هلاکت و سعادت انسان مىفرماید:
السَّعادةُ سَبَبُ خَیْرٍ تَمَسَّکَ بِهِ السَّعیدُ فَیَجُرُّهُ إلى النَّجاةِ وَالشَّقاوَةُ سَبَبُ خِذْلانٍ تَمَسَّکَ بِهِ الشَّقِىّ فَجَرَّهُ إلى الهَلَکَةِ وَکُلٌّ بِعِلْمِ اللَّهِ تعالى. «3»
خوشبختى، رشته خیرى است که خوشبخت به آن چنگ زده است پس او را به سوى نجات مىکشاند و بدبختى رشته خوارى است که بدبخت به آن مىآویزد و او را به هلاکت مىکشاند و همه اینها به علم خداوند تعالى است.
امام على علیه السلام هم راه سعادت را به ما نشان مىدهد و مىفرماید:
أَسْعَدُ النّاسِ مَنْ عَرِفَ فَضْلَنا وَتَقَرَّبَ إلى اللَّهِ بِنا وَأَخْلَصَ حُبَّنا وَعَمِلَ بِما إلَیه نَدَبْنا وَانْتهى عَمّا عَنْه نَهَیْنا فذاک مِنّا وَهُوَ فى دارِ المُقامَةِ مَعَنا. «4»
خوشبختترین مردم کسى است که برترى و مقام ما را بشناسد و به وسیله ما به خدا نزدیک شود. و در دوستى ما یک دل باشد، به آنچه ما بدان فرا خواندیم عمل کند. و از آنچه نهى کردیم دست بردارد. چنین کسى از ماست و در سراى ماندگار بهشت در کنار ما خواهد بود.
امام على علیه السلام در نهج البلاغه مسیر خاندان رسالت را، راه نجات و حقیقت دانسته و مىفرماید:
انْظُروا اهْلَ بَیْتِ نَبیِّکُمْ فَالْزَمُوا سَمْتَهُمْ وَاتَّبِعُوا اثَرَهُمْ فَلَنْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ هُدىً وَلَنْ یُعیدُوکُمْ فى ردىً فَإنْ لَبَدُوا فَالْبُدُوا وَإنْ نَهَضُوا فَانْهَضُوا وَلا تَسْبِقُوهُمْ فَتُضِلُّوا وَلا تَتَأَخَّرُوا عَنْهُمْ فَتَهْلِکُوا. «5»
به اهل بیت پیامبرتان نظر کنید و ملتزم جهت الهى آنان باشید، راه و روش آنها را پیروى نمایید که آنان شما را از راه هدایت بیرون نمىبرند و به گمراهى باز نمىگردانند. اگر از چیزى باز ایستادند شما هم باز ایستید و اگر به جهتى حرکت کردند شما هم حرکت نمایید، از آنان پیشى مجویید که گمراه مىگردید و عقب نمانید که به هلاکت مىرسید.
از نظر ادیان الهى همه کمالات اخلاقى در کلمه سعادت خلاصه مىشود و تمام مفاسد اخلاقى در نام شقاوت دیده مىشود.
سعادت انسان در عشق به خدا است و شقاوت او در شیفتگى به خود است.
قلب انسان مانند ظرف آب است که اگر از عشق خدا پر شود مفید خواهد بود. اما اگر از هواى نفس پر گردد، رنگ شیطانى مىگیرد و بیراهه مىرود.
در واقع خوشبختى حقیقى آن است که کار انسان به خیر بیانجامد و بدبختى حقیقى آن است که ختم به شر شود.
امتحان، راه شناخت سعید از شقى
یکى از ملاکهاى شناخت سعادتمند از شقاوت پیشه، امتحان و آزمایش افراد در انتخاب راه حق و باطل است.
حضرت زینب علیها السلام در دربار کوفه و شام پس از قرائت آیه:
مَا کَانَ اللَّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ حَتَّى یَمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَى الْغَیْبِ وَلکِنَّ اللَّهَ یَجْتَبِی مِن رُسُلِهِ مَن یَشَاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَإِن تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَکُمْ أَجْرٌ عَظِیمٌ» «6»
خدا بر آن نیست که مؤمنان را بر این [وضعى] که شما بر آن قرار دارید [که منافق از مؤمن و خوب از بد مشخص و معلوم نیست] واگذارد، [بر آن است] تا پلید را از پاک [به سبب آزمایشهاىمختلف] جدا سازد. و خدا بر آن نیست که شما را بر غیب آگاه کند. ولى خدا از میان فرستادگانش هر کس را بخواهد [براى آگاه کردن به غیب] برمىگزیند، پس به خدا و فرستادگانش ایمان آورید. و اگر ایمان آورید و تقوا پیشه کنید، براى شما پاداشى بزرگ خواهد بود.
حضرت فرمود: وقت صلح و آرامش، افراد ناپاک و پاک در کنار هم به سر مىبرند ولى در زمان جنگ، درونها هویدا مىشود و از هم جدا مىشوند.
همان طور که امام حسین علیه السلام فرمود:
من قیام کردم تا پاکان از ناپاکان جدا شوند؛ زیرا تا آزمون نباشد وارسته و غیر آن در کنار همند، ولى امتحان است که پاک را از ناپاک و حق را از باطل جدا مىکند. «7» بنابراین راه انبیا و ائمه اطهار علیهم السلام است که مایه رحمت پروردگار است و انسان را به سوى حق راهنمایى مىکند. [ «25» وَالْحَمْدُ لِلَّهِ بِکُلِّ مَا حَمِدَهُ بِهِ أَدْنَى مَلَائِکَتِهِ إِلَیْهِ وَأَکْرَمُ خَلِیقَتِهِ عَلَیْهِ وَأَرْضَى حَامِدِیهِ لَدَیْهِ «26» حَمْداً یَفْضُلُ سَائِرَ الْحَمْدِ کَفَضْلِ رَبِّنَا عَلَى جَمِیعِ خَلْقِهِ «27» ثُمَّ لَهُ الْحَمْدُ مَکَانَ کُلِّ نِعْمَةٍ لَهُ عَلَیْنَا و عَلَى جَمِیعِ عِبَادِهِ الْمَاضِینَ وَالْبَاقِینَ عَدَدَ مَا أَحَاطَ بِهِ عِلْمُهُ مِنْ جَمِیعِ الْأَشْیَاءِ وَمَکَانَ کُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهَا عَدَدُهَا أَضْعَافاً مُضَاعَفَةً أَبَداً سَرْمَداً إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ «28» حَمْداً لَا مُنْتَهَى لِحَدِّهِ و لَا حِسَابَ لِعَدَدِهِ و لَا مَبْلَغَ لِغَایَتِهِ وَلَا انْقِطَاعَ لِأَمَدِهِ]
و خدا را سپاس، به همه آن سپاسى که نزدیکترین فرشتگان به او و بزرگوارترین مخلوقاتش نزد او و پسندیدهترین ستایشگران آستان او، حضرتش را ستودهاند؛ سپاسى که از دیگر سپاسها، برترى جوید، مانند برترى پروردگار به همه مخلوقات. سپس او را سپاس، به جاى تمام نعمتهایى که او بر ما و به تمام بندگان گذشتهاش و همه آنانى که هستند و مىآیند دارد، سپاسى به عدد تمام اشیایى که دانشش بر آنها احاطه دارد و سپاسى به جاى هر یک از اشیا به چندین برابر؛ سپاسى ابدى و همیشگى تا روز قیامت، سپاسى که مرزش را پایانى و شماره آن را حسابى و پایانش را نهایتى و مدّتش را سرآمدى نباشد.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- هود (11): 105- 108.
(2)- عبس (80): 34- 42.
(3)- بحار الأنوار: 10/ 184، باب 13، حدیث 2.
(4)- غرر الحکم: 115، حدیث 1995؛ عیون الحکم و المواعظ: 124.
(5)- نهج البلاغه: خطبه 96.
(6)- آل عمران (3): 179.
(7)- بحار الأنوار: 44/ 329، باب 37.