عقبه از مشرکین و بتپرستان مکه بود و با همکیشان خود رفاقت تنگاتنگ داشت.
از دوستان نزدیک او ابىّ بن خلف بود که در سفر و حضر و در هر رفت و آمد و در هر کوى و برزن و در هر مجلسى با یکدیگر بودند، رفیقى که در شیطان مسلکى و دیو صفتى کم نظیر بود!
عقبه از یک سفر تجارتى بازگشت و عدهاى از بزرگان و اشراف مکه از جمله پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله را به مهمانى دعوت کرد که در آن مهمانى به علتى دوستش- ابىّ بن خلف- حاضر نبود.
هنگامى که مهمانان سر سفره حاضر شدند و دست به غذا بردند عقبه دید رسول خدا صلى الله علیه و آله از خوردن غذا امتناع دارد، سبب را پرسید، حضرت فرمود: من از طعام تو نمىخورم مگر اینکه به وحدانیت خدا و رسالت من شهادت دهى و به دایره اسلام و مسلمانى درآیى تا درهاى رحمت حق و درهاى بهشت به رویت باز شود.
عقبه با کمال میل شهادتین را به زبان جارى کرد و پیامبر صلى الله علیه و آله هم از غذاى او تناول فرمود.
عقبه هنگامى که پس از پایان میهمانى نزد رفیق شیطان مسلک و بتپرستش رفت، با ملامت و سرزنش ابىّ بن خلف روبهرو شد و از سوى ابىّ مورد شماتت قرار گرفت که چرا آیین خود را رها کرده، به آیین محمد گرویدى؟
عقبه داستانش را در اسلام آوردنش بیان کرد، ابىّ با کمال وقاحت به او گفت: من از تو خوشنود و دل خوش نمىشوم مگر اینکه به تکذیب محمد برخیزى!!
عقبه بدبخت و تیره روز که نخواست این دشمن غدار دوستنما را از خود براند و سعادت به دست آورده را حفظ کند و ز راه جهنم به راه بهشت برود، براى خوش آمد آن نابکار به سوى پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله رفته، با کمال بىشرمى آب دهان به صورت پیامبر صلى الله علیه و آله انداخت که آب دهانش با دو شقه شدن به صورت مبارک رسول حق صلى الله علیه و آله جارى شد و آن چهره ملکوتى را تحت تأثیر قرار داد، حضرت زنده بودن عقبه را تا پیش از هجرت خود خبر داد و به او گفت: چون از مکه بیرون آیى به شمشیر انتقام حق به قتل مىرسى، پیشبینى آن حضرت در جنگ بدر تحقق یاقت، عقبه در جنگ بدر به جهنم واصل شد و ابىّ بن خلف- دوست نابابش- در احد به قتل رسید «1».
آیات 27- 29 سوره فرقان جهت دلدارى و تسلیت به پیامبر صلى الله علیه و آله بیان و سرنوشت شوم انسان پلیدى که در دنیا دچار دوست و رفیق گمراه و گمراه کننده و شیطان مسلک شد، نازل گردید.
[وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا* یا وَیْلَتى لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلًا* لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِی وَ کانَ الشَّیْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولًا] .
و روزى که ستمکار، دو دست خود را [از شدت اندوه و حسرت به دندان] مىگزد [و] مىگوید: اى کاش همراه این پیامبر راهى به سوى حق برمىگرفتم،* اى واى، کاش من فلانى را [که سبب بدبختى من شد] به دوستى نمىگرفتم،* بىتردید مرا از قرآن پس از آنکه برایم آمد گمراه کرد. و شیطان همواره انسان را [پس از گمراه کردنش تنها و غریب در وادى هلاکت] وامىگذارد.
آرى؛ همنشین بد به فرموده حق شیطان است و شیطان بىتردید دشمن انسان است و پس از آن که به انسان خسارت و زیان غیر قابل جبران وارد ساخت، او را در حیرت و سرگردانى و اسیر دست انواع طوفانها و بلاها در دنیا و به چنگال عذاب ابد در آخرت، وامىگذارد.
[وَ کانَ الشَّیْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولًا] .
و شیطان همواره انسان را [پس از گمراه کردنش تنها و غریب در وادى هلاکت] وامىگذارد.
رفیق و همنشین آن نیست که بر عیوب و نواقص و خلأهاى معنوى انسان بیفزاید و چون آتشى خطرناک به خرمن ارزشهاى انسان و کرامت و شرافتش بیفتد، دوست حقیقى و رفیق واقعى کسى است که از عیوب آدمى بکاهد و نقایص انسان را برطرف سازد و خلأهاى معنوى و روحى دوست خود را جبران کند.
امام صادق علیه السلام درباره محبوبترین همنشین مىفرماید:
«أحَبُّ إخوَانى إلَىَّ مَنْ أهْدى إلىَّ عُیُوبى» .
محبوبترین برادرانم نسبت به من کسى است که مرا به سوى عیوبم راهنمایى کند.
انسان با انصاف و خواهان خوشبختى هنگامى که از طرف همنشینى دلسوز به عیوبش راهنمایى شود، بىتردید در مقام رفع عیوب خود برمىآید و با کمک همنشین با کرامتش به مقامات انسانى عروج مىکند.