اهمیّت و ارزشى که اسلام براى مال حلال قائل شده، براى کمتر چیزى آن مقدار ارزش اعلام کرده است.
مال، به خصوص مقدارى که انسان از آن مىخورد، به مانند ریشه است و تمام اعمال و کردار و رفتار و حرکات انسان، شاخ و برگ آن است.
آدمى براى انجام تمام کارها، احتیاج به قدرت و توان دارد؛ این قدرت و توان را خوراک انسان تأمین مىکند، اگر این خوراک حلال باشد، محصول آن را که عبادات و حرکات صحیح اجتماعى و قسمتى از اخلاقیات است، خداوند مهربان قبول مىکند و اصولًا مال حلال به انسان روشنى و نور بخشیده و آدمى را در مسیر الهى به حرکت مىآورد و اگر حرام باشد دل را تاریک و زمینه ظهور اخلاق سیّئه و اعمال ناپسند و شیطانى را در انسان به وجود مىآورد.
انبیاى بزرگ الهى، امامان معصوم، عارفان بیدار دل، عاشقان شیفته، قبل از انجام هر کار، توجّه فوق العادهاى به مال و به خصوص خوراک خود مبذول مىداشتند و حتّى در مسئله مال و خوراک حلال، در حدّ ضرورت قناعت مىکردند.
ساختمان وجود انسان، محصول خوراک اوست و آنچه را انجام مىدهد، اکثراً در ارتباط با مال است؛ روى این حساب عباد حق باید پیش از هر چیز به مسئله مال و خوراک دقّت کنند!!
عباد شایسته حق، مال را جز یک وسیله چیزى نمىدیدند و از این وسیله فقط براى رسیدن به مقام قرب و کسب رضاى محبوب استفاده مىکردند.
محبّت اولیاى حق به مال، محبّت سطحى بود و برخوردشان در مسئله مال برخوردى عادى و معمولى و نسبت به مال با چشمى عادى مىنگریستند و همیشه از روى آوردن مال به خود وحشت داشتند و به محض به دست آوردن مال، براى خود و اهل و عیالشان به اندازه لازم و بلکه به مقدار ضرورت برمىداشتند و بقیّه آن را در همان راهى که معشوق از آنان مىخواست صرف مىکردند.
شما پیغمبر و امام و عاشقى از عاشقان حق و عارفى از عرفاى واقعى را نخواهید دید که در وصیّت خودشان براى بعد از مرگشان نسبت به مال سفارشى داشته باشند؛ زیرا آن بزرگواران در عین این که براى اداره امور زندگى خود و اهل و عیالشان به اندازه لازم کوشش مىکردند و گاهى مال فراوانى از طریق کشاورزى، دامدارى، تجارت، صنعت، به دست مىآوردند پس از مخارج عادى روزمرّه بقیّه آن را با خداوند عزیز از طریق صدقه، انفاق، دستگیرى از یتیم و مسکین و ابن سبیل و صرف در کارهاى خیر، معامله مىکردند.
با دید پاک و مستقیمى که اولیاى الهى به مال داشتند، همیشه از عوارض منفى وخطرزاى مال که در مرحله عملى و اخلاقى بروز مىکرد، درامان بودند.
به عبارت دیگر اولیاى حق و عاشقان دوست از تکاثر و جمع مال و ثروتاندوزى و فخر فروشى به مال و حرص و بخل و حسد و کبر و عجب درامان بودند و همه دنیا و مال دنیا اگر منهاى حق بود براى آن بزرگواران پشیزى ارزش نداشت؛ آنچه براى آنان مهم بود، خواسته مولا و رضایت دوست بود و آنان مال را به دستور محبوب به دست آورده و به دستور او در گردونه خرج قرار مىدادند و هرگز دل به مال دنیا نمىبستند و در یک کلمه خادم و خدمت گزار و نوکر مال نبودند، بلکه مال براى آنان بهترین خدمت گزار در راه حق بود.
اینان با این دل پاکى که داشتند و با آن چشم بصیرتى که به توفیق الهى به مال دنیا مىنگریستند، زندگى را بر خود آسان نموده و کمترین چشم داشتى به کسى نداشتند، خواسته آنان بسیار کم و حاجاتشان فوق العاده سبک بود.
چه زیبا سروده عارف وارسته مرحوم الهى قمشهاى در ترجمه «حاجاتُهُمْ خَفیفَةٌ» که در خطبه متّقین امیرالمؤمنین علیه السلام آمده:
نکویان جهان از بىنیازى |
نمىگیرند عالم را به بازى |
|
سبکبار اندر این دار مجازند |
به کمتر مایه آنان بىنیازند |
|
نیاز جسم و جان را برده از یاد |
به ناز دلبر خود گشته دلشاد |
|
به جز خالق که از کل بىنیاز است |
خلایق را به یکدیگر نیاز است |
|
جهان را سهل گیر ار هوشمندى |
منه بر پاى خود از حرص بندى |
|
تویى مرغ سبک پرواز هشیار |
در این ره رو چو آگاهان سبک بار |
|
سبک بارى نشاط این جهان است |
قناعت بىگمان گنج نهان است |
|
قرآن و مسئله مال
انسان در این مدّت کوتاه و زودگذر عمر با مسئله مال برخوردهاى گوناگونى دارد که قرآن مجید در آیات نورانیش به انواع برخوردهاى انسان با مال اشاره مىکند.
قرآن، گاهى از مال، تحت عنوان خیر الهى در دست مردم یاد کرده و گاهى از مال به عنوان وسیله هلاکت و بدبختى و علّت عذاب ابد سخن گفته و گاهى مال را منشأ سعادت و زمانى وسیله بخل و حرص معرّفى نموده، گاهى مردم را تشویق به روىآوردن به مال و زمانى آنان را از مال دنیا سخت برحذر مىدارد و این تقسیمات همه در ارتباط با وضع حالى و دینى انسان نسبت به مال است.
انسان منوّر به نور ایمان و متدیّن به مسائل الهى و دارنده قلب سلیم و عارف به معارف الهیه و عامل به دستورهاى حق تعالى، بدون شک برخوردش با مال برخوردى صحیح و الهى است و مال براى او خیر و خوشى و عامل سعادت و وسیله نیکبختى و صداقت است.
انسان دور از حق و تاریک دل و منافق و ضدّ خدا و بىمعرفت و بىنور، بىتردید برخوردش با مال برخوردى غلط و بلکه برخوردى شیطانى است و مال براى او شرّ و عامل شقاوت و وسیله حرص و بخل و علّت نابودى دنیا و آخرت و نابود کننده سعادت و عاملى براى عذاب ابدى انسان در عالم آخرت است.
قرآن، مردم را از برخورد غیراصولى با مال دنیا به سختى برحذر مىدارد و انسان را در این زمینه به عالىترین شکل، نصیحت و موعظه مىکند و بنىآدم را از آلوده شدن به مال حرام برحذر مىدارد.
[یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ] «1».
اى مؤمنان! مبادا اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل کنند و آنان که [به خاطر مال و فرزند از یاد خدا] غافل مىشوند، زیانکارند.
[فَذَرْهُمْ فِی غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِینٍ* أَ یَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مالٍ وَ بَنِینَ* نُسارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْراتِ بَلْ لا یَشْعُرُونَ] «2».
پس آنان را در غرقاب گمراهى و جهالتشان تا هنگامى [که مرگشان فرا رسد] واگذار.* آیا گمان مىکنند افزونى و گسترشى که به سبب مال و اولاد به آنان مىدهیم،* در حقیقت مىخواهیم در عطا کردن خیرات به آنان شتاب ورزیم؟ [چنین نیست] بلکه [آنان] درک نمىکنند [که ما مىخواهیم با افزونى مال و اولاد، در تفرقه، طغیان، گمراهى و تیرهبختى بیشترى فرو روند.].
[الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ أَمَلًا] «3».
مال و فرزندان، آرایش و زیور زندگى دنیا هستند، ولى اعمال شایسته پایدار نزد پروردگارت از جهت پاداش بهتر و از لحاظ امید داشتن به آنها نیکوتر است.
قرآن مجید در سوره مبارکه کهف داستان غرور مرد ناسپاس و بىخبرى را به خاطر مال در برابر مردى مؤمن و فقیر براى عبرت امّت بدینگونه نقل مىکند:
اى رسول ما! داستان دو مرد مؤمن و ناسپاس را براى امّت مثل بزن که ما به یکى از آنها دو باغ انگور دادیم و اطرافش را به نخل خرما پوشاندیم و عرصه میان آنها را مخصوص کشتزار قرار دادیم. آن دو باغ میوههاى خود را به طور کامل و بدون آفت و نقصان تحویل مىداد، در وسط آنها نیز جوى آبى روان ساختیم.
این مرد که باغش داراى میوه بسیار بود، در مقام گفتگو و مفاخرت با رفیقش که مردى مؤمن و فقیر بود برآمد و گفت: من از تو به خاطر دارایى بیشتر و خدم و حشم، محترمتر و عزیزترم.
روزى در حالى که به نفس خود ستمکار بود و عمر را به گناه و غفلت سپرى کرده بود با کمال غرور وارد باغ شد و گفت: گمان نمىکنم این باغ و دارایى من نابود شود!!
و نیز گمان نمىکنم روز قیامتى برپا شود، اگر هم به سوى خدا بازگردم، در آن جهان نیز از این باغ منزلى بهتر خواهم یافت.
رفیق با ایمان و فقیر در مقام اندرز و نصیحت او برآمد و گفت: آیا به پروردگارى که تو را نخست از خاک، سپس از نطفه آفرید، آن گاه مردى کامل و آراسته ساخت، کافر شدى؟ زهى جهل و نادانى!
لکن پروردگار من همان خداى یکتاست و هرگز به او شرک نخواهم آورد؛ اى رفیق! تو چرا وقتى به باغ درآمدى نگفتى که همه چیز به خواست خداست و جز قدرت خدا قوّهاى نیست و اگر تو مرا به خاطر مال و فرزندت از خود کمتر دانى به خود مغرور مباش که ارزش انسان بر انسان به مال و منال و فرزند نیست.
امید است خداوند مهربان در دنیا و آخرت، بهتر از باغ تو به من عطا کند و بر بوستان تو مرد کافرکیش آتشى از آسمان فرستد که با خاک یکسان شود و یکسره نابود گردد، یا صبحگاهى جوى آبش به زمین فرو رود به طورى که دیگر نتوانى آب به دست آرى و باغت خشک شود؛ یا آن که ثمره و میوههایش نابود گردد، تا صبح دمى از شدّت حزن و اندوه برآنچه در باغ کردى دست بر دست زنى و ببینى که بنا و اشجارش همه از بین رفته، آن گاه بر کفرت پشیمان گردى و بگویى: اى کاش من به خداى خود مشرک نمىشدم و به خودپرستى و غرور دچار نمىگشتم.
تمام آن بلاهایى که مؤمن فقیر پیشبینى مىکرد به سر آن بدبخت درآمد و ابداً جز خدا هیچکس نباشد که آن گنهکار کافر را از قهر و خشم خدا یارى و حمایت کند که خدا هم دشمن کافران است نه یار آنها.
در آن روز و آنجا ولایت و حکمفرمایى خاصّ خداست که به حق فرمان دهد و بهترین ثواب آخرت و عاقبت نیکو را هم او به هرکه خواهد عطا نماید.
اى رسول ما! براى امّت، چنین زندگانى تمام دنیا را مثل بزن که ما آب بارانى از آسمان نازل کردیم و به آن آب درختان و نباتات گوناگون زمین، درهم پیچیده و خرّم بروید، سپس صبحگاهى همه درهم شکسته و خشک شود و به دست بادهاى حوادث زیر و زبر گردد و خدا بر همه چیز اقتدار کامل دارد «4».
[الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ أَمَلًا] «5».
مال و فرزندان، آرایش و زیور زندگى دنیا هستند، ولى اعمال شایسته پایدار نزد پروردگارت از جهت پاداش بهتر و از لحاظ امید داشتن به آنها نیکوتر است.
قرآن مجید در مضامین عالى سوره تکاثر مىفرماید:
شما مردم را بسیارىِ اموال و فرزند و عشیره از یاد خدا غافل کرده، تا جایى که به گور و ملاقات قبور رفتید.
این برنامه شما برنامه درستى نیست و حق و حقیقت این نیست که پنداشتهاید؛ به زودى خواهید دانست که پس از مرگ چه سختىها در بردارید، باز هم حقّاً خواهید دانست که در قیامت با چه عذابهایى مواجهید، نه چنین است اگر بدانید چه حادثه بزرگى در پیش دارید هرگز به بازى دنیا از آخرت غافل نمىشدید؛ البته پس از مرگ دوزخ را مشاهده خواهید کرد و سپس به چشم یقین مىبینید، آن گاه در آنجا از نعمتها (مانند مال و جاه و صحّت و جوانى و عمر و نبوّت انبیا و ولایت على علیه السلام از شما بازپرسى خواهند کرد).
و در سوره همزه مىفرماید: واى بر عیبجوى هرزه زبان، همان کسى که مال جمع کرده و دائم به حساب و شمارش آن سرگرم است، پندارد که مال و دارایى دنیا به او عمر ابد خواهد داد، چنین نیست بلکه بدون شک به آتش سوزان دوزخ درخواهد افتد، آتشى که چگونه سختى آن را تصوّر خواهى کرد، آن آتش را خشم خدا برافروخته شراره آن بر دل ناپاکان شعلهور است، آتشى که آنها را از همهسو احاطه کرده است و مانند ستونهاى بلند بازکشیده است.
از زبان قرآن دانستید که اگر انسان در جنب مال توجّه به حق و روى دل به محبوب واقعى داشته باشد، مال براى او نردبان ترقّى است و از جمله عوامل و عللى است که انسان را به خداى مهربان نزدیک مىکند.
امّا اگر ثروت و مال آن چنان انسان را جذب کند که از یاد دوست و عشق محبوب غافل بماند، بدترین عامل خطر و به فرموده على علیه السلام:
المالُ مادَّةُ الشَّهواتِ «6».
مال و ثروت و پول دنیا تقویت شهوات آدمى است.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- منافقون (63): 9.
(2)- مؤمنون (23): 54- 56.
(3)- کهف (18): 46.
(4)- مضمون آیات سوره کهف: 32- 46.
(5)- کهف (18): 46.
(7)- نهج البلاغة: 763 (حکمت 58).