ازاین که انسان بنا به آیات کتابهاى آسمانى، و به ویژه قرآن مجید در معرض عهدخدا قرار گرفته، و چنین مسئولیت با ارزشى برعهده او نهاده شده، و از او دعوت نمودهاند وفادار به عهد و پیمان خدا باشد، استفاده میشود که انسان در عرصه گاه هستى با همه موجودات از نظر ارزش تفاوت میکند و داراى جایگاه ویژهاى است، و نزد حضرت حق از کرامت و رفعت و مرتبه والائى در جهت استعداد برخوردار است، که این جایگاه ویژهاش، و کرامت و رفعت و مرتبه والایش از مطلع الفجر وفاى به پیمان خدا طلوع میکند، و او را از فرشى بودن به عرشى شدن میرساند، اما اگر در پى هواى نفس، و خواستههاى مادى صرف، و متابعت از شهوات، و پیروى کردن از شیاطین عهد خدا را بشکند، و از وفادارى به پیمان حق امتناع ورزد، به تدریج به سوى سقوط از مقامات ملکوتى پیش رفته و نهایتاً به چاه اسفل سافلین سرنگون خواهد شد، و به محرومیت از فیوضات ربانیه در دنیا و آخرت دچار خواهد گشت.
عارفان معارف الهیه، مفسران بزرگ، و عالمان معالم قرآن و اهل بیت، در رابطه با عهدالله و پیمان خدا مصادیقى را ذکر کردهاند که هریک درجاى خود مصداقى محکم و استوار است:
1- دلایل تکوینى و تشریعى توحید و معاد، و برهانها و حجتهاى عقلى که مایه تصدیق پیامبران الهى است، و معجزاتى که اثبات کننده صدق نبوت رسولان حق است از مصادیق عهدالله است که عقل هر صاحب عقلى را براى پذیرش توحید و نبوت و معاد تسلیم میکند، و زمینه اقرار به یگانگى حق، و وجود مقدس او، و اقرار به نبوت و معاد را فراهم میآورد، ولى کسى که از دایره انسانیت خارج شده، و راه طاعت حق را برخود مسدود نموده، و به محرومیت از رحمت حق تن داده، از اقرار به حقایق پس از اثبات با دلایل روى میگرداند، و حجتها و برهانهاى حق را پس از استحکام و استواریاش به هیچ میانگارد، و از وفاى به آن که در حقیقت قبول کردن و پذیرفتن و نهایتاً اقرار قلبى به آن حقایق متکى بر دلایل است امتناع میکند، و با کمال بیحیائى به انکار هم برمیخیزد، و خود را به خسران ابدى دچار میسازد أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ.
2- عهدخدا سفارشات و خواستهاى حکیمانه و فرمانهاى استوار حضرت اوست که به زبان پاک و ملکوتى پیامبران به مردم ابلاغ شده که مجموعه آنها در حقیقت امر به طاعت رب و نهى از معصیت و فسق و فجور است، و راهى معنوى است که اگر مردم آن را بپیمایند به خوشبختى ابدى و سعادت سرمدى میرسند.
این سفارشات و خواستهها و امر به طاعت و نهى از معصیت که از علم و عدل و رحمت و حکمت حضرت حق سرچشمه گرفته از تمام جوانبش استوارى و استحکام میجوشد و نشان میدهد که این سفارشات برپایه مصلحت دنیا وآخرت مردم نظام گرفته، و درمیان جهانیان در هر دوره و روزگار کسى نیست که از عهده درک و فهم این سفارشات برنیاید و استوارى و استحکامش را درنیابد.
بیتردید آنان که پس از آگاهى به حکیمانه بودن اوامر و نواهى حق و وصایا و سفارشات او به نقض آنها که در حقیقت روى گردانى از عمل به آن حقایق است بپردازد، و شانه جان و دل و بدن از آن تکالیف و مسئولیتهاى سعادت بخش خالى کند، چنین انسانى با اراده و اختیار خود بناى خوشبختیاش را خراب، و براى خود زیان ابدى و خسران سرمدى تدارک دیده، چنان که در پایان آیه مورد تفسیر به آن اشاره شده است: أُولَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُون.
3- مراد از عهدالله نبوت پیامبراسلام و قرآن مجید است، که این معنا ازآیه شریفه زیر استفاده میشود:
إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ: «1»
اى ابراهیم من تو را پیشواى همه انسانها قرار دادم، ابراهیم گفت: و از دودمانم نیز پیشوایانى برگزین، پروردگار گفت: عهد من که مقام نبوت و امامت است به ستمکاران نمیرسد.
و مراد از شکنندگان عهد و ناقضان پیمان منکران و ناسپاسان از یهود و نصارى به ویژه عالمان و معلّمان تورات و انجیل اند، دو ملّتى که خداى مهربان براى سعادت و خوشبختى آنان در آیات متعددى از تورات و انجیل از آنان عهد وپیمان گرفت که چون پیامبراسلام مبعوث به رسالت شد و قرآن مجید به عنوان صدق نبوتش و هدایت جهانیان بر او نازل گشت از وى پیروى کنند و نبوت و قرآنش را تصدیق نمایند، ولى آنان پس از آگاهى از این حقیقت، و معرفت به این واقعیت هنگامى که پیامبراسلام مبعوث به رسالت شد و قرآن مجید براو نازل گشت به انکار او برخاستند، وبه نبوت و قرآنش کافر شدند، و حق را پس از آن که خدا از آنان پیمان گرفته بود انکار نکنند و از عوام یهود و نصارى کتمان ننمایند، منکر شدند و کتمان کردند و در حالى که پیش از بعثت صفات او را براى عوام گفته بودند، با حیلهگرى و خدعه به عوام قبولاندند که این شخص آن شخصى نیست که در تورات و انجیل مطرح است، و با این ترفند راه اسلام آوردن را بر عوام بستند، و با شکستن عهدخدا خود و بسیارى از عوام یهود و نصارى را به زیان ابدى و خسارت سرمدى دچار کردند، چنان که در آیه مورد بحث آمده: أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ.
روایات
در مسئله وفاى به عهد و شکستن و نقض پیمان روایات بسیار مهمى از پیامبراسلام و اهل بیت طاهرینش در کتابهاى باارزش اسلامى وارد شده که لازم است به برخى از آنها اشاره شود:
رسول خدا فرمود:
«اقربکم غداً منى فى الموقف اصدقکم للحدیث، واداکم للامانة، واوفاکم بالعهد واحسنکم خلقا واقربکم من الناس:» «2»
فرداى قیامت نزدیک ترین شما به من در پیشگاه حق راستگوترین شما در گفتار، و اداکننده ترین شما نسبت به امانت، و وفادارترینتات به عهدوپیمان، و خوش اخلاق ترینتان و نزدیک ترین شما به مردم هستند.
و نیز آن حضرت فرمود:
«ثلاثه لاغدر لاحدفیها: اداء الامانة للبر والفاجر، والوفاء للبروالفاجر وبرالوالدین برین کانا اوفاجرین:» «3»
سه برنامه است که براى احدى درآن نسبت به اجرایش هیچ عذر و بهانهاى نیست.
اداى امانت به نیک و بد، وفاى به عهد به نیک و بد، و نیکى به پدرومادر چه نیکوکار باشند و چه بدکار.
از امیرالمؤمنین (ع) روایت شده است:
«الوفاء حفظ الزمام:» «4»
وفاى به عهد حفظ حق و پاسداشت و احترام به آن است.
«من احسن الوفاء استحق الاصطفاء:» «5»
کسى که وفاى به عهد را نیکو انجام دهد، شایسته برگزیده شدن است.
«الوفاء حیلة العقل و عنوان النبل:» «6»
وفاى به پیمان زینت عقل و دیباچه و سنبل ذکاوت است.
«بحسن الوفاء یعرف الابرار:» «7»
نیکان به نیکو وفاکردن شناخته میشوند.
«الخائن لاوفاءله:» «3»
خیانت کار وفادار به پیمان نیست.
«لاتعتمدعلى مودة من لایوفى بعهده:» «9»
به دوستى کسى که به عهدش وفا نمیکند تکیه مکن.
امیرالمؤمنین (ع) در عهدنامهاى که براى مالک اشتر نوشت به او تذکر داد:
«وایاک والمن على رعیتک باحسانک اوالتزیدفیها کان من فعلک اوان تعدهم فتتبع موعدک بخلفک فان المن یبطل الاحسان والتزید یذهب بنورالحق والخلف یوجب المقت عندالله و الناس ...» «10»
مبادا با خدمات و نیکیهائى که نسبت به مردم انجام دادهاى برمردم منت بگذارى، یا آنچه را انجام دادهاى بزرگ و باعظمت بشمارى یا به مردم وعده دهى، سپس خلف وعده کنى، منت نهادن پاداش نیکوکارى را نابود میکند، و بزرگ شمردن کار نور حق را دردل خاموش مینماید و خلاف وعده کردن موجب خشم خدا و مردم میشود.
امام صادق (ع) فرمود:
«عدة المؤمن اخاه نذرلاکفارة له فمن اخلف فخلف الله بدء ولمقته:» «11»
وعده دادن مؤمن به برادر مؤمنش نذرى است که کفاره ندارد، هرکس وعده خلافى کند با خدا پیمان شکنى نموده و خود را در معرض خشم خدا قرار داده است.
پیامبراسلام فرمود:
«ثلث من کن فیه کان منافقاً وان صام وصلى وزعم انه مسلم من اذأتمن خان واذا احدث کذب واذا وعد اخلف ان الله تعالى قال فى کتابه ان الله لایحب الخائنین وقال ان لعنة الله على الکاذبین، وفى قوله: واذکرفى الکتاب اسماعیل انه کان صادق الوعد:» «21»
سه چیز است درهرکس باشد منافق است، اگرچه روزه بگیرد و نماز بخواند، و گمان کند مسلمان است، کسى که او را امین بشمارند ولى او به خیانت در امانت برخیزد، و چون سخن براند دروغ گوید، و هنگامى که وعده دهد خلف وعده کند، زیرا خدا در قرآن میفرماید: همانا خدا خائنان را دوست ندارد «31»، و نیز میفرماید لعنت خدا بر دروغگویان باد «41»، و میگوید: زندگى اسماعیل را به یادآر که انسانى درست پیمان و وفاکننده به عهد بود «15».
حضرت صادق (ع) از پیامبراسلام در روایتى بسیاربسیار مهم نقل میکند که آن حضرت فرمود:
«من کان یؤمن بالله والیوم الآخر فلیف اذا وعد:»
کسى که ایمان به خدا و روز قیامت دارد واجب است به وعده خود وفا کند.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- بقره، آیه 124.
(2)- بحار، ج 75، 94.
(3)- بحار، ج 75، 93.
(4)- غررالحکم.
(5)- غررالحکم.
(6)- غررالحکم.
(7)- غررالحکم.
(8)- غررالحکم.
(9)- غررالحکم.
(10)- نهج البلاغه، نامه 53.
(11)- وسائل، ج، ص 286.
(21)- وسائل، ج 11، ص 513.
(31)- انفال، آیه 58.
(14)- آل عمران، آیه 61.
(15)- مریم، آیه 54.