همه ما فقط به لطف پروردگار- هیچ عامل دیگرى را نمىشود پیدا کرد- قلبمان از عشق به أبى عبدالله علیه السلام موج مىزند، برادران، بزرگان و عالمان محترم اهل تسنن نقل مىکنند که پیغمبر صلى الله علیه و آله به عایشه فرمود:
«انّ للحسین فى قلوب المؤمنین محبّةً مکنونةً» «1» اى عایشه! هر مؤمنى که آفریده مىشود خداوند متعال محبّت حسین مرا در گِل او خمیر مىکند. همه مىدانیم که وجود مبارک حضرت سیدالشهدا علیه السلام چهره عظیمى در میان تمام موجودات عالم هستى دارد، همه مىدانیم انبیا به ایشان متوسل شدند، همه مىدانیم پیغمبر صلى الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام به ایشان متوسل شدند، وقتى که باران نمىبارید و خشکسالى بود، امیرالمؤمنین علیه السلام به ایشان مىفرمود: «2» دعا کن، نمىگفت برو نماز باران بخوان، چون مىدانست راه بین حسین و خدا میان بر است.
زینب کبرى علیها السلام مىفرماید: سى و هفت سالى که برادرم در عصر پدرم امیرالمؤمنین بود یکبار پدرم او را به یا حسین صدا نزد، هر وقت مىخواست او صدا کند، امیرالمؤمنین علیه السلام تمام قد از جا بلند مىشد، یک حالت ادب به خود مىگرفت و آرام مىگفت: «الىّ یا ابا عبدالله» نام او را نمىگفت.
بارک الله به مقبل اصفهانى «3» که قبرش در کاشان است. مىگوید:
بلند مرتبه شاهى که ز صدر زین افتاد |
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد «4» |
|
مقبل! هیچ اشتباهى نکردى، اگر در این جلسه بودید ما با قرآن و روایت ثابت مىکردیم که هیچ اشتباهى نکردید، بسیار درست گفتید.
مقام و عظمت امام حسین علیه السلام
این وجود مبارک که از رحمت، علم، لطف و از فیوضات خدا پر است، این وجود مبارک که پیغمبر صلى الله علیه و آله مىفرماید: آقاى تمام اولین و آخرین شهیدان مىباشند، آقاى همه شهیدان، شهداى کربلا هستند و آقاى شهداى کربلا حسین من است؛ یعنى شهیدى به آقایى أبى عبدالله در عالم نیست. همه مىدانیم کتاب با عظمت «کامل الزیارات» که بعضى از مراجع تقلید وقتى مىخواهند یک روایت از آن کتاب نقل کنند مىگویند ما سند و راوى نقل کننده را نمىخواهیم، همین که در این کتاب این روایت آمده ما به آن فتوا مىدهیم، در این کتاب امام صادق علیه السلام مىفرماید: پروردگار هر شب جمعه هفتاد بار حسین را زیارت مىکند. البته من نمىدانم زیارت خدا چگونه است؟ یعنى جلوه به قلب ایشان مىکند، همان چیزى که حضرت موسى علیه السلام در کوه طور خواست.
تواضع امام حسین علیه السلام «5»
این انسان سوار بر یک قاطر است، از یک محلى در مدینه رد مىشود، چهار پنج کارگر، نماز ظهر خود را خوانده و روى خاکهاى کوچه نشسته و یک پارچه پهن کرده بودند و یک مقدار نان خشک ریخته بودند و مىخواهند غذا بخورند. چشم یکى از آنها به أبى عبدالله علیه السلام افتاد، گفت: صبر کنید من بروم اگر امام حسین علیه السلام ناهار نخورده، او را دعوت کنم بیاید با ما ناهار بخورد.
تا این را گفت، بقیه کارگرها گفتند، عقلت کم است، آسمان و زمین غلام حلقه به گوش حسین علیه السلام است، از او دعوت کنیم با ما ناهار بخورد؟! و روى خاکها بنشیند، گفت: رفقا شما حسین را نمىشناسید. بلند شد دوید و جلوى مرکب آمد، گفت: حسین جان غذا خوردهاید؟ فرمود: نه.
اولیاى خدا همیشه راست مىگویند به خدا، خانواده، به مردم و خود راست مىگویند، گفت: میل به غذا دارى، فرمود: بله، گفت: مىآیید با ما ناهار بخورید، فرمود: بله، از قاطر پیاده شدند، روى خاک نشستند، غذاى آنها که تمام شد، فرمود: من دعوت شما را اجابت کردم، حالا من اگر شما را دعوت کنم اجابت مىکنید. گفتند: یابن رسول الله، با کمال میل اطاعت مىکنیم،
بدین مژده گر دیده خواهى رواست |
کاین مژده آسایش جان ماست «6» |
|
فرمود: فردا همه شما خانه ما دعوت هستید، یک غذاى خوبى پخت، بعد به قنبر فرمود: پول و لباس، به این بزرگواران بده، اینها میهمانان من هستند.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- الحق المبین فی معرفة المعصومین علیهم السلام، الشیخ علی الکورانی العاملی: 588؛ «والإمام الحسین علیه السلام له جاذبیة خاصة فی القلوب بمجرد ذکر اسمه: إن للحسین محبة مکنونة فی قلوب المؤمنین.»
و نیز در بحار الأنوار: 43/ 272، حدیث 93؛ « [الخرائج و الجرائح] أَنَّ النَّبِیَّ صلى الله علیه و آله خَرَجَ فِی طَلَبِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ قَدْ خَرَجَا مِنَ الْبَیْتِ وَ أَنَا مَعَهُ فَرَأَیْتُ أَفْعًى عَلَى الْأَرْضِ فَلَمَّا أَحَسَّتْ بِوَطْءِ النَّبِیِّ صلى الله علیه و آله قَامَتْ وَ نَظَرَتْ وَ کَانَتْ أَعْلَى مِنَ النَّخْلَةِ وَ أَضْخَمَ مِنَ الْبَکْرِ یَخْرُجُ مِنْ فِیهَا النَّارُ فَهَالَنِی ذَلِکَ فَلَمَّا رَأَتْ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه و آله صَارَتْ کَأَنَّهَا خَیْطٌ فَالْتَفَتَ إِلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله فَقَالَ أَ لَاتَدْرِی مَا تَقُولُ هَذِهِ یَا أَخَا کِنْدَةَ قُلْتُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ قَالَتِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یُمِتْنِی حَتَّى جَعَلَنِی حَارِساً لِابْنَیْ رَسُولِ اللَّهِ وَ جَرَتْ فِی الرَّمْلِ رَمْلِ الشِّعَابِ فَنَظَرْتُ إِلَى شَجَرَةٍ لَاأَعْرِفُهَا بِذَلِکَ الْمَوْضِعِ لِأَنِّی مَا رَأَیْتُ فِیهِ شَجَرَةً قَطُّ قَبْلَ یَوْمِی ذَلِکَ وَ لَقَدْ أَتَیْتُ بَعْدَ ذَلِکَ الْیَوْمِ أَطْلُبُ الشَّجَرَةَ فَلَمْ أَجِدْهَا وَ کَانَتِ الشَّجَرَةُ أَظَلَّتْهُمَا بِوَرَقٍ وَ جَلَسَ النَّبِیُّ بَیْنَهُمَا فَبَدَأَ بِالْحُسَیْنِ فَوَضَعَ رَأْسَهُ عَلَى فَخِذِهِ الْأَیْمَنِ ثُمَّ وَضَعَ رَأْسَ الْحَسَنِ عَلَى فَخِذِهِ الْأَیْسَرِ ثُمَّ جَعَلَ یُرْخِی لِسَانَهُ فِی فَمِ الْحُسَیْنِ فَانْتَبَهَ الْحُسَیْنُ فَقَالَ یَا أَبَتِ ثُمَّ عَادَ فِی نَوْمِهِ فَانْتَبَهَ الْحَسَنُ وَ قَالَ یَا أَبَتِ وَ عَادَ فِی نَوْمِهِ فَقُلْتُ کَأَنَّ الْحُسَیْنَ أَکْبَرُ فَقَالَ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله إِنَّ لِلْحُسَیْنِ فِی بَوَاطِنِ الْمُؤْمِنِینَ مَعْرِفَةً مَکْتُومَة.»
(2)- بحار الأنوار: 44/ 187، باب 25، حدیث 25؛ «عُیُونُ الْمُعْجِزَاتِ، عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ علیه السلام قَالَ جَاءَ أَهْلُ الْکُوفَةِ إِلَى عَلِیٍّ علیه السلام-/ فَشَکَوْا إِلَیْهِ إِمْسَاکَ الْمَطَرِ وَ قَالُوا لَهُ اسْتَسْقِ لَنَا-/ فَقَالَ لِلْحُسَیْنِ علیه السلام قُمْ وَ اسْتَسْقِ فَقَامَ-/ وَ حَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِیِّ-/ وَ قَالَ اللَّهُمَّ مُعْطِیَ الْخَیْرَاتِ وَ مُنْزِلَ الْبَرَکَاتِ-/ أَرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَیْنَا مِدْرَاراً وَ اسْقِنَا غَیْثاً مِغْزَاراً-/ وَاسِعاً غَدَقاً مُجَلِّلًا سَحّاً سَفُوحاً-/ فِجَاجاً تُنَفِّسُ بِهِ الضَّعْفَ مِنْ عِبَادِکَ-/ وَ تُحْیِی بِهِ الْمَیِّتَ مِنْ بِلَادِکَ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ-/ فَمَا فَرَغَ علیه السلام مِنْ دُعَائِهِ حَتَّى غَاثَ اللَّهُ تَعَالَى غَیْثاً بَغْتَةً-/ وَ أَقْبَلَ أَعْرَابِیٌّ مِنْ بَعْضِ نَوَاحِی الْکُوفَةِ-/ فَقَالَ تَرَکْتُ الْأَوْدِیَةَ وَ الآْکَامَ یَمُوجُ بَعْضُهَا فِی بَعْض.»
(3)- نامش آقا محمد شیخا معروف به میرزا مقبل مردى با کمال و با وجد و حال بوده و در عصر نادرى از ایران گریخته به هندوستان رفت و در گجرات نزد مؤمن خان ناظم آن دیار مىگذرانید و هم در آن سامان در سنه 1157 هجرى قمرى درگذشت طبع خوشى داشته. این شعر از اوست:
چو تیر غمزه بندد سوى من ابرو کمان من |
غبار نیستى برخیزد از نام و نشان من |
|
گلزار جاویدان: 1387.
(4)- مقبل اصفهانى.
(5)- وسائل الشیعة: 24/ 300، باب 28، حدیث 30603؛ «الْعَیَّاشِیُّ فِی تَفْسِیرِهِ عَنْ مَسْعَدَةَ قَالَ مَرَّ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ علیه السلام بِمَسَاکِینَ قَدْ بَسَطُوا کِسَاءً لَهُمْ فَأَلْقَوْا عَلَیْهِ کِسَراً فَقَالُوا هَلُمَّ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَثَنَى (رِجْلَهُ وَ نَزَلَ) ثُمَّ تَلَا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ ثُمَّ قَالَ قَدْ أَجَبْتُکُمْ فَأَجِیبُونِی قَالُوا نَعَمْ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ قَامُوا مَعَهُ حَتَّى أَتَوْا مَنْزِلَهُ فَقَالَ لِلرَّبَابِ أَخْرِجِی مَا کُنْتِ تَدَّخِرِینَ.» بحار الأنوار: 46/ 55، باب 5، حدیث 2؛ «الکافى، هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ مَرَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمَا عَلَى الْمَجْذُومِینَ-/ وَهُوَ رَاکِبٌ حِمَارَهُ وَ هُمْ یَتَغَدَّوْنَ-/ فَدَعَوْهُ إِلَى الْغَدَاءِ فَقَالَ-/ أَمَا إِنِّی لَوْ لَاأَنِّی صَائِمٌ لَفَعَلْتُ-/ فَلَمَّا صَارَ إِلَى مَنْزِلِهِ أَمَرَ بِطَعَامٍ فَصُنِعَ-/ وَ أَمَرَ أَنْ یَتَنَوَّقُوا.»
(6)- ابوالقاسم فردوسى.