امام موحدان، مولاى متقیان روزى از راهى عبور مى کرد، زن نیازمندى را دید که فرزندانش از شدت گرسنگى مى گریستند و او آنان را براى آرام کردن سرگرم کرده بود، از جمله دیگى پر از آب را روى آتش گذاشته بود تا طفلان تصور کنند براى آنان مشغول غذا پختن است، امام پس از مشاهده این وضعیت به همراه قنبر شتابان به خانه رفت و ظرف خرمائى را با کیسه اى آرد و مقدارى روغن و برنج به دوش گرفت و رهسپار خانه آن زن شد، قنبر از حضرت خواست که خوراکى ها را او حمل کند ولى امام به این امر رضایت نداد، هنگامى که به محل زن رسید اذن ورود خواست و وارد شد، مقدارى از برنج را با روغن در دیگ ریخت و غذاى خوش مزه اى آماده کرد.
آنگاه بچه ها را که در خواب بودند بیدار کرد، و با دست خویش از آن غذاها به دهانشان مى گذاشت تا سیر شدند، سپس براى سرگرم کردن بچه ها دو دست و دو زانوى خود را به زمین گذاشت و از خود صداى گوسپند در آورد، بچه ها نیز دنبال امام آن صدا را تکرار مى کردند و مى خندیدند، مدتى بچه ها را سرگرم نگاه داشت تا ناراحتى خود را فراموش نمایند، سپس از خانه یتیمان خارج شد، قنبر به حضرت گفت: اى سرور من امروز دو کار از شما دیدم که سبب یکى را مى دانم، ولى علت کار دوم برایم روشن نیست، اول آن که توشه بچه هاى یتیم را خود به دوش کشیدى و اجازه حمل آن را به من ندادى و دانستم کارت براى رسیدن به پاداش خدا بود، ولى تقلید از صداى گوسپند را ندانستم چه علتى داشت؟
فرمود: چون به خانه این یتیمان قدم گذاشتم دیدم از گرسنگى گریه مى کنند، خواستم هنگامى که خارج مى شوم هم سیر شده باشند و هم خنده شادى بر لبانشان نشسته باشد. «1» اى کاش همه ملل جهان از درون یهود و این که آلوده به رذیلت بخل و کبر و حسد هستند آگاه مى شدند و قضاوت خداوند را که آگاه به ظاهر و پنهان است در حق آنان باور مى کردند، تا با این قوم عنود و بخیل قطع رابطه کرده و آنان را از خیمه زندگى خود بیرون مى کردند و از دخالت هاى ظالمانه آنان در امور فرهنگى و سیاسى و اقتصادى خود جلوگیرى مى نمودند، و براى حل همه مشکلاتشان به پیامبر اسلام و اهل بیت و فرهنگ سعادت بخش این معادن کرامت روى مى کردند و به وسیله آنان سعادت دنیا و آخرت خود را تأمین مى نمودند.
این بخیلان پست، و نابکاران شیطان پرست، نه تنها دچار بخل هستند، و حاضر نیستند از دانش خود به سود مردم و از مال خود براى حل مشکلات مشکل داران بهره بگیرند، بلکه نسبت به آل ابراهیم که براساس آیات قرآن و روایات پیامبر و اهل بیت او هستند، به خاطر این که افق تجلى احسان و فضل خدایند، و قرآن بر آنان نازل شده، و دانش استوار نزد آنان است و داراى فرمان روائى عظیم بر قلوب و جان شایستگان هستند به شدت و همواره حسادت مى ورزند، و مى کوشند مانع رسیدن فیوضات حق به آنان و پیروانشان شوند، ولى در این زمینه سخت در اشتباهند، زیرا از زمان تجلى قرآن و طلوع نبوت تا امروز که نزدیک پانزده قرن است روز به روز نور نبوت پیامبر و ولایت اهل بیتش، و روشنائى قرآن رو به فزونى و گستردگى است، و نقشه یهود براى خاموش کردن این انوار نقش بر آب شده، و مسلماً آینده جهان در سایه حکومت نبوت پیامبر و ولایت اهل بیتش قرار خواهد گرفت و اثرى از آثار دشمن باقى نخواهد ماند،
فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظِیماً.
البته به فرموده قرآن مجید برخى از جهودان انصاف به خرج داده و مؤمن به اسلام شدند و کم و بیش در همه زمان هاى گذشته به اسلام گرائیدند، و اکنون هم اندکى از آنان به سوى اسلام روى مى آورند، ولى برخى دیگر تعصب و لجاجت به خرج مى دهند، و بر عناد و دشمنى و بخل و حسادتشان پافشارى کرده از اسلام روى گردان هستد، و حق را که چون خورشید وسط روز براى آنان آشکار و معلوم است نمى پذیرند، و به آزار اهل ایمان و مسلمانان ادامه مى دهند که نمونه اى از جنایاتشان دولت نامشروع اسرائیل است، ولى براساس آیات قرآن هرگز روى آرامش و امنیت را نخواهند دید و عاقبت به ننگ شکست ذلت بار تن داده و پس از این دنیا به ناامنى و اضطراب در قیامت و آتش سوزان دوزخ گرفتار خواهد شد، وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ کَفى بِجَهَنَّمَ سَعِیراً.
پی نوشت :
______________________________
(1)- شجره طوبى 37