گناه و عصیان، خطر بسیار سنگینى است که هویت و شخصیت و شؤون انسانى انسان را تهدید به فنا و نابودى مىکند.
اوامر و نواهى حضرت دوست بر وفق مصلحت انسان تنظیم شده و اجراى آن اوامر و نواهى و فرمانهاى حضرت حق، مولد سعادت دنیا و آخرت آدمى است.
جرأت بر گناه و جسارت بر حضرت مولا، از بدترین صفات انسان و پلیدترین حالات آدمى است.
بشر تاکنون از هیچ گناهى سود مادى و معنوى ندیده، بلکه از گناه گرچه صغیره بوده ضرر و ضربه دیده است.
انبیاى خدا و ائمه طاهرین علیهم السلام و اولیاى بزرگوار، دائماً مردم را از گناه بر حذر داشته و ترک گناه را به انسان در تمام شرایط سفارش مىکردند.
اساساً بعثت انبیا و امامت امامان علیهم السلام براى این بوده که انسان را با اوامر و نواهى حق آشنا کرده و زمینه اجراى دستورهاى الهى را براى آدمیان فراهم کنند.
گناه به تدریج روح و قلب را به تاریکى و قساوت سوق داده و گاهى براى انسان زمینهاى از کدورت فراهم مىکند که تصفیه و تزکیه جان و قلب از آن کدورت امرى محال مىنماید!!
گناهکار، منفور حضرت دوست و مبغوض ملائکه و مطرود انبیا و امامان علیهم السلام و اولیا خداست و مردم به خاطر او از فیوضات ربانى محروم مىگردند.
نتیجه گناهان در آیات و روایات
پیامبر بزرگ اسلام صلى الله علیه و آله در روایتى مىفرماید:
فجر صادق طلوع نمىکند و شفق پنهان نمىگردد، مگر اینکه دو ملک چهار مسئله را فریاد مىکنند:
یکى از آنها مىگوید: اى کاش این مردم خلق نمىشدند.
دیگرى مىگوید: اى کاش مىدانستند براى چه خلق شدند.
آن دیگر مىگوید: اى کاش اکنون که هدف از خلقت خود را نمىدانند، به آنچه که مىدانستند عمل مىکردند.
آن دیگر مىگوید: اى کاش اکنون که عمل نمىکنند به آنچه نمىدانند، از آنچه انجام دادند توبه مىکردند «1»!!
قالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: وَاعْلَمُوا أَنَّ الْعَبْدَ لَیُحْبَسَ عَلى ذَنْبٍ مِنْ ذُنُوبِهِ مِأَةَ عامٍ وَأَنَّهُ لَیَنْظُرَ إلى أَزْواجِهِ فِى الْجَنَّةِ یَتَنَعَّمْنَ «2».
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: بدانید عبد به خاطر گناهى از گناهانش صد سال محبوس مىشود، در حالى که به ازواجش که در بهشت متنعم به نعمتاند با حسرت و اندوه نظر مىکند.
قالَ الْباقِرُ علیه السلام: ما مِنْ شَىءٍ أَفْسَدُ لِلْقَلْبِ مِنْ خَطیئَةٍ إنَّ الْقَلْبَ لَیُواقِعَ الْخَطیئَةَ فَما تَزالُ بِهِ حَتّى تَغْلِبَ عَلَیْهِ فَیَصیرُ أَعْلاهُ أَسْفَلَهُ «3».
امام باقر علیه السلام فرمود: چیزى براى قلب فاسد کنندهتر از گناه نیست، گناه از افسد مفاسد براى قلب است، قلب در آغوش گناه قرار مىگیرد تا جایى که گناه بر قلب حاکم گردد، آن گاه قلب بر اثر گناه زیر و رو مىشود!!
قالَ الصَّادِقُ علیه السلام: یَقُولُ اللّهُ تَعالى: إِنَّ أَدْنى ما أَصْنَعُ بِالْعَبْدِ إِذا آثَرَ شَهْوَتَهُ عَلى طاعَتى أَنْ أُحْرِمَهُ لَذیذَ مُناجاتى «4».
امام صادق علیه السلام مىفرماید: خداوند مىگوید: به هنگامى که عبد شهوتش را بر اطاعت من برگزیده، کمترین معاملهاى که با او مىکنم این است که شیرینى مناجاتم را از او مىگیرم!!
وَقالَ علیه السلام: أَما إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ عِرْقٍ یُضْرَبُ، وَلا نَکْبَةٍ وَلا صُداعٍ وَلا مَرَضٍ إلّابِذَنْبٍ وَذلِکَ قَوْلُ اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ فى کِتابِهِ: [وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ] «5». «6» و نیز آن حضرت فرمود: رگى زده نمىشود و نکبت و بدبختى براى کسى نمىآید و سردردى عارض نمىشود و مرضى به آدمى مسلط نمىگردد، مگر اینکه همه اینها از طریق گناه به انسان مىرسد و این است گفتار خداوند که مىفرماید:
و هر آسیبى به شما رسد به سبب اعمالى است که مرتکب شدهاید، و از بسیارى [از همان اعمال هم] درمىگذرد.
وَقالَ علیه السلام: إِنَّ الرَّجُلَ یَذْنُبُ الذَّنْبَ فَیَحْرُمُ صَلاةَ اللَّیْلِ وَإِنَّ الْعَمَلَ السَّیِّئَ أَسْرَعُ فى صاحِبِهِ مِنَ السِّکّینِ فِى اللَّحْمِ «7».
و نیز آن حضرت فرمود: مرد مرتکب گناهى مىشود، نتیجه آن محروم شدنش از نماز شب است، به تحقیق عمل بد اثرش در صاحبش از اثر کارد در گوشت سریعتر است.
وَقالَ الکاظِمُ علیه السلام: حَقٌّ عَلَى اللّهِ أَن لایُعْصى فى دارٍ إِلّا أَضْحاها لِلشَّمْسِ حَتّى تُطَهِّرَها «8».
و از امام کاظم علیه السلام نقل شده: بر خداوند لازم است، خانهاى که در آن گناه و معصیت صورت گرفته با نور آفتاب پاک کند. (کنایه از اینکه خانه را لازم است خراب کند تا آفتاب بر آن زمین بتابد).
در روایت آمده است:
حضرت آدم دچار ترک اولایى شد، به محض ارتکاب ترک اولى، تمام لباسهایش که زینت بدن او بود از او جدا شد و عریان گشت، آن گاه امین وحى آمد و تاج کرامت را از سر او برداشت و زیور طرفین بدنش را از او گرفت، از فوق عرش ندا آمد که از جوارم به زمین روید که عاصى و گناهکار، حق مجاورت مرا ندارد. آدم به گریه به حوا رو کرد و گفت، این اولین بد یُمنى و نحسى گناه بود که گریبان ما را گرفت و ما را از جوار حبیب دور کرد.
به آدم خطاب رسید: من چگونه هم جوارى براى تو بودم؟ عرضه داشت: هم جوارى نیک؛ خطاب رسید: از جوارم بیرون رو و تاج عظمت از سرت بردار که عاصى نمىتواند مجاور من باشد. روایت شده که آدم دویست سال بر همان ترک اولى گریست تا توبهاش قبول شد «9».
دقت کنید و با دیده بصیرت بنگرید، وقتى مؤاخذه آدم از طرف حق براى تنزیه و تصفیه او چنین باشد، در حالى که عصیان او ترک اولى بوده، پس با ما چگونه معامله خواهد کرد در حالى که عصیان ما ارتکاب محرمات است، محرماتى که گاهى اثر ناگوارش براى یک فرد یا یک خانواده، یا یک اجتماع، یا یک کشور، یا یک ملت، یا براى فرهنگ مقدس خداست!!
سپهر کاشانى در این زمینه به نصیحت مردم برخاسته مىگوید:
یک قدم بیرون زن آخر از کنار خویشتن |
شرم از این کردار بادت تا به کى این ما و من |
|
یک قدم تا کوى آن شه بیشتر نبود و لیک |
آن قدم بگذاشت باید بر وجود خویشتن |
|
مرد آن باشد که از خود بگذرد در راه دوست |
تا تو در بند خودى نى مرد باشى و نه زن |
|
این خودى در هم شکن تا مىنماند جز خدا |
بت شکستنگرتباید خودشکن شو خودشکن |
|
سر بده خندان که مرد راه در میدان عشق |
غلط غلطان مىرود خندان لب و خونین کفن |
|
عقل تو مغلوب نفس توست کى جویى تو ملک |
تا سلیمان تو در حبس است و بر تخت اهرمن |
|
آرى، نتیجه گناه، محروم شدن انسان از سعادت دنیا و آخرت است و دور شدن از بارگاه قدس حضرت ذو الجلال.
و از بدترین گناهان، بىتوجهى انسان، به حال گناه و به وقت معصیت و به زمان خطا است، به این معنى که در گناه غرق باشد، ولى یاد خود و یاد گناه و یاد خدا نباشد و این فراموشى از خود و در نتیجه فراموشى از وضع خود همان است که قرآن مجید تحت عنوان «استدراج» یاد کرده، یعنى غرق بودن در انواع وسایل زندگى و وسایل زندگى را در خدمت گناه گرفتن و به یاد خود و خدا نبودن: چون انسان در این جاده قرار بگیرد، راهش را بىتوجه و بدون احساس درد ادامه مىدهد، تا به درک اسفل بیفتد و به نقطهاى برسد که بیدارى و هشیارى کمترین فایدهاى نداشته باشد و به عذابهاى دردناک گرفتار آید و دادرس و فریادرسى براى او نباشد.
قرآن و روایات مىگویند که صاحبان گناه و معصیت که خود و خداى خود را فراموش کرده و در غفلت از این معنى هستند که غرق در انواع آلودگىهایند و انواع وسایل و وقت و مهلت در اختیار آنها است، خیال نکنند آنچه در اختیار آنها قرار گرفته به نفع آنهاست، بلکه اینان به میدان استدراج رسیده و این وسایل بیش از پیش عامل کورى دل و کرى گوش باطن و گنگى آنها از بیان حق است!!
[وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ] «10».
و کسانى که کافر شدند، گمان نکنند مهلتى که به آنان مىدهیم به سودشان خواهد بود، جز این نیست که مهلتشان مىدهیم تا بر گناه خود بیفزایند، و براى آنان عذابى خوار کننده است.
[فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْءٍ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ] «11».
پس چون حقایقى را که [براى عبرت گرفتنشان] به آن یادآورى شده بودند، فراموش کردند، درهاى همه نعمت ها را به روى آنان گشودیم، تا هنگامى که به آنچه داده شدند، مغرورانه خوشحال گشتند، به ناگاه آنان را [به عذاب] گرفتیم، پس یکباره [از نجات خود] درمانده و نومید شدند.
[فَذَرْهُمْ فِی غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِینٍ* أَ یَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مالٍ وَ بَنِینَ* نُسارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْراتِ بَلْ لا یَشْعُرُونَ] «12».
پس آنان را در غرقاب گمراهى و جهالتشان تا هنگامى [که مرگشان فرا رسد] واگذار.* آیا گمان مىکنند افزونى و گسترشى که به سبب مال و اولاد به آنان مىدهیم،* در حقیقت مىخواهیم در عطا کردن خیرات به آنان شتاب ورزیم؟ [چنین نیست] بلکه [آنان] درک نمىکنند [که ما مىخواهیم با افزونى مال و اولاد، در تفرقه، طغیان، گمراهى و تیرهبختى بیشترى فرو روند.]
[فَذَرْنِی وَ مَنْ یُکَذِّبُ بِهذَا الْحَدِیثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ* وَ أُمْلِی لَهُمْ إِنَّ کَیْدِی مَتِینٌ] «13».
پس مرا با کسانى که این قرآن را انکار مىکنند واگذار، به زودى ما آنان را به تدریج از آن جا که نمىدانند [به سوى عذاب] مىکشانیم؛* و [البته] آنان را مهلت مىدهیم [تا گناهشان را در حال بىخبرى به نهایت برسانند]، بىتردید نقشه و تدبیر من استوار است.
امام صادق علیه السلام در زمینه، استدراج که یکى از شدیدترین عوامل هلاکت است یعنى در وسایل عیش و نوش غرق بودن و مرتکب هر گناهى شدن و توجه نداشتن- مىفرماید:
ملکى از جانب حق روزگارى دراز در زمین زیست، سپس به مقام بلند خویش برگشت، به او گفته شد: چه دیدى؟ گفت: عجایب زیادى مشاهده کردم، عجیبترین چیزى که دیدم، عبدى را غرق در نعمت یافتم، رزقت را مىخورد و ادعاى خدایى داشت، از جرأت او نسبت به تو و حلم تو نسبت به او تعجب کردم. خداوند جلّ و علا فرمود: از حلم من تعجب کردى؟ عرضه داشت: آرى.
خطاب رسید: چهارصد سال به او مهلت دادم، رگى از او زده نشد و چیزى از دنیا نخواست مگر اینکه به او عنایت کردم، طعم غذا و آشامیدنى را در مذاق او بر نگرداندم!! «14» پیامبر عزیز صلى الله علیه و آله فرمود:
وقتى خداوند، اهل سرزمینى را ببیند که در گناه و معصیت زیاده روى مىکنند و در میان آنان سه نفر مؤمن وجود دارد، خطاب مىکند: اى اهل عصیان و گناه! به جلال من، اگر مؤمنان دوستدار یکدیگر نبودند، آن مؤمنینى که زمین و مساجد من به نماز آنان آباد است، آن مؤمنینى که در وقت سحر از خوف من به توبه قیام مىکنند، بر شما عذابى نازل مىکردم و باک نداشتم!! «15» قالَ امیرالمؤمنین علیه السلام: کَمْ مِنْ مُسْتَدْرِجٍ بِالْإِحْسانِ إلَیْهِ، وَمَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ عَلَیْهِ، وَمَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فیهِ وَمَا ابْتُلِىَ اللّهُ أَحَداً بِمِثْلِ الْإمْلاءِ لَهُ «16».
چه بسیار گنهکارى که با عطاى نعمت و نیکى به سوى او به طرف عذاب رفت و چه بسیار انسانى که با پردهپوشى بر گناهش تصور کرد مورد عفو است و مغرور شد، چه بسیار انسانى که بر اثر قول نیک در حقش از سوى مردم به بدبختى و فتنه افتاد و کسى را خدا به مانند مهلت دادن به او نسبت به گناه امتحان و آزمایش نکرد!!
انسان اگر در سایه تعلیمات انبیا و ائمه و اولیاى گرامى، حق قیمت خود را بفهمد و ارزش خود را بیابد، براى یک لحظه هم حاضر نخواهد شد که دامن به گناه- گرچه گناه صغیره باشد- آلوده کند.
[وَمادامَ الْعَبْدُ مُشْتَغِلًا بِطاعَةِ اللّهِ وَمَعْرِفَةِ عُیُوبِ نَفْسِهِ وَتَرْکِ ما یَشینُ فى دینِ اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَهُوَ بِمَعْزَلٍ عَنِ الْآفاتِ غائِصٌ فى بَحْرِ رَحْمَةِ اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ یَفُوزُ بِجَواهِرِ الْفَوائِدِ مِنَ الْحِکْمَةِ وَالْبَیانِ وَمادامَ ناسِیاً لِذُنُوبِهِ جاهلًا لِعُیُوبِهِ راجِعاً إلى حَوْلِهِ وَقُوَّتِهِ لا یُفْلِحُ إذا أَبَداً]
امام صادق علیه السلام در پایان این روایت مىفرماید:
زمانى که عبد اشتغال به طاعت حق و شناخت عیوب نفسش دارد و از اسباب نقص دینش و آفات مربوط به آخرتش در گریز و ترک است، غوّاص دریاى رحمت خداوند عزّ و جلّ است و به گوهرهاى حکمت الهى از علوم ربانیه و فیوضات سبحانیه نایل مىشود و زمانى که عبد از گناهان خود غافل باشد و توجهى به معصیت خود نداشته باشد و در پى اصلاح نفس نباشد و متکى به حول و قوت خود بوده از حول و قوت حضرت دوست غافل بماند و کارهایش را تفویض به جناب او ننماید، هرگز روى رستگارى نبیند و از عذاب الهى خلاصى نداشته باشد.
بیایید به فریاد خود برسیم و دست به دامن انبیا و امامان علیهم السلام بزنیم و در حیطه حول و قوت خدا برآییم و خود را با اتصال به حبل اللّه از مهالک دنیا و آخرت برهانیم.
به قول علاء الدوله سمنانى:
جمله انبیا براى این آمدهاند تا چشم خلق را بگشایند به عیب خود و کمال حق و به عجز خود و قدرت حق و به ظلم خود و عدل حق و به جهل خود و علم حق و به مذلت خود و عزت حق و به بندگى خود و خداوندى حق و به فقر خود و غناى حق و به تقصیر خود و نعمتهاى حق و به فناى خود و بقاى حق.
فیض کاشانى آن شوریده با حال و مست جلال مىفرماید:
هر آن کس که خود را پسندیده باشد |
به هر مویش ابلیس خندیده باشد |
|
نباشد پسندیده جز آن که حقش |
در آیات قرآن پسندیده باشد |
|
ز انوار ایمان و اسرار عرفان |
فروغى به سیماش تابیده باشد |
|
زدیدار او حق به دیدار آید |
که نور خدا زو تراویده باشد |
|
در آیینه روى آن صاحب دل |
خداى جهان را عیان دیده باشد |
|
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- الکافى: 2/ 272، باب الذنوب، حدیث 19؛ جامع السعادات: 3/ 37.
(2)- الکافى: 2/ 268، باب الذنوب، حدیث 1؛ جامع السعادات: 3/ 37.
(3)- الکافى: 2/ 268، باب الذنوب، حدیث 1.
(4)- جامع السعادات: 3/ 37.
(5)- شورى (42): 30.
(6)- جامع السعادات: 3/ 37.
(7)- جامع السعادات: 3/ 37.
(8)- الکافى: 2/ 272، باب الذنوب، حدیث 18؛ بحار الأنوار: 70/ 331، باب 137، حدیث 15.
(9)- جامع السعادات: 3/ 38.
(10)- آل عمران (3): 178.
(11)- انعام (6): 44.
(12)- مؤمنون (23): 54- 56.
(13)- قلم (68): 44- 45.
(14)- بحار الأنوار: 72/ 381.
(15)- علل الشرایع: 1/ 246، باب علة دفاع اللّه، عز وجل، حدیث 1؛ بحار الأنوار: 70/ 381، باب 139، حدیث 3.
(16)- نهج البلاغة: حکمت 116.