انسانها از نظر قوت و ضعف روحى و علمى و عقلى و ایمانى به دستههاى مختلفى تقسیم مىشوند.
از مقام عصمت که مقام با عظمت انبیا و امامان علیهم السلام و تعدادى بسیار کم از اولیا مثل قمر بنى هاشم و زینب کبرى که بگذریم، بقیه انسان ها در معرض گناه و لغزش هستند.
گاهى علت گناه ضعف اراده و گاهى ضعف عقل و گاهى ضعف علم و گاهى ضعف ایمان است.
اگر گناه در حدى است که خود گناهکار در میدان جامعه براى خویش آبرو نگذاشته و خود باعث کشف سر خود شده و گناهش علنى و براى تربیت مردم موجودى مضر است، باید با او مبارزه کرد و نحوه مبارزه با او در کتب اسلامى ما آمده است.
اگر گناهکار، انسانى است مؤمن و به خصوص آبرومند و در میان مردم و اهل محل و اهل مسجد و اقوام داراى اعتبار است و همه او را به نیکى مىشناسند و به نیکى مىستایند و اتفاقاً کسى از گناه پنهانى او با خبر شد و گناه او از قبیل توطئه بر علیه مسلمانان و کشور اسلامى نبود، بلکه گناهش گناه بین خود و خدا بود، پرده درى نسبت به او از بزرگ ترین محرمات الهى است و این پرده درى را قرآن مجید شدیداً نهى فرموده و به مسلمانان دستور اکید مىدهد که عیب و لغزش و گناه برادر مسلمانت را بپوشان و نسبت به او از پرده درى بپرهیز و از فاش کردن سر او و عیب او و خطاى او برحذر باش؛ قرآن و روایات ستر عیب و کتمان سر مسلمان را عبادت دانسته و هرکس عیب مسلمانى را بپوشد در پیشگاه خداى بزرگ از اجر بزرگ بهرهمند خواهد شد.
همه ما مسلمانان و مؤمنان بر اساس امر: «تخلقوا باخلاق اللّه» باید از فاش کردن عیب پنهانى و گناه نهانى یکدیگر بپرهیزیم، چنانچه خداوند عزیز و پروردگار مهربان از فاش کردن گناه ما ابا دارد و دوست دارد بندهاش در میان مردم با آبرو و عزت و با اعتبار و کرامت زندگى کند.
آرى، پوشاندن گناه، اخلاق خداست که حضرت سیدالشهدا علیه السلام در دعاى روز عرفه که در صحراى عرفات با گریه و ناله خواندهاند به پیشگاه مقدس حضرت حق عرضه مىدارند:
وَلَوْلَا رَحْمَتُکَ لَکُنْتُ مِنَ الْهالِکِینَ، وَأَ نْتَ مُقِیلُ عَثْرَتِى، وَلَوْلا سَتْرُکَ إِیَّاىَ لَکُنْتُ مِنَ الْمَفْضُوحِینَ «1» ...
اگر رحمتت نبود، از هلاکشدگان بودم و تو لغزش مرا نادیده گرفتى و اگر پرده پوشیت نسبت به من نبود، همانا از رسواشدگان بودم.
و در جملهاى دیگر عرضه مىدارد:
یَا مَنْ سَتَرَنِى مِنَ الْآباءِ وَالْأُمَّهاتِ أَنْ یَزْجُرُونِى، وَمِنَ الْعَشائِرِ وَالْإِخْوانِ أَنْ یُعَیِّرُونِى، وَمِنَ السَّلاطِینِ أَنْ یُعاقِبُونِى، وَلَوِ اطَّلَعُوا یَا مَوْلاىَ عَلَى مَا اطَّلَعْتَ عَلَیْهِ مِنِّى إِذاً مَا أَ نْظِرُونِى، وَلَرَفَضُونِى وَقَطَعُونِى «2» ...
اى آنکه مرا با تمام عیوبم از پدران و مادران پوشاندى! از اینکه مرا با تندى از پیش خود برانند و از چشم خویشاوندان و برادرانم دور نگاه داشتى از اینکه به من عیبگیرى کنند و از حکومتها پنهانم داشتى از اینکه مرا مجازات نمایند.
اى مولایم! چنانچه اینان بر آنچه تو از من مىدانى آگاه مىشدند، در این صورت مهلتم نمىدادند و همانا به دورم مىانداختند و از من قطع رابطه مىکردند.
در جمله دیگر عرضه مىدارد:
اللَّهُمَّ یَا مَنْ مَلَکَ فَقَدَرَ، وَقَدَرَ فَقَهَرَ، وَعُصِىَ فَسَتَرَ، وَاسْتُغْفِرَ فَغَفَرَ «3» ...
اى پروردگار جهانیان! اى آنکه مالک شد و توانست و توانست و چیره گشت و از حضرت او نافرمانى شد، پس پرده کشید و از او طلب آمرزش شد، پس آمرزید.
محبوب عارفان، حضرت زین العابدین علیه السلام در مناجات سحر ماه رمضان در دعاى معروف ابوحمزه ثمالى در پیشگاه مقدس حضرت ربوبى در زمینه پردهپوشى حق نسبت به گناه عرضه مىدارد:
... وَالذَّلِیلُ الَّذِى أَعْزَزْتَهُ، وَالسَّقِیمُ الَّذِى شَفَیْتَهُ، وَالسَّائِلُ الَّذِى أَعْطَیْتَهُ، وَالْمُذْنِبُ الَّذِى سَتَرْتَهُ، وَالْخاطِئُ الَّذِى أَقَلْتَهُ «4».
منم آن ذلیلى که او را عزیز کردى و آن دردمندى که درمانش نمودى و آن سائلى که عطایش کردى و آن گنهکارى که به گناهش پرده پوشاندى و خطاکارى که خطایش را نادیده گرفتى.
و در جملهاى دیگر عرضه مىدارد:
سَیِّدِى أَ نَا أَسْأَلُکَ مَا لَا أَسْتَحِقُّ، وَأَنْتَ أَهْلُ التَّقْوى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ فَاغْفِرْ لِى وَأَلْبِسْنِى مِنْ نَظَرِکَ ثَوْباً یُغَطِّى عَلَىَّ التَّبِعاتِ وَتَغْفِرْها لِى وَلَا أُطالَبْ بِها، إِنَّکَ ذُو مَنٍّ قَدِیمٍ، وَصَفْحٍ عَظِیمٍ، وَتَجاوُزٍ کَرِیمٍ «5».
اى سرور من! از تو مىخواهم آنچه را مستحق آن نیستم اما تو شایسته تقوا و شایسته آمرزشى، پس بیامرز مرا و بپوشان مرا از توجهت جامهاى را که بپوشاند بر من بدى ها را و بیامرزى مرا به طورى که من به خاطر آن گناهان آمرزیده شده تعقیب نشوم؛ زیرا تو داراى منت دیرینه و چشم پوشى بس بزرگ و گذشت بىحد کریمانهاى هستى.
ارزش ستر عیب در روایات
کسى که نسبت به برادران و خواهران مسلمان و مؤمن خود، همانند حضرت حق، پرده پوشى کند و عیوب آنان را بپوشاند، به رحمت پروردگار اتصال پیدا کرده و از عنایت و لطف او برخوردار شده است؛ در این زمینه روایات بسیار مهمى در کتب معتبره روایى و اخلاقى نقل شده که دانستنش بر هر مسلمانى لازم است.
قالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: مَنْ سَتَرَ عَلى مُسْلِمٍ سَتَرَهُ اللّهُ فِى الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ «6»؛
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: کسى که بر مسلمان پرده پوشى کند، خداوند در دنیا و آخرت بر او پرده پوشى مىکند.
وَقالَ: لا یَسْتُرُ عَبْدٌ عَیْبَ عَبْدٍ إلّاسَتَرَهُ اللّهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ «7»؛
و آن حضرت فرمود: عبد، پرده بر عیب عبدى نمىپوشد، مگر اینکه خداوند در قیامت به خاطر این عملش بر او پرده پوشى کند.
وَقالَ: لا یَرَى امْرُؤٌ مِنْ أَخیهِ عَوْرَةً فَیَسْتُرُها عَلَیْهِ إلّادَخَلَ الْجَنَّةَ «8»؛
و فرمود: مرد از برادرش عیبى نمىبیند مگر آن را بپوشد که بهواسطه این عمل داخل بهشت مىشود.
وَقالَ: إِنَّ مِنَ الْخِیانَةِ أَنْ تُحَدِّثَ بِسِرِّ أَخیکَ «9»؛
و نیز آن حضرت فرمود: گفتگو از سرِّ برادرت از خیانت است.
قالَ رَسُولُ اللّهِ: مَنْ أَذاعَ فَاحِشَةً کانَ کَمُبْتَدِئِها وَمَنْ عَیَّرَ مُؤْمِناً بِشَىْءٍ لَمْ یَمُتْ حَتّى یَرْتَکِبَهُ «10»؛
پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله فرمود: کسى که افشاى بدى کند مانند کننده آن است و هرکس مؤمنى را به چیزى سرزنش کند، از دنیا نرود تا مرتکب آن مورد شود.
وَقالَ: کُلُّ أُمَّتى مُعافى إلّاالْمُجاهِرینَ «11»؛
و نیز فرمود: همه امت من در سلامت است، مگر آنان که عیوب پنهان مردم را آشکار مىکنند.
وَقالَ صلى الله علیه و آله: مَنِ اسْتَمَعَ الى حدیث قَوْمٍ وَهُمْ لَهُ کَارِهُونَ یصُبُّ فى أُذُنَیْهِ الْآنُکُ یَوْمَ الْقِیامَةِ «12»؛
و نیز آن حضرت فرمود: هرکس خبر قومى را بشنود، آن خبرى که قوم از آن کراهت دارند، در قیامت در گوش او قطعهاى از عذاب مىریزند.
آرى، نشستن در مجلسى که مىخواهند عیوب پنهان گروهى را آشکار کنند، خلاف اسلام و شنیدن آن عیوب از محرمات الهى و باعث عذاب است.
قالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: یا مَعْشَرَ مَنْ أَسْلَمَ بِلِسانِهِ وَلَمْ یُسْلِمْ بِقَلْبِهِ لا تَتَّبِعُوا عَثَراتِ الْمُسْلِمینَ فَإِنَّهُ مَنْ تَتَبَّعَ عَثَراتِ الْمُسْلِمینَ تَتَبَّعَ اللّهُ عَثْرَتَهُ وَمَنْ تَتَبَّعَ اللّهُ عَثْرَتَهُ یَفْضَحْهُ «13»؛
پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله فرمود: اى جمعیتى که به زبان ایمان آورده و به قلب تسلیم خدا نشدهاید! عیوب و لغزش هاى مسلمانان را دنبال نکنید، کسى که دنبال لغزش ها و عیوب مردم باشد، خداوند عیوب او را دنبال خواهد کرد و خدا او را رسوا خواهد نمود.
از این روایت استفاده مىشود که دنبال کننده عیوب مسلمانان، به حقیقت مسلمان نیست.
قالَ الْباقِرُ علیه السلام: مِنْ أَقْرَبِ ما یَکُونُ الْعَبْدُ إِلَى الْکُفْرِ أَنْ یُؤاخِى الرَّجُلَ عَلَى الدّینِ فَیُحْصى عَلَیْهِ زَلّاتِهِ لِیُعَیِّرَهُ بِها یَوْماً مَا «14»؛
امام باقر علیه السلام فرمود: نزدیک ترین حالت عبد به کفر این است که با مردى برادر دینى باشد، پس لغزش هاى او را شماره کند تا روزى او را به آنها سرزنش نماید.
قالَ الصَّادِقُ علیه السلام: مَنْ أَنَّبَ مُؤْمِناً أَنَّبَهُ اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ فِى الدُّنْیا وَالآخِرَةِ «15»؛
امام صادق علیه السلام فرمود: هرکس مؤمنى را توبیخ کند، خداوند او را در دنیا و آخرت توبیخ خواهد کرد.
قِیلَ لِلصَّادِقِ علیه السلام شَىْءٌ یَقُولُهُ النَّاسُ عَوْرَةُ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ حَرامٌ فَقَالَ لَیْسَ حَیْثُ تَذْهَبُ إِنَّما عَوْرَةُ الْمُؤْمِنِ أَنْ یَراهُ یَتَکَلَّمَ بِکَلامٍ یُعابُ عَلَیْهِ فَیَحْفَظَهُ عَلَیْهِ لِیُعَیِّرَهُ بِهِ یَوْماً إِذا غَضِبَ «16»؛
به امام صادق علیه السلام گفته شد چیزى مردم مىگویند و آن اینکه عورت مؤمن بر مردم حرام است، حضرت فرمود: آن طور نیست که فکر مىکنى، عورت به این معناست که کلامى را از مؤمنى ببیند که به خاطر آن بر او عیب بگیرند و آن کلام را شنونده نگه دارد تا روزى که بر مؤمن غضب کرد از او عیب جویى کند.
عن أبى جعفر علیه السلام قال: إِنَّ أَسْرَعَ الْخَیْرِ ثَواباً الْبِرُّ وَأَسْرَعُ الشَّرِّ عُقُوبَةً الْبَغْىُ وَکَفى بِالْمَرْءِ عَیْباً أَنْ یُبْصِرَ مِنَ النَّاسِ مَا یَعْمى عَنْهُ مِنْ نَفْسِهِ أَوْ یُعَیِّرَ النَّاسَ بِما لا یَسْتَطیعُ تَرْکَهُ أَوْ یُؤْذى جَلیسَهُ بِما لا یُعْنیهِ «17»؛
امام باقر علیه السلام فرمود: راستى ثواب خوش رفتارى و کار نیک زودتر از هر کار خیرى باشد و کیفر شورش و دست اندازى زودتر از هر کار بدى آید و این عیب براى مرد بس که در مردم ببیند آنچه را که درباره خودش نسبت به دیگران کور باشد و مردم را سرزنش کند به کارى که خودش تارک آن نیست، یا همنشین خود را اذیت و آزار کند بدانچه برایش سودى ندارد.
با توجه به آیات قرآن و روایات و اخبار و دعاهاى وارده از معصومین علیهم السلام، معلوم مىگردد که پرده پوشى نسبت به گناهان پنهان عبد که در بین مردم آبرودار است از اعظم واجبات و پرده درى نسبت به عباد الهى از اعظم محرمات است.
راستى حیف است که ارزشهاى والاى انسانى خرج گناه شود و آدمى عمله از بین بردن آبرو و حیثیت و شخصیت دیگران گردد.
اى کاش از ارزش و قیمت و عظمت خویش آگاه مىشدیم و قدر گوهر گرانبهاى وجود خویش را نگاه داشته و از جلال و جبروت روحى و عقلى خود نگهدارى مىکردیم.
شهیدى قمى در خطاب به انسان که اشرف مخلوقات است مىگوید:
اى تو آیینه تجلى ذات |
نسخه جامع جمیع صفات |
|
در نمود تو ذات مستور است |
ذات مخفى صفات مذکور است |
|
جز تو کس قابل امانت نیست |
وین امانت به جز خلافت نیست |
|
به تو از ملک ماه تا ماهى |
نامزد شد خلیفة اللهى |
|
هرچه در آسمان گردان هست |
در تو چیزى مقابل آن هست |
|
خویش را گر ز خود فرو بیزى |
بدو چنگال در خود آویزى |
|
آنکه جوییش آشکار و نهفت |
خویشتن را به پرده تو نهفت |
|
اندرین پرده بایدش نگرى |
که خوشآیند نیست پرده درى |
|
تو که آیینه جمال ولى |
به چه محروم از کمال ولى |
|
از تو تا آن که طالب آنى |
یک دو گام است و تو نمىدانى |
|
هم متاعى و هم خریدارى |
با خودت هست طرفه بازارى |
|
وجوب اشتغال به عیوب خود
از صفات بسیار بد انسان، عیب جویى از دیگران است و این عیب جویى در اکثر موارد منتهى به ضربه خوردن به اعتبار و آبروى دیگران مىشود.
عیوبى که انسان در دیگران مىبیند، گاهى بدتر از آن عیوب یا مساوى آن عیوب در خود انسان است و این عیب جویى از دیگران علتى جز حسد و کینه و حقد در قلب انسان نسبت به دیگران ندارد.
و از صفات بسیار عالى انسان این است که به جاى عیبجویى از دیگران مشغول معالجه عیوب خود گردد و به تزکیه نفس و رفع عیوب از وجود خود سرگرم شود.
رفع عیوب از نفس و تزکیه جان و علاج امراض عقلى و قلبى خویش باید گفت از بهترین کارهایى است که خداوند بزرگ توفیق آن را به انسان عنایت مىفرماید و عبد مؤمن در حقیقت کسى است که به رفع نقائص خود برخاسته و براى طهارت جان و تزکیه نفس زحمت بکشد.
نفس و قلب وقتى تصفیه شد و عیوب وقتى از جان و دل برداشته شد، آدمى مستحق تجلى انوار ربوبى شده و در فیوضات ربانى و الهامات ملکوتى به روى قلب باز مىگردد و در حقیقت انسان مظهر مقام خلافة اللهى مىشود.
داود پیغمبر علیه السلام گفت:
الهى! تو را کجا طلب کنم و تو کجا باشى؟ جواب داد:
أَنَا عِنْدَ الْمُنْکَسَرَةِ قَلْبُهُمْ لِأَجْلى؛
من نزد آنانم که دلشان براى خاطر من شکست.
از بهر آن که هرکه چیزى دوست دارد ذکر آن بسیار کند:
مَنْ أَحَبَّ شَیْئاً أَکْثَرَ ذِکْرَهُ «18»؛
انَا جَلیسُ مَنْ ذَکَرَنى «19»؛
لا یَسَعُنى أَرْضى وَلا سَمائى وَوَسَعَنى قَلْبُ عَبْدِىَ الْمُؤْمِنِ «20»؛
آسمان با او چه معرفت دارد که حامل او باشد و زمین با او چه قربت دارد که موضع او بود؟!
قلب مؤمن هم مونس اوست و هم محب اوست و هم موضع اسرار اوست:
قَلْبُ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرحمن «21»؛
هرکه طواف قلب کند مقصود یافته و هرکه راه دل غلط و گم کند، چنان دور افتاده که هرگز خود را باز نیابد.
عارفى بیدار، شبى در ابتداى حالت و راه به حضرت دوست عرضه داشت:
الهى! راه به تو چگونه است؟ جواب آمد «به الهام قلبى».
إِرْفَعْ نَفْسَکَ مِنَ الطَّریقِ فَقَدْ وَصَلْتَ؛
تو ز راه برخیز که رسیدى، چون به مطلوب رسیدى طلب نیز حجاب راه بود، ترکش واجب باشد.
گفتم ملکا تو را کجا جویم من |
وز خلعت تو وصف کجا گویم من |
|
گفتا که مرا مجو به عرش و به سما |
نزد دل خود، که نزد دل پویم من «22» |
|
مدح روایات
در مدح و تعریف اشتغال به عیوب خود، روایات بسیار مهمى از اولیاى الهى و واصلان کامل و عارفان عاشق یعنى نبىّ اکرم صلى الله علیه و آله و ائمه طاهرین علیهم السلام رسیده که اشاره به بعضى از آنها لازم است:
قالَ امیرالمؤمنین علیه السلام فى بَعْضِ خُطَبِهِ: یا أَیُّها النّاسُ طُوبى لِمَنْ شَغَلَهُ عَیْبُهُ عَنْ عُیُوبِ النّاسِ وَطُوبى لِمَنْ لَزِمَ بَیْتَهُ وَأَکَلَ قُوتَهُ وَاشْتَغَلَ لِطاعَةِ رَبِّهِ وَبَکى عَلى خَطیئَتِهِ فَکانَ مِنْ نَفْسِهِ فى شُغْلٍ وَالنّاسُ مِنْهُ فى راحَةٍ «23»؛
امیرالمؤمنین علیه السلام در بعضى از خطبههایش فرمود: اى مردم! خوشا به حال کسى که در رفع عیب خودش از عیب جویى نسبت به مردم باز ماند و خوشا به حال کسى که ملتزم خانهاش شد و قوت و غذاى خود را خورد و به طاعت خداوندش مشغول و بر گناهش گریست، پس مشغول خود شد و مردم از او راحت بودند.
وَقالَ علیه السلام لِابْنِهِ الْحُسَیْنِ: أَىْ بُنَىَّ إِنَّهُ مَنْ أَبْصَرَ عَیْبَ نَفْسِهِ شَغَلَ عَنْ عَیْبِ غَیْرِهِ «24»؛
و به فرزندش حضرت حسین علیه السلام فرمود: اى پسر من! به حقیقت کسى که بیدار عیب خودش بود از عیبجویى نسبت به دیگران باز مىماند.
اشتغال به عیوب خود در حقیقت همان خود سازى است که زیربنا و اساس عرفان و کار عارفان است و در تمام ادوار تاریخ هرکس به هرکجا رسید از خودسازى رسید.
چون عیوب از وجود انسان رفع شود، صفحه حیات و هستى آدمى تجلى گاه صفات و اسماى حضرت یار شود.
به قول فرزانه عاشق، حکیم صفاى اصفهانى:
تجلى گه خود کرد خدا دیده ما را |
در این دیده در آیید و ببینید خدا را |
|
خدا در دل سودا زدگانست بجویید |
مجویید زمین را و مپویید سما را |
|
گدایان در فقر و فناییم و گرفتیم |
به پاداش سر و افسر سلطان بقا را |
|
بلا را بپرستیم و به رحمت بگزینیم |
اگر دوست پسندید پسندیم بلا را |
|
طبیبان خداییم و بهر درد دواییم |
به جایى که بود درد فرستیم دوا را |
|
ببندید در مرگ وز مردن مگریزید |
که ما باز نمودیم در دار شفا را |
|
حجاب رخ مقصود من و ما و شمایید |
شمایید ببینید من و ما و شما را |
|
صفا را نتوان دید که در خانه فقر است |
درین خانه بیایید و ببینید صفا را |
|
چشم پوشى از آنچه سود دنیایى و آخرتى ندارد
این چشم پوشى بستگى به این دارد که انسان از قیمت و ارزش عمر آگاه شود و به نبوت صد و بیست و چهار هزار پیامبر و امامت دوازده امام و فقاهت فقیهان و حکمت حکیمان و علم عالمان و عرفان عارفان عالم گردد و بفهمد و بداند که این بزرگواران در صحنه حیات انسانى، زحمات طاقت فرسایى که متحمل شدند، براى این بود که عمر انسان به باطل نگذرد و بدون سود و منفعت از دست نرود؛ در روایات بسیارى به مردم سفارش شده که آنچه را براى شما سودى در جهت دنیا و آخرت ندارد ترک کنید.
انسان تا زمانى که اسیر نفس اماره است، از افعال و اعمال بیهوده بر حذر نیست و از اینکه عمر و وقت پرارزش خود را در ساعات روز و ساعات شب به بطالت و سرگرمى هاى بیهوده بگذراند خوددارى نمىکند.
گذراندن عمر در کارهاى بیهوده و آنچه نفعى براى دنیا و آخرت انسان ندارد در آینده مورث حسرت و پشیمانى سخت است، حسرتى که براى هیچ کس قابل جبران نیست!!
بیهوده گذرانى، انسان را به کسالت، تنبلى، خوش گذرانى و عافیتطلبى مبتلا مىکند و توبه و بازگشت از این حالات، پس از اینکه مدتى بر انسان بگذرد کار بسیار مشکلى است.
از تماشاى آنچه براى شما سود ندارد و شنیدن آنچه براى شما منفعت ندارد و انجام آنچه براى شما نفعى نمىآورد، بپرهیزید.
عمر را صرف برنامههاى باطل و مسائل بیهوده و معاشرتهاى غلط نکنید و بیدار باشید که این گوهر پربهاى خلقت را مفت از دست شما نگیرند!!
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- بحار الأنوار: 95/ 220.
(2)- بحار الأنوار: 95/ 222.
(3)- بحار الأنوار: 95/ 222.
(4)- بحار الأنوار: 95/ 87(5)- بحار الأنوار: 95/ 90.
(6)- جامع السعادات: 2/ 208-/ 209.
(7)- جامع السعادات: 2/ 208-/ 209.
(8)- جامع السعادات: 2/ 208-/ 209.
(9)- جامع السعادات: 2/ 208-/ 209.
(10)- جامع السعادات: 2/ 208-/ 209.
(11)- جامع السعادات: 2/ 208.
(12)- جامع السعادات: 2/ 208؛ الخصال 1/ 109، باب ثلاثة یعذبون یوم القیامة.
(13)- الکافى: 2/ 264، باب من طلب عثرات المؤمنین، حدیث 4.
(14)- الکافى: 2/ 355، باب من طلب عثرات المؤمنین، حدیث 6؛ جامع السعادات: 2/ 208.
(15)- الکافى: 2/ 356، باب التعییر، حدیث 1؛ جامع السعادات: 2/ 208.
(16)- معانى الأخبار: 255، حدیث 3؛ جامع السعادات: 2/ 208.
(17)- الکافى: 2/ 459، باب من یعیب الناس، حدیث 1.
(18)- هر کس چیزى را دوست بدارد زیاد او را یاد مىکند، مجموعة ورام: 1/ 135، باب ذم الدنیا.
(19)- من همنشین کسى هستم که مرا یاد کند، الکافى: 2/ 496، باب ما یجب ذکر اللّه، حدیث 4؛ بحار الأنوار: 13/ 342، باب 11، حدیث 20.
(20)- زمین و آسمان گنجایش تحمل و درک مرا ندارد و لکن قلب بنده مؤمن من این گنجایش را دارد، عوالى اللآلى: 4/ 7، حدیث 7.
(21)- قلب و دل مؤمن عرش خداوند رحمان است، بحار الأنوار: 55/ 39.
(22)- تمهیدات: 24.
(23)- نهج البلاغة: خطبه 175.
(24)- تحف العقول: 88، وصیته لإبنه الحسین علیه السلام؛ بحار الأنوار: 72/ 47، باب 40، حدیث 3