وَ إِذْ نَجَّیْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ وَ فِی ذلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ وَ إِذْ فَرَقْنا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَیْناکُمْ وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ
اى یهود، یاد کنید آنگاه که شما را از سیطره حکومت ظالمانه فرعونیان نجات دادیم، آنان که همواره و بدون تعطیل شما را به سختترین صورت شکنجه مىکردند، پسران شما را سر مىبریدند و زنان شما را زنده نگاه مىداشتند و در این سختىها و مشکلات آزمایشى بزرگ از سوى پروردگارتان بود.
و یاد کنید هنگامى که دریا را براى شما شکافتیم پس شما را نجات دادیم و فرعونیان را در حالى که نظر مىکردید غرق کردیم.
از دو آیه شریفه چند مطلب بسیار مهم و چند حادثه بسیار غمانگیز استفاده مىشود:
1- نجات از فرعونیان، 2- تحمیل سختترین شکنجهها بر بنىاسرائیل، 3- ذبح فرزندان، 4- زنده نگاه داشتن زنان، 5- آزمایش پروردگار، 6- نجات بنىاسرائیل از دریا به ساحل، 7- غرق شدن فرعونیان
1- نجات از فرعونیان
پیش از آن که درباره نعمت بسیار بسیار مهم نجات یافتن از حکومت ستمگران که مقدمه ورود به فضاى آزادى و استقلال و حریت است مطالبى نگاشته شود لازم است در رابطه با اقامت گزیدن بنىاسرائیل در کشور مصر اشارهاى کوتاه شود.
گفته شده اولین کسى که از بنىاسرائیل قدم به کشور مصر نهاد و در آنجا در ابتداى کار به اجبار و سپس به اختیار سکونت گزید یوسف بزرگوار فرزند اسرائیل یعنى یعقوب بود که قرآن مجید به تفصیل به این جریان در ضمن یک سوره کامل اشاره کرده است.
سپس بعد از مدتى طولانى پدر و مادر و برادرانش به مصر آمده و در کنار او به زندگى ادامه دادند.
پسران اسرائیل و خانواده آنان از برکت حکومت یوسف در امنیت و آسایش و رفاه و گشایش قرار گرفتند و از سفره گسترده نعمتهاى گوناگون الهى بهرهمند شدند و به تدریج نسلشان رو به فزونى و ازدیاد گذاشت به طورى که در مدت چند قرن چنان که در کتابها آمده نفراتشان چه به حدود ششصد هزار نفر رسید.
افزایش این گروه خاص و جمعیتى کهاصالتاً اهل کشور مصر نبودند و بیم آن میرفت که اوضاع مملکت را به وسد خود در همه امور تغییر دهند فرعون و فرعونیان را به وحشت انداخت و در نگرانى سخت فرو برد، و بر این اساس وادار به عکس العمل منفى در برابر آنان نمود، و نقشه زبون ساختن آنان و تحدید نسلشان و قطع دستشان را از آنچه دولت او را تهدید میکرد تدبیر نمود، علاوه بر اینها به قول ابن عباس سبب ریشهاى ترس فروعون بشارت به ظهور موسى و خصوصیات و ویژگیهاى او از طرف پیامبران گذشته وبد که او را در مقام مبارزه و پیشگیرى از به وجود آمدن موسبى و نهایتاً ظهور حکومت و قدرت بنى اسرائیل بر مصر قرار داد. «1» فرعون و اهلش با نقشههاى گوناگون تا جائى که ممکن بود این طائفه را به استضعاف کشید و از قدرت و شوکت انداخت و همه را در سیطره حاکمیت خود قرار داد و در یک کلمه آنان را چنان که از آیات قرآن فهمیده مىشود به بردگى و غلامى و اسارت و رقیّت درآورد و به کارهائى از قبیل کشاورزى به نفع طبقه حاکمه و خشتزنى، و باربرى، و حفارى و کناسى و آوردن سنگهاى گران و خاک و گل براى ساختن کاخها و هیاکل و خادمى اصنام، و خادمى قبطیان وا داشت و هر که توان ورود به این امور را نداشت محکوم به پرداخت جزیه و جریمه کرد.
و به تدریج ذبح و سر بریدن کودکان و زنده نگاه داشتن زنان براى کنیزى و بیگارى را در برنامه خود قرار داد که آیه مورد شرح و توضیح به این دو مسئله بسیار غمانگیز اشاره مىکند.
اگر سئوال شود خداى مهربان بنىاسرائیل زمان فرعون را از ستم فرعون و درباریانش نجات داد چرا این نعمت عظیم نجات و منت شریف را به رخ یهود زمان پیامبر و پس از پیامبر مىکشد، در پاسخ باید گفت آن نعمت بىبدیل نجات و خلاصى از دست فرعونیان بود که سبب شد یهودیان آن دوران به کلى منقرض نشوند و به دست فرعون ریشهکن نگردند تا تولید نسل باقى بماند و یهودیان پس از آنان قدم به عرصه حیات بگذارند، در حقیقت یهود مورد خطاب قرآن و پس از خطاب هم از نعمت نجات از چنگال فرعونیان بهره کامل داشته و دارند، زیرا موجودیت آنان نتیجه نجات گذشتگانشان از ستمکارى فرعون است، و به عبارت دیگر همه یهودیان پس از عصر موسى تا امروز از مصادیق آیه شریفه نجیناکم هستند! و این نعمت نجات نعمتى است که شامل فرد فرد یهود در همه ادوار و اعصار است، ولى افسوس که این طایفه قدر این نعمت والا را ندانسته و از وجود خود منبعى از عهدشکنى و ظلم و انحراف و گمراهى و غارتگرى ساخته و نمک به حرامى را نسبت به حضرت حق که کمال محبت و لطف را در حق آنان مبذول داشته به اوج خود رساندند.
بخشى از آثار نجات و رهائى
کسى در پهنه گیتى نیست که ارزش آزادى و حریت و استقلال و نیز فضاى نورانى و پربرکت آزادى را نداند، حکومتهاى ظالم و ستمکار همراه با فرهنگى که خود مىسازند، یا از ستمگران تاریخ به ارث دارند، و با وضع قوانینى که صددرصد به نفع خود آنان است ملتى را به ویژه از نظر روحى و فکرى به اسارت مىگیرند، و به صورتى آنان را در بندها و غل و زنجیرهاى نامرئى قرار مىدهند که از جانب آنان خیالشان راحت باشد، و چهار اسبه با مرکب شهوات و هوا و هوسشان بتازند و به غارت ثروت مملکت و ملت مشغول باشند، و به شبنشینىها و عیش و نوش و تجاوز به هر چه که بخواهند ادامه دهند.
از ثروت ملت، و از مال بیتالمال با کسان و خویشان عزیز بىجهتشان به هر مسافرتى که بخواهند بروند و به هر کیفیتى که اراده کنند هزینه نمایند، و کاخها و باغها و ساختمانهاى مجلل که ظهور خواستههاى بىمهار و شهوات پلید آنان است ساخته و در آنها چند روزى را غرق در لذات حیوانى باشند.
و از طرف دیگر فضاى اختناق و پلیسى حاکم بر مردم نگذارد چراغ فطرت مردم روشن بماند، و عقل آنان به حرکت آید، و استعدادها شکوفا گردد، و جسمها سالم بماند، و نهایتاً ملت به حقوق معنوى و مادى خود برسد، و قابلیت پذیرش حقایق به ویژه قبول وحى و نبوت و امامت و مسائل اعتقادى و اخلاقى در آنان ایجاد شود، و از میان آنان عالم و آگاه و استاد و عارف و مخترع و هنرمند و صاحبان خیر و کرامت ظهور کند مبادا که این بیدارى و بینائى و بصیرت و روشنبینى و ظهور علم و حکمت سبب شود که در برابر ظالمان و فرهنگشان که زنجیرى براى بستن دست و پاى عقل و روح و فطرت و وجدان انسانهاست قیام کنند و ناپایدارى و مقاومت و جهاد جانانه و کشتن و کشته شدن طومار نحس وجود آن بیدادگران و شهوترانان و غارتگران را در هم بپیچد، و مستضعفان براى ایجاد حکومت عدل در سایه آزادى و استقلال موفق شوند و زمینه را براى شکوفائى همه استعدادها به خصوص در فرزندانشان و نسل آزاد شده خویش و تحقق کرامت و پاکدامنى و عفت زنان و ناموسشان را فراهم آورند، و در آن فضاى نورانى و پرقیمت که از برکت آزادى به دست آمده مردان و زنان نمونه در همه زمینههاى مثبت فکرى و علمى و انسانى و اخلاقى و اعتقادى به وجود آیند.
فرعونیان با کمک فرهنگ مادى خود و با یارى گرفتن از اندیشههاى خائنانه عالمانى که غلام حلقه بگوش آنان و در خدمت مطامع و شهوات آنان قرار داشتند سالیان طولانى آزادى و استقلال بنىاسرائیل را لگدکوب کردند، و همه را در عین این که در خانههایشان و در کوچه و بازار زندگى مىکردند و مىگشتند به اسارت گرفتند، و اختناقى هولناک را بر آنان حاکم کردند، تا به صورت انسانهایى فقط در طریق خدمت به فرعونیان در آیند، و تن به سختترین کارها بدهند، و مشقتبارترین امور را تحمل کنند و از همه نعمتهاى معنوى محروم و از نظر مادى هم به اندازه بخور و نمیر آن هم به دست فرعونیان به آنان برسد، و هیچگونه آزادى و استقلالى نداشته و جرأت حرکت و قیام بر ضد ستمکاران در آنان بمیرد.
با دقت در سطور گذشته و نظرى به ارزش آزادى و استقلال و آثار آن معلوم مىشود که جمله پربار و پر معناى وَ إِذْ نَجَّیْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ چه مىگوید و چه نعمت بىنظیرى از جانب حضرت حق به بنىاسرائیل عطا شد، نعمتى که مادر همه نعمتها و ریشه همه کرامتهاست. ضمیر جمع (نا) در نَجَّیْناکُمْ در برابر ضمیر مفرد أَنْعَمْتُ* که در آیات گذشته بود: اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ* نشان از عظمت نعمت آزادى و استقلال دارد که خداى عظیم به بنىاسرائیل عنایت کرد، به حق که در این آیه شریفه باید ضمیر جمع به کار مىرفت، زیرا که نعمت آزادى و استقلال گوئى همه نعمتهاست و بدون آن خیال مىکنى که هیچ نعمتى در اختیار انسان نیست.
بحث در آزادى و استقلال و آثار آن از مهمترین و گستردهترین مباحث است که جا دارد همه جوانب آن بررسى شود، و تک تک آثارش بیان گردد، و ارزش و قیمت آن که در رأس همه ارزشهاست به جامعه تفهیم شود، و حتى دیگر ملتها را نیز با این حقیقت و آثارش آشنا نمود.
روایات بسیار بسیار مهمى که در رابطه با ظهور منجى عالم و عدلگستر جهان وجود مبارک امام دوازدهم (ع) در معتبرترین کتابهاى شیعه و اهل سنت نقل شده و نزدیک به شش هزار روایت است، از بخش قابل توجهى از آن استفاده مىشود که برترین و بالاترین کار حضرت مهدى (ع) نجات جهانیان از حکومتهاى مستبد، ظالم و ستمگرى است که آزادى و استقلال مردم را لگدمال کرده، و آنان را به اسارت گرفته و راه هر گونه رشدى را چه در زمینههاى مادى و چه در امور معنوى بر آنان بستهاند و به این خاطر یکى از القاب مهم آن حضرت منجى است.
در سایه حکومت الهى آن ذخیره خداست که فساد تحمیل شده بر انسان، و سفرههاى عیش و نوش حاکمان و مستبدان، و غارتگرى غارتگران، و اختناق ایجاد شده و حکومتهاى زورگو و قلدر برچیده مىشود و فضائى الهى از آزادى و استقلال بر کره زمین چیره مىگردد که جهانیان با استشمام در آن فضا عقولشان تا نقطه کمال رشد مىکند، و نور چراغ فطرتشان شدت و قوت مىگیرد، و بیدارى و بصیرتشان به اوج مىرسد، و همه استعدادهاى خدادادى آنان شکوفا مىگردد، و امنیت در سایه آن حکومت به جائى مىرسد که مشهور است گرگ و میش کنار هم زندگى مىکنند و با هم از یک چشمه آب مىخورند.
بنىاسرائیل در آن فضاى اختناق و زیر شکنجههاى فرعونیان و در جو حکومت پلیسى فرعون و دار و دستهاش و در کنار کارهاى بسیار سنگین و مشقتبار، و در عین این که همه لحظات زندگى را به تلخى و سختى مىگذراندند براى نجات خود در تلاش بودند، و با دلگرمى و امید به آینده و انتظار فرج و گشایش مىزیستند، و به یارى و نصرت خدا چشم دوخته بودند و مىدانستند که این وضع نکبتبار و این زندگى رقتبار ماندنى نیست و نهایتاً با امید و تلاش مثبت و ایمان و اعتقاد به خدا ستمکار از پاى در مىآید و مستضعف بر بالاى خبازه او حکومت عدل برپا مىکند و از اسارت نجات یافته به فضاى با برکت آزادى و استقلال مىرسد، این امید و تلاش، و مىدانستند این انتظار فرج و امید به نجات در سایه تلاششان مورد عنایت حق قرار مىگیرد، و با تأیید و لطف خدا و نگاه رحیمانه او و مبعوث شدن موسى بندهاى اسارت مىگسلد، و مشقتها و سختىها از میان مىرود و روز خلاصى و نجات چه ظالم بخواهد چه نخواهد از راه میرسد واذ نجیناکم من آل فرعون.
2- تحمیل سختترین شکنجهها بر بنىاسرائیل
یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ جملهاى است که فعلش از نظر ادبى فعل مضارع است که گاهى از جمله در این آیه شریفه دلالت بر استمرار دارد.
یَسُومُونَکُمْ اشاره به انواع شکنجهها و عذابها دارد که از هر طرف از جانب فرعونیان بر بنىاسرائیل احاطه داشت و بىرحمانه بر آنان هجوم مىکرد و روز و شب بلائى و بلاهائى بر سر آنان فرود مىآمد، و شفاعت احدى هم براى دفع رفع بلا از آنان سود نداشت.
وَ لَقَدْ نَجَّیْنا بَنِی إِسْرائِیلَ مِنَ الْعَذابِ الْمُهِینِ (30) مِنْ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ کانَ عالِیاً مِنَ الْمُسْرِفِینَ: «2»
همانا ما بنىاسرائیل را از آن عذاب و شکنجه خوار کننده نجات دادیم، از چنگال بىرحمانه فرعون که متکبرى سرکش و در ظلم و ستم به مردم و دیگر کارهایش به خصوص سختگیرى بر بنىاسرائیل از زمره اسراف کاران بود.
بالاترین عذابى که از ناحیه فرعون به قوم بنىاسرائیل تحمیل شده بود این بود که همه این جامعه را از مرد و زن و کوچک و بزرگ به بردگى گرفته بود، و متکبرانه به صورتى که گوئى مالک بنىاسرائیل و بنىاسرائیل هم مِلک طلق او هستند با آنان رفتار مىکرد.
قرآن این شکنجه بسیار سخت روحى را که به عبارت دیگر در هم کوبیده شدن آزادى و استقلال انسان است در این آیه بیان مىکند:
وَ تِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَیَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْرائِیلَ: «3»
موسى که هم چون صاعقهاى از طرف خدا بر سر فرعون فرود آمده بود به فرعون گفت:
آیا این که بنىاسرائیل را به بردگى گرفتهاى نعمتى است که منتش را بر من مىنهى؟!!
راستى شگفتآور است، فرعون ستمکار عمرى بنىاسرائیل را به بردگى گرفته بود و هم چون مالک بسیار بىرحمى با آنان رفتار مىکرد، و همه را شبانهروز زیر تازیانههاى عذاب و شکنجه خود داشت با این حال به موسى گفت این که اجازه دادهام این طایفه در کشور من باشند، و زیر نظر دستگاه من کار کنند و خرج بخور و نمیرى به آنان مىپردازم نعمتى براى آنان است و بر عهده تو که بزرگ این قومى منت دارم!!
راستى فرعون دشمن قسم خورده بنىاسرائیل بود و تا روزى که موسى مبعوث به رسالت نشده بود آب خوش از گلوى یک نفر از بنىاسرائیل پائین نرفت و به حقیقت نجات این قوم از چنگال آن ستمکار عجب نعمت با ارزشى بود:
یا بَنِی إِسْرائِیلَ قَدْ أَنْجَیْناکُمْ مِنْ عَدُوِّکُمْ: «4»
اى بنىاسرائیل به راستى شما را از چنگال ظالمانه دشمنتان نجات دادیم.
آرى بنىاسرائیل پیوسته و بدون تعطیل در معرض انواع عذابها و شکنجههاى گوناگون قرار داشتند و به طور دائم در ترس و اضطراب و ناامنى و وحشت به سر مىبردند و دشمن هم ذرهاى رحم به آنان نداشت و بلکه از شکنجه کردن دائم آنان لذت مىبرد و ارادهاش این بود که این طایفه را از آن سرزمین ریشهکن کند و نسلى از آنان باقى نگذارد و قومى بنام بنىاسرائیل را از نقشه جامعه انسانى محو کند.
شاید از حرکات فرعون نسبت به بنىاسرائیل و بىرحمى او تعجب کنید و ممکن است باور کردن کارهاى ظالمانه او براى شما سخت باشد، ولى با نگاهى به همین عصر و فرعونهائى که بر اکثر ملتها حکومت مىکنند و از شکنجههاى روحى و جسمى مردم بخصوص آزادى خواهان و حتى کودکان و اطفال بىگناه هیچ دریغى ندارند به راحتى جنایات فرعون و بىرحمى او را نسبت به بنىاسراییل مىتوانید باور کنید.
در این بخش براى این که باور شما نسبت به جنایات ستمکاران و بىرحمى آنان سهل و آسان شود به اقرار و اعترافى از موسیولینى دیکتاتور ایتالیا و هم پیاله هیتلر که با جنگ افروزى هر دو میلیونها نفر بدون هیچ گناهى نابود شدند و عوارضى غیر قابل جبران از جنایات آن دو بر جاى مانده اشاره مىکنم.
این دیکتاتور کم نظیر ایتالیا هنگامى که نتایج بمباران کردن حبشه را با دست خود بازگو مىکند مىگوید:
ما تپهها را که از جنگلهاى سرسبز پوشانده شده بود به حریق کشاندیم، مزارع و دهکدهها به هنگام سوختن در عین حال که گمراه کننده بود ما را بسیار سرگرم مىکرد .... بمبها به مجرد اصابت با زمین منفجر شده دود سپید و شعلههاى عظیمى از آنها بلند مىشد و بلافاصله علفهاى خشک شروع به سوختن مىکردند، ..... خدایا!! به یاد دارم که چهارپایان به چه شتاب و هراسى فرار مىکردند .....
وقتى که مخازن بمب خالى شد خوشحالى من!!! از آن جهت بود که مجبور شدم با دستهاى خود تیراندازى کنم ...
مىدانید خیلى خوشایند بود!! وقتى که توانستم سقف پوشالى کلبهاى از بومیان را که با انبوه درختان تنومند و بلند احاطه شده و به سهولت هدفگیرى نمىشد، هدف قرار دهم، ساکنین کلبه بعد از مشاهده عمل قهرمانى من مانند دیوانگان فرار را بر قرار ترجیح مىدادند.
پنج هزار حبشى در حالى که به وسیله دایرهاى از آتش محاصره شده بودند اجباراً به انتهاى خط رانده شدند، آنجا که جهنمى سوزان برپا شده بود. «5» این است نتیجه دور بودن از حقایق و غوطهور بودن در شهوات و خیالات و این است محصول بزرگترین گناه و زشتترین جنایت که گناهى و جنایتى از آن بزرگتر و بدتر نیست و آن خودپرستى و خودخواهى است که دیگران را به وسیله تیزى شمشیرش و آتش اسلحهاش از هستى ساقط مىکند، نهایتا خود جنایتکار را قربانى تبهکارى خود مىسازد.
شکنجهها وعذابها و به بیگارى گرفتن، و تحمیل انواع سختىها و ایجاد مضیقهها که روز روشن را در نظر بنىاسرائیل تیره و تار کرده بود نتوانست آنان را ساقط کند و از پاى در آورد، زیرا امید به آینده و انتظار فرج، و چشمداشت به رحمت و لطف پروردگار آنان را مقاوم و پایدار نگاه مىداشت و از نابودى حتمى حفظ مىکرد.
فرعونیان که خود را در برابر این مقاومت و ایستادگى دیدند، و به این نتیجه رسیدند که از این راه نمىتوانند آنان را نابود کنند به سراغ شکنجه و عذابى طاقتفرسا و آتش زننده بر دلها و سوزاننده جگرها و فرود ریزنده اشکها یعنى کشتن پسران نوزاد آنان رفتند:
ذبح فرزندان
جوانى با دخترى ازدواج مىکند و هر دو در فضائى از عشق و محبت و آمالها و آرزوها پیوند زناشوئى برقرار مىکنند و دست در دست یکدیگر بهار جوانى و ازدواج را عاشقانه جشن مىگیرند، و طراوت و صفائى به زندگى مىدهند، و با یک دنیا شوق و اشتیاق به انتظار فرزندى به تصور خودشان پسر مىنشینند، تا به دنیا آید و دو سال در آغوش عشق مادر شیر بنوشد، و در دامن پر مهر پدر پرورش یابد و با حرکات و نگاهها و لبخندهایش به زندگى این زن و شوهر جوان معنائى دیگر دهد، و درخت حیات را پر از گل و لاله خوشحالى و مسرت و سرور و نشاط نماید، که ناگهان هر دو پس از ولادت نوزاد آن هم پسر در برابر قانون ظالمانه فرعون که فرمان قطعى به کشتن نوزادان پسر داده بود قرار گیرند و چارهاى جز تسیلم در برابر این قانون جنگل نداشته باشند و با دلى سخوته و جگرى افروخته با چشم خود شاهد بریده شدن سر جگر گوشه خود شوند!!
این قانون که نشان از توحش داشت، و کمال بیرحمى قانون گذار را نشان میداد به شدت باید اجرا میشد، و احدى از خانوادههاى بنى اسرائیل از آن مستثنى نبودند و تا جائى رسید که به قابلهها که معمولًا از زنان بودند، و قلب مادرانه آ» ان باید زیر بار این کار نمیرفت فرمان داده شد که چون نوزاد پسر به کمک آنان چشم به دنیا گشود، و قدم در میدان زندگى نهاد در جا خفهاش کنند، و یا به دست مأموران خون آشام فرعونى بسپارند تا در برابر دیدگان پدر و مادرشان سر از بدنش جدا کنند، و او را به خاطر فرعون و دستگاهش از حق حیات براى همیشه محروم سازند. و ظالمانهتر از سر بریدن کودکان پس از به دنیا آمدن کارى است که حضرت صادق (ع) از آن خبر میدهد:
«فلم یزل یامر اصحابه بشق بطون الحوال من نساء بنى اسرائیل حتى قتل فى طلبه نیف و عشرون الف مولود!!» «6»
فرعون پیوسته و بدون درنگ مأمورانش را به پاره کردن شکم زنان حامله قوم بنى اسرائیل براى کشتن حملشان فرمان میداد تا جائى که نبابه درخواست آن ستمکار بیش از ده هزار و اندى طفل سر بریده شد!!
زنده نگاه داشتن زنان
باید به این نکته توجه دشات که زنده نگاه داشتن زنان شکنجه و عذاب نبود، بلکه هر انسنى از زنده ماندنش و نجات یافتن از دست ستمگر خوشحال میشود، زنده نگاه داشتن آنان براى این بود که اولًا به داغ جگر سوز فرزند ذبح شده بسوزد و بنالد، ثانیاً به بیگارى و کنیزى و خدمت کردن در خانههاى فرعونیان گرفتار باشد ثالثاً با کشته شدن فرزندانشان جلوى ازدیاد نسل بسته شود و رابعاً مردان باقىمانده دچار زنان بىسرپرست و داغدیده، و شاهد پریشان حالى و اضطراب آنان باشند.
به خواست حضرت حق و به توفیق او در توضیح و تشریح آیات دیگر که سخن از دختران و زنان و همسران به میان آمده در رابطه با جایگاه زن و مقام شامخ او، و حقوق با عظمتش و امتیازات اسلام و شریعت محمدى در این زمینه بر دیگر فرهنگها مطالب مهمى و مسائل با ارزشى مطرح خواهد شد.
آزمایش پروردگار
گروهى از مفسران عقیده دارند وَ فِى ذلِکُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ اشاره به نعمت نجات بنىاسرائیل از فرعونیان است تا در فضاى نجات آیا به شکر و سپاس برمىخیزند یا به کفران نعمت؟
و گروهى مىگویند اشاره به شکنجهها و سختىها دارد که آیا در مقام صبر قرار مىگیرند یا بىتابى ولى باید گفت آزمایش حق در هر دو مرحله جلوه دارد تا از افق آن آیا خورشید شکر، یا آفتاب صبر سر زند یا تاریکى ناسپاسى و بىتابى انسان را فرو پوشاند و از رحمت حق و پیروزى بر دشمن محروم کند.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- تفسیر فخر رازى ج 2 ص 69
(2)- دخان، آیات 30- 31.
(3)- شعرا، آیه 22.
(4)- طه، آیه 80.
(5)- شرح نهجالبلاغه جعفرى، ج 14، پاورقى ص 217، به نقل از قدرت تالیف برتراند راسل ترجمه مختصرى، ص 70- 71.
(6)- نور الثقلین ج 1 ص 67 حدیث 194- غیبت شیخ طوسى ص 106