قرآن مجید و روایات همه امت را به احسان به اقوام و خویشان فراخوانده اند.
اخلاق انسانى و کرامت آدمى اقتضا مى کند که اقوام و خویشان مورد صله و احسان قرار گیرند، ثواب این کار عظیم، و سبب هم بستگى و پیوند خویشان با یکدیگر و داراى پاداش دنیائى و آخرتى، و در یک کلمه از عبادات و قربات است.
راستى چه کار زیبا و نیکوئى که انسان با حفظ شرافت و کرامت اقوام و بدون منت به یارى و کمک خویشان بشتابد و با هزینه نمودن مالش و ثروتش مشکل آنان را حل کند و دل آنان را خوش کرده از غصه و اندوه برهاند.
بى تفاوتى در این زمینه، و بیمهرى در این عرصه نشانگر بیمارى بخل در باطن انسان، و خوى شیطانى است.
اگر ثروتمندان اقوام به اقوام و خویشان خود توجه کنند و مشکلات آنان را حل نمایند، و درد قلب آنان را درمان کنند محتاج و نیازمندى در امت باقى نخواهد ماند.
حضرت حق در قرآن مجید اعطاء مال به اقوام را از نشانههاى ایمان راستین محسوب داشته:
وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبى: «1»
و مال و ثروتشان را با آن که دوست دارند به ارحام و اقوام و خویشان مى پردازند.
در پایان آیهاى که این حقیقت و دیگر حقایق در آن است مى فرماید
أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا:
اینانند که در ادعاى ایمان و مؤمن بودن صادق و راستگویند.
إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبى: «2»
یه یقین خدا به عدالت و احسان و عطاى مال به اقوام فرمان مى دهد.
امام صادق از پدرانش از پیامبراسلام روایت مى کند که آن حضرت فرمود:
«ان المعروف یمنع مصارع السوء، وان الصدقة تطفئ غضب الرب، وصلة الرحم تزید فى العمر وتنفى الفقر وقول لاحول ولاقوة الا بالله فیها شفاء من تسعة و تسعین داء ادناها الهم:» «3»
بى تردید کار خیر و نیکى و احسان لغزش گاههاى سوء را از انسان باز مى دارد، و صدقه خشم حضرت ربّ را فرو مى نشاند، و صله رحم به عمر مى افزاید و تهیدستى را از بین مى برد، و در گفتن لاحول ولاقوةالابالله «با نیتى صادقانه» درمان و شفاء از نود و نه درد است که کمترینش غصه است.
از رسول خدا روایت شده:
«من مشى الى ذى قرابة بنفسه وماله لیصل رحمه اعطاه الله عزوجل اجرمأة شهید، وله بکل خطوة اربعون الف حسنة ویمحى عنه اربعون الف سیئة ویرفع له من الدرجات مثل ذلک وکانما عبدالله ماة سنة صابراً محتسباً:» «4»
کسى که با وجودش و ثروتش به سوى خویش و قوم خود برود تا صله رحم انجام دهد خداوند پاداش صدشهید به او عطا مى کند، و براى او به هر قدمى چهل هزار حسنه و محو چهل هزار سیئه و چهل هزار درجه و مرتبه است، و گویا خدا را صدسال با استقامت و بخاطر خوشنودى حق عبادت کرده است.
سالمة کنیز حضرت صادق (ع) مى گوید: هنگامى که لحظه درگذشت حضرت صادق از دنیا رسید من نزد آن حضرت بودم، از شدت بیمارى به حال اغما افتاد هنگامى که از حال اغما درآمد فرمود: به حسن بن على بن على بن الحسین معروف به افطس هفتاد دینار بدهید و به فلانى به فلانى نیز آن مقدار عطا کنید، به حضرت گفتم به مردى که کارد تیزى آورد تا شما را به قتل برساند پول عطا مى کنید؟! فرمود: سالمة نمى خواهى از آنانى باشم که خداى عزوجل فرموده:
وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ: «5»
و کسانى که خدا آنچه را به پیوند آن فرمان داده پیوند مى دهند، و از پروردگارشان مى هراسند، و از سختى حساب مى ترسند.
آرى اى سالمة خدا بهشت را آفرید و آن را پاکیزه قرار داد و بویش را خوش نمود، بوى بهشت از مسیر دوهزار سال استشمام مى شود، ولى به مشام عاق پدر و مادر و قطعکننده رحم نمى رسد. «6»
از حضرت صادق (ع) روایت شده مردى از طایفه خثعم به محضر رسول خدا آمد و به آن حضرت گفت:
«اخبرنى ماافضل الاسلام فقال الایمان بالله قال: ثم ماذا؟ قال: صلة الرحم قال ثم ماذا؟ قال: الامربالمعروف والنهى عن المنکر:» «7»
مرا از برترین برنامه اسلام آگاه کن، حضرت فرمود: ایمان به خدا، گفت سپس چیست؟ حضرت فرمود: صله رحم، گفت: سپس چه برنامهاى است؟ فرمود: امربمعروف ونهى ازمنکر.
حضرت باقر (ع) یا حضرت صادق به میّسر فرمودند من یقین دارم اهل صله رحم هستى میّسر گفت آرى جانم بفدایت من در جوانى در بازار کار مى کردم و مزدم دو درهم بود، یک درهمش را به عمویم و درهم دیگرش را به دائى ام مى پرداختم حضرت فرمود: به خدا سوگند دو بار مرگت فرا رسید هرکدام را کمک به عمو و دائى ات به تأخیر انداخت. «8»
در توضیح و تفسیر آیه 27 سوره مبارکه بقره بخشى مهم از روایات باب صله رحم ذکر شد، و دیگر روایات این باب را در تکمیل باب صله رحم در این بخش که توضیح و تفسیر آیه 83 سوره بقره است آوردم.
احسان به ایتام
کودکى که در کنار پدر و در دامن پرمهر سرپرست خانواده با هزار آرزو زندگى مى کند، و چراغ دلش با بودن پدر روشن است، و پس از خدا پدر را مطمئن ترین تکیه گاه مى داند، و در حوادث و آلام به آغوش محبت پدر پناه مى برد، و دردش را براى پدر بازگو مى کند، و اشک ریخته بر چهرهاش با دستان پرمهر پدر پاک مى شود، و هرگاه پدر براى کسب معاش از خانه بیرون مى رود، در انتظار و امیدى سخت براى بازگشت پدر به سر مى برد، و چون پدر را مى بیند به سویش مى دود تا در کنارش بنشیند و از مهر و محبت و عاطفه پدر بهره مند گردد، و براى تحقق آرزوهایش در آینده نظر به پدر دارد، فکر کنید با از دست دادن پدر، و مرگ بسیار تلخ تکیه گاهش به چه داغى و مصیبتى، و خلأى و رنج و فشار شدیدى دچار مى شود؟!!
او از بوسههاى گرم پدر، و نوازش پر از عاطفه او، واز آغوش پرمهر وى به محرومیت مى نشیند، و آرزوهایش را برباد رفته مى بیند، و احساس غربت و تنهائى مى نماید، و دست طفلى را که در دست پدرش مى بیند به یاد پدر از دست رفتهاش غرق اندوه و ماتم مى گردد و در درونش آه مى کشد و مى گوید: اى کاش سایه پدر بر سرم بود و دستش در دستانم قرار داشت و از محبتهایش و گرمى لبهایش فیض مى بردم.
روز روشن براى کودک یتیم و طفل پدر از دست داده تاریک است چه رسد به شام ظلمانى و غروب تنهائى و خانه خالى از پدر!!
دنیا براى یتیم چون غمکده، و خانه و مسکن که محل استراحت و راحت است براى کودک بیپدر ماتمکده، و محل آباد براى طفل جدامانده از پدر خرابه، و لقمههاى شیرین تلخ، و زندگى بیمعناست.
اصرار آیات قرآن مجید و روایات مبنى بر رعایت وضع و حال ایتام، و وجوب رسیدگى به زندگى آنان، و کشیدن دست محبت برسرشان، و آنان را چون فرزندان خود دانستن، و هزینه کردن محبت و عاطفه براى آنان، و دل خوش داشتنشان و حفظ اموالشان، و کوشیدن در تربیتشان، و زیر پوشش گرفتن وجودشان همه وهمه براى این است که اسلام مى خواهد به وسیله امت اندکى از ملامت و رنج ایتام بکاهد، و زمینه تحقق آرزوهایشان را فراهم کند، و احساس بیپدرى و غربت و تنهائى را از درونشان پاک کند، و بار سنگین روحى هم چون کوهشان را از دوششان بردارد، تا یتیم در سایه مقررات اسلام بیمنت به نوائى برسد، و رعایتکننده حقوق یتیم به ثوابى نائل گردد.
در این زمینه توجه به آیات قرآن مجید، و روایات اسلامى لازم و بلکه واجب است تا معلوم شود یتیم موجودى است که با تمام وجودش مورد نظر خداست و باید به عنوان امانت در امّت از هر جهت رعایت شود.
عرب جاهلى و شکم پرستان و بت پرستان و متکبران روزگار جاهلیت یتیم را به شدت تحقیر مى کردند و براى او کرامت و ارزش قائل نبودند، و هرگز وى را رعایت نمى کردند و از او جانبدارى نمى نمودند و در عین نیازش به محبت او را از خود مى راندند و طردش مى کردند، دقت در آیات قرآن و روایات و نحوه رفتار پیامبر با ایتام نشان دهنده خدمت عظیم اسلام به ایتام و برگردانیدن آنان به جایگاه شامخشان مى باشد.
به رسول اسلام سفارش شد چندان که توانى یتیمان را بنواز و در مراعات و مواسات ایشان بکوش که اینان درماندگان و اندوهگینان خلق و نواختگان و نزدیکان حق اند.
«ان الله یحب کل قلب حزین:»
بى تردید خدا هر دل اندوهگینى را دوست دارد.
از حق به پیامبر فرمان رسید اى مهتر عالمیان و چراغ جهانیان یتیمان را در پناه خود گیر، که سرا پرده حسرت جز به فناء دل ایشان نزدند، و حسرتیان را به نزدیک ما مقدار است.
اى مهتر تو را که یتیم کردیم از آن کردیم تا درد دل ایشان بدانى، و اینان را نیکو دارى، با تو در فقر و یتیمى ما چه کردیم از کرم، تو همان کن اى کریم از خُلق خود بر خلق ما اى یتیمى دیده اکنون با یتیمان لطف کن، اى غریبى کرده اکنون با غریبان کن سخا. «9»
رفتار پیامبر با یتیم
انس بن مالک مى گوید: روزى پیامبراسلام در شاهراه مدینه مى رفت، یتیمى را دید که کودکان بر وى جمع آمده بودند و او را خوار و خجل کرده، و هریک بر وى تکبر نموده و او را به صورتى آزار مى دهند، آن یکى مى گفت: پدرم از پدر تو بهتر است، دیگرى مى گفت مادرم از مادر تو بالاتر است، سوى مى گفت اقوام و طایفه ما از اقوام و طایفه تو بالاترند و آن یتیم مى گریست و در خاک مى غلتید، رسول خدا چون آن کودک را به آن حال دید بر وى رحمت آورد و نزدش ایستاد و فرمود: اى پسربچه کیستى؟ و چرا چنین درمانده اى؟ گفت: من فرزند رفاعه انصارى هستم، پدرم روز جنگ احد شهید شد، خواهرى داشتم از دنیا رفت، و مادرم شوهر کرد و مرا از خود راند، اکنون منم و درماندگى و بیسرپرستى و بیکسى! و از این سختتر بر من سرزنش این کودکان است!
پیامبر از سخن او بسیار ناراحت شد تا جائى که گریست سپس فرمود: اندوه مخور و آرام باش اگر پدرت را کشتند من که محمدم پدر توام و فاطمه خواهر تو، و عایشه مادرت، کودک شاد شد و برخاست و آواز برآورد که اى کودکان اکنون مرا سرزنش مکنید و جوابتان را بشنوید:
پدرم از پدرانتان و مادرم از مادرانتان و خواهرم از خواهرانتان بهتر است، آنگاه پیامبر دست کودک یتیم را گرفت و به خانه حضرت فاطمه برد و فرمود اى فاطمه این فرزند من و برادر توست، فاطمه برخاست و او را نوازش کرد و خرما نزد وى نهاد، و روغن در سر وى مالید، و جامه در وى پوشید. «10»
وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْیَتامى قُلْ إِصْلاحٌ لَهُمْ خَیْرٌ وَ إِنْ تُخالِطُوهُمْ فَإِخْوانُکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَأَعْنَتَکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ: «11»
و از تو درباره یتیمان مى پرسند، بگو: اصلاح امور آنان بهتر است، و اگر با آنان معاشرت کنید و رفت و آمد برقرار نمائید کارى خدا پسندانه است آنان برادران دینى شما هستند و خدا فسادگر در امور یتیم را از اصلاح گر میشناسد و اگر خدا میخواست شما را در تکلیف و مسئولیت نسبت به مال و جان یتیم به زحمت میانداخت مسلماً خدا تواناى شکست ناپذیر و حکیم است.
وَ آتُوا الْیَتامى أَمْوالَهُمْ وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلى أَمْوالِکُمْ إِنَّهُ کانَ حُوباً کَبِیراً: «12»
اموال یتیمان را پس از رشدشان به آنان بدهید، و اموال پست و بیارزش خود را با اموال مرغوب و با ارزش آنان عوض نکنید و اموالشان را با ضمیمه کردن به اموال خود نخورید زیرا آن گناهى بزرگ است.
وَ ابْتَلُوا الْیَتامى حَتَّى إِذا بَلَغُوا النِّکاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ وَ لا تَأْکُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ یَکْبَرُوا وَ مَنْ کانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ کانَ فَقِیراً فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذا دَفَعْتُمْ إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ وَ کَفى بِاللَّهِ حَسِیباً: «13»
و یتیمان را نسبت به امور زندگى بیازمائید تا زمانى که به حد ازدواج برسند، پس اگر در آنان رشد لازم را یافتید اموالشان را به خودشان بدهید و آن را از ترس آن که مبادا به سن رشد برسند و از شما بگیرند به اسراف و شتاب مخورید و از سرپرستان ایتام آن که توانگر است باید از تصرف در مال یتیم به عنوان حق الزحمة خوددارى کند، وهرکه تهیدست است به اندازه متعارف مصرف نماید، و هنگامى که خواستید اموالشان را به خودشان بدهید براى آن که در آینده اختلاف و نزاعى پیش نیاید برآنان گواه بگیرند و خدا براى محاسبه کافى است.
وَ لْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْیَقُولُوا قَوْلًا سَدِیداً (9) إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً: «14»
و کسانى که اگر فرزندانى ناتوان پس از خود به جاى مى گذارند بر آنان از ضایع شدن حقوقشان بترسند پس لازم است نسبت به شأن یتیمان از خدا پروا کنند و درباره آنان و اموال و امورشان سخنى درست و استوار گویند تا حق یتیمان خودشان هم ضایع نگردد.
بى تردید کسانى که اموال یتیمان را به ستم مى خورند فقط در شکم خود آتش مى خورند و به زودى در آتش برافروخته درآیند.
وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّى یَبْلُغَ أَشُدَّهُ: «15»
و به مال یتیم جز به روشى که نیکوتر است نزدیک نشوید تا به حد بلوغ برسد.
از حضرت صادق (ع) روایت شده:
«من اراد ان یدخله الله عزوجل فى رحمة و یسکنه جنته فلیحسن خُلقه ولیعطى الصفة من نفسه، ولیرحم الیتیم ولیعن الضعیف، ولیتواضع لله الذى خلقه:» «16»
آن که مى خواهد خدا او را در رحمتش درآورد، و در بهشتش مسکن دهد، پس اخلاقش را نیکو سازد، و از جانب خود به مردم انصاف دهد، و به یتیم مهر ورزد، و ناتوان را یارى و کمک دهد، و براى خدائى که او را آفریده فروتنى نماید.
حضرت صادق (ع) از پدرانش از رسول خدا روایت مى کند که آن حضرت فرمود: عیسى به قبرى گذشت که صاحبش در عذاب بود، سپس سال بعد به همان قبر گذشت ولى عذاب از او برداشته شده بود، عرضه داشت: پروردگارم سال اول به این قبر گذشتم صاحبش در عذاب بود، امسال گذشتم در عذاب نبود، خدا به او وحى فرمود: از او فرزند شایستهاى باقى ماند که راهى را اصلاح و مرمت نمود، و یتیمى را پناه داد، من او را بخاطر کارى که فرزندش انجام داد بخشیدم. «17»
ابوذر مى گوید: پیامبر فرمود: اى ابوذر من آنچه را براى خود دوست دارم براى تو هم دوست دارم.
«انى اراک ضعیفا فلا تأمرّن على اثنین و لاتولین مال یتیم:» «18»
من تو در مسئله مدیریت ناتوان و ضعیف مى بینم پس بر دو نفر هم حکومت مکن، و متولى مال یتیم هم مباش
حضرت صادق (ع) از پدرانش از رسول خدا روایت مى کند:
«من عال یتیماً حتى یستغنى عنه اوجب الله عزوجل له بذلک الجنة، کما اوجب لآکل مال الیتیم النار:» «19»
کسى که یتیمى را سرپرستى کند تا جائى که از سرپرست بینیاز گردد، خدا بخاطر این کار بهشت را بر او واجب میکند چنان که دوزخ را به خورنده مال یتیم واجب کرده است.
حضرت صادق (ع) از پدرانش از امیرالمؤمنان روایت کرده:
«ما من مؤمن ولامؤمنة یضع یده على رأس یتیم ترحما له الا کتب الله له بکل شعرة مرت یده علیها حسنة:» «20»
مرد و زن مؤمنى نیست که از باب مهرورزى دست بر سر یتیم بکشد مگر آن که خدا بر هم موئى که دستش برآن میگذرد حسنهاى براى او ثبت نماید.
از حضرت صادق (ع) روایت شده:
«مامن عبد یمسح یده على رأس یتیم رحمة له الا اعطاه الله بکل شعرة نوراً یوم القیامة:» «21»
بندهاى نیست که از باب مهرورزى دست بر سر یتیم بکشد مگر این که خدا به هر موئى که از زیر دستش میگذرد در قیامت نورى به او عطا میکند.
از رسول خدا روایت شده:
«ان الیتیم اذا بکى اهتزله العرش فیقول الرب تبارک وتعالى: من هذا الذى ابکى عبدى الذى سلبته ابویه فى صغره؟ فوعزتى و جلالى لایسکته احد الا اوجبت له الجنة:» «22»
بى تردید هنگامى که یتیم بگرید عرش بخاطر او به لرزه میافتد پس پروردگار تبارک و تعالى میگوید: کیست آن کسى که بنده مرا که در کودکى پدر و مادرش را از او گرفته ام به گریه انداخت، به عزت و جلالم کسى او را ساکت نکند مگر این که بهشت را بر او واجب گردانم.
از حضرت باقر (ع) روایت شده که پیامبر فرمود:
«یبعث ناس عن قبورهم یوم القیامة تاجج افواههم ناراً فقیل له یا رسول الله من هؤلاء؟ قال الذین یأکلون اموال الیتامى ظلماً ...» «23»
مردمى در قیامت از قبورشان برانگیخته میشوند که دهانشان از آتش برافروخته است، گفتند: اى رسول خدا اینان چه گروهى هستند؟ فرمود کسانى که مال یتیمان را ظالمانه میخورند ...
از رسول خدا روایت شده:
«حث الله عزوجل على برالیتامى لانقطاعهم عن آبائهم فمن صانهم صانه الله، ومن اکرمهم اکرمه الله، ومن مسح یده برأس یتیم رفقا به جعل الله له فى الجنة بکل شعرة مرت تحت یده قصراً اوسع من الدنیا بما فیها وفیها ماتشتهى الانفس وتلذالاعین وهم فیها خالدون:» «24»
خداوندا بندگانش را بر نیکى بر ایتام ترغیب نموده، این ترغیب بر نیکى بخاطر این است که آنان از دامان پرمهر پدرى محروم و بریده اند، کسى که به حفظ ایتام برخیزد خدا او را در حفظ خود قرار میدهد، کسى که یتیم را اکرام کند خدا او را مورد اکرام خود قرار میدهد، و کسى که از روى محبت دست بر سر یتیم بکشد خدا در بهشت به هر موئى که از زیر دستش میگذرد کاخى وسیعتر از دنیا با آنچه در او است به او عنایت مینماید و در بهشت آنچه نفوس بهشتیان بخواهد موجود است، بهشت جائى است که چشمها از دیدن مناظر آن لذت میبرد، و اهل بهشت براى ابد در بهشت جاودانهاند و همیشه به نعمتهایش متنعم اند.
امیرمؤمنان (ع) چند لحظه پیش از شهادتش بخاطر عظمت مسئله رعایت ایتام در وصیتش به فرزندانش فرمود:
«الله الله فى الایتام فلا تغبوا افواههم ولایضیعوا بحضرتکم:» «25»
شما را به خدا درباره یتیمان، آنان را با غذا دادن یک درمیان گرسنه مگذارید و هرگز مباد آن که در جمع شما تباه شوند و حقوقشان پایمال گردد.
محمدبن مسلم از یکى از دو امام، حضرت باقر یا حضرت صادق میپرسد:
«فى کم تجب لآکل مال الیتیم النار؟ قال: فى درهمین:» «26»
در چه مقدار از مال یتیم براى خورنده آن دوزخ واجب میشود؟ فرمود: دو درهم.
از حضرت رضا (ع) سئوال شد
«کم ادنى مایدخل به النار من اکل من مال الیتیم فقال: کثیرة و قلیله واحد اذا کان من نیته ان لایرده:» «27»
کمترین چیزى که خورنده مال یتیم را به آتش دوزخ وارد میکند چیست فرمود: کم و زیادش یکى است هنگامى که در نیت خورنده آن برگرداندن مال یتیم به یتیم در کار نباشد.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- بقره 177.
(2)- نحل 90.
(3)- بحار، ج 71، ص 88، ح 2.
(4)- امالى صدوق 253.
(5)- رعد 21.
(6)- متن روایت غیبت طوسى 128.
(7)- محاسن برقى 291.
(8)- رجال کشى 211.
(9)- کشف الاسرار میبدى، ج 1، ص 594.
(10)- کشف الاسرار میبدى، ج 1، ص 594.
(11)- بقره 220.
(12)- نساء 2.
(13)- نساء 6.
(14)- نساء 9- 10.
(15)- انعام 152.
(16)- امالى صدوق 234.
(17)- امالى صدوق 306.
(18)- امالى طوسى، ج 1، ص 394.
(19)- بحار، ج 72، ص 4، ح 8.
(20)- ثواب الاعمال 181.
(21)- ثواب الاعمال 181.
(22)- ثواب الاعمال 181.
(23)- بحار، ج 72، ص 10، حدیث 33.
(24)- بحار، ج 72، ص 12، ح 44.
(25)- نهج البلاغه، وصیت 47.
(26)- بحار، ج 72، ص 8، ح 26.
(27)- بحار، ج 72، ص 13.