اصولًا لفظ شیطان چنان که در آیات مربوط به حضرت آدم توضیح داده شد به معناى موجود دور از حق و حقیقت، انجام دهنده کارهاى نامناسب، وجودى پلید و خبیث و بدطینت و سرپیچ و نافرمان نسبت به قوانین و دستورات خداست چه این که این موجود انسان باشد یا پرى یا حیوان، و یا دیو و عفریت.
شیاطین در آیه مورد شرح و توضیح احتمال دارد شیاطین انسى و جنى هر دو باشند.
اینان با تعلیم دادن سحر به مردم یعنى علمى که عموماً به زیان مردم به کار گرفته مىشد، مردان و زنان و جوانان و خانوادهها و حتى جامعه را دچار مشکلات گوناگون مىکردند، و از طرفى به عقاید و افکار و اندیشهها و بخصوص دین مردم و وحدت جامعه ضربه مىزدند، و از این راه هم خود دچار گناه بزرگى مىشدند و هم دیگران را به عرصه ظلمانى گناه و معصیت که عاقبتى جز خوارى دنیا و عذاب آخرت ندارد مىکشانیدند.
سحر
سحر در لغت به معناى فریب دادن، جادو کردن، ربودن دل، باطل را به صورت حق جلوه دادن، فساد و تباهى آمده است.
این علم در زمان موسىبنعمران در اوج خود قرار داشت تا جائى که ساحران آن زمان قاطعانه به فرعون وعده دادند ما در مبارزه با موسى یقیناً به پیروزى دست خواهیم یافت.
و در زمان سلیمان بخصوص در شهر بابل رواج دوباره پیدا کرد تا جائى که به دست شیاطین و شاگردانشان به عنوان ابزارى مؤثر بر ضد مردم به کار گرفته شد.
صاحب المیزان درباره علم سحر و علومى که هممرز یا در پایه علم سحر است مىنویسد:
علومى که از عجائب و غرائب آثار بحث مىکند بسیار است، بطورى که نمىتوان در تقسیم آنها ضابطهاى کلى دست داد، لذا در این بحث معروفترین آنها را که در میان متخصصین آنها شهرت دارد نام مىبریم:
1- یکى از آنها علم سیمیاست، که موضوع بحثش هماهنگ ساختن و خلط کردن قواى ارادى با قواى مخصوص مادى است، و ثمرهاش براى دستیابى وتحصیل قدرت در تصرفات عجیب و غریب در امور طبیعى که یکى از اقسام آن تصرف در خیال مردم است، که آن را سحر دیدگان مىنامند، و این فن از تمامى فنون سحر مسلمتر و صادقتر است.
2- علم لیمیاست، که از کیفیت تاثیرهاى ارادى در صورت اتصالش با ارواح قوى و عالى بحث مىکند، که مثلًا اگر اراده من متصل و مربوط شد با ارواحى که موکل ستارگاناند چه حوادثى مىتوانم پدید آورم؟ و یا اگر اراده من متصل شد به ارواحى که موکل بر حوادثاند. و بتوانم آن ارواح را مسخر خود کنم و یا اگر ارادهام متصل با اجنه شد و توانستم آنان را مسخر خود کنم و از آنان کمک بگیرم چه کارهائى مىتوانم انجام دهم؟ که این علم را علم تسخیرات نیز مىگویند.
3- سوم علم هیمیا، که در ترکیب قواى عالم بالا با عناصر عالم پائین بحث مىکند تا از این راه به تأثیرهاى عجیبى دست یابد و آن را علم طلسمات نیز مىگویند. چون کواکب و اوضاع آسمانى با حوادث مادى زمین ارتباط دارند، همان طورى که عناصر و مرکبات و کیفیات طبیعى آنها اینطورند.
پس اگر اشکال و یا بگو نقشه آسمانى که مناسب با حادثهاى از حوادث است با صورت و شکل مادى آن حادثه ترکیب شود آن حادثه پدید مىآید، مثلًا اگر بتوانیم در این علم به آن شکل آسمانى که مناسب با مردن فلان شخص یا زنده ماندنش و یا باقى ماندن فلان چیز مناسب است، با شکل و صورت خود این نامبردهها ترکیب کنیم منظور ما حاصل مىشود، یعنى اولى مىمیرد، دومى زنده مىماند، و سومى بقا مىیابد و این معناى طلسم است.
4- علم ریمیا است و آن علمى است که از استخدام قواى مادى بحث مىکند تا به آثار عجیب آنها دست یابد به طورى که در حس بیننده آثار خارقالعادهاى در آید و این را شعبده هم مىگویند. «1»
آموختن این علوم براى زیان زدن به مردم چه زیان به جسم و جانشان چه زیان به آبرو و مالشان از دیدگاه اسلام حرام قطعى و گناه دستاندرکارش مساوى با کفر است.
آموزش سحر براى ابطال سحر
اگر راهى براى ابطال سحر ساحران جز آموختن این علم در میان نباشد در صورتى که انسان آراسته به ایمان و تقوا باشد، و در فضائى به سر برد که از اطمینان به خود که آن را جز در ابطال سحر به کار نمىگیرد مطمئن باشد آموختنش کار غیر شرعى نیست، بلکه لازم است مدتى را هزینه به دست آوردن این علم کند، و آن را براى دفع و رفع زیان از خیمه حیات مردم به کار اندازد، چنان که دو فرشته حق هاروت و ماروت از جانب حضرت پروردگار مأموریت داشتند این علم را براى مبارزه با ساحران به تعدادى از بابلیان بیاموزند و موکداً به آنان بگویند:
ما براى شما جنبه آزمایش و امتحان داریم و این امتحان به این است که این علم براى دفع زیان بکار رود تا نزد حق نمره قبولى آورید، و اگر جز این باشد مردود شده و به رسوائى دنیا و عذاب آخرت دچار خواهید شد.
دانش مایه آزمایش است:
توجه به این نکته که تفصیلش در آیات قرآن و روایات اهل بیت آمده لازم است که هر نوع دانشى و هر گونه نعمتى، و هر موقعیتى و حتى شکل و قیافه در این دنیا براى انسان جنبه آزمایش و امتحان الهى دارد.
کسى که دانش، یا مال، یا آبرو، یا نعمت، یا صورت ظاهر خود را هماهنگ با خواستههاى حق در راه مثبت به کار گیرد، و به این وسیله به رشد و کمال خود و سعادت دنیا و آخرت خویش و کمال سعادت دیگران بیفزاید قطعاً از آزمایش پیروز و رستگار بیرون آمده و شایسته پاداش و رحمت خدا شده است، و اگر آنچه در اختیار دارد هزینه هوا و هوس و شهوات و مطامع شیطانى و حالات حیوانى خود کند، و از دیگران هم در این زمینهها براى تأمین لذات نامشروع خود سوء استفاده کند در امتحان مردود شده و خود و هر که را در این جهت براى او کارگرى کرده مطرود رحمت حق قرار داده و از فیوضات الهیه محروم نموده، و به خزى دنیا و عذاب آخرت گرفتار کرده است.
حرمت انتخاب سحر به عنوان شغل
از آنجا اکثر نفوس از تقوا برخوردار نیستند و با اندک جاذبه مادى یا اجتماعى در مسیر انحرافى قرار مىگیرند، و با کمترین کینه و دشمنى به درگیرى و نزاع با مردم برمىخیزند و سحر و جادو در این زمینهها کاربرد دارد و از جمله دانشهائى است که اکثراً مورد سوء استفاده واقع مىشوند، آئین پاک اسلام و فرهنگ سعادتبخش حضرت حق انتخاب سحر را به عنوان شغل ممنوع کرده و بر آن مارک و مهر حرمت زده است.
در این زمینه روایات بسیار مهمى امثال روایات زیر در کتابهاى مهم حدیث نقل شده است.
عیسى بن شفقى که شغلش ساحرى بوده و از این راه معاش خود را تأمین مىکرده، و از طریق سحر و جادو از مردم پول مىگرفته بر حضرت صادق (ع) وارد شد و گفت: فدایت شوم حرفه من ساحرى است و درآمد روزانه و تأمین معاش و زندگىام از این راه است و با این درآمد و پول جمع شده حج بجا آوردهام و خدا دیدار تو را بر من منت نهاده است و اکنون هم از این شغل و حرفه توبه کردهام، آیا براى من راه خروجى از این گناه وجود دارد؟ امام صادق (ع) به او فرمود با این دانشى که دارى گرهها را از مشکلات مردم بگشاى و به کار اینان گره نزن. «2»
«قال رسول الله (علیهما السلام): ثلاثة لا یدخلون الجنة: مد من خمر، و مد من سحر، و قاطع رحم:» «3»
رسول خدا فرمود: سه نفر وارد بهشت نمىشوند: ادامه دهنده شراب خوارى، و ادامه دهنده حرفه سحر و جادوگرى، و قطع کننده با رحم و خویشان.
از امیرمؤمنان روایت شده:
«من تعلم شیئا من السحر قلیلا او کثیراً فقد کفر و کان آخر عهده بربه وحده ان یقتل الا ان یتوب:» «4»
کسى که چیزى از علم سحر را «براى تخریب زندگى مردم» بیاموزد یقیناً کافر شده، و پیوند و ارتباطش با پروردگارش به خاطر کار غیر شرعىاش قطع مىشود و باید به جرم آموختن این حرفه کشته شود یا به حقیقت توبه کند.
از حضرت صادق (ع) از پدرانش از امیرمؤمنان (ع) روایت شده که آن حضرت فرمود:
«نحن اهل بیت عصمنا الله من ان یکون فتانین، او کذابین، او ساحرین او زیافین فمن کان فیه شیئ من هذه الخصال فلیس منا و لا نحن منه:» «5»
ما اهل بیتى هستیم که خدا ما را از این که فتنهگر و دروغگو یا جادوگر و متکبر و خودخواه باشیم حفظ کرده است، پس کسى که چیزى از این خصلتهاى زشت در او باشد از ما نیست و ما هم از او نیستیم.
یهود از حکم حرمت انتخاب سحر و جادو براى ضربه زدن به مردم که در تورات بیان شده بود کاملًا آگاه بودند و مىدانستند. که در تورات آمده:
«من اشترى السحر و ترک دین الله ماله فى الآخرة من خلاق:» «6»
کسى که جادوگرى را به قیمت رها کردن دین خدا بخرد در آخرت هیچ بهره و نصیبى نخواهد داشت.
این نکته بسیار مهم را نیز نباید از نظر دور داشت که میان آنچه از انبیا و اولیا و تربیت شدگان مکتب توحید و نبوت صادر مىشود و آنچه به دست شیاطین و تابعانشان از سحر و جادو و کهانت انجام مىگیرد تفاوت اصولى و ذاتى است.
معجزات و کرامات و خوارق عادات که نشأت گرفته از قدرت بىنهایت خدا است از افق وجود انبیا و اولیا به خواست حق ظهور مىکند و همه و همه زنجیرهاى معنوى هستند که انسان را به وسیله آنها به بهشت مىکشانند، و سحر و کهانت و شعبده بازى و امثال آنها همه و همه از شیاطین است که در حقیقت زنجیرهائى هستند که شیاطین به وسیله آنها مردم را به دوزخ مىبرد، ذات معجزه از طریق هدایت و ذات سحر و جادو از راه ضلالت است، منشأ معجزه صفا وپاکى درون و ارتباط با نفس با حق و از افاضات رب به عبد است، و منشأ سحر و جادو کدورت و تاریکى نفس و آلودگى آن و نتیجه ارتباط با شیاطین است. «7»
عاقبت ساحر
تجربه تاریخ حیات انسان این حقیقت را به اثبات رسانیده و آیات قرآن و روایات هم آن را تأیید مىکند که هیچ خلافکارى و عصیانگرى، و ستم پیشهاى که یکى از مصادیق آنها ساحر و جادوگر است عاقبت به خیر نشده، و زندگى بىدغدغهاى نداشته و نهایتاً دچار خسارتهاى دنیائى و آخرتى شده و گوى سعادت را از دست داده و به ویژه خود را در آخرت از هر گونه بهره و نصیب الهى و بهشتى محروم نموده است، و با این عمل زشت و کار ناپسندش خود را به عذاب ابد و دوزخ همیشگى فروخته است، چنان که قرآن مىفرماید:
ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ: «8»
براى ساحر و جادوگر در آخرت هیچ نصیبى نیست، و یقیناًبد چیزى است آنچه خود را به آن فروختند اگر آگاهى و معرفت مىداشتند.
باز بودن راه توبه بر ساحر
سحر و جادوگرى از گناهانى نیست که توبه نداشته باشد و راه جبران به رویش باز نباشد، و حضرت حق هم به مقتضاى کرم و لطف و احسان و رحمتش توبه ساحر را مىپذیرد و او را مورد عفو و مغفرت قرار مىدهد چنانکه توبه ساحران زمان موسى را پذیرفت و آنان را مورد گذشت قرار داد و به درجات رفیعه معنوى رسانید.
ایمان و تقوا
بازگشت ساحر از شغل ساحرى و جبران گذشتهاش با توبه واقعى و آراسته شدنش به ایمان و تقوا سبب پاداش مهم و بزرگى از جانب خدا است.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- المیزان، ج 1، ص 367.
(2)- تهذیب ج 6، ص 364، ح 1043.
(3)- وسائل ج 17، ص 148، ح 22212.
(4)- قرب الاسناد ص 7.
(5)- تفسیر فرات کوفى 62.
(6)- جامع البیان طبرى ج 1، ص 534.
(7)- مواهب الرحمن ج 1، 360، به صورت اختصار.
(8)- بقره 102.