در راه حرکت انسان به سوى نماز، این واقعیت پر برکت الهى، موانعى هست که لازم است، عاشق نماز، با تمام وجود با این موانع به مبارزه برخیزد، سستى در مقابل این موانع، انسان را از فیض با عظمت نماز باز داشته و از رحمت حضرت حق محروم مىکند، قرآن مجید درباره موانع نماز مىفرماید:
[یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ* إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ وَ یَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ] «1».
اى اهل ایمان! جز این نیست که همه مایعات مست کننده و قمار و بتهایى که [براى پرستش] نصب شده وپاره چوبهایى که به آن تفأل زده مىشود، پلید و از کارهاى شیطان است؛ پس از آنها دورى کنید تا رستگار شوید.*
مسلماً شیطان مىخواهد با شراب و قمار، میان شما دشمنى و کینه [سخت] اندازد، و از یاد خدا و نماز بازتان دارد؛ آیا شما [از این امور با همه زیانها وخطراتى که دارد] خوددارى خواهید کرد؟
[قُلْ أَنْفِقُوا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً لَنْ یُتَقَبَّلَ مِنْکُمْ إِنَّکُمْ کُنْتُمْ قَوْماً فاسِقِینَ* وَ ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لا یَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلَّا وَ هُمْ کُسالى وَ لا یُنْفِقُونَ إِلَّا وَ هُمْ کارِهُونَ] «2».
بگو: [اى منافقان!] چه از روى میل و رغبت یا بىمیلى و اکراه انفاق کنید، هرگز از شما پذیرفته نشود؛ زیرا شما گروهى فاسق هستید.* هیچ چیز آنان را از پذیرفته شدن انفاقشان بازنداشت، مگر آنکه آنان به خدا و پیامبرش کافر شدند، و نماز را جز با کسالت وسستى به جا نمىآورند، و جز با بىمیلى و ناخشنودى انفاق نمىکنند.
موانع نماز را مىتوان در چهار قسمت خلاصه کرد:
1- شراب
2- قمار
3- بتپرستى
4- تظاهر و خودنمایى
1- شراب
مشهور است که مخترع شراب، شیطان رجیم بود؛ او با اختراع این ماده فساد که اهل دل آن را ام الخبائث نامیدهاند، به عقل و قلب و روح و ایمان و عمل و ادب و تربیت انسان حمله برد و در این حمله ناجوانمردانه هم در طول تاریخ موفق بود؛ زیرا آنان که به این ماده فساد آلوده شدند، قواى عاقله را از دست دادند و در نتیجه تبدیل به حیوانى بىفکر شدند و چون از اندیشه در عواقب امور بازماندند، از اثر بىفکرى به انواع گناهان و معاصى آلوده شدند و در آلودگى به معاصى، حرکت الهى قلب و روح را از دست داده خود را به هلاکت ابدى دچار کردند!
امتیاز انسان بر سایر موجودات عالم به عقل اوست، چون عقل را از دست بدهد، از تمام موجودات بىارزشتر و پستتر مىگردد.
عقل، حوزه جاذبه تکالیف و مسؤولیتهاى الهى و انسانى است، وقتى جاذبه این حوزه نورانى از دست برود، خود به خود ظرف وجود و صفحه حیات از تابش نور پر فروغ تکلیف و مسؤولیت محروم مىگردد.
کسى که از نور عقل و تفکر بهرهمند است، جز به سوى خیر دنیا و آخرت حرکتى ندارد؛ عقل محبوبترین خلق خداست و عاقل که عقلش را به کار گیرد محبوبترین بنده الهى است.
در «آثار طبسى» آمده:
بدان که تفکر، سیر انسانى است از مبادى به مقاصد و نظر را همین معنا گفتهاند.
و هیچ کس از مرتبه نقصان به مرتبه کمال نتواند رسید الا به سیرى و به این سبب اول واجبات تفکر و نظر است.
و بدان که مبادى سیر- که از آنجا حرکت باید کرد- آفاق و انفس است و سیراستدلال است از آیات هر دو، یعنى از حکمتهایى که در هر ذره از ذرات هر یکى از این دو کون یافته شود، بر عظمت و کمال مبدع هر دو تا مشاهده نور ابداع او در هر ذره کرده شود «3»:
[سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُ] «4».
به زودى نشانههاى خود را در کرانهها و اطراف جهان و در نفوس خودشان به آنان نشان خواهیم داد تا براى آنان روشن شود که بىتردید او حق است.
بدان که هر که را سخن نه از سر حکمت است آن عین آفت است و هر که را خاموشى نه از سر فکرت است آن همه شهوت و غفلت است و هر نظر که نه از سر عبرت است آن همه سهو و زلت است.
قالَ الصادق علیه السلام: تَفَکُّرُ ساعَةٍ خَیْرٌ مِنْ عِبادَةِ سَنَةٍ «5».
بعثت انبیا و امامت امامان علیهم السلام بنا به فرموده على علیه السلام در خطبه اول «نهج البلاغة» براى حرکت فکرى انسان بوده است.
اگر بخواهید آثار و نتایج و محصولات و ثمرات اندیشه و فکر را در طول تاریخ به حساب بیاورید، در هیچ کتاب و کتابخانهاى گنجایش نخواهد داشت.
تمام کتب علمى و تمدن با عظمت انسانى بر این صفحه خاک و در این میدان تابناک نتیجه اندیشه انسان در امور مادى و معنوى است.
شما خود فکر کنید که شراب این ماده فساد، چه تیشهاى به ریشه انسانیت- که عبارت از قوه اندیشه اوست مىزند- و چگونه آدمى را از راه راست الهى و صراطمستقیم ربانى به کجى و ضلالت مىبرد؟! حرکت در راه راست چه سودها و سیر در راه ضلالت چه ضررها و خسارتها براى انسان دارد؟!
بیا اى صبح دولت را طلبکار |
چو صبح اهل دولت صدق پیش آر |
|
به راه راست رو تا مىتوان رفت |
که مىباید بجاى راستان رفت |
|
مرو کج این حدیث راست بشنو |
که بر یک جانب افتادست کجرو |
|
کجى را ره نباشد در میانه |
که تیر راست آید بر نشانه |
|
الف بر آسمان نون بر زمین است |
زکج تا راست فرق آرى همین است |
|
به است از زلف کج آن قامت راست |
بلى هر کس به قدر راست برپاست «6» |
|
شرابخوارى در روایات
امام باقر علیه السلام مىفرماید:
شرابخوار با روى سیاه، دهان کج، زبان بیرون آمده و با ناله و فریادى سخت از شدت تشنگى وارد قیامت مىشود و از چاهى که چرک بدن زناکاران در آن است به او مىآشامانند «7»!
امام صادق علیه السلام به یونس بن ظبیان فرمود:
از طرف من که به مردم لطف و محبت دارم بگو: هر کس یک جرعه شراب بنوشد، خداوند و ملائکه و انبیا و مؤمنان او را لعنت مىکنند، مستى شراب روح ایمان را از کالبد برده و به جایش روح پست و کثیف و لعنت شده قرار مىدهد «8».
پیامبر بزرگ صلى الله علیه و آله در مسئله شراب ده طایفه را لعنت کردند:
غرس کننده مُو، نگهبان آن، فشار دهنده انگور جهت شراب، خورنده، ساقى، حمل کننده، تحویل گیرنده، خریدار، فروشنده و دریافت کننده پول «9».
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند:
از اولین برنامههایى که خداوند منع فرمود، عبارت است از بتپرستى، شرابخوارى «10».
و نیز آن حضرت فرموده:
شراب خوارى مبدأ تمام گناهان است «11».
امام صادق علیه السلام مىفرماید:
شراب منبع تمام آلودگىهاست و شراب خوار، تکذیبکننده قرآن است؛ زیرا اگر قرآن را باور داشت، حرامش را حرام مىدانست «12»!!
امام باقر علیه السلام مىفرماید:
خداوند به چیزى همانند شرابخوارى معصیت نشده، براى شرابخوار مست، زناى با مادر و دختر و خواهر امرى است عادى؛ زیرا به هنگام مستى، آنان را تشخیص نمىدهد که چه کسى هستند و نیز براى مشروبخوار ترک نماز برنامهاىاست سهل و آسان «13».
شراب بدتر از دزدى و زنا
به امیرالمؤمنین علیه السلام عرضه داشتند که شما فرمودهاید: شراب از دزدى و زنا بدتر است؟ فرمود: آرى، زناکار ممکن است گناه دیگرى مرتکب نشود، ولى شراب خوار چون مست شد زنا مىکند، آدم مىکشد و نماز را ترک مىنماید «14».
در این روایات ملاحظه کردید که یکى از موانع راه نماز، آلوده بودن به شراب است.
دانا نخورد شراب و مستى نکند |
با طبع بلند میل پستى نکند |
|
خوشبخت کسى بود که اوقات عزیز |
صرف هوس و هواپرستى نکند «15» |
|
مضرات شراب و شرابخوارى و خسارتهایى که از این ناحیه به تاریخ حیات خورده قابل شمردن نیست، همین بس که در روایات خواندید که شراب ریشه همه خبایث و آلودگىها و گناهان است.
ابلیس شبى رفت بالین جوانى |
آراسته با شکل مهیبى سر و بر را |
|
گفتا که منم مرگ اگر خواهى زنهار |
باید بگزینى تو یکى زین سه خطر را |
|
یا آن پدر پیر خودت را بکشى زار |
یا بشکنى از مادر خود سینه و سر را |
|
یا آن که بنوشى دو سه جامى تو از این مى |
تا آن که بپوشم زهلاک تو نظر را |
|
لرزید از این بیم جوان بر خود و جا داشت |
کز ترس فتد لرزه به تن ضیغم نر را |
|
گفتا پدر و مادر من هر دو عزیزند |
هرگز نکنم ترک ادب این دو نفر را |
|
لکن چو به مى دفع شر از خویش توان کرد |
نوشم دو سه جامى و کنم دفع خطر را |
|
نوشید دو جامى و چو شد خیره زمستى |
هم مادر خود را زد و هم کشت پدر را |
|
اى کاش شود خشک بن تاک و خداوند |
زین مایه شر حفظ کند نوع بشر را «16» |
|
2- قمار
قمار، عمل پلیدى است که مانند شراب مخترعش شیطان است و از علل کینه و دشمنى بین مردم است.
مالى که از قمار به دست مىآید، بر اساس آیات و روایات حرام است و با آن مال هیچ برنامهاى نمىتوان داشت و بر به دست آورنده مال واجب است که آن مال را به صاحبش بازگرداند.
قمار، برنامه کثیفى است که مایه دشمنى و علت رنجش و کینهتوزى است.
قمارباز اگر ببازد دشمن برنده مىشود و اگر ببرد، بازنده دشمن او مىگردد، کمتر مجلسى براى قمار تشکیل مىشود که در آن نزاع و کینه برنخیزد و چه بسابازنده مال به خاطر مالى که با حسرت و اندوه نسبت به باختنش مواجه شده دست به خودکشى بزند. قمارباز موجودى به تمام معنى بىرحم است؛ زیرا مالى که باید نفقه زن و فرزند شود و در راه خداى مهربان به انفاق و صدقه و خیرات و مبرات خرج گردد، مفت به یک مفت خوارى مانند خودش مىبازد و زن و فرزند را از نفقه و خویش را از رحمت حضرت حق محروم مىکند.
بعید نیست که قمارباز به خاطر باختن مال و به دست آوردن مایه جدید، دست به دزدى، خدعه، مکر و حیله و آدم کشى بزند.
ساختن و نگاه داشتن و خرید و فروش جمیع ادوات قمار از نظر مکتب عالى اسلام حرام است.
روایات حرمت قمار، همانند حرمت شراب در کتاب «وسائل الشیعة» قرار دارد، شما مىتوانید به این منبع ارزنده الهى مراجعه کنید.
شطرنج در کلام امام صادق علیه السلام
امام صادق علیه السلام مىفرماید:
فروش شطرنج و خوردن پول آن و نگاه داشتنش کفر و بازى با آن شرک و سلام به بازى دهندهاش گناه و یاد دادن آن به مردم، معصیت بزرگ است.
کسى که دست به شطرنج مىزند، همانند این است که دست در گوشت خوک فرو برده و کسى که به آن بنگرد، همانند نظر کردن بر عورت مادر است!!
بازى کننده با وسیله قمار و سلام دهنده بر بازیگر و تماشاگر بازى، در گناه مساوى هستند و هر کس به بازى با شطرنج بنشیند براى خود در دوزخ جا تهیه مىکند و در زندگى آن جهان دچار حسرت مىگردد.
از همنشینى با قماربازان بپرهیزید؛ زیرا اهل آن مجلس محل خشم خدایند و هرساعت در معرض غضب حقّند، اگر عذاب خدا نازل شود، شما را هم خواهد گرفت «17».
قمار بازان چون به قمار بنشینند، همه حواس آنان متوجه بردن مال و ثروت طرف مقابل است و این برنامه اکثراً از سر شب تا صبح یا از صبح تا شب به طول مىانجامد و پس از پایان کار قمار، قماربازان با خستگى مفرط و اعصاب کوبیده و فکر از کار افتاده مواجهند و مجبورند براى جبران این همه رنج و خستگى به خواب روند و مدتها در بستر غفلت و خواب مرگ به مانند و نماز آنان ضایع گردد.
و چه بدبخت انسانى با اتصال به این عمل شیطانى دچار رجس روحى و پلیدى نفس شود و از طرف دیگر به خاطر ضایع شدن نمازش از برکات و عنایات الهى محروم گردد.
3- بتپرستى
بتپرستى یعنى بریدن از حق و تعلق قلبى و عملى پیداکردن به اشیا یا احوال.
بتهایى که معمولًا مورد پرستش قرار گرفتهاند بر دو دستهاند:
1- بیجان
2- جاندار
جاندار همانند طواغیت و ستمگران تاریخ که خویش را بر جان و مال ملتها مالک مىدانستند و گروهى به دنبال این رشته غرق در پیروى از آنان مىشدند، البته کسى آنان را خالق نمىدانست، بلکه از خالق دست برداشته و خود را مملوک آنانمىکرد و به هر چه آنان امر مىکردند؛ اینان بدون چون و چرا از امر آن پلیدان و ستمگران پیروى مىکردند.
اینگونه بتهاى جاندار، همیشه به وسیله پیروانشان به راه کثیف و تحمیل اراده خود بر مردم ادامه مىدادند و اگر در میان ملتها اینگونه پیروان و مطیعان و به فرموده قرآن بتپرستان را نداشتند، هرگز حکومت و سلطه آنان پایه نداشت و ادامه زندگى ننگین و شیطانى برایشان میسر نبود.
بت، جاندار یا بىجانش به خودى خود قدرت ندارد؛ فرعون یک نفر بود، نمرود یک شخص بود، معاویه و یزید، ابوسفیان و ابولهب هر کدام یک نفر بودند، آنچه باعث حکومت و سلطه و جنایت و خیانت آنان شد، بتپرستى بتپرستان بود.
پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله فرمودند:
لِکُلِ شَىء آفَةٌ وآفَةُ هَذا الدِین بَنُوامیَّة «18».
براى هر چیزى آفتى است و آفت دین اسلام بنى امیه مىباشند.
با توجه به این واقعیت ببینید که بتپرست چه گناه عظیمى را مرتکب مىشود و حمّال چه گناهان عجیب و غریبى در عالم مىشود. امروز شرق و غرب به مثابه همان فرعون و نمرود و ابو سفیان و معاویه و یزید هستند یعنى بت جاندار.
ما براى قدرتهاى ظالم جهان معنایى جز این نمىتوانیم داشته باشیم؛ قرآن مجید اینان را ائمه کفر مىداند و امام کفر طاغوت و طاغوت صنم یا بت است و پیرو طاغوت و امام کفر، بتپرست و کثیفترین موجود روى زمین است!!
بت بىجان همانند خورشید، ماه، ستاره، درخت، پول، ریاست و از همه بدترهواى نفس و غرائز و شهوات است.
آرى، انسان وقتى دچار بت بیرونى یا درونى شود از حرکت فکرى و روحى باز مانده و در تمام عبادات که باعث سعادت دنیا و آخرت آدمى است به روى انسان بسته مىشود.
اینکه به هنگام گرفتار آمدن به پرستش بتهاى جاندار و بىجان، یا درونى و بیرونى، آدمى از همه فضایل مخصوصاً عبادت حق و به خصوص نماز باز مىماند، جاى تردید نیست.
بت هواى نفس
ولى در میان اینها، بت هواى نفس از همه زیانبارتر و خسارتآورتر است و دچار شدن به پرستش هواى نفس و شهوات و غرائز و زیانهاى این پرستش، مسئلهاى است که عمیقاً در خور تحقیق است و کتابى جداگانه مىخواهد؛ زیرا به طور قطع مىتوان گفت: منشأ پرستش بتهاى جاندار و بیجان درون خود انسان است.
این قلب و روح است که اگر با قواعد عالى الهى و معارف حقّه و قرآن مجید و بیانات پیامبران و ائمه و اولیا تزکیه نشود، آدمى دچار بتپرستى مىگردد و اگر تصفیه شود و با تعالیم الهى زنده گردد، آدمى را از اسارت بتهاى درون و برون حفظ کرده و به اوج کمال مىرساند؛ اما با خواب رفتن دل و افسردگى جان، وجود آدمى در تنگناى پرستشهاى غلط قرار خواهد گرفت و در این صورت است که از انسان نباید توقع نیکى و شرف و فضیلت و انسانیت داشت؛ چگونه مىتوان پس از اسارت در بند بتپرستى در مدار عبادت و به خصوص نماز که رمز حریت و آزادى است قرار گرفت؟!
خوشترین حال انسان، حال آزادى و حریت از بتهاى درونى و بیرونى است و این حال به دست نمىآید، مگر با دنبال کردن خط با عظمت معرفت.
معرفت به اینکه در دار وجود، اصالت از خداست و بقیه موجودات چه غیبى و چه شهودى نمودى بیش نیستند و هیچ کدام اصالت ندارند، چه رسد به اینکه دست وجود خویش را به پرستش سنگ و چوب یا یک ظالم ستمگر یا حیوانى همانند گاو و گوساله آلوده و نجس کند!!
معرفت به اینکه در دار حقیقت فقط و فقط حق مطلب خداست و کل موجودات سایه و تجلى اسما و صفات او هستند و حیثیتى مستقل ندارند.
معرفت به اینکه او اگر بخواهد وجود موجود اثر مىبخشد و اگر نخواهد از هیچ موجودى، اثرى ظاهر نمىشود.
اگر تیغ عالم بجنبد زجاى |
نبرد رگى گر نخواهد خداى |
|
برد کشتى آنجا که خواهد خداى |
اگر جامه بر تن درد ناخداى |
|
معرفت به اینکه وجود مقدس حضرت او، موجودات و به خصوص جنس انسان را در این صفحه پهناور هستى، سرخود و عبث رها نکرده، بلکه حکمت بالغه او اقتضا کرده که هر موجودى براى ظهور آثار وجودیش در چهارچوب شرایط و مقررات خداوندى باشد.
و این چهارچوب و شرایط در کنار حیات انسان عبارت از کتاب و نبوت و امامت و فقاهت است.
معرفت به اینکه این دنیاى چند روزه بىاعتبار و کم ارزش پایان حیات نیست، بلکه این زندگى محدود اگر مطابق با روش انبیا و قواعد قرآن و سنت امامان علیهم السلام و فقه فقیهان پایهگذارى شود، مقدمهاى براى پدید آمدن سعادتى ابدى در جهان بعد است که جهانى جاویدانى و همیشگى است.
معرفت به اینکه عشق و محبت در قلب انسان باید وقف حریم مقدس او باشد و بقیه محبتها سایهاى از این محبت باشد.
معرفت به اینکه مقصود و محبوب و معبود و معشوق یکى است و باید دل و جان و قلب و روح و نفس و عقل در گرو عشق و محبت او باشد و تمام حرکات و اعمال انسان پرتو آن محبت و شعله فروزان آن عشق باشد که بدون این عشق، پیداکردن معناى حیات محال و آدم شدن و به انسانیت رسیدن و مقصد اصلى را پیدا کردن امرى غیر ممکن است.
جهان یک قطره از دریاى عشق است |
فلک یک سبزه از صحراى عشق است |
|
مقام عشق بس عالى فتادست |
اساسش از خلل خالى فتادست |
|
زکار عشق بهتر پیشهاى نیست |
بِهْ از سوداى عشق اندیشهاى نیست |
|
اسیر عشق آزادى نخواهد |
گر از غم جان دهد شادى نخواهد |
|
زیان و سود عالم سر به سر هیچ |
همین عشق است در عالم دگر هیچ |
|
خطاب عاشقان دور از عتاب است |
نواى عارفان عین صواب است «20» |
|
4- ریا
ریا علامت نفاق است و قرآن و روایات به شدت به ریاکاران حمله آورده و آنان را از حریم انسانیت دور مىدانند.
کسى که آلوده به ریا است بدون شک اگر بینندهاى نباشد، به نماز برنمىخیزد و چون نماز بخواند به فرموده قرآن ظاهرش با کسالت و باطنش محض جلب توجه دیگران است.
آرى، ریا هم چون شراب و قمار و بتپرستى از موانع راه نماز است و به خواست خدا، این مسئله در ضمن ابواب آینده «مصباح الشریعة» که یک فصلشمخصوص ریا است، توضیح بیشترى داده خواهد شد.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- مائده (5): 90- 91.
(2)- توبه (9): 53- 54.
(3)- آثار طبسى: 31.
(4)- فصلت (41): 53.
(5)- «یک لحظه فکر کردن از هفتاد سال عبادت بهتر است» مستدرک الوسائل: 11/ 183، باب 5، حدیث 12689.
(6)- صفات العاشقین، هلالى جغتایى.
(7)- التهذیب: 9/ 103، باب الذبائح والأطعمة، حدیث 183؛ وسائل الشیعة: 25/ 296، باب 9، حدیث 31947.
(8)- الکافى 6/ 399، باب شارب الخمر، حدیث 16؛ وسائل الشیعة: 25/ 297، باب 9، حدیث 31949.
(9)- الخصال: 2/ 444، حدیث 41؛ ثواب الأعمال: 244؛ وسائل الشیعة: 17/ 224، باب 55، حدیث 22386.
(10)- الأمالى، شیخ صدوق: 416، المجلس الخامس والستون، حدیث 1؛ وسائل الشیعة: 25/ 304، باب 109، حدیث 31965.
(11)- الکافى: 6/ 402، باب أن الخمر رأس کل إثم، حدیث 3؛ وسائل الشیعة: 25/ 315، باب 12، حدیث 31992.
(12)- الکافى: 6/ 403، باب أن الخمر رأس کل إثم، حدیث 4؛ وسائل الشیعة: 25/ 315، باب 12، حدیث 31993.
(13)- وسائل الشیعة: 25/ 313، باب 12، حدیث 31989.
(14)- الکافى: 6/ 403، باب أن الخمر رأس کل إثم، حدیث 8؛ وسائل الشیعة: 25/ 316، باب 12، حدیث 31996.
(15)- سنائى. (16)- ایرج میرزا.
(17)- وسائل الشیعة: 17/ 323، باب 103، حدیث 22664؛ بحار الأنوار: 76/ 234، باب 98، حدیث 13.
(18)- نهج الحق: 312.
(20)- صفات العاشقین، هلالى جغتایى.