ما یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ لَا الْمُشْرِکِینَ أَنْ یُنَزَّلَ عَلَیْکُمْ مِنْ خَیْرٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ اللَّهُ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ:
کافران از اهل کتاب و نیز مشرکان دوست ندارند که هیچ خیرى از سوى پروردگارتان بر شما نازل شود، در حالى که خدا هر که را بخواهد به رحمت خود اختصاص دهد و خدا داراى فضل بزرگى است.
از آیه مورد شرح دو حقیقت استفاده مىشود:
1- دشمنى و حسادت یهود ونصارى و مشرکین با مؤمنان
2- رحمت و احسان و فضل عظیم حق بر شایستگان.
دشمنى و حسادت یهود ونصارى و مشرکین با مؤمنان
کافران از یهود و نصارى و بتپرستان با ظهور اسلام و طلوع قرآن و جلوهگر شدن خورشید رسالت و نبوت پیامبر خاتم، آرزوهاى خود را بر باد رفته مىدیدند، و قدرت شیطانى خود را که به وسیله آن مردم را به بردگى مىکشیدند رو به افول مشاهده مىکردند، و زمینه غارتگرى خویش را نسبت به اموال و دسترنج مردم نابود شده مىپنداشتند و در یک کلمه با توجه به پیشرفت اسلام، و نفوذ قرآن در قلوب، و محبوبیت پیامبر در اعماق دلها عمر حلیهگرى، و دسیسه بازى، و دست اندازى به عقل و اندیشه مردم را پایان یافته حس مىکردند، از این جهت در مرحله اول نسبت به پیامبر عزیز اسلام و در مرحله بعد نسبت به اهل ایمان ظرف وجودشان پر از کینه و عداوت شد، و به دنبال این کینه و عداوت که
رشته خطرناکى از حسادت است به اعمالى غیر معقول، و امورى غیر منطقى بر ضد مؤمنان روى آوردند، تا شاید به خیال خود از رسیدن خیر که عبارت از هر خیر دنیائى و آخرتى از جمله نزول وحى است جلوگیرى کنند، و به گمان خود نگذارند اهل ایمان با دریافت وحى و شریعت الهى از طریق نبوت پیامبر به رشد و کمال عقلى برسند، و به عقاید حقه آراسته گردند، و متخلق به اخلاق حسنه شوند، و در فضاى پاک انجام اعمال صالحه و کردار شایسته قرار گیرند!!
این بىخردان از قدرت مطلقه حق غافل و بىخبر بودند که حضرت ربالعزه که مقام ربوبیتش توجه به رشد و تربیت و کمال مملوکش را دارد، اراده حتمیه و مشیت قطعیهاش اقتضا کرده که بر بنده ویژهاش وجود مقدس محمد صلىاللهعلیهوآله قرآن را نازل کند و از افق قلب پاکش حکمت و علم جامع طلوع دهد تا زمینه هدایت بندگان به سوى توحید، و باور کردن معاد، و رسیدن به حیات طیبه، و مزین شدن نفوسشان به حسنات اخلاقى، و منور شدن اعضا و جوارحشان به اعمال صالحه فراهم گردد، و از برکت قرآن و رسالت حضرت رحمة للعالمین امتى بیدار، ملتى بینا، جامعهاى رشید و آزاد، قومى عالم و آگاه قدم به عرصه وجود گذارد، و حجت حق بر سایر ملل گردد.
این کینهورزان خیالباف که به غلط فکر مىکردند اگر با پیامبر مؤمنان به خصومت برخیزند، و با عداوت و دشمنى با اهل خدا معامله کنند ریاست چند روزه، و اندک مالى که با حیلهگرى از مظلومان به چنگ آوردهاند براى آنان باقى مىماند، ولى بر خلاف انتظارشان ریاست پوشالى آنان و بخشى از اموالشان با روى آوردن مردم به اسلام از دستشان رفت، و گروهى از آنان در جنگ با مؤمنان کشته شدند و سر از عذاب ابد در آوردند، و باقىماندهها هم به زندگى نکبتبار و ذلیلانهاى دچار شدند، در صورتى که اگر مانند دیگران با قلبى پاک و دلىصاف به محضر ملکوتى پیامبر مىآمدند، و به دست آن چهره آسمانى و فرستاده الهى به قرآن و مفاهیمش ایمان مىآوردند، و پیشانى بندگى بر درگاه حضرت حق به خاک مىسائیدند، و درون را از رذائل اخلاقى پاک مىکردند، و منبعى از اعمال صالحه مىشدند مانند دیگر مؤمنان به خیر دنیا و آخرت مىرسیدند و گوى سعادت و سلامت ابدى را از میدان زندگى میبردند و از رحمت ویژه حضرت حق بهرهمند مىگشتند چنان که در آیه شریفه به این حقیقت اشاره شده است: وَ اللَّهُ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ.
اینان به جاى کینه و عداوت و دشمنى و حسد مىتوانستند با دلى نرم و قلبى با محبت پذیراى اسلام و شریعت حقه شوند و خود را ویژه دریافت رحمت واسعه الهى کنند و از فضل عظیم خداى مهربان بهرهمند گردند، ولى به خاطر تعصب بیجا و غرور و کبرشان براى حفظ چند روزهى ریاستشان بر مشتى عوام، و دلخوش بودنشان به متاع اندک و بسیار ناچیز دنیا، آخرتشان را از دست دادند، و خود را به هلاکت ابدى و شقاوت سرمدى دچار نمودند!
در هر صورت آیه شریفه با بیان این معنى که کافران از یهود و مشرکان دوست ندارند هیچ خیرى از جانب خدا به شما برسد به همه مؤمنان و گرویدگان به اسلام و امت پیامبر عظیمالشأن هشدار جدى مىدهد، که دست دوستى در هیچ زمانى به سوى این دشمنان قسم خورده دراز نکنید، و هرگز میل قلبى به آنان نداشته باشید، و فریب خوشزبانى و وسوسههاى آنان را براى ایجاد ارتباط با خود نخورید، و به خواستههاى آنان که براى شما جز زیان خسارت ندارد گوش ندهید، و حتى از پذیرش آنچه براى شما از متاع دنیا مىآورند بپرهیزید، زیرا تعصب جاهلى آنان و نژادپرستى و حسگرائى این نابکاران و کینهو حقد و حسدشان نسبت به شما پایان ندارد و پیوسته در مقام وارد آوردن ضربههاى مادى و معنوى به شمایند.
کافران از اهل کتاب و مشرکان در صدر اول اسلام و پس از آن بخصوص در این زمان که این فقیر مشغول نوشتن این شرح و توضیح است در دشمنى با مؤمنان و امت اسلامى اصرار و پافشارى دارند، و جداً نمىخواهند اهل قرآن از کرامت و شرف و عزت و سربلندى و داشتن هر نوع خیر و خوبى برخوردار باشند، و وجود این معاندان لجباز و دنیاپرستان خائن و ستمگران بىرحم در همه جاى دنیا براى امت پیامبر اسلام همچون آفتى خطرناک و به راستى مانند میکرب جذام هستند که اگر مسلمانان براى ورود به زندگى خود به آنان راه دهند، یقیناً به تخریب همه جوانب حیات آنان برمىخیزند، و کمترین رحم و شفقتى بآنان روا نخواهند داشت، و براى فرو ریختن بنیان زندگى امت به غارت عقل و فرهنگ و زبان و معادن و ارزشهاى دینى آنان دست خواهند زد، چنان که بارها به این نوع جنایات اقدام کرده و مسلمانان پس از بیدارى طردشان کردهاند.
آنان ایمان مسلمانان و ارزشهاى اخلاقى آنان و روىکردشان را به قرآن و معارف الهیه مانع هواها و شهوات و تمایلات و ستمگرىهاى خود مىدانند و به همین خاطر فعالیت همه جانبه مىکنند تا پایههاى ارزشى امت اسلام را به وسیله رواج فحشا و منکرات و از طریق رسانهها و روزنامهها و مجلات و ایجاد مجالس عیش و عشرت در هم فرو ریزند، و روى هم رفته راه و روزنه هر خیر دنیائى و آخرتى را به روى امت مسدود کنند چنان که قرآن مىفرماید: ما یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ لَا الْمُشْرِکِینَ أَنْ یُنَزَّلَ عَلَیْکُمْ مِنْ خَیْرٍ ....
در پاورقى تفسیر پرتوى از قرآن جلد اول صفحه 260 آمده:
«روز طلوع اسلام آئین مسیح را مسیحیان وسیله به بردگى کشیدن مردم، و دولت مقتدر رم آن را وسیله استعمار ملل گرفته بودند، و یهودیان کیش موسى را وسیله برترى و قومیت اسرائیل ساخته بودند بدین جهت با دعوت اسلام که دعوت تسلیم به خداى همه خلق است (نه خداى اسرائیل و نه خدائى که یگانه فرزندش مسیح است و نه خداى حامى ستمگران) به دشمنى برخاستند.
امروز هم سرّ دشمنى آنان با اصول و فروع متقن و فطرى اسلام همین است، با آن که اینان به چشم خود مىبینند هشیارانى که به وضع استعمارگران و همدستى آنان با دستگاههاى مسیحیت آشنا هستند مىگویند: بیشتر این دستگاهها دانسته یا ندانسته عامل استعمارند، اینان زیر چهره نمایندگى مسیح صلحجو و ناجى بشریت، در میان ملل راه مىیابند تا به اوضاع نفسانى و منابع طبیعى آنان آشنا گردند، تا پسران و دختران بىسرپرست و سرخورده و آرزومند و بىپناهى را در پناه خود گیرند و در قیافه رسالت الهى و عواطف بشرى، آنان را وسیله کار خود و دول خود گردانند، با آن که بررسىهاى چندین ساله ثابت کرده و در گزارشهائى که دادهاند ثبت شده که با آن همه کوششها و مصارف همراه با دعا و سرود و سرپرستى بیماران و وسائل دیگر جز چند تن از مسلمانهاى غافل را در سراسر کشورهاى اسلامى نتوانستند مسیحى پابرجا گردانند و غسل تعمیدشان دهند، پس این کوشش روز افزون براى چیست؟ از بعضى اعترافات و نتیجه مشهود کارشان معلوم است که علاقه و امیدى به مسیحى شدن مسلمانان ندارند، تنها هدفشان این است که سدّهاى مقاومت عقاید اسلامى را فرو ریزند، چنان که همین که گروه گروه مردم در کشورهائى که قرنها در زیر سلطهى کنائس بوده از آئین مسیح بیرون مىروند، و دستگاههاى مسیحیت را به باد مسخره مىگیرند، چرا تا این اندازه نیروهاى گوناگون تبلیغاتى و عواطف بىشائبه!! انسانى ومسیحى خود را به دیگران معطوف مىدارند؟! با آن همه حسابگرى در اقتصاد و حساسیت و پافشارى درباره آن که منشأ این همه جنگها شده، این بودجههاى سنگین براى اعزام مبشرین با تجهیزات کامل به خارج براى چیست؟ اینها مىخواهند حضرت مسیحى را به دنیا و مسلمانان بشناسانند که خود او را نشناخته و نمىتوانند معرفى نمایند و به اصول و فروع دعوت او پاىبند نیستند. مگر مسلمانان، مسیح و دعوت او را با بیان رساى قرآن بهتر و عقلانىتر از آنچه در انجیل است نمىشناسند؟ از قرآن محکمتر و مثبتتر براى شخصیت مسیح چیست؟ چرا مسیحیان در برابر مسلمانان با یهودیان که هر تهمتى را به مسیح روا داشته و آن مرد حق پیامبر خدا را به گفته خود با دزدان و رهزنان به کشتن دادند همکارى مىکنند؟!
دول استعمارى با ترویج فحشا کوشیدهاند تا سدهاى اخلاقى مسلمانان را بشکنند و راه خیانت و جاسوسى را باز کنند و در راهى که براى رسیدن به این مقصود پیش گرفتهاند بسى توفیق یافتهاند.»
این است نتیجه شوم کینه و عناد کافران از اهل کتاب و مشرکان، کافران و مشرکانى که هیچ گونه خیرى را براى امت اسلام نمىپسندند، این گمراهان شیطان صفت تا برپا شدن حکومت عدل جهانى به وسیله مهدى اهل بیت دست از سر امت اسلامى برنمىدارند، و پیوسته آتش کینه و عنادشان بر ضد مؤمنان شعلهور است، و با همه وجود مىکوشند تا مکتب شرک را براى تخریب اساس توحید بر آنان تحمیل کنند، و عقاید پاک و صحیح را به انحراف بکشند، و زمینه پیاده شدن خواستهها و احکام حق را در زندگى مسلمانان نابود سازند.
رحمت و احسان و فضل عظیم حق بر شایستگان
اینکه حضرت حق مىفرماید: رحمتش را به هر کس بخواهد اختصاص مىدهد، و به عبارت دیگر معدود بندگانى هستند که از رحمت ویژه او بهرهمندمىشوند نه بخاطر این است که در آن حریم مقدس و مبارک و در آن پیشگاه با کرامت بخلى وجود دارد که به سبب آن دیگران از دسترسى به آن رحمت محروماند، که جمله
وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ
نشان دهنده این معناست که رحمت او که عین ذات است، و احسان و فضلش بىنهایت است و به هر صورتى که هزینه کند کمبودى در آن پیدا نمىشود، بلکه اختصاص رحمت به تعدادى خاص فقط و فقط بخاطر لیاقت و شایستگى آنان است، که با تکیه بر عقل و اندیشه و ادب در رفتار و متانت در منش و انجام عمل صالح و پاىبندى به حقایق، و آراسته بودن به صدق و درستى به دست آوردهاند، و از این طریق خود را به جایگاهى رسانیدهاند که مطلع الفجر طلوع رحمت خاص حضرت الله شدند و مقام رسالت و نبوت و پیشوائى و رهبرى بر جمیع مردم، و مایه جذب خیر مطلق، در دنیا و آخرت را کسب کردند.
به راستى چه زیباست که انسان مدتى محدود براى ظهور لیاقت و شایستگى بکوشد، و با انتظارى به حق و امیدى مثبت براى به دست آوردن رحمت خاص حضرت رب حوصله بخرج دهد، تا بر اساس وعده غیر قابل تخلفى که خداى رحمان داده، رحمتش در خیمه حیات انسان تجلى کند و براى ابد از آن سفره بىنهایت و فضل و احسان نامحدود استفاده نماید.
رسیدن رحمت خاص حضرت محبوب به شایستگان مسئلهاى قطعى و حقیقتى حتمى است که عناد معاندان، و حسد حاسدان، و دشمنى دشمنان، و کینه ستیزهجویان و قدرت اهریمنان هرگز نمىتواند مانع آن شود، خدا هر شایستهاى را که بخواهد مورد رحمت خاصش قرار مىدهد که احسان و فضلش بىنهایت و لطفش قدیم و رحمتش عمیم است.
دست حاجت چو برى پیش خداوندى بر
که کریم است و رحیم است و غفور است و ودود
کرمش نامتناهى نعمش بىپایان
هیچ خواهنده نرفت از در او بىمقصود