راستى! نسبت به خود آسوده نباشید و از شرور و فتن و علل اغوا و وسوسه غافل نباشید که تا زندهاید خطر بر شما نزدیک است و بر شماست که همیشه در حالت دفع خطر باشید، راه دفع تمام خطرات ابلیسى و شیطانى و طاغوتى پناه بردن به خداست که اگر عملًا پناه ببرید از خطر در امان خواهید بود، گفتن «اعوذ باللّه» و اینگونه استعاذه را چندان قدرتى و کمالى نیست، استعاذه حقیقى آن است که هر در ورود آن دیو و طریق اغوا و اضلال او بازشناسى و از هر راه که قصد تو کند سر راه در وى دربندى.
راههاى نفوذ شیطان
ارباب مجاهده که عنان اختیار از دست این مکار بردهاند، فرمودهاند که او از ده باب درمىآید.
اول: از باب حرص و آن را به قناعت مىتوان بست و کریمه:
[وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها] «1».
و هیچ جنبدهاى در زمین نیست مگر اینکه روزىِ او برخداست.
را نصب العین خود ساخت.
دوم: از باب طول امل درمىآید و آن را به خوف از موت مىتوان مسدود کرد و التجا به کریمه:
[کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ] «2».
هر کسى مرگ را مىچشد و بدون تردید روز قیامت پاداشهایتان به طور کامل به شما داده مىشود. پس هر که را از آتش دور دارند و به بهشت درآورند مسلماً کامیاب شده است و زندگى این دنیا جز کالاى فریبنده نیست.
سوم: از ممر طلب راحت و نعمت در مىآید و آن را به زوال نعمت و یاد کردن صعوبت و سختى حساب مقابله مىتوان کرد و تأدیب او به وعید:
[ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَ یَتَمَتَّعُوا وَ یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ] «3».
بگذارشان تا بخورند و [با لذایذ مادى و زودگذر] کامرانى کنند، و آرزوها، سرگرمشان نماید؛ سپس [حقّانیّت اسلام و فرجام شوم خود را] خواهند فهمید.
اینان را به خورد و خواب طبیعى و لذات حیوانى واگذار تا آمال و اوهام دنیایى آنان را غافل کند پس زود است که نتیجه کامرایى بیهوده و بىثمر خویش را بیابند.
چهارم: از ممر عجب و خودبینى در مىآید و آن راه را به خوف از عاقبت مسدود باید ساخت و تقویت از آیات:
[یَوْمَ یَأْتِ لا تَکَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَ سَعِیدٌ* فَأَمَّا الَّذِینَ شَقُوا فَفِی النَّارِ لَهُمْ فِیها زَفِیرٌ وَ شَهِیقٌ* خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلَّا ما شاءَ رَبُّکَ إِنَّ رَبَّکَ فَعَّالٌ لِما یُرِیدُ* وَ أَمَّا الَّذِینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّةِ خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلَّا ما شاءَ رَبُّکَ عَطاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ] «4».
روزى که چون فرا رسد، هیچ کس جز به اجازه او سخن نمىگوید؛ پس برخى تیرهبخت و برخى نیکبختاند.* اما تیرهبختان [که خود سبب تیرهبختى خود بودهاند] در آتشاند، براى آنان در آنجا نالههاى حسرتبار و عربده و فریاد است.* در آن تا آسمانها و زمین پابرجاست جاودانهاند، مگر آنچه را که مشیّت پروردگارت اقتضا کرده است؛ بىتردید پروردگارت هر چه را اراده مىکند، انجام مىدهد.* اما نیکبختان [که به توفیق و رحمت خدا سعادت یافتهاند] تا آسمانها و زمین پابرجاست، در بهشت جاودانهاند مگر آنچه را مشیّت پروردگارت اقتضا کرده، [بهشت] عطایى قطع ناشدنى و بىپایان است.
پنجم: دخل و تصرف وى از ممر استخفاف برادران مؤمن است، آن را به رعایت حرمت و مبادرت ایشان قلع باید نمود.
ششم: عبور او از راه حسد است، آن را به رضا دادن به قسمت الهى و عدل در حکم او باید مقابله نمود و استدلال به آیات شریفه سى و دوم تا سى و نهم سوره مبارکه زخرف باید نمود آنجا که مىفرماید:
آیا آنان که راضى از اوضاع عادلانه جهان نیستند، باید رحمت و عنایت خداى را تقسیم کنند! در صورتى که ما خود معاش حیات و روزى آنان را در دنیا تقسیم کردهایم و بعضى را بر بعض دیگر به انواع عنایات برترى داده تا با کمکگیرى از یک دیگر چرخ زندگى بگردد و رحمت الهى از آنچه جمع مىکنند بهتر است.
مردم یک نوع و یک رشته و امتند، چند روزى در این دنیا هستند و به اندازه معیشت در اختیار آنهاست، اگر نه این بود که مردم یک امتند، ما آنان که به حق کافر مىشدند، «از پستى دنیا و بىقدرى آن به مال فراوان» سقف خانههایشان را از نقره خام قرار مىدادیم و چندین طبقه که با نردبان بر سقف بام روند.
و نیز بر منازلشان درهاى بسیار (کنایه از وسعت خانه) و تختها که بر آن تکیه زنند و عماراتشان را به زر و زیور مىآراستیم ولى اینها همه متاع پست و فانى دنیاست، اگر داراى ارزش بود بر آنان آن مىکردیم که گفتیم:
هر کس از یاد خدا رخ برتابد شیطان را برانگیزیم که یار و همنشین او باشد.
آرى، تمام متاع دنیا در نزد خدا بىارزش است، اگر همه آن هم بر فرض نزد یک نفر باشد، ارزش حسد ورزیدن و اینکه شیطان همنشین دل انسان گردد، ندارد.
شیاطین، مردم را از راه خدا بازدارند و به گمراهى افکنند و آنان پندارند که به راه درست مىروند.
تا زمانى که از دنیا به سوى ما باز آیند، آن گاه با حسرت گوید: اى کاش میان منو آن شیطان فاصلهاى به دورى مشرق و مغرب بود که او براى من همنشین و یار بسیار بدى بود.
آن روز حسرت و پشیمانى براى شما سودى ندارد؛ زیرا در دنیا از حدود الهى تجاوز کردید و امروز با شیاطین در عذاب دوزخ شریک هستید.
هفتم: از راه ریا و سمعه و طلب خودنمایى در مىآید و آن طریق را به اخلاص در اعمال باید گرفت و اعتماد بر کریمه:
[وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً] «5».
و هیچ کس را در پرستش پروردگارش شریک نکند.
هشتم: از راه بخل در مىآید، دل را به فناى: ما فى ایْدِى النَّاسِ یَنْفَدُ «6».
قرار باید داد و به بقاى:
[ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ] «7».
آنچه [از پاداش و ثواب] نزد خداست، باقى مىماند.
اقرار باید کرد.
نهم: کبر و آن را بقوت بازوى تواضع مسدود باید ساخت و به حکم:
[إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ] «8».
بىتردید گرامىترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست. یقیناً خدا دانا و آگاه است.
بزرگى و کرامت را در تقوا باید دانست.
دهم: آمد و شد او از راه طمع است، پس دست طمع از خلق کوتاه باید ساخت و روى همت بر خزانه کرم نامتناهى الهى باید آورد و آیت عالى رایت،
[وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً* وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ] «9».
و هر که از خدا پروا کند، خدا براى او راه بیرون شدن [از مشکلات و تنگناها را] قرار مىدهد.* و او را از جایى که گمان نمىبرد روزى مىدهد.
را بدرقه راه و اعتماد کار خود ساخت.
حاصل آنکه: از براى اهل هوش و بصیرت چه در وقت قرائت قرآن و چه در غیر وقت قرائت، بستن راههاى مدخل آن غاوى مغوى به تذکار آیات قرآنى و مواعظ سبحانى با توفیق ربانى سهل است.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- هود (11): 6.
(2)- آل عمران (3): 185.
(3)- حجر (15): 3.
(4)- هود (11): 105- 108.
(5)- کهف (18): 110.
(6)- آنچه در دست انسان است تمام مىشود.
(7)- نحل (16): 96.
(8)- حجرات (49): 13.
(9)- طلاق (65): 2- 3.