مىگویند مراد از بیت در آیه شریفه کعبه معظمه است، و به نظر مىرسد در این تطبیق اشکالى نباشد زیرا از باب تسمیه کل بر جزء است.
کعبه که بناى آن بر اساس آیات خدا به دست نورانى ابراهیم و اسماعیل با نیتى پاک و خالصانه بنا گذارى شده، داراى آثار الهى و معنوى فراوانى است که بخشى از آن در این قسمت اشاره مىشود.
معنویت کعبه دورنمائى از عظمت و جلال و جبروت صاحب آفرینش و خالق هستى است.
مسلمانان اگر مناسک مربوط به این مرکز الهى را به حقیقت تحقق دهند، و شرایط آن را به گونهاى که حضرت حق از آنان خواسته، انجام دهند به عظمتى مافوق تمام عظمتها و جلالى مافوق تمام جلالتها میرسند.
در مناسک مربوط به بیت، همه عوامل و ابزار لازم براى رشد و تکامل انسان قرار داده شده است.
زائر بیت لازم است با انجام مناسک، در حالى که شرایط معنوى آن را رعایت نماید، و در این بازار معنوى کالاى اخلاص به میدان بیاورد، خود را به عرصه قبولى عمل برساند و همه خلأهاى فکرى و روحى و اخلاقى و عملى و به ویژه ایمانى خود را جبران کند، و اگر در اتصال معنوى به بیت به این کیفیت نرسد و از آن جایگاه با عظمت به این صورت بهره نجوید، جز ظاهرى خشک و بىروح از مناسک را بجاى نیاورده و کارى هماهنگ با حقایق الهیه از او ظهور نکرده است.
کعبه به حقیقت قبله دلها و نور ارواح و ضیاء افکار، و نشانهاى براى جهت دادن همه موجودیت انسان به سوى الله است.
کعبه محورى است که انسان در صورت طواف واقعى در حول آن از تمام رذایل پاک مىگردد و به همه حسنات آراسته مىشود.
کعبه خانه عبادت و بندگى و محل عشق و عاشقى و جایگاه پاکان و نیکان، و مرکز خشوع و خضوع صالحان و صدیقان است.
کعبه قلب معنویت و جایگاه عبودیت، و محل اخلاص و مرکز فروتنى و خاکسارى است و دلى که از این اوصاف بهره ندارد در آن جاى ندارد.
بىتردید بدون وجودى تزکیه شده، و قلبى آراسته به حقایق، و نفسى رنگ گرفته از اوصاف الهى نمىتوان راهى به آن حریم مقدس و حرم با عظمت پیدا کرد، که راه واقعى انسان به سوى حضرت معبود فقط از طریق قلب سلیم است و بس و یقیناً قلب سلیم عبارت از قلب خاشع و خاضع و مؤمن و متقى و رقیق و رحیم و رؤوف و کریم و آراسته به یقین و منبع مهر و کرامت است.
خانه حق خانهاى است که تا از صفات شیطانى پاک نگردى، و از شرارتهاى نفس رها نشوى، و از چاه تاریک رذایل بیرون نیائى و خودیت ملکوتى خود را باز نیابى، و خویشتن را از بیگانگان و دشمنان بىنیاز نسازى به آن حریم مقدس و حرم امن راه پیدا نکنى. یقیناً چون دل از غیر فارغ ساختى، و نفس از رذایل پرداختى، و لباس شیطان صفتى از وجودت در انداختى و هویت خود را به تمام معنا به حضرت دوست باختى لیاقت ورود به حرم را براى خود مقرر ساختى.
عارف معروف همدانى، در کتاب عرفانى تمهیدات مىگوید:
اى عزیز! بدان که راه خدا نه از جهت راست است، و نه از جهت چپ و نه بالا و نه زیر و نه دور و نه نزدیک که راه خدا در دل است و یک قدم است:
«دع نفسک و تعال:»
خود را از خودیت و منیت و از همه آلودگىها برى و پاک کن و بالاترى رذیلت که خودپرستى است و آن اساس تمام بدبختىهاست از خود بریز و آنگاه به جوار قرب حرکت کن.
مگر از حضرت مصطفى صلىاللهعلیهوآله نشنیدهاى که او را پرسیدند:
«این الله؟ فقال عند المنکسرة قلوبهم» «1»
خدا کجاست؟ فرمود: نزد قلبهاى شکسته مؤمنان.
اى عزیز زیارت کعبه و حج صورت کار همه کس باشد، ولى حج حقیقت نه کار هر کسى باشد، در راه حج زر و سیم باید فشاندن، در راه حق جان و دل باید فشاندن این چه کسى را مسلّم باشد؟ آن را که از بند جان برخیزد مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا «2» این باشد.
دریغا که بشریت انسان نمىگذارد که به کعبه ربوبیت رسیم، و بشریت نمىگذارد که ربوبیت رخت بر صحراى صورت نهد.
هر که بىتوجه (به حقایق و بدون آراستگى به صفات حسنه) نزد کعبه گل رود خود را بیند و هر که به کعبه دل رود خدا را بیند انشاءالله که خدا ما راجح حقیقى روزى کند.
چون دل تصفیه کردى و آن را به نور معرفت آراستى و بر یقین و عشقش استوار نمودى، حرمتى مافوق حرمت کعبه براى آن به دست آوردى، با چنین دل به زیارت کعبه برو که خود را با معنویت آن بیت عظیم یعنى آن نورى که در قیامت از باطن آن خانه به شفاعتت آید هماهنگ نموده و به موقفى بسیار مهم و مقامى جلیل دست یافتهاى و بدان که حرمت دل در صورتى که به حقیقت و درستى، بیت الله و عرش الله گردد با حرمت کعبه قابل قیاس نیست.
از زمان بناى کعبه به دست ابراهیم و اسماعیل، این مرکز مبدء و منبع پخش نور هدایت و مایه برکت و عامل راهنمائى بندگان به سوى حقایق بوده و قرآن مجید جهت هدایت انسانها و ایجاد تحول همه جانبه در کنار این خانه نازل شده، و راه بینش وسیع را به گستردگى ظاهر و باطن هستى به روى آنان گشوده است.
کعبه آرى کعبه همان مرکزى که در آن و از برکت و هدایت آن و معنویت فوقالعادهاش، مناسک انجام مىگیرد و با توجه به مناسک آن و دقت در اسرارش، آدمى از شرک، زندقه، نفاق، قومیت، عصبیت، تکبر، نخوت، اسارت، ذلت و سایر پلیدىها دور مىشود، و به همه مراتب هدایت اگر از صمیم قلب بخواهد مىرسد.
کعبه با معنویت همه جانبهاش و با مناسک ابراهیمىاش به انسان مىآموزد که بندهى پاک از شوائب محبوب خداست، کعبه تعلیم مىدهد که جامعه اسلامى باید در همه شئون زندگى داراى وحدت کلمه باشد و به اهل استطاعت درس مىدهد که از استطاعت مالى و بدنى خود در راه اعتلاى کلمهى حق بکوشید و به نداى تمام مظلومان و محرومان و مستمندان و مستضعفان و دردمندان جهان جواب مثبت دهید و همه ساله با تشکیل دادن این اجتماع بىنظیر و گردهمائى عظیم به رفع نیازها و گرفتارىهاى ملل اسلامى و دیگر ملتها اقدام نمائید و اسیران در بند مستکبران را از اسارت برهانید و براى حفظ استقلال مادى و معنوى امت اسلامى ایجاد ضمانت نمائید.
کعبه در صورتى که مناسکش با خلوص انجام گیرد، و حقایق معنوىاش از افق وجود انسان طلوع کند عامل محبت و دوستى، عاطفه و مهرورزى، اخوت و برادرى، و مایه ظهور عدل و مساوات و صفا و صمیمیت است.
کعبه در پرتو عظمت و معنویتى که دارد، راهنماى مسلمانان به سوى سعادت دنیا و آخرت است و به غیر مسلمانان هم راه ایجاد وحدت و اتفاق را آموخته و به آنان تعلیم مىدهد که: براى رفع مشکلات خانوادگى و اجتماعى و سیاسى و اقتصادى نیاز مبرم به یک جامعه سالم و پاک دارند.
امیرمؤمنان (ع) در پایان خطبه اول نهجالبلاغه دربارهى کعبه و مناسک مربوط به آن مىفرماید:
شما را به حج خانهاش که آن را قبلهى مردم قرار داده مکلف نموده، تا چون جانداران که با حرص و ولع به چشمهى زلال وارد مىشوند، در حال تسلیم به آن جایگاه در آئید، و کبوتروار به آن حرم امن پناهنده شوید.
حکمت الهى اقتضا دارد که بندگانش آزادانه در برابر عظمت ربوبىاش در آن جایگاه مقدس سر فرود آرند، شنوندگانى از بندگانش را انتخاب کرد تا دعوت او را پاسخ گویند و مشیت حضرتش را تسلیم گردند.
این بندگان بهرهمند از گوش شنوا، به آن حریم مقدس میروند و در آن جایگاه قدس که پیامبران عظام الهى وظیفه بندگى به جاى آوردند، روى به معبود قرار گرفته و خود را شبیه فرشتگان طواف کننده به دور عرش مىنمایند، تا در آن تجارتگاه الهى سودها برده و به وعدهگاه عفو و احسان حق روى مىآورند.
خداى سبحان کعبه و وظایفش را شعار جاودانى براى اسلام، و جایگاه امن براى پناهندگانش قرار داده، در آن معبد عظیم اعمالى را واجب، و اداى حق آن حرم مقدس را بر بندگانش لازم و ورود به آن معبد و دیدارش را به کسانى که توانائى دارند حکم نموده است.
در ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه دربارهى عظمت کعبه مىخوانیم: «3»
حج خانهى خدا و اعمالى که بایستى در آن مقدسترین معبد الهى انجام گیرد به قدرى در سازندگى فرد و اجتماع مؤثر است که قابل توصیف با قضایاى معمولى نیست به طورى که میتوان گفت:
اگر انسانى به آن عمل سازنده توفیق یابد و با این حال دگرگونى در وضع او ایجاد نشود و به مسیر تکامل وارد نگردد حتماً یا به حکمت آنچه که دیده و عمل کرده است آگاهى نداشته و یا نیروى غرائز حیوانى و خودخواهى او به قدرى مقاومت داشته است که اگر خود حق و حقیقت را هم مىدید و در جاذبهى آن قرار مىگرفت پا به فرار مىگذاشت و کمترین نتیجهاى را از آن مشاهده نکرده و قرار گرفتن در جاذبهى حق و حقیقت را به دست نمىآورد.
براى توضیح مقدارى از عظمت حج بیت الله این عمل دگرگون کننده مطالبى را مطرح مىکنیم.
کعبه اولین معبد الهى
1- مسلم است که در همه جوامع و همه دورانها مخصوصاً در آن جمعیتهائى که پیامبران و خداشناسان وجود داشتهاند، جایگاه مخصوصى براى عبادت و تفکرات معنوى ساخته شده است.
این معابد در حقیقت رصدگاههائى براى نظاره به بىنهایت و ایجاد رابطه میان بىنهایت بزرگ «خدا» و بىنهایت کوچک «انسان» مىباشند.
در این رصدگاههاست که آدمیان بدون واسطه با خویشتن روبرو مىشوند و با امواج مقدس وجدان خویش با خدا به راز و نیاز مىپردازند.
در هیچ یک از جایگاهها و مسکنهائى که بشر با دست خود مىسازد مصالح ساختمانى از آنچه که هستند تغییرى پیدا نمىکنند، مگر مصالح ساختمان معابد که با آجر بالا مىرود و مبدل به روح و جان شفاف مىشود و انوار الهى را در دلها منعکس مىسازد.
این معابد مانند چشمهسارهائى زلال، در میان سنگلاخها و دشتهاى سوزان زندگى حیوانى آدمیان قرار گرفته است، انسانها با شستشو در این چشمهسارها طراوت و شادابى روح را در مىیابند.
بیت الله الحرام (و به عبارت دیگر کعبه مشرفه) که نیز به نام مکه نامیده شده است اولین معبد جهانى است که براى همه مردم و به نفع آنان به دست ابراهیم خلیل ساخته شده است.
دومین خانه جهانى که به عنوان معبد عمومى بنا شده است، مسجد الاقصى است که بوسیله حضرت سلیمان در سال 1005 پیش از میلاد، پس از قرنها از تاریخ بناى کعبه ساخته شده است.
البته پیش از کعبه و مسجد الاقصى معابد زیادى وجود داشته است، زیرا به گفته بعضى از انسان شناسان:
تاریخ معابد مساوى تاریخ انسانهاست، خصوصیت این دو معبد به جهت عمومى بودن و خالى بودن از رنگ و شکل محلى و خصوصیات نژادى و غیره است.
روایتى از امیرالمؤمنین (ع) دربارهى این که کعبه اولین معبد الهى است وارد شده است که:
مردى از امیرمؤمنان (ع) پرسید: آیا اولین خانه خدا کعبه بوده است؟ آن حضرت فرمود: نه، پیش از کعبه خانههائى براى عبادت بنا شده، ولى کعبه اولین خانه مبارک و وسیله هدایت و رحمت و برکت است، و اولین کسى که آن را بنا کرده است ابراهیم خلیل بوده، سپس قبیله جرهم که یکى از قبائل عرب است آن را تجدید بنا نمود، و بار دیگر منهدم شد و عمالقه آن را نوسازى کردند.
جایگاه جغرافیائى کعبه
2- کعبه در جایگاهى بنا شده است که هیچ گونه وسیله تفریح و مناظر طبیعى خوشآیندى ندارد، سنگلاخى در میان اقیانوسى از ریگزارها و دیدگاههاى خشنکه مجالى به اندیشههاى گسترده و عمیق و فوق ضرورتهاى زندگى معمولى نمىدهد.
حکمت بالغه الهى اقتضا نموده که کعبه را در این جایگاه خسته کننده قرار داده است که انسانها از محیطهاى زیبا و خوش آب و هواى چون بهشت روى به آن بیاورند و هدفى جز چشیدن طعم تکلیف نداشته باشند.
در حج خانه خدا در کنار کعبه هیچ یک از عوامل طبیعى و نفسانى و اجتماعى دخالتى در انجام تکلیف ندارد، بلکه در آن تکاپوى تکلیفى و عمل عبادى، انسان است و خدایش که رویارویش قرار گرفته است.
همین نکته را اگر انسان در این سفر ملکوتى بفهمد، به جائى مىرسد که چشمى ندیده و گوشى نشنیده، در آن صورت است که همه وجود انسان فریاد دوست دوست خواهد زد.
عماد فقیه مىگوید:
من از سر همه عالم گذشتم الا دوست
نعیم دینى و عقبى تو را و ما را دوست
مرا دهر دو جهان مىکنند بر ما عرض
دل از میان همه مىکند تمنا دوست
رسد به مرتبهاى اتحاد ما با او
که هیچ فرق نماند میان ما با دوست
طواف کعبه دل کن که هست خانه او
نه هر کجا که کنى فرض باشد آنجا دوست
وحدت و یگانگى در کنار کعبه
3- شگفتانگیزترین حکمتى که در حج بیت الله وجود دارد احساس وحدت و یگانگى است که در حد اعلاى مفهوم انسانیت به وجود مىآید.
عالم و غیر عالم، کوچک و بزرگ، زن و مرد، سیاه و سپید کسى که عالىترین مقام جامعه خویش را داشته باشد، و کسى که گمنامترین فرد جامعه خود باشد همه و همه با دو قطعه لباس سپید با جدىترین قیافه حیات، مىجوشند و مىخروشند و مىروند و مىنشینند.
تضادها و تنوعاتى که انسانها را از یکدیگر جدا کرده هر یک را مانند گرگى در برابر دیگرى قرار داده، آنان را به جنگ و پیکار در کارزارهاى رنگارنگ وادار کرده است، تبدیل به هماهنگى و وحدتى مىگردد که تنها در شعر و سخنان مبلغان به عنوان آرمان اعلاى انسانى دیده مىشود. این احساس است که اگر ادامه یابد، و مربیان جوامع آن را به طور جدى در تعلیم و تربیت اجرا کنند، دردهاى بشرى را که هر روز با کیفیت دیگرى به سراغ افراد و جوامع مىآید مداوا خواهد نمود.
کعبه مظهر خدا خواهى
4- در انجام مناسک در کنار کعبه در صورتى که همه شرایط معنوى و حالات ملکوتى به کار گرفته شود و خلاصه در این عمل که فوقالعاده سازنده است، خودخواهى، آن عامل درنده آدمى با ضربه قاطع و کوبندهاى از پاى در مىآید و فضاى درون را براى خداخواهى خالى مىکند.
به راستى انسان آگاه در اعمال گوناگون حج، بارها تجرد روح و فوق طبیعى بودن آن را بخوبى احساس مىکند.
روح در این عمل با باز کردن زنجیرهاى سنگین محیط و اجتماع و خواستههاى مادى و طبیعى خویش، به قدرت پرواز خود در بىکرانهها آگاه مىشود و حیات خود را در افق بسیار والائى که هدف اساسى خود را در سطوح مختلفش جاى داده است مشاهد مىکند.
طواف کنندگان، در آن حریم مقدس به درک این مسأله مىرسند، که هیچ چیز در این عالم استقلال ندارد، و قابل تکیه زدن نیست، و به این حقیقت واقف مىگردند که خلأ روح جز با عشق و محبت و اطاعت از جناب او پر نمىشود، و به این واقعیت آگاه مىشوند که هر چه هست اوست، و ماسواى وى جز سایهاى بیش نیست و تنها سکوى پرواز و مایه ارزش براى انسان، نقطهى اتصال به جناب اوست.
آنان که خیمه بر سر کوى فنا زنند
از جام نیستى مى هستى فزا زنند
نى بیم از فنا و نه خرسند از بقا
یک باره بر بقا و فنا پشت پا زنند
مرغان آشیانه قدساند و عاقبت
زین آشیانه خیمه بر آشنا زنند
کعبه و تمایل بین مردم
5- در آن اجتماع الهى افراد جامعههاى گوناگون از همه نقاط دنیا به خوبى مىتوانند از دردها و ناگوارىهاى خویشتن اطلاع پیدا کنند.
از حوادث و رویدادهاى سالیانه خود یکدیگر را آگاه سازند، از امتیازات و احتیاجات یک دیگر با خبر شوند، دربارهى آیندهى خویش بیندیشند و راههاى گوناگون تکامل و جلوگیرى از سقوط را در میان بگذارند، و ارتباطات خود را تا حد ارتباطات اعضاى یک خانواده بالا ببرند.
مقام ابراهیم
لحظهاى که انسان عارف، و آگاه و بینا به دیدن کعبه، و زیارت بیت الله موفق مىشود، چه لحظهى پر شکوهى است، کیست که بتواند به وصف آن لحظهبرخیزد، لحظه دیدار خانه خدا، آرى دیدار خانه خدا! دیدارى که در همه هستى لحظهاى پر قیمتتر از آن را نمىتوان یافت، در این لحظه باید از طریق قرآن و معارف الهى و با بصیرت لازم کعبه را تماشا کرد، و از رصدخانه قلب به رصد کردن بیت الله برخاست.
چون با آیات قرآن و معارف و بصیرت باطنى نظر شود در آن آئینه پاک، ابراهیم دیده مىشود، انسان والائى که با فرزندش بانى این بنا به فرمان خدا بود، و زیر بناى آن را با خلوص و تقوا و ایمان کامل قرار داد، آرى باید اینگونه نظر کرد تا در درون این بناى معنوى و محل توحیدى ابراهیم را یافت و پس از یافتن او رموز بندگى و اصول معنوى او را ادراک کرد و به مقام امامت او توجه نمود، تا با اقتداى به آن امام هدایت به خیر دنیا و آخرت، و سعادت امروز و فردا و خوشبختى دائمى و فوز سرمدى رسید، و اگر زیارت کعبه اینگونه صورت نگیرد زیارت نیست بلکه گردش و سیاحت است!
باید با انجام مناسک مربوط به این بیت از طریق اقتدا به آن امام بزرگ و پیشواى ناس به امنیت لازم رسید، که اگر نتیجه زیارت امنیت نباشد پس زیارتى صورت نگرفته، و مشقتى بنام سیاحت بر دوش جان بار شده است.
وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً
جعل مثابه به معناى بازگشتگاه، همانند جعل امامت است که در آیه شریفه پیش از آیه مورد شرح و توضیح در حق ابراهیم بیان شده، امامتى که خدا قرار مىدهد براى این است که دلها به سوى آن متوجه شود و پس از توجه دل، عقیده و ایمان و عمل اخلاق انسان در سایه رهبرى و امامت امام بر حق مستقیم شود، تا در نهایت جهان پر از عدل و داد گردد، و بساط بیدادگرى و ظلم و جنایت و ستم و خیانت برچیده شود.
قرار دادن بیت به صورت مثابه نیز بر طبق کشش نفسانى انسان به محل امن و عدل مىباشد.
نفسى که طبیعتاً جویاى واقعیت است، این جویائى مانند امام جوئى است و توجه به چنین خانهاى که فطرت حقجوئى و عدل را بیدار مىسازد، از کششها و خواستههاى درونى آدمى و به سود وى مىباشد.
همان طور که مردمى به سوى شهوات و برترى جوئى و محیط مناسب به آن مىگرایند، مردمى هم تحت رهبرى فطرت و تربیت پیامبران مىکوشند تا ارزشهاى انسان را بالا ببرند و قوى گردانند و خود را به محیط خیر وحق رسانند.
پس اینگونه انگیزه تعالى جوئى و برترى خواهى از خواستههاى فطرت، بلکه یگانه خواسته و جاذبه انسانى است و خواسته و انگیزههاى دیگر از ریشههاى نفسى و حیوانى بر مىآید.
لِلنَّاسِ در آیه شریفه مَثابَةً لِلنَّاسِ گویا اشاره به همان جهت انسانیت است، اینگونه انگیزهها و مبادى عالى انسانى چون مبتلا به بندها و جاذبههاى غرائز مادى است، مىکوشد تا خود را از این بند برهاند و به کمالات شایسته خود برساند، از این رو انسان، همین که امام را با ابتلائات معنوى و اتمام کلماتش شناخت، شیفتهى او مىشود و میل قطعى پیدا مىکند که در ولایت او در آید.
وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ.
هر انسان با بصیرتى ملاحظه مىکند که ستمگر از این حریم پاک و مقدس خارج است، و بزرگترین ستم بر نفس جلوگیرى از شناخت امام و پیشواست، و آن کس که خود را در حریم بصیرت و آگاهى قرار ندهد ستمگر و متجاوز است.
در هر صورت چون خود امام و ابتلائاتش و اتمام کلماتش به صورت ظاهر وجود ندارد، صورتى از امامت و ولایت امام، همین خانه است که بنا و مناسک و آداب آن معناى امامت ابراهیم را تصویر و تجسیم مىنماید، چنان تصویرى که نه زیان فکرى و اعتقادى و راهزنى مجسمه را دارد، نه تنها شمایل ظاهرى را مىنمایاند، و نه تنها مانند کتاب فقط شرح حال است، این خانه با همه آدابش تصویرى است که چهرهى ابراهیم را در عالىترین صورت معنوى در ضلع ظاهرى، در خیال ترسیم مىکند، و انسان خود را در هنگام اجراى مناسک با ابراهیم هم قدم و هم صدا و با اندیشههاى بلند او آشنا مىنگرد، و همان کلماتى که از ضمیر ابراهیم برانگیخته شد و صورت و سیرت او به آن مبتلا گردید تا تمامش کرد، در ضمیر هر انسانى که به رموز این بیت آشنا شود و واقعیت ابراهیم را در آن بنگرد برانگیخته مىشود، آرى از این رهگذر باید سالى قریب به دو میلیون تا سه میلیون انسان، ابراهیموار به تمام نقاط زمین پخش شوند و نداى توحید را با تمام شرائطش، چون آن امام بزرگ در همه نقاط روى زمین پخش کنند ولى افسوس و .....
در آن صورت که آدمیان، متوجه صورت معنوى ابراهیم مىشوند امامت او قلوب مستعد آنان را پیرو او مىکند.
مثابه شدن این خانه هم که عبارت از خطوط بندگى آن رادمرد بزرگ عرصه توحید است، نفوس مستعدى را به سوى آن مىکشاند، تا در گیر و دار زندگى از دور و نزدیک به سوى آن روى آورند، و به آنجا رفت و آمد کنند تا اندک حق و کلمات او بر وجودشان حاکم گردد و نفوسشان از کشمکشها و تشویشها و جاذبههاى مختلف و نگرانىها که از خودبینى و سوداندیشى و برترىجوئى بر مىآید برهد و به آرامش و امنیت خدائى گرد آیند.
مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً
پس روى آوردن، و رفت و آمد پى در پى، چهره حقیقى ابراهیم و قیام او با تمام کلمات و وظایف امامت چهره مىنماید، و از میان بیت و سنگ و گل آن نقشه ابراهیم ظاهر مى شود، همان طور که چهره مردان فداکار و نمونههاى غیرت و ملیت، یا پستى و شهوت عواطف و ملیت و شهوت را بیدار مىنماید.
چهره ابراهیم و فرهنگ عبودیت و بندگى او و ابتلا و اتمام کلمات در مسیر سلوک وى، در حال انجام مناسک در آئینه قلب و جان انسان بیدار منعکس مىشود تا در سایهى این انعکاس، فطرت حقپرستى و قیام به وظائف انسانى را برانگیزد و این حقایق در صورت و حال قیام به نماز، نمایان و آغاز مىگردد.
وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِیمَ مُصَلًّى
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- بحار ج 70 ص 157 باب 125.
(2)- آل عمران 97.
(3)- ترجمه و تفسیر نهج البلاغه علامه جعفرى ج 2 ص 224.